eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆حكايت عجيبى از علامه طبرسى امين الدين فضل بن حسن طبرسى مؤ لف تفسير معروف مجمع البيان در سبزوار مى زيست و در قرن ششم بسال 548 يا 542 ه -.ق از دنيا رفت و قبر شريفش در مشهد مقدس در روبروى خيابان طبرسى در كنار ميدان ، معروف و مشهور است . و معروف است كه در تخريب اطراف حرم مطهر حضرت رضا عليه السّلام كه در چند سال قبل صورت گرفت ، قبر علامه طبرسى ، ويران شد، شاهدان عينى ديدند كه پيكر مقدس او تر و تازه مانده است با اينكه حدود هشت قرن و نيم از رحلت او مى گذشت . از حكايتهاى مشهورى كه به مرحوم طبرسى نسبت مى دهند اينكه : سكته سنگين بر او عارض شد به گونه اى كه بى حركت به زمين افتاد، بستگان و حاضران تصور كردند كه از دنيا رفته است (با توجه به اينكه وسائل طبّى در آن زمان ، بخصوص در قريه اى مثل سبزوار نبود، بدن او را برداشته و بردند غسل دادند و كفن نمودند و دفن كردند و طبق معمول به خانه هايشان باز گشتند. ناگهان او در درون تاريك قبر، به هوش آمد ولى خود را در قبر يافت ، متوجّه خداى مهربان شد و نذر كرد هرگاه از آن تنگناى قبر نجات پيدا كند و سلامتى خود را باز يابد، كتابى در تفسير قرآن ، تاءليف نمايد. اتفاقا بعضى از كفن دزدها در كمين قبر او بود، و تصميم گرفته بود قبر او را نبش كرده ، و كفن او را بدزدد. كفن دزد در بيابان خلوت ، مشغول خراب كردن قبر او شد، خشتهاى لحد را برداشت ، و بند كفن را گشود، و همينكه خواست كفن را از بدن علامه طبرسى بيرون آورد، علامه دست او را گرفت . كفن دزد، سخت ترسيد، سپس علامه با او سخن گفت ، او بيشتر ترسيد، ولى علامه جريان را به او بازگو نمود و به او گفت مترس ، سپس كفن دزد علامه طبرسى را به دوش گرفت و او را به منزلش برد. خمير مايه استاد شيشه گر، سنگ است عدو شود سبب خير گر خدا خواهد علامه ، كفنهاى خود را به كفن دزد داد و اموال بسيار به او بخشيد، و او بدست علامه طبرسى ، توبه كرد. سپس علامه به نذر خود وفا كرد و تفسير گرانقدر مجمع البيان را كه در ده جلد است به عربى است به عربى نوشت . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆استخاره عجيب ! زيد فرزند امام سجاد (علیه السلام ) از مردان نمونه تاريخ است كه در همه ابعاد اسلامى مانند: عرفان ، زهد، جهاد، شجاعت ، علم ، فقاهت ، بيدارى ، و هجرت و... پس از امامان ، بى نظير بود، قابل ذكر است كه در نگين انگشتر او كه خط فكرى او را نشان مى داد نوشته شده بود اصبر توجر اصدق تنجح : استقامت كن تا به پاداش آن برسى ، و راستگو باش تا نجات يابى ،. مادر او كنيز بود و حوراء يا غزاله نام داشت ، زيد بسال 66 در سن 55 سالگى بر ضدّ طاغوت زمانش ، هشام بن عبدالملك قيام كرد و سرانجام به شهادت رسيد، از سخنان او است : سيزده سال قرآن را با تدبر خواندم ، چيزى در قرآن بهتر از آگاهى و عبادت نيافتم .... جالب اينكه قبل از تولد زيد، از ناحيه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) و على (علیه السلام ) خبر از ولادت او و سپس انقلاب او و كيفيت شهادت او و نام و نشان او داده بودند، و به اين ترتيب در ذهن امام سجاد (علیه السلام ) ترسيمى از زيد بود كه در آينده رهبر انقلاب مى شود. تا اينكه : طبق معمول ، امام سجاد (علیه السلام ) پس از اذان صبح ، نماز صبح را خواند و مشغول تعقيب گرديد، و عادت آنحضرت اين بود كه تعقيب نماز را تا طلوع آفتاب ادامه مى داد، در اين هنگام خبر آوردند كه خداوند پسرى به آنحضرت عنايت فرموده است . امام سجاد (علیهذالسلام ) به اصحاب خود رو كرد و فرمود: اين كودك را چه نامى بگذارم ؟ هر كسى نامى گفت ، حضرت قرآن طلبيد، قرآنى را به آنحضرت دادند، به قرآن تفاءل زد، آيه اول صفحه اول ، اين آيه آمد: وفضل الله المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما: خداوند، مجاهدان را بر نشستگان به پاداش بزرگ برترى داد (نساء - 95) بار ديگر قرآن را گشود، اين بار در آغاز صفحه اول قرآن ، اين آيه آمد: ان الله اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة والانجيل والقرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به ذلك هو الفوز العظيم : خداوند جان و مال مؤمنان را در برابر بهشت ، خريدارى كرده ، مؤمنانى كه در راه خدا مى جنگند و يا خود كشته مى شوند و اين وعده قطعى در تورات و انجيل و قرآن است ، كيست كه باوفاتر از خدا در انجام وعده اش باشد، پس شما در اين معامله اى كه كرده ايد به خود مژده دهيد كه اين پيروزى سعادت بزرگ است (توبه - 111). امام سجاد (علیه السلام ) اين دو آيه را در ذهن خود بررسى كرد و ديد هر دو در مورد جهاد و ايثار در راه خدا است ، و از آن ترسيمى كه در مورد زيد، رسول خدا و على (علیه السلام ) فرموده بود كه در صلب امام سجاد پديد مى آيد، نتيجه گرفت اين كودك همان زيد است آنگاه مكرر به حاضران ، فرمود: سوگند به خدا اين فرزند همان زيد است ، و نام او را زيد گذاشت . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣هنگامی که با قدرت خدا سرو کار داری باید خود را به او بسپاری وذهن استدلالی را خاموش کنی . زیرا به محض آنکه بطلبی عقل کل راه انجام را میداند.تنها نقش آدمی وجد وسرور است شکرگزاری وایمان.خداوند این گونه می فرماید "چنان عمل کن که گویی در حضورت هستم ویقین بدار که با تو خواهم بود" فقط ایمان فعال بر ذهن نیمه هشیار اثر می گذارد.وتا بر ذهن نیمه هشیار اثر نگذارید حاصلی به کف نخواهید آورد ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷 🌷 .... 🌷کلاس پنجم ابتدایی و دوازده ساله بودم و در بحبوحه زمانی بود که شهدا و مخصوصاً شهدای عملیات رمضان را می‌آوردند و چند نفر از کسانی که در مسجد حق استادی به گردنم داشتند هم در عملیات رمضان به شهادت رسیده بودند؛ همان‌جا بود که تصمیم گرفتم به جبهه بروم. در ابتدا رفتنم برای خدا و فی‌سبیل‌الله نبود؛ در فضای احساسی و بچگانه‌ی آن سن و سال بودم و با گریه و اصرار به سپاه رفتم؛ مطمئن بودم که با توجه به شرایط سنی و جسمی و این‌که سن و قدم کوچک بود قبول نمی‌کنند اما برای این‌که آرامم کنند، برایم پرونده‌ای تشکیل دادند و تمام مواردی که برای اعزام نیاز بود گرفتند و بقیه شرایط را به اذن والدین منوط کردند. پدرم به هیچ عنوان راضی نبود با آن سن و سال به جبهه بروم، با این‌که خودش در آن زمان در خط ولایت بود. خودم با بچگی‌ام نامه‌ای نوشتم و با انگشت شستم با خودکار اثر انگشت زدم و آن برگه اذن والدینم شد؛ نکته جالب این است که سپاه تمام این موارد را می‌دانست و فکر می‌کردم نمی‌دانند. 🌷از آن به بعد هر هفته که اعزام بود، با تمام اعزام‌ها می‌رفتم و وقتی به پادگان می‌رسیدم من را برمی‌گرداندند؛ حدود ۱۸ مرتبه من را از پادگان برگرداندند و همه جلوی پادگان مرا می‌شناختند و خودم هم می‌دانستم هر هفته برمی‌گردم. تمام قصه زندگی‌ام از روزی شکل گرفت که ورودی سپاه نگهبان بودم و آن روز اعزام بود؛ شنیدم که اعزام مستقیم به جبهه است یعنی پادگان نمی‌روند؛ ۲۳ مهرِ سال ۱۳۶۱ اعزام مستقیم به سپاه بود و مسئول تبلیغات سپاه گفت: اگر می‌خواهی به جبهه بروی این بهترین موقعیت است. آن روز ۵۰ تومان از آقای قاسمی نامی قرض گرفتم و یک کیف خریدم و زیر صندلی ماشین مخفی شدم و نزدیک غروب از دولت‌آباد به سمت مسجد فاطمیه می‌رفتیم و ذوق زیادی داشتم؛ مسجد فاطمیه توقف کردیم و همراهان نماز مغرب و عشاء را خواندند اما از ترسم از ماشین پیاده نشدم و نمازم را نخواندم البته ۱۳ ساله بودم و نماز بر من واجب نبود. 