💕 چوب و هیزم
در برابر طلا هیچ ارزشی ندارد.
اما هنگام غرق شدن
نجات جان ما به همان تکه چوب بی ارزش وابسته است
و آنجا حاضریم طلاهایمان را به دریا بریزیم
اما آن تکه چوب را دو دستی می چسبیم و به طلاهایمان توجهی هم نمیکنیم.
هیچوقت دوستان خود را از دست ندهید حتی اگر شده مانند تکه چوبی باشند.
📚❦┅┅ @dastanvpand
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
💎باران،
داری با کشورم چه میکنی؟!
ما آب را برای آبادی میخواستیم، نه ویرانی، حواست هست؟!
آمدی و همه چیز را به هم ریختی؟
آمدی و آسمان را به زمین دوختی بی انصاف؟!
صدایِ ترس و اضطرابِ این مردمِ خسته از درد، برای لحظه ای هم تنت را نلرزاند؟!
صدایِ آهِ کوچه و خیابان هایِ دلشکسته ی سرزمینم را نشنیدی؟!
کاش میدانستی ما آنقدر رویِ لطف و مهربانی ات حساب کرده ایم که نه سدهایمان برای روزهایِ خشمِ تو محکم بود، نه رودخانه هایمان وسیع، نه مدیریت هایمان بحرانی...
ما فقط بعد از شکسته شدن، هشدار میدهیم و کار که از کار گذشت، دنبالِ چاره میگردیم...
کاش میدانستی این مردم چقدر بی پناهند و کمی منصفانه تر میباریدی...
آهسته ببار باران !
اینجا هیچ چیز سرِ جای خودش نیست،
که یا غرقِ سیلاب میشویم، یا لب هایمان از تشنگی ترک بر میدارد...
✍#نرگس_صرافیان_طوفان
@Dastanvpand
☔️⚡️
میدونی چرا مردم از بارون خوششون میاد؟ چون وقتی یکی واسهشون اشک بریزه احساس قدرت میکنن!
ولی وقتی به اشک ریختن دیگران راضی میشی تا خودت احساسِ قدرت کنی، یکدفعه سیل میاد و ریشهی قدرتت رو از جا میکنه!
خیلی دلم میخواست که شاملو الان کنارم نشسته بود، یه دست میزدم روی شونهش و میگفتم: شما بودی به مسخره میگفتی که مردم به هوای بارونی میگن، هوای خراب؟ راست میگن! هوا خرابه عزیز، هوا ریخته بهم، اعصابش خورده، داره بدجور اشک میریزه!
اگر کسی اشک بریزه، حتما حالش خرابه و تو نمیتونی این حالِ خراب رو به یک شاعرانهی تمسخرآمیز بدل کنی!
اما غمت نباشه، فردا که آفتاب شد، باهم میریم سراغِ آیدا و ازش عذرخواهی کن!
بگو که اشتباه میکردی.
اگر آیدا قبول کرد، شام مهمونِ من، میریم شیراز، یا میریم ایذه یا روستای آققلا و اونجا بارون رو بهت نشون میدم...
👤امیر مسعود ضرابی
@Dastanvpand
✍💎
گفتم گرفتارم خدا گفتی که آزادت کنم
گفتم گنه کارم خدا گفتی که عفوت میکنم
گفتم خطا کارم خدا گفتی که می بخشم خطا
گفتم جفا کارم خدا گفتی وفایت میدهم
گفتم صدایت میکنم گفتی جوابت می دهم
گفتم ز پا افتاده ام گفتی بلندت میکنم
گفتم نظر بر من نما گفتی نگاهت می کنم
گفتم بهشتم می بری؟ گفتی ضمانت می کنم
گفتم که من شرمنده ام گفتی که پاکت می کنم
گفتم که یارم می شوی گفتی رفاقت میکنم
گفتم ندارم توشه ای گفتی عطایت میکنم
گفتم دردمندم خدا گفتی مداوایت کنم
گفتم پناهی نی مرا گفتی پناهت می دهم
خدا را برای تمام لحظه هایتان
آرزو میکنم
@Dastanvpand 🌷🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨پــروردگــارا
⭐️در این شب دل انگیز
✨آنچه را که بیصدا
⭐️از قلب عزیزانم گذر کرده
✨در تقدیرشان قرار ده
⭐️تا لذتی دو چندان را
✨برایشان به ارمغان بیاورد
⭐️شبتون بخیر و سراسر آرامش
✨در آغوش پر از مهر خدا باشید
📚❦┅┅ @dastanvpand
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چشمانتان را ببندید و فقط
به خوبی ها فکر کنید ...
صبحتون بخير و شادى☀️
📚❦┅┅ @dastanvpand
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
حکایت📚
آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت.
شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست.
چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود.
يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند.
گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد:
آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج...
📚❦┅┅ @dastanvpand
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یعنی ...
تپش قلب زمان،
در هوس دیدن تو
که بیایی و زمین،
گلشن اسرار شود...
سلام آرزوی زمین و زمان❤️✋️
یا ابا صالح المهدی ادرکنی
@dastanvpand