🎤یا علی بگو، حماسهای به پا کن دوباره.mp3
8.68M
🎤 #بشنوید
یا علی بگو، حماسهای به پا کن دوباره...
تبریــکــــ ملت ایران
•┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
#امام_خمینی
#ورزش
من از این بازوهای شما خوشم میآید
بیانات امام خمینی ره با ورزشکاران
در پست بعد
https://eitaa.com/dastan/1670
📚 داستان های آموزنده 📚
#امام_خمینی #ورزش من از این بازوهای شما خوشم میآید بیانات امام خمینی ره با ورزشکاران در پست بعد
من از این بازوها خوشم می آید
وقتی امام در اوایل انقلاب از تهران به قم رفت، قشرهای مختلف به دیدار وی می آمدند. روزی عده ای از کشتی گیران با بدن های ورزیده و پیراهن های آستین کوتاه، خدمت امام رسیدند.
امام آنها را مورد تفقد خاصی قرار داد و بیاناتی راجع به اهمیت ورزش و این که عقل سالم در بدن سالم است، ایراد فرمود و به ورزشکاران هم که دچار تعجب شده بودند، اجازه داد تا اظهاراتی بکنند. [امام در این دیدار]، با خنده اظهار داشت: من از این بازوهای شما خوشم می آید
برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 2، ص 167
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔸💠⚜💠🔸💠⚜💠🔸
#عبادت_در_بازار
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب نشسته بود.
#جوانی نیرومند، صبح زود، بر ایشان بگذشت.
🔹یکی پرسید: در این وقت صبح به کجا می روی؟
🔸گفت: به دکانم در بازار.
🔹گفتند: دریغا! اگر این صبح خیزی او در راه خدای تعالی می بود، نیک تر بود.
⚜رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چنین مگویید، که اگر برای آن باشد که خود را از خلق بی نیاز کند و یا #معاش پدر و مادر خویش یا زن و فرزند را تأمین کند، او در همین حال، در راه خدا گام بر می دارد.
♻️💠♻️💠♻️💠♻️
حضرت عیسی مسیح علیه السلام مردی را دید
🔹گفت: تو چه کار می کنی؟
🔸گفت: #عبادت می کنم.
🔹گفت: قوت و غذا از کجا می خوری؟
🔸 گفت: مرا برادری است که قوت مرا فراهم می آورد.
🔹عیسی (ع) گفت: پس برادر تو از تو #عابدتر است.
📗 #کیمیای_سعادت
✍ ابوحامد محمد غزالی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠🔸⚜🔸💠🔸⚜🔸💠
#تلاش يا #راه_توانگرشدن !
شخصى محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد تا چيزى درخواست كند.
♻️شنيد كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
هر كه از ما بخواهد به او مى دهيم و هر كه بى نيازى پيشه كند خدايش بى نياز كند.
👑 مرد بدون آنكه خواسته اش را اظهار كند، از محضر پيغمبر صلى الله عليه و آله بيرون آمد.
👑 بار دوم نزد پيامبر گرامى آمد و بى پرسش برگشت .
تا سه بار چنين كرد.
👑روز سوم رفت و تيشه اى به عاريت گرفت ، بالاى كوه رفت و هيزم گرد آورد و در بازار به نيم صاع جو (تقريبا يك كيلو و نيم ) فروخت و آن را خود با خانواده اش خوردند و اين كار را ادامه داد تا توانست تبر بخرد، سپس دو شتر جوان و يك برده هم خريد و توانگر شد.
❣بعد، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و به آن حضرت گزارش داد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
- نگفتم هر كه از ما خواهشى كند به او مى دهيم و اگر بى نيازى پيشه كند، خدايش توانگر سازد!
___________________
«داستانهاى بحارالانوار»
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠🌿🔺🌿💠🌿🔺💠
#ملّامحسن_فیض کاشانی، آن عارف بالله، صاحب کتاب کلمات مکنونه و کتب عرفانی و اخلاقی و علمی دیگر، در عالم رؤیا یا مکاشفه، شیخ الطائفه، #شیخ_طوسی را میبیند،
به شیخ طوسی عرضه میدارد که آقا! آنجا چه خبر است؟
شیخ طوسی میفرماید:
آنجا چه خبر است؟
اینجا خبری نیست، خبرها آنجاست،
ملّا محسن فیض کاشانی تعجّب میکند و میگوید من عرض کردم:
آقا! خبر آن طرف است،
این طرف که خبری نیست،
شیخ طوسی میگوید:
خیر، اتّفاقاً بر عکس متوجّه شدید، خبر آنجاست و این طرف، خبری نیست،
هر چه این طرف هست از آنجا آمده است.
