🌸🍃
📗 #داستان_کوتاه_واقعی
♻️ آیت الله شبیری زنجانی: مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت.
از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود.
روزی در مجمع ما آمد.
دوستم سید موسی صدر -امام موسی صدر- گفت:
اگر می توانی مرا از زمین بلند کن.
مرتاض گفت درون آن سینی بنشین.
ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند.
اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد.
وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟
چرا آبروی ماها را بردی.
سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.
🔰 مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم.
ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم.
علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟
گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند.
هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد.
مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟
وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد.
من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ...
🔰 مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید.
علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن.
مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد.
مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد.
اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد.
مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد.
🔰 مرتاض که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود علامه را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید.
علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد.
مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت.
برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟
🔰 با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا روح وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد و کارهایم نقش بر آب.
به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم.
مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم.
دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد.
دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس خفگی و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ...
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🔓🍀 سوره حمد، حرف فاء ندارد
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حسین بن علی علیه السلام بیمار شد. حضرت فاطمه علیهاالسلام وی را به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله برد و عرض کرد: ای رسول خدا! برای فرزندت دعا کن که خداوند او را شفا دهد. حضرت فرمود: ای دخترم! خداوندی که او را به تو بخشید، بر شفای او قادر است. در این هنگام جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت: ای محمّد! در همه سوره های قرآنی که خداوند متعال بر تو نازل فرموده است، حرف فاء وجود دارد به جز سوره حمد. حرف فاء همانا تباهی و آفت است. پس کاسه آبی طلب کن و چهل بار سوره حمد را بر آن بخوان و بر سر حسین بن علی علیه السلام بریز، که خداوند او را شفا خواهد داد. پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین کرد و فرزندش به اذن خداوند عافیت یافت.
📚 (الدعوات،ص188-189)
بر اساس روایت فوق، مرحوم شیخ ابراهیم کفعمی در مصباح از کتاب «الدُّروس» مرحوم شهید اوّل نقل می کند: «هرکس درد بر او شدّت گرفت، بر کاسه آب، چهل بار سوره حمد را بخواند و بر سرش بریزد.»
📚(المصباح للكفعمي، ص151)
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شفا_یافتن پهلوی شکسته دختری آلمانی
توسطه حضرت زهرا سلام الله علیها🌺
دختری که دکترها جوابش کرده بودند
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺 #کرامت امام حسین(ع)
#داستان زن عربی که بچه هاشو تو کربلا #گم کرده بود و...
#یااباعبدالله🌷
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💠 فریاد رسی صلوات در قبـر
✍شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود . او را خواب دیدم ،از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟
✍گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم ، و رنج های عظیم کشیدم . از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر ، زبان من از کار باز ماند . با خود می گفتم : واویلاه ، این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر ، من مسلمان بودم و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد ، میان من و ایشان حایل شد و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم ، از آن شخص پرسیدم : تو کیستی – خدا تو را رحمت کند – که من را از این غصه خلاصی دادی ؟
✍گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادی آفریده شده ام ، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم.
📚:آثار و برکات صلوات ص۱۳۱
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌷✨پیرمردی داخل حرم دستی ڪشید روی پای جوانی ڪه ڪنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.
🌷✨جوان باڪمال میل پذیر فت و شروع ڪرد به خوانـدن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....
وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسڪری(ع).
🌷✨جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
جوان گفت: پــس سلام ڪن.
پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسڪری
🌷✨جوان نگاهی به پیرمرد ڪرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت:
«و علیڪ السلام و رحمـة الله و برکاتة»
⚠️مبادا امـام زمـان ڪنارمان باشد و او را نشناسیم..
🌷✨آقا سلام، باز منم، خاڪ پایتان
دیوانه ای ڪه لڪ زده قلبش برایتان!
در این ڪلاس سرد، حضور تو واجب است. این بار چندم است ڪه استاد غایب است؟
•✾📚 @Dastan 📚✾•
بسم رب الشهداء و الصدیقین.
