eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆فایده گذشت و ملاطفت ⚡️ابن عبّاس ضمن حديثى حكايت كند: روزى جمعى از بنى اميّه در محلّى نشسته بودند و در جمع ايشان يك نفر از اهالى شام نيز حضور داشت . ⚡️و امام حسن مجتبى عليه السلام به همراه عدّه اى از بنى هاشم از آن محلّ عبور مى كردند، مرد شامى به دوستان خود گفت : اين ها چه كسانى هستند، كه با چنين هيبت و وقارى حركت مى كنند؟! گفتند: او حسن ، پسر علىّ بن ابى طالب عليه السلام است ؛ و همراهان او از بنى هاشم مى باشند. ⚡️مرد شامى از جاى برخاست و به سمت امام حسن مجتبى عليه السلام و همراهانش حركت نمود؛ و چون نزديك حضرت رسيد گفت : آيا تو حسن ، پسر علىّ هستى ؟! ⚡️حضرت سلام اللّه عليه با آرامش و متانت فرمود: بلى . مرد شامى گفت : دوست دارى همان راهى را بروى كه پدرت رفت ؟ حضرت فرمود: واى بر تو! آيا مى دانى كه پدرم چه سوابق درخشانى داشت ؟! ⚡️مرد شامى با خشونت و جسارت گفت : خداوند تو را همنشين پدرت گرداند، چون پدرت كافر بود و تو نيز همانند او كافر هستى و دين ندارى . در اين لحظه ، يكى از همراهان حضرت سيلى محكمى به صورت مرد شامى زد و او را نقش بر زمين ساخت . ⚡️امام حسن عليه السلام فورا عباى خود را روى مرد شامى انداخت و از او حمايت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخّص هستيد، برويد در مسجد نماز گذاريد تا من بيايم . ⚡️پس از آن امام عليه السلام دست مرد شامى را گرفت و او رابه منزل آورد و پس از رفع خستگى و خوردن غذا، يك دست لباس نيز به او هديه داد و سپس روانه اش نمود. ⚡️بعضى از اصحاب به حضرت مجتبى عليه السلام گفتند: يا ابن رسول اللّه ! او دشمن شما بود، نبايد چنين محبّتى در حقّ او شود. حضرت فرمود: من ناموس و آبروى خود و دوستانم را با مال دنيا خريدارى كردم . ⚡️همچنين در ادامه روايت آمده است : پس از آن كه مرد شامى رفت ، به طور مكرّر از او مى شنيدند كه مى گفت : روى زمين كسى بهتر و محبوب تر از حسن بن علىّ عليهما السلام وجود ندارد. 📚ترجمة الامام الحسن عليه السلام : ص 149، به نقل از طبقات ابن سعد ✾📚 @Dastan 📚✾
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان بسیار عجیب از آیت الله بهاءالدینی و کرامات ایشون 🎥استاد پناهیان ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ورود به مدينه و خرماى سلمان ☘پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله چون روز دوشنبه ، هبجدهم ربيع الاوّل ، وارد مدينه منوّره گرديد؛ خبر ورودش در بين تمامى اهل مدينه منتشر گرديد. ☘سلمان فارسى كه در جستجوى حقيقت و دين مبين اسلام بود ويكى از يهوديان مدينه او را براى كشاورزى نخلستان خود خريدارى كرده بود، چون خبر ورود پيامبر اسلام صلوات اللّه عليه را شنيد طبقى از خرما تهيّه كرد و جلوى پيامبر و همراهانش آورد. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال نمود: اين ها چيست ؟ ☘سلمان گفت : صدقه خرماها است ؛ چون تازه به اين شهر وارد شده ايد و غريب هستيد، دوست داشتم با اين صدقه از شما پذيرائى كنم . ☘پيامبر خدا به همراهان خود فرمود: بسم اللّه بگوئيد و بخوريد؛ ولى خود حضرت از آن خرماها تناول ننمود. ☘سلمان با انگشت اشاره كرد و با خود به فارسى گفت : اين يك علامت ؛ و سپس طبقى ديگر از خرما آورد و چون رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال نمود كه اين ها چيست ؟ گفت : چون ديدم از خرمائى كه به عنوان صدقه آوردم ، ميل ننمودى ، اين ها را به عنوان هديه به حضورتان آوردم . ☘در اين هنگام ، حضرت به همراهان فرمود: بسم اللّه بگوئيد و بخوريد؛ و خودش نيز مشغول خوردن شد. ☘همچنين سلمان با انگشت اشاره كرد و با خود به فارسى گفت : اين دو علامت ؛ و سپس اطراف حضرت رسول دور زد. ☘پيامبر خدا پارچه اى را كه بر دوش خود انداخته بود برداشت و جون سلمان ، چشمش بر شانه راست به مُهر نبوّت و خال آن حضرت افتاد جلو آمد و آن را بوسيد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سؤ ال نمود: تو كيستى ؟ ☘گفت : من مردى از اهالى فارس هستم كه از شهر خود آمده ام ... و تمام جريان خود را بازگو نمود؛ و چون اسلام آورد پيامبر اكرم صلوات اللّه عليه او را بشارت به سعادت و خوشبختى داد. 📚بحار الا نوار: ج 19، ص 105، به نقل از إ علام الورى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شفاعت كودك در قيامت انس بن مالك حكايت كند: 🍁مردى از انصار هرگاه به ملاقات وديدار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مى آمد، فرزند خويش را نيز به همراه خود مى آورد. پس از گذشت مدّتى ، فرزند آن شخص (45) فوت كرد وپدر اين موضوع را از آن حضرت پنهان داشت ، تا آن كه روزى به محضر مبارك پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، وارد شد؛ حضرت جوياى فرزند او شد؟ ديگران گفتند: فرزندش از دنيا رفته است و او داغدار مى باشد. 🍁بعد از اين كه آن شخص از حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، رفت ؛ به اصحاب خود فرمود: آيا مايل هستيد كه برويم و او را سر سلامتى وتسليت گوئيم ؟ دوستان پذيرفتند و به همراه آن حضرت حركت كردند. 🍁همين كه حضرت وارد منزل شد و مشاهده نمود كه پدر فرزند، بسيار محزون و غمگين است ، به او و تمام افراد خانواده تسليت فرمود. 🍁و پس از تسليتِ پيامبر خدا و همراهان ، پدر اظهار داشت : يا رسول اللّه ! او اميد و آرزوى من بود كه در پيرى كمك و يار و غمخوار من باشد. 🍁حضرت فرمود: آيا تو شادمان نمى گردى ، آن گاه كه فرزندت را در قيامت جلوى خود ببينى و به او بگويند: داخل بهشت برو. 🍁فرزندت بگويد: پروردگارا! من پدر و مادرم را مى خواهم و آن قدر به محضر ربوبى حقّ التماس كند تا آن كه خداوند شفاعت فرزند كوچك و بى گناه را در حقّ پدر و مادر مى پذيرد و با يكديگر وارد بهشت مى شويد؟! همراهان گفتند: يا رسول اللّه ! اين بشارت تنها مخصوص اين شخص است ، يا براى عموم مسلمان ها است ؟ 🍁حضرت فرمود: اين بشارت و نويد براى تمام بندگان مؤ من به خداوند متعال مى باشد.  📚مستدرك الوسائل : ج 2، ص 393، ح 20 و ديگر احاديث دنباله اش ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️♨️ترور توسّط جيره خواران مزدور 🍂معاويه براى ولايت عهدى فرزندش يزيد؛ و گرفتن بيعت از مردم ، امام حسن مجتبى عليه السلام را در برابر سياست شوم خود، همچون سدّى محكم مى دانست . 🍂به همين جهت دسيسه اى را براى ترور آن حضرت تنظيم كرد، تا توسّط مزدورانى چون عمرو بن حريث ، اشعث بن قيس ، حجر بن حارث ، شيث بن ربعى و... امام مجتبى عليه السلام غافل گير و ترور گردد. 🍂و به آنان گفت : هر يك از شما او را ترور نمايد كه كشته شود دويست هزار درهم و فرماندهى يكى از لشكرها را به او واگذار مى نمايم ؛ و همچنين يكى از دخترانم را نيز در اختيارش قرار مى دهم . 🍂و چون گزارش چنين توطئه اى به حضرت رسيد، بعد از آن براى آمدن به مسجد و اقامه نماز، زره و كلاه خُود مى پوشيد و مسائل احتياطى و أ منيّتى را رعايت مى نمود. 🍂وليكن آن دشمنان و مخالفان دين ، از مكر خويش دست برنداشته و در اءثناء نماز سر مبارك حضرت را مخفيانه هدف تير قرار دادند، ولى تيرشان به خطا رفت و اءثرى نكرد. 🍂و روزى ديگر با خنجرى مسموم بر آن حضرت حمله بردند؛ در اين حمله بدن عزيز امام مجتبى عليه السلام مجروح گرديد. 🍂و پس از آن كه حضرت را به منزل آوردند، حضرت در جمع اصحاب كه آن منافقين مزدور نيز حضور داشتند، چنين فرمود: 🍂همانا معاويه به آنچه وعده داده است وفا نمى كند؛ و جوائزى را كه براى كشتن و ترور من تعيين كرده است ، پرداخت نخواهد كرد. 