🌷از پنجره اطرافم را مراقب بودم که دیدم پدرم به مسجد آمده و دنبالم می‌گشت؛ زیر صندلی ماشین مخفی شدم و همان موقع یک صندوق انار در ماشین بود و دقیقاً جلوی همان صندلی گذاشتند که زیر آن مخفی شده بودم و جایم امن شد؛ نزدیک خرم‌آباد بودیم که سردم شده بود و پایم درد گرفته بود و از زیر صندلی بیرون آمدم که دقیقاً از زیر صندلی فرمانده سپاه بیرون آمدم. فرمانده سپاه گفت: اين‌جا چکار می‌کنی؟! همان‌جا بود که گریه‌ام گرفت و گفتم: بگذارید به جبهه بیایم. گریه‌ام را دید و چاره‌ای نداشت به همین دلیل گفت: تا اهواز بیا و آن‌جا با اولین ماشین برگرد. به استانداری اهواز رسیدیم و از صبح تا عصر در سرویس بهداشتی آن‌جا مخفی شدم تا همه بروند؛ وقتی از سرویس بهداشتی بیرون آمدم همه رفته بودند و مجبور شدند نگه‌مان دارند؛ چون جثه‌ام کوچک [بود]، از گردان حضرت رسول(ص)، فرمانده گردان قد و شیطنتم را دید و مرا به عنوان علمدار گردان انتخاب کرد و عملاٌ از آن تاریخ در جبهه ماندگار شدم. : رزمنده دلاور محمد احمدیان ✾📚 @Dastan 📚✾
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) مانع از حرکت طلحه و زبیر به سوی مکه نشدند؟ #حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنند و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی و با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می‌شود. کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است، اما تفاوت در حکمتی است که می‌تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می‌کشد و دیگری با هر ضربه خرُدتر و حقیرتر می‌شود. اینکه چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتا محصول یک «تصمیم شخصی» است. می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم تا در پسِ هر ضربه روحی و هر لطمه جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم. ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شيفته ثواب عبدالله بن مسعود از اصحاب خاص رسول خدا (صل الله علیه وآله و سلم ) و از وارستگان و شيفتگان حق بود. ابوالاحوص گويد: روزى به خانه عبدالله رفتم ، او را در اطاقى ديدم كه با چوب و شاخه هاى خرما و... پوشيده شده بود و در سقف خانه ، پرستوهائى لانه كرده و در رفت و آمد بودند. دو كودك پسر عبدالله را ديدم ، همچون نقره فام ، بسيار زيبا بودند، كه از زيبائى قد و قامت و چهره آنها، تعجب كردم . عبدالله از احساس من ، جريان را فهميد و به من گفت : گويا حسرت مى برى كه من داراى چنين پسران زيبا هستم ، ولى اين را بدان ، سوگند به خدائى كه جانم در اختيار او است ، اگر اين دو كودك بميرند، و آنها را در قبر بگذارم و خاك بر روى آنها بريزيم ، برايم محبوبتر است ، از اينكه به لانه اين پرستوها آسيب برسد و تخم آنها از لانه بيفتد و شكسته شود. بايد توجه داشت كه منظور عبدالله از اين سخن شدت علاقه او به كار نيك و پناه دادن به پرنده و محبت و خوشرفتارى با پرنده و در نتيجه دستيابى به ثواب آن بود. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
آقا! انسان‌ها همچون معادن هستند! خاطره‌ای از آیت الله حسن زاده آملی: نکته‌ای بلند از استادم شادروان جناب علامه آقا