قال امامنا السجاد علیه السلام:
القتل لنا عاده وکرامتنا الشهاده
مبارزه و جهاد در راه خداوند عادت و رویه ی زندگی ما و شهادت موجب عظمت و بزرگی ماست.
شهادت مظلومانه مردان مومن عرش نشین، پاسداران حریم کشور ولی الله الاعظم، ارواحنا فداه را به محضر حضرت ولیعصر عجل الله فرجه الشریف
و فرمانده کل قوا امام خامنه ای دام ظله
و خانواده عزیز سپاه
و امت شهید پرور
و خانواده معظم این شهیدان گلگون کفن
تبریک و تسلیت عرض میکنیم.
از قادرمتعال برای عزیزانشان صبر جمیل و اجر جزیل و برای آن ملکوتیان علو مرتبت و وصولمان بقافله آنهارا ارزومندیم.
غبطه خوار مقامتان هستیم
@Dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی خانه نشستی...
چه خبر داری که در مرز چه می گذره
شهدای مرزی ما مظلومند
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
✨احترام خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
در قرآن و سنّت
محدثان يادآور مى شوند، وقتى آيه مباركه
(في بُيُوت أَذِنَ اللّه أَنْ ترفعَ وَ يُذكَر فيها اسْمه)
بر پيامبر فرود آمد، پيامبر اين آيه را در مسجد تلاوت كرد،
در اين هنگام شخصى برخاست و گفت:
اى رسول گرامى مقصود از اين بيوت با اين اهمّيّت چيست؟
پيامبر فرمود:
خانه هاى پيامبران!
در اين موقع ابوبكر برخاست
در حالى كه به خانه على و فاطمه (عليهما السلام) اشاره مى كرد، گفت:
آيا اين خانه از همان خانهها است؟
پيامبر (صلى الله عليه وآله) در پاسخ گفت:
بلى از برجسته ترين آنها است.
پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزيزش سلام مى كرد و اين آيه را مى خواند:
(إِنَّما يُريد اللّه ليذهبَ عَنْكُمُ الرِّجْس أَهل البَيت و يُطهّركُمْ تَطهيراً)
(احزاب / ۳۳).
خانه اى كه مركز نور الهى است و خدا به ترفيع آن امر فرموده از احترام بسيار بالايى برخوردار مى باشد.
آرى، خانه اى كه اصحاب كسا را در بر مى گيرد و خدا از آن با جلالت و عظمت ياد مى كند، بايد مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد.
اكنون بايد ديد پس از درگذشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) تا چه اندازه حرمت اين خانه ملحوظ گشت؟
چگونه احترام آن خانه را شكستند، و خودشان صريحاً به آن اعتراف دارند؟
اين حرمت شكنان چه كسانى بودند، و هدفشان چه بود؟
📚در المنثور ۶\۶۰۶
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨استاد فاطمي نيا:
يكي ازاولياءخدا قضيه اي نقل ميكرد:
شبي مشغول خواندن قرآن بودم تارسيدم به آيه ي
"إنّه يراكم هو وقبيله من حيث لا ترونهم"
"هماناشيطان وبستگانش شما راميبينند ازجايي كه شماآنهارانميبينيد"
باخودگفتم معناي ظاهري آيه معلوم است كه بالاخره شيطان از جنّ است وجن درلغت به معناي پوشيده است؛ اما گويا معناي باطني آيه رامتوجه نميشوم !
درهمين افكار بودم كه عالَمي برايم پيش آمد وشيطان ظاهرشد وگفت: آمده ام باتوبحث كنم،پاشو بيا!
ديدم همين قدم اول بايدبااومخالفت كنم،گفتم نمي آيم، توبيا!
شيطان باهمه تكبرش آمد!
يك ساعت بحث عالي فلسفه وكلام كرديم ودر آخر مغلوبش كردم وپيروز بحث شدم!
