eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آیت‌الله خوشوقت (ره) : 👌 مؤکّدترين مستحبات دوجور است : يکی مربوط به خداست و يکی مربوط به خلق است. ☘ آنچه مربوط به خداست ، تهجّد و نمازشب است. آنچه مربوط به خلق خداست ، کمک مالی به کسانی است که نیازدارند. @Dastan1224
🌹آیت الله بهجت(ره): کفار وقتی از مسلمانان احسان ببینند، خیلی به اسلام نزدیک می شوند. نزدیک کردن افراد به اسلام مطلبی است بسیار مهم، اینگونه نیست که امر مستحبی باشد که بگوییم شد شد، نشد هم نشد. اگر انسان کسی را مسلمان کند ذریّه او تا روز قیامت به برکت این شخص مسلمان می شوند و خدا می داند این فرد تا روز قیامت چقدر نسل خواهد داشت. @Dastan1224
سید بن طاووس(ره) : ‌ ‌اگر کسی در شب های ماه مبارک رمضان ، هزار مرتبه سوره ی قدر را خواند و در شب قدر چیزهای عجیبی را مشاهده کرد ، تعجب نکند ! 📚 اقبال الاعمال @Dastan1224
✣ 📃 💠 یکی از حکیمان بزرگ به دیدن یکی از دوستان خود رفت. 🔶 آن شخص پسر کوچکی داشت که با وجود کوچکی سن، خیلی هوشیار بود. 💠 حکیم به آن طفل فرمود: اگر به من بگویی خدا کجاست، 🍊 یک دانه پرتقال به تو خواهم داد. 🔷 پسر با کمال ادب و احترام جواب داد: ✅ من به شما دو دانه پرتقال میدهم اگر به من بگویید خدا کجا نیست. 💠 حکیم از این پاسخ و حاضرجوابی متعجب شد و او را مورد لطف خود قرار داد. 📔 دانستنی های تاریخی، ص ۳۹۸ @Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 ☺️جالـــب بود... که خیلی نکته اخلاقی هم داره! "من از تو محــــافظت می کنم" 👌زیبـاترین گیفی ڪه دیدنش و لازمـه.. @Dastan1224
➣ 🌺آیت الله فاطمـــے نیا: شدن انسان را صد فرسخ عقب مــےاندازد.. عـاق والدین باشـے به جایـے نمـــےرسی حواســت باشد!! @Dastan1224
بزرگ‌ترین اشتباهمون اینه که اگر یه نفر در حقمون یه بدی کرد سریعاً تمام خوبی‌هاشو چال می کنیم. @Dastan1224
📚اخبار خوبند یا بد؟ رولف دوبلی از جمله مخالفان پیگیری افراطی اخبار است و بخشی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن را نیز به این بحث اختصاص داده است. برخی از نکات کتاب او در مورد مصرف افراطی اخبار این است: خبرها گمراه‌کننده هستند. چون بر روی جنجالی‌ترین یا هیجان‌انگیزترین بخش رویدادها متمرکز می‌شوند و نه الزاماً مهم‌ترین‌ها. از هزاران خبری که طی یک سال «مصرف» می‌کنید، موارد معدودی ممکن است بر روی تصمیم‌های مهم شما تأثیر بگذارند. خبرها حباب روی دریای رویدادهای جهان هستند. آگاهی از اخبار توان تشریح آن‌چه در اطراف‌‌تان می‌گذرد را چندان افزایش نمی‌دهد. خبر مدام قسمت احساسی مغز را تحریک می‌کند و استرس ایجاد می‌کند و از این نظر برای بدن می‌تواند مضر باشد. اخبار را می‌توان مادر همه‌ی خطاهای شناختی دانست. خبر، مانع فکر کردن و تحلیل می‌شود. پیگیری اخبار اعتیاد می‌آورد. پیگیری اخبار، وقت می‌گیرد. خبرها ما را منفعل می‌کنند و حس انفعال را القا می‌کنند [شبیه درماندگی آموخته شده] مانند بسیاری از عبارت‌های دیگر، این گزاره‌ها را هم نمی‌توان کاملا درست یا غلط دانست اما بی‌تردید فرصتی ارزشمند برای فکر کردن و تبادل‌نظر با دیگران فراهم می‌کنند. برای داشتن درک بهتری از اخبار به این سوالات نیز فکر و در مورد آنها گفتگو کنید آیا می‌توان رسانه‌ها و اخبار را به صورت مطلق ترک کرد و آن‌ها را پیگیری نکرد؟ آیا می‌شود حد متعادلی از پیگیری اخبار تعیین کرد؟ اگر پاسخ شما مثبت است، این حد را چگونه تعیین می‌کنید؟ آیا مخالف حد تعادل هستید و فکر می‌کنید هر نوع پیگیری اخبار، دوباره شما را داخل یک باتلاق خبری فرو می‌برد؟ آیا هزینه‌ی پیگیری نکردن اخبار از هزینه‌های پیگیری کردنش بیشتر نیست؟ @Dastan1224