🍂سپس حضرت افزود: من مطمئن هستم كه اگر تسليم معاويه شوم ، باز هم او بهانه اى ديگر خواهد گرفت و مانع از عمل كردن به دين جدّم خواهد شد. 🍂و من مى بينم كه در آينده اى نزديك فرزندان شما مزدوران ، در خانه بنى اميّه از گرسنگى و تشنگى گدائى نمايند و آن ها دست ردّ بر سينه آن ها گزارند؛ و نااميدشان كنند. 🍂و در پايان فرمايش خود فرمود: زود باشد كه ستمگران جزاى اعمال و كردار خود را دريابند.(1) ⚡️⚡️همچنين آورده اند: 🍂پس از آن كه اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام به شهادت رسيد؛ و مسلمان ها با - فرزند بزرگوار آن حضرت - امام حسن مجتبى عليه السلام بيعت كردند. 🍂و چون معاويه از اين جريان آگاه شد، يك نفر را به نام حمير به شهر كوفه فرستاد تا جاسوس معاويه باشد و ضمن ايجاد تفرقه و جوّسازى ، مردم را بر عليه حضرت مجتبى عليه السلام شورانده و تحريك نمايد. 🍂همچنين شخصى را به همين منظور نيز به شهر بصره فرستاد. 🍂چون امام مجتبى عليه السلام از دسيسه معاويه آگاه شد، دستور داد تا حميرى را از شهر كوفه اخراج كرده و سپس او را در خارج شهر كوفه گردن زنند. 🍂و پس از آن دوّمين خراب كار معاويه را كه از طايفه بنى سليم بود، نيز دستور داد تا از شهر بصره اخراج نمايند؛ و او را پس از آن كه اخراج كردند در بيرون شهر بصره محكوم به اعدام ؛ و گردن زنند. . 📚1-بحارالا نوار: ج 44، ص 33، ح 1. 2-بحار الا نوار: ج 44، ص 45، به نقل از ارشاد شيخ مفيد. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌اهمیت مبارزه با نفس 🔰آیت الله حق شناس ره درباره مبارزه با نفس می فرمودند: باید نفس اماره را با بیداری شب و نماز اول وقت کنترل کنید. 🔰شصت مرتبه هم که در مبارزه نفس شکست خوردی، باید بلند شوی و بگویی من پیروزم! 🔰مهم قاطعیت و تصمیم اول شماست. خداوند متعال در نهایت، شما را یاری می کند، ان شاءالله 🔰امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند: با هوای نفس تان مبارزه کنید تا زندگی تان خُرم شود ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ديدار از مريض بهشتى 🍃حضرت اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام حكايت نمايند: 🍃روزى ابوذر غفارى دچار تَب و لرز شديدى شده بود، من به محضر مبارك رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمدم وگفتم : يا رسول اللّه ! ابوذر غفارى مبتلا به مرض سختى شده است . 🍃حضرت فرمود: با يكديگر به عيادت و ديدار او مى رويم ، پس من به همراه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله حركت كردم و چون وارد منزل ابوذر غفارى شديم ، كنار بستر او نشستيم . 🍃پس از آن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به ابوذر كرد و فرمود: در چه وضعيّتى هستى ؟ 🍃ابوذر عرض كرد: يا رسول اللّه ! در تب شديد و حالتى كه مشاهده مى فرمائى به سر مى برم . 🍃حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: اى ابوذر! گويا تو را در يكى از باغات بهشت مى بينم . 🍃و سپس افزود: تو غرق در امور دنيوى و مادّى گشته بودى و با اين عارضه و ناراحتى كه بر تو وارد شده است ، خداوند متعال لغزش ها و خطاهاى تو را مورد مغفرت قرار داد؛ پس اى ابوذر! تو را بر اين رحمت و مغفرت بشارت باد. (1) 🍃حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در حديثى ديگر فرمود: بسيار تعجّب مى كنم از آن مؤ منى كه براى مريضى خود، جزع و ناراحتى مى كند؛ چنانچه انسان مؤ من ، موقعيّت خود را در پيشگاه خداوند بداند، همانا دوست دارد كه هميشه مريض باشد تا مرگ ، او را دريابد و به ملاقات خداوند مهربان برود. 2 📚1-مستدرك الوسائل : ج 2، ص ، 57 ح 22، بحارالا نوار: ج 81، ص 188، ح 2-مستدرك الوسائل : ج 2، ص 56، ح 19 بحار الا نوار: ج 81، ص 210،ح25 ✾📚 @Dastan 📚✾