به شيطان گفتم: با اين همه اسم ورسمت، مغلوب شدي!
شيطان خنده اي كردوگفت: آقا سيد! فقط خواستم يك ساعت ازعمرت را تلف كنم!
آن صحنه تمام شد! معناي آيه را فهميدم؛ يعني شيطان به هركس از يك جا ضربه ميزند !
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✅وضعیت گناهان در قیامت
✍️حضرت علی (ع) در فرمایشی مهم گناهان را به سه دسته کلی تقسیم کردهاند:
💠گناهان سه دسته هستند:
1⃣گناهانی که بخشیده میشوند
2⃣گناهانی که بخشینده نمیشوند
3⃣گناهانی که برای مرتکبین آنها، هم امید عفو داریم و هم نگران عذاب هستیم.
1⃣ امّا گناه مغفور، گناهی است که خداوند بر اثر آن بندهاش را در دنیا عذاب داده است؛ و خداوند بزرگوارتر است از آنکه بندۀ خود را دوبار عذاب کند.
2⃣ و امّا گناه غیر مغفور، ستمی است که بندگان خدا بعضی به بعض دگر مینمایند. خداوند چون برای خلائق ظاهر شود سوگندی بزرگ بر خویشتن یاد کرده است و گفته است: خداوند برای بندگانش قصاص میکند، و حقّ بعضی را از بعضی دیگر میستاند؛ بطوریکه برای هیچ بندهای در نزد دیگری تظلّم و دادخواهی باقی نماند. و سپس همه را به معرض حساب گسیل مینماید
3⃣و اما گناه دسته سوم گناهی است که خدا آنرا بر مخلوقات پوشانده و به او توفیق توبه داده است و او از یک طرف از گناهش میترسد و از طرف دیگر به رحمت خدایش امیدوار است، و حال ما هم اینچنین است که هم امید به رحمت خدا داریم و هم از عذاب او میترسیم
📚اصول الکافی، ج2، ص: 443
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#جسدی_که_بعد_۹۰۰_سال_سالم_پیدا_شد🌸
باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت میكردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود.
بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد. هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود.
وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینهاش ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر میآمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشتههای نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود!
این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند.
با تفحص و بررسیهای انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است:
هذا مرقد العالم الكامل المحدث، ثقة المحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.
پس از بررسیهای كامل و پیدا شدن این سنگ نوشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند.
مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان میدارند كه:
مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند:
من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.
آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند.
📚منبع:
مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری.
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 داستان های آموزنده 📚
⭕️ برداشت من از توییت آقای آشنا این هست که اگر فرزندان ایشون در حال تردد، ترور (کشته) بشن ایشون فقط
⭕️ آقای آشنا حرف زدن بلد نیستید، حرف نزدن هم بلد نیستید
👤حمید رسایی: حسام الدین آشنا از مشاوران نزدیک رییس جمهور که خود سابقه فعالیت در دستگاه های امنیتی دارد، بعد از جنایت گروه های تکفیری در به شهادت رساندن تعداد زیادی از برادران پاسدار و حافظان امنیت مردم در جاده خاش - زاهدان، در صفحه توییترش، در موضعی عجیب اعلام کرده است: «... "ما" در دام چرخه خونین و "باطل" انتقام نخواهیم افتاد»!
🔻وی همچنین ارائه طریق کرده که «مسئولیت این جنایت با آمران و دیه بر عهده "عاقله" است.» در باره این موضعگیری عجیب چند نکته قابل تامل است:
👈اولا : با توجه به عمق این جنایت، شایسته بود تا مشاور رییس جمهور، برای تشفی خاطر خانواده های داغ دیده و قوت قلب مردمی که حافظان امنیت شان هدف قرار گرفته شده اند، اعلام می کرد که به زودی انتقام این خون ها را خواهیم گرفت.