خانه ‏اى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى ‏تابد كه در ميان خانه ‏ها ، شناخته مى ‏شود. الدّارُ إذا تُلِيَ فيها كِتابُ اللَّهِ تَعالى‏ كانَ لَها نورٌ ساطِعٌ فِي السَّماءِ تُعرَفُ مِن بَينِ الدّورِ @Dastan1224
ازامام صادق ع: در زمان حضرت موسی علیه السلام مردی با زنی زنا کرد، وقتی به خانه خودش آمد، مردی را با زن خود دید... با عصبانیت آن مرد را نزد حضرت موسی آورد و از او شکایت کرد. در آن لحظه جبرئیل بر حضرت موسی ع نازل شد و گفت : هر کس به ناموس دیگران تجاوز کند، به ناموس اش تجاوز کنند. سپس حضرت موسی به آن دو فرمود: با عفت باشید ،تا ناموستان محفوظ بماند هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسان پی ناموس وی افتد، نظر بوالهوسان @Dastan1224
✨﷽✨ ✍روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیازبخر و هندوانه. سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز وهندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده. ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود. @Dastan1224
» ♻️بهلول و اعرابی فقیر 💠 آورده اند که اعرابی فقیر وارد بغداد شد و چون عبورش از جلوی دکان خوراك پزی افتاد از بوی خوراکی های متنوع خوشش آمد و چون پول نداشت نان خشکی که در توبره داشت بیرون آورده و به بخار دیگ خوراك گرفته و چون نرم می شد می خورد . 🔶 آشپز چند دقیقه این منظره را به حیرت نگاه کرد تا نان اعرابی تمام شد و چون خواست برود آشپز جلوی او را گرفت و مطالبه پول نمود و بین آنها مشاجره شد و اتفاقاً بهلول از آنجا عبور می نمود. 🔷 اعرابی از بهلول قضاوت خواست . 💠 بهلول به آشپز گفت: این مرد از خوراکی های تو خورده است یا نه؟ 🔶 آشپز گفت از خوراکی ها نخورده ولی از بو و بخار آنها استفاده نموده است. 💠 بهلول به او گفت: درست گوش بده و بعد چند سکه ای از جیبش بیرون آورد یکی یکی آنها را نشان آشپز می داد و به زمین می انداخت و آنها را بر می داشت و به آشپز می گفت صدای پولها را تحویل بگیر. 🔶 آشپر با کمال تحیر گفت: این چه قسم پول دادن است؟ 💠 بهلول گفت: مطابق عدالت و قضاوت من، کسی که بخار و بوی غذایش را بفروشد، باید در عوض هم صدای پول را دریافت نماید. 📔 حکایت های پند آموز بهلول @Dastan1224
» ❤️ امام على عليه السلام: آن‌كه به‌خاطر دنيا پيوند برقرار ڪند، پيـوندش گسـستنى است. 📙 غرر الحكم حدیث۶۲۸ @Dastan1224
💥 ﺷﮏ ﻧﮑﻦ! ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻮﻛﻞ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ تاریکی ﻧﻮﺭی ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ میشود ﻣﻌـﺠﺰﻩ ﺍی ﺭﺥ میدهد و ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﺳﺪ! 👈 @Dastan1224
ღ 📜 ❤️ امام علی علیه السلام : آبروی‌تو چون است که"درخواست" آن را قطره‌قطره آب‌میکند، پس بنگر آن را نزد چه ڪـســــے فــــرو مــــــے‌ریـــزۍ. 📙 نهج البلاغه @Dastan1224
🔰داستان جالب بهلول و شکستن سر استاد 🔶 روزے بهلول در حالے که داشت از کوچہ اے مےگذشت شنید که استادے به شاگردانش مےگوید : ❗️من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سہ مورد با او کاملا مخالفم ! 1⃣ یک اینکہ مےگوید: خداوند دیده نمےشود پس اگر دیده نمےشود وجود هم ندارد. 2⃣ دوم مےگوید: خدا شیطان را در آتش جهنم مےسوزاند در حالے کہ شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیرے در او ندارد. 3⃣ سوم هم مےگوید: انسان کارهایش را از روے اختیار انجام مےدهد در حالے که چنین نیست و از روے اجبار انجام مےدهد. 🔴 بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگے به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانے استاد خورد و آنرا شکافت ! 🔹استاد و شاگردان در پے او افتادند و او را به نزد خلیفہ آوردند. ❓خلیفہ گفت: ماجرا چیست؟ ☑️ استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس مےدادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! 👈بهلول پرسید: آیا تو درد را مےبینی؟ گفت: نہ 👌بهلول گفت: پس دردے وجود ندارد. 👈ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستے و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیرے ندارد. 👈ثالثا: مگر نمےگویے انسانها از خود اختیار ندارند؟ 👌پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم ⭕️استاد دلایل بهلول دیوانہ را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!! @Dastan1224