فقط به تو بگویم:
ای محسن!
بدان، هر چه هست در دنیاست و من امروز مغموم هستم و افسوس میخورم که میتوانستم کار بیشتری انجام بدهم و انجام ندادم،
تعبیر عجیبی دارد، میفرماید:
اگر میدانستید که اینجا، فقط یک ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد(ص) چقدر ارزش دارد، آن وقت میفهمیدید، چرا در ماه مبارک رمضان، اوّلین دعا، این است
«اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُور».
#داستان_علما
#افسوس_شیخ
#درس_اخلاق
#استاد_قرهی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✅جوان قانون شكن
روزى امام علی عليه السلام در شدت گرما بيرون از منزل بود، سعد پسر قيس حضرت را ديد و پرسيد:
- يا اميرالمؤ منين ! در اين گرماى شديد چرا از خانه بيرون آمديد؟
💠فرمود:
- براى اينكه ستمديده اى را يارى كنم ، يا سوخته دلى را پناه دهم .
🔸در اين ميان زنى در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام عليه السلام ايستاد و گفت :
- يا اميرالمؤمنين شوهرم به من ستم مى كند و قسم ياد كرده است مرا بزند.
💠حضرت با شنيدن اين سخن سر فرو افكند و لحظه اى فكر كرد سپس سر برداشت و فرمود:
نه به خدا قسم ! بدون تاءخير بايد حق مظلوم گرفته شود!
اين سخن را گفت و پرسيد:
- منزلت كجاست ؟
زن منزلش را نشان داد.
حضرت همراه زن حركت كرد تا در خانه او رسيد.
💠على عليه السلام در جلوى درب خانه ايستاد و با صداى بلند سلام كرد.
🔹جوانى با پيراهن رنگين از خانه بيرون آمد حضرت به وى فرمود:
از خدا بترس ! تو همسرت را ترسانيده اى و او را از منزلت بيرون كرده اى .
🔸جوان در كمال خشم و بى ادبانه گفت :
كار همسر من به شما چه ارتباطى دارد.
(والله لاحرقنها بالنار لكلامك)
بخدا سوگند بخاطر اين سخن شما او را آتش خواهم زد!
💠على عليه السلام از حرف هاى جوان بى ادب و قانون شكن سخت بر آشفت !
شمشير از غلاف كشيد و فرمود:
من تو را امر بمعروف و نهى از منكر مى كنم ، فرمان الهى را ابلاغ مى كنم ، حال تو بمن تمرد كرده از فرمان الهى سر پيچى مى كنى ؟
توبه كن والا تو را مى كشم .
در اين فاصله كه بين حضرت و آن جوان سخن رد و بدل مى شد، افرادى كه از آنجا عبور مى كردند محضر امام (ع ) رسيدند و به عنوان اميرالمؤ منين سلام مى كردند و از ايشان خواستار عفو جوان بودند.
🔸جوان كه حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسرى مى كند، به خود آمد و با كمال شرمندگى سر را به طرف دست على (ع ) فرود آورد و گفت :
🔹يا اميرالمؤ منين از خطاى من درگذر، از فرمانت اطاعت مى كنم و حداكثر تواضع را درباره همسرم رعايت خواهم نمود.
💠حضرت شمشير را در نيام فرو برد و از تقصيرات جوان گذشت و امر كرد داخل منزل خود شود و به زن نيز توصيه كرد كه با همسرت طورى رفتار كن كه چنين رفتار خشن پيش نيايد.
___________________
«داستانهاى بحارالانوار»
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از داستانهای آموزنده
هدف از بندگی خدا چیست؟ .mp3
19.12M
🎧 #بشنوید
➕چکار کنیم همیشه حالمون خوب باشه؟
🎙 #اسـتاد_دارستانی
#بندگی_و_عبودیت
•┈••✾🔹📍📚📍🔹✾••┈•
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722