🔻واقعا اگر دست این جناینکاران به خون نزدیک ترین اقوام آقای آشنا نیز آغشته شده بود، چنین توصیه ای می کردند؟ آیا با این توصیه غیر عاقلانه و ناقض امنیت، جنایت تکفیری ها کمتر می شود یا ادامه خواهد یافت؟
🔻وی هر چند تلاش کرده در توییت دیگری این خطا را جبران کند اما همچنان از حرف قبلی خود برنگشته. سئوال این است که «ما» در توییت جناب آشنا چه کسانی هستند؟ نکند این «ما» همان هایی هستند که به دنبال نابودی هسته ای و صنعت موشکی هستند؟
👈ثانیا : جناب آشنا در حالی انتقام گرفتن از جنایتکاران تکفیری را دور «باطل» دانسته اند که در قرآن کریم این ویژگی به صراحت، چهار بار به عنوان صفت پروردگار عالم یادآوری شده است:
🔻«وَمَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ وَاللّهُ عَزيزٌ ذُو انِتقام/ هركس به آن (شكار صيد در حال احرام) باز گردد خدا از او انتقام خواهد گرفت و خدا قدرتمند و انتقام گيرنده است». (سوره مائده/95)
🔻«لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ اللّهُ عَزِيزٌ ذو انْتِقام/ براى آنها عذابى سخت است و خدا قدرتمند و انتقام گيرنده است». (آل عمران/4)
🔻«فَلا تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللّهَ عَزيزٌ ذو انتِقام/ گمان مبر كه خدا تخلف كننده از وعده خود به رسولانش مى باشد، خدا قدرتمند و انتقام گيرنده است». (ابراهيم/47)
🔻«وَمَنْ يَهْدِ اللّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلّ أَلَيْسَ اللّهُ بِعَزيز ذِى انْتِقام/ آن كس را كه خدا هدايت كند گمراه كننده اى براى او نيست، آيا خدا قدرتمند و انتقام گير نيست». (زمر/37)
🔻بنابراین انتقام گرفتن از جنایتکاران و تکفیری های مورد حمایت قدرت های استکباری، علاوه بر این که سبب تشفی خاطر بازماندگان این شهدا و عاملی بازدارنده برای جلوگیری از تکرار این جنایت هاست، به هیچ وجه «دور باطل» به شمار نمی رود و از جمله صفات الهی است.
🔻بر همین اساس رهبر معظم انقلاب فرمودند که «دوران بزن در رو تمام شده است و الان دشمنان ملت ایران اگر یکی بزنند، ده تا می خورند.»
👈ثالثا : دیگر سخن عجیب مشاور رییس جمهور، یادآوری اخذ دیه برای این شهداست! این سخن ناشایست، یادآور جمله توهین آمیز وزیر راه سرمایه دار و مستعفی دولت روحانی است که بعد از در آتش سوختن تعداد زیادی از هموطنان در تصادف دو قطار از زبان عباس آخوندی خارج شد که «جای نگرانی نیست، مسافران قطار همگی بیمه بوده اند!»
🔻بدتر از آن، اینکه جناب آشنا دیه این شهدا را بر عهده «عاقله» دانسته! طبق نظر مشهور علما و مادۀ ۳۰۷ قانون مجازات اسلامی، عاقله عبارت است از «بستگان ذكور نسبي پدر و مادري يا پدري به ترتيب طبقات ارث به طوري كه همه كساني كه در زمان فوت ميتوانند ارث ببرند، به صورت مساوي عهدهدار پرداخت دیه خواهند بود.»
🔻اینکه منظور آقای آشنا از عاقله، والدین حقیقی این تروریست هاست یا والدین معنوی آنها (سرویس های امنیتی نظام سلطه) را نمی دانم اما نکته مهم تر این است که بیشتر فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی به مسئول بودن عاقله جهت پرداخت دیه در «قتل خطای محض» فتوا دادهاند.