» ☘عـــلّامه تهرانـــے(ره): در دست برڪتی است مخصوص خود آن و در جـای دیگری پیدا نمی شود. @Dastan1224
🔰مورچه: خدایا ما نوعے از مخلوقات تو هستیم و از رزق تو بے نیاز نیستیم ما را بہ خاطر گناهان انسانها بہ هلاڪت نرسان. 🔶در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطے شدیدے بہ وجود آمـد. بہ ناچار مردم بہ حضور حضرت سلیمان آمدہ و از قحطے شڪایت ڪـردنـد و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان براے طلب باران، نماز (استسقا) بخواند. 💠سلیمان بہ آنها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم براے انجام نماز استسقا بہ سوے بیابان حرڪت میڪنیم. 🔶فرداے آن روز مـردم جمع شدند و پس از نماز صبح، بہ سوے بیابان حـرڪـت ڪـردنـد. 🐜نـاگـهان سلیمان(ع) در راہ مورچہ اے را دید ڪہ پاهایش را روے زمین نهادہ بود و دست هایش را بہ سوے آسمان بـلـنـد نمودہ و میگوید: 💥خدایا ما نوعے از مخلوقات تو هستیم و از رزق تـو بـے نیاز نیستیم، ما را بہ خاطر گناهان انسان ها بہ هلاڪت نرسان. 💠سلیمان رو بہ جمعیت ڪرد و فرمود: بہ خانہ هایتان بازگردید، خـداونـد شـمـا را بہ خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب ڪرد. 🌧در آن سال آن قدر باران آمد ڪہ سابقہ نداشت. 📔داستان دوستان، ج۴، @Dastan1224
ツ 🌹عــلامه طـــهرانـــے(ره): تمام و نـــــزاع‌هاۍ خانوادگـــے و ... بر اساس تـوهُّم و تخیـــل است چرا ! چون در ما تغیـیر پیدا نشده اســت. @Dastan1224
💥 👈 مــثل گلچـــین گلچین ها در قمصر اول صبح گل ها را مـــےچیـنند چون هـــر چه زمان بیشتر مـــےرود و بــــوی گل ڪـــم و ڪمـــتر مـــےشود!! هم مثل گل را دارد همان اول وقـــت باید خوانده شود وگرنه هر چه زمان بیشـــتر بگذرد آثار و خــواص آن هم ڪــم و ڪاسته تر است @Dastan1224
ღ 📜 ❤️ امام کاظم علیه السّلام : تجربه‌ها برای ادب‌کردن کافی است، و گـذشـت روزهــا بـرای موعظه و پند و یاد مرگ، برای بازداشتن از گناهان بس است. @Dastan1224
🔴 شخصے از روے غرور بہ نابینائے گفت: مشهور است کہ خداوند هر نعمتے را کہ از روے حکمت از بنده اے مےگیرد، در عوض نعمت دیگر مےدهد چنانکه شاعر گوید: چو ایزد زحکمت ببندد درے ز رحمت گشاید در دیگرے حال بگو بدانم خدا بہ جاے نابینائے چہ نعمتے بہ تو داده است. 🔵 نابینا فوراً گفت: چہ نعمتے بالاتر از اینکہ روی تو را نبینم! و بہ این ترتیب، پاسخ آن عیبجوی مغرور را داد و او را سرافکنده ساخت. 📔 داستانها و پندها، جلد ۵ @Dastan1224
🔰سوار نشدن آیت الله کوهستانی(ره) بر اسب 💠 روزی شخصی خدمت آیت الله کوهستانی(ره) رسید تا او را برای اقامه نماز میت به روستای مجاور کوهستان ببرد. 🐴 او با خود اسبی داشت که آن را برای «آقاجان» آورده بود تا سوارش شود. 🔷 قبل از رفتن آقاجان از وی پرسید: «اسب مال کیست؟» 🔶 او گفت: «مال فلانی است.» 🔷 زنده است یا مرده؟ 🔶 فوت کرده است. 🔷 بچه صغیر هم دارد؟ 🔶 یک بچه صغیر دارد. 💠 وقتی آقاجان متوجه شد صغیر هم در آن اسب سهم دارد، فرمود: 🔷 «من نمیتوانم سوار این اسب شوم» 💠 و با پای پیاده به طرف آن روستا حرکت کرد. 🚫 ایشان همیشه توصیه می کردند که از مال صغیر پرهیز کنید. ➮ @Dastan1224
‍» ☘آیت الله دستـــغیب(ره): ڪار عمـده انسان تدارک آخـــرت‌است عمر هم‌یکبار بیشتر به انســان داده نمــےشود. پس از رفتــــن برگشتی در ڪار نیــست. @Dastan1224