حقیقت این است که؛ برتری نسبت به دیگران "هیچ ارزشی ندارد" ارزش حقیقی آنجاست که بتوانی از "گذشته خود" بهتر باشی... 🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ❣❣ مولای مهربانم تو بیا! بیا برای پریشانی زینب، بیا برای بی‌پناهی رقیه، بیا برای چشم‌انتظاری سکینه! بیا که فقط با آمدن تو، غم از دل عزیزان حسین (ع) خواهد رفت! ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🦋بيابانگردان دانشمند بيابانگردى، رسول (ص) را گفت:  يا رسول الله!حساب خلق كه كند فردا؟   گفت: حق تعالى.  گفت: اين حساب، خود كند يا به ديگران واگذارد و آنان از بنده حساب كشند؟  رسول (ص) گفت:  خود كند . اعرابى بخنديد . رسول (ص) گفت: (( بخنديدى اى‏ اعرابى!))  گفت: آرى، كه كريم چون دست يابد عفو كند، و چون حساب كشد، سخت نگيرد.  رسول (ص) گفت: راست گفتى، كه هيچ كريم نيست از خداى تعالى كريم‏تر.  پس گفت:  اين اعرابى، فقيه است .  تو مگو ما را بدان شه بار نيست - - با كريمان، كارها دشوار نيست  📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆توجیه بدی‌ها ⚡️امام صادق علیه‌السلام شنید که مردی شهرت به تقوی پیدا کرده است. روزی آن مرد را مشاهده کرد که جمع زیادی از عوام مردم اطراف او را گرفته بودند. ⚡️پس آن مرد از مردم کناره گرفت و تنها به راهی حرکت کرد؛ امام علیه‌السلام ناظر کارهای او بود. ⚡️پس از زمانی کوتاه امام علیه‌السلام دیدند او جلو یک دکان نانوایی ایستاد و دو نان مخفیانه برداشت و به راه افتاد. پس از چند قدمی از دکان میوه‌فروشی دو عدد انار برداشت و به راهش ادامه داد. ⚡️پس از پیمودن مسافتی نزد مرد مریضی رفت و نان‌ها و انارها را به وی داد و به مقصد خود خواست برود، امام علیه‌السلام خود را به آن مرد رساند و فرمود: امروز از تو عمل شگفت‌انگیزی دیدم و آنچه را دیده بود برایش نقل کرد! ⚡️آن مرد گفت: گمان می‌کنم تو امام صادق علیه‌السلام هستی؟ فرمود: آری، گفت: «باآنکه فرزند پیامبری، افسوس که چیزی نمی‌دانی؟» فرمود: «چه جهلی از من دیده‌ای؟» گفت: مگر نمی‌دانی خداوند در قرآن فرموده: ⚡️«هر که کار نیکی انجام دهد ده حسنه دارد و هر که گناهی کند جز یک گناه برایش ننویسند».(1) ⚡️ازاین‌جهت به حساب من دو نان و دو انار دزدیده‌ام، مجموعاً چهار گناه محسوب می‌شود و آن‌ها را در راه خدا داده‌ام می‌شود چهل حسنه. چهار گناه را از چهل حسنه کم کنند سی‌وشش حسنه برایم باقی می‌ماند و تو از این حساب‌ها نمی‌دانی! ⚡️امام فرمود: خدا مرگ دهد مگر این آیه از قرآن را نشنیدی که می‌فرماید: «خدا از پرهیزگاران قبول اعمال کند»؟!*تو چهار گناه کردی و مال مردم را دزدیدی و چهار گناه دیگر کردی که بدون اجازه به دیگران دادی، پست هشت گناه نمودی و هیچ حسنه‌ای هم نداری. ⚡️بعد حضرت به اصحابش فرمود: «این‌گونه تفسیرها و توجیه‌هاست که اینان هم خودشان و هم دیگران را گمراه می‌سازند.»(2) 📚سوره‌ی انعام، آیه‌ی 160 نمونه معارف، ج 4، ص 275 -وسائل الشیعه، ج 2، ص 57 ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋 💥💥💥سیره‌ی زینت عبادت‌کنندگان 🌳روایت شده که چون شب فرامی‌رسید و چشم‌ها به خواب می‌رفت، امام زین‌العابدین علیه‌السلام آنچه را از خوراکی در خانه زیاد می‌آمد، در کیسه‌ای کرده بر دوش می‌گرفت و به خانه‌های فقرا می‌برد و فقرا در خانه‌ها به انتظار بودند و به هم بشارت می‌دادند و می‌گفتند: 🌳«صاحب ابنان (کیسه) رسید.» امام، صد خانواده از فقرای مدینه را کفالت می‌نمود و دوست می‌داشت که یتیمان و کوران و مساکینی که برای معیشت خود تدبیری ندارند بر طعام آن حضرت حاضر شوند. آن بزرگوار با دست خویش به ایشان اطعام مرحمت می‌فرمود و هرکدام که صاحب عیال بودند، برای آن‌ها نیز طعام روانه می‌فرمود و هیچ طعامی میل نمی‌فرمود مگر آن‌که مثل آن را تصدّق می‌فرمود. 📚منتهی الآمال، ج 2، ص 7 ✾📚 @Dastan 📚✾