🔻بر همین اساس، قانون مجازات اسلامی، طبق فتوای مشهور فقهای شیعه در مورد پرداخت دیه از سوی عاقله، در مواد ۳۰۵ و ۳۰۶ ، ضمان عاقله را در موارد زیر بیان کرده است:
الف) در قتل خطای محض؛ در صورتی که قتل با بیّنه یا قسامه یا علم قاضی ثابت شود.
ب) جنایت عمد و شبه عمد نابالغ و دیوانه به منزله خطای محض، و دیه جنایت آن دو بر عهده عاقله است.
🔻آیا از نظر جناب آشنا این عملیات تروریستی، «خطای محض» بوده است؟ آیا آشنا عمل عاملین قتل فرزندان این ملت را عمدی اما از سوی افرادی نابالغ یا دیوانه می داند؟
👈 برادر محترم شما حرف زدن بلد نیستید، آیا حرف نزدن هم بلد نیستید؟!
•✾📚 @Dastan 📚✾•
28.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بیانیه گام دوم انقلاب
➕ انتشار فیلمهای دیده نشدهای از رهبر انقلاب و حضرت امام خمینی برای اولینبار
با افتخار این کلیپ را ببینید
و با غرور برای دیگران ارسال کنید
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🔴مکافات قضا شدن نماز صبح آیت الله نخودکی اصفهانی!
🌹مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (معروف به نخودکی) در وصیت خود به فرزندش می گوید:
🍀اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و نابود خواهد شد!
💥فرزندم بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد.
🔴سحر گاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت قضا شدن آن نماز صبح به تو وارد آمد...
🔰اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود...
🔴نکته: میزان بلاهای وارد شده بخاطر گناهان هرکسی متناسب با اندازه ایمان اوست...
به همین دلیل هرچقدر مقام بنده مومن بالاتر باشد ،بلایی که بخاطر گناهش میبیند سخت تر است...
⛔️و یکی از بزرگترین گناهان،قضا کردن نماز صبح می باشد...
•✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت دختر شهید مدافع حرم از دیدار با رهبر انقلاب
🔹«نهال قاضیخانی» دختر شهید والامقام مهدی قاضیخانی، ماجرای دیدار روز سهشنبه خانواده شهدا با رهبر انقلاب را با زبان کودکانه روایت میکند.
http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
💠حضرت امام علی (علیه السلام)
یکی از دندانهایشان درد گرفت...
🌷حضرت فرمودند:خدایا ! یک دندانم درد گرفته، یک ذره از استخوان درد گرفته است، حالا اگر همه استخوانهایم درد می گرفت چه می کردم ؟
✨یعنی گاهی سختیها را کنار سختی بدتری بگذاریم شیرین می شود؛ نگاه ما به مشکلات خیلی اثر دارد.
✨شما گاهی ماشینت به نرده می خورد، ناراحت و عصبانی می شوی حالت گرفته می شود، پایین میآیی دره را میبینی می گویی :
👈اوه ،خدا پدرش را بیامرزد نرده را اینجا گذاشته است اول به نرده فحشی میدهیم اما وقتی دره را میبینیم بہ نردہ دعا می کنیم
#استاد_قرائتی
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از کودکانه
ام البنین یعنی؛
عباس داشته باشی و بگویی:
بگویی از حسین چه خبر؟!
وفات مادر ماه و ادب و وفا حضرت خانم ام البنین تسلیت🏴
😊 @koodakaneh1 😊
#تقوا
✍️استاد فاطمي نيا مي گويد :
✅علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان.
به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی.»
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#نیکی_به_والدین
📖 روزی پدری همراه پسرش به حمام عمومی رفت. چون به حمام رسیدند، پدر از پسر خود طلب آب نمود.
پسر با بی حوصلگی رفت و از گوشه ای کاسه سفالین ترک خورده و رسوب گرفته ای که مخصوص آب ریختن روی تن و بدن مردم و نه برای نوشیدن آب بود، پیدا کرد و آبی نه چندان خنک یافت و برای پدر برد.