ツ دعای همیــشگــے مرحوم شـیخ رجبـعلـےخیاط دو جـــــمله بود: خـــدایا ما را بــرای تربیت‌ ڪن! خدایا ما را براۍ خودت آمـاده ڪن! @Dastan1224
» 🌹آیت‌الله مجتهدۍتهرانے(ره): چقدر خوب است که انسان طالب باشد یا کسی آدم را موعــظه ڪند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانے می رسید موعظه کنید. ➯ @Dastan1224
🔰داستان طی الارض شیخ نخودکی اصفهانی(ره) 💠 رهایی از دام قوش آبادی، در یک لحظه! 🔷 درباره ی یک نمونه از کرامات ایشان از مرحوم سید ابوالقاسم هندی نقل شده است که وی فرموده است: 🔶 «روزی در خدمت حاج شیخ حسنعلی به کوه (معجونی) از کوهپایه های مشهد رفته بودیم. ♦️در آن هنگام مردی یاغی به نام محمد قوش آبادی که موجب ناامنی آن نواحی گردیده بود از کناره کوه پدیدار شد و اخطار کرد که: اگر حرکت کنید، کشته خواهید شد! 🔶 در این بین مرحوم حاج شیخ به من فرمودند: وضو داری؟ عرض کردم: آری. 🔷 آن گاه دست مرا گرفتند و گفتند: چشم خود را ببند، پس از چند ثانیه که بیش از دو سه قدم راه نرفته بودیم فرمودند: چشمانت را باز کن؛ و چون چشم گشودم، دیدم که که نزدیک دروازه ی شهر می باشیم! ⚪️ بعدازظهر آن روز، خدمت ایشان رفتم و فرمودند: قضیه صبح را با کسی در میان نگذاشتی؟ گفتم: خیر. 🔵 سپس ایشان فرمودند: تو باید زبانت را در اختیار داشته باشی و بدان که تا من زنده ام، از این ماجرا نزد کسی سخنی نگویی، وگرنه موجب مرگ (نابهنگام) خود خواهی شد! @Dastan1224
ツ 💛علامه حسن زاده: این قدر به زور و بازویتان متکـے نباشید راباید از جاۍدیگر بدهند شما دائماً اهــــل طـهارت و پاکی‌باشید رزقتان وسیع میشود @Dastan1224
🔰داستان حج عبدالجبار و زن علوی 💠 آورده اند که روزى یکى از بزرگان عرب به سفر حج مى رفت. نامش عبدالجبار بود 💰هزار دینار طلا در کمر داشت. چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد. عبدالجبار براى تفرج و سیاحت، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید. 🐓زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى (مرغ مرده) افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت. 💬 عبدالجبار با خود گفت: «بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد.» ♦️در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد. چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم! 🍗مادر گفت: «عزیزان من! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم.» ⭕️عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید. گفتند: «سیده اى است، زن عبدالله بن زیاد علوى، که شوهرش را حجاج ملعون کشته است. او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.» 💰عبدالجبار با خود گفت: «اگر حج مى خواهى، این جاست.» بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز کرد و به زن داد. 🍶عبد الجبار آن سال به ناچار در کوفه ماند و حج نرفت و به سقایى مشغول شد. 🕋 هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت. مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد. 🐫چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر آورد و گفت: «اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات، ده هزار دینار به من وام داده اى، تو را مى جویم. اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان!» ❗️عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.  عبدالجبار حیران در این داستان مانده بود که در این هنگام آوازى شنید: 🕊«اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد. @Dastan1224
» 🌺آیت الله جوادی آملی: هر کس یک ساعت برای زحمت بکشد ده ساعت او را حفظ میکنند و به پیش می برند و قهراً پیدا مــےڪند. @Dastan1224