پدر به مجرد دیدن کاسه و آب، اندکی مکث کرد، لبخند زد و رو به پسر گفت:
"با دیدن این کاسه یاد خاطره ای افتادم. چندین سال پیش وقتی خود من نوجوانی کم سن و سال بودم، همراه پدر به حمام عمومی رفتم.
درست مثل امروز که من از تو آب خواستم، آن روز هم پدرم از من آب خواست. من، برای اینکه برای او آب بیاورم گشتم و لیوان بلوری و تمیزی یافتم و آبی گوارا و خنک در آن ریختم و با احترام به حضور پدر بردم.
امروز، من که چنان فرزندی برای پدر بودم، پسری چون تو نصیبم شده که با بیحوصلگی در چنین کاسه کثیف و ترک خورده برایم آب آورده، حالا در آینده چه اولادی قرار است نصیب تو شود، خدا می داند و بس!"
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌸داستان زیبا و واقعی از علامه جعفری در دانمارک
علامه محمدتقی جعفری میگفتند:
عدهای از جامعهشناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در بارهی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسانها چیست.
هر کدام از جامعهشناسان، صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند.
بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر میخواهید بدانید یک انسان چهقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد.
کسی که عشقاش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزشاش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقاش ماشیناش است، ارزشاش به همان میزان است.
اما کسی که عشقاش خدای متعال است ارزشاش به اندازه ی خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم.
وقتی جامعهشناسان صحبتهای مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
وقتی تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم:
عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (علیه السلام) است.
آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»
«ارزش هر انسانی به اندازهی چیزی است که دوست میدارد».
وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانهی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
هر چقدر که نسبت به مولا علی (علیه السلام) ارادت دارید ارسال کنید ...
📚 @Dastan 📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ببینید |
سرود جالب هزاران جوان پاکستانی:
خامنهای ماشاالله
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📜 راوی این داستان لبابه
همسر حضرت عباس (علیه السلام) است.
وقتی همسرم عباس با لبخند از سختگیری های
مادرش در تربیت فرزندان میگفت
و میگفت که مادرش نخستین مربی
شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده
نمی توانستم به خود بقبولانم
که این فرشته مجسم و
این تندیس بی نقض لطافت و زنانگی
نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد .
همواره صحبت های از این دست را
ترفندی از جانب همسرم می دانستم که
شاید می خواست میزان شناخت من
از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد .
امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر
از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم .
وقتی دانستند که من
عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین)هستم
با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و
بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل،
اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب
بر جا خشک کرد :
🔹هنوز هم شمشیر می بنده⁉️
🔸شمشیر ⁉️‼️ نه❗️
🔹پس برادرش درست می گفت
که بعد از ازدواج تغییر کرده.
🔸یعنی می گوئید
مادر همسرم جنگیدن می داند⁉️
از حیرت،سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند.
یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بی اختیار
و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید
و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید⁉️
قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری
میان قبایل مشهور و معروف است
و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش
با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند
اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه
(به بازی گیرنده نیزه ها) است
و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما
و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم
نیز معروف و مورد احترامند.
فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی
و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود
که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی
و مقابله با او را نداشتند .
بعد در حالی که می خندید ادامه داد :
هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری
از او را نداشت.
به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل
هم جواب رد می داد .
وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که
چرا ازدواج نمی کنی⁉️
میگفت : #مردی نمی بینم.
اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم .
🔸من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم
گویی یکباره از یاد بردم که این بخش
ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است
لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛
بگویید آخر چه شد ⁉️
🔹خب معلوم است آخرش چه شد .
وقتی عقیل به نمایندگی از طرف
برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام
به خواستگاری فاطمه آمد ؛
او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و
گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم
ولی او #مرد_مردان را نصیب من کرد.
📖بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه)
🖋به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی
•✾📚 @Dastan 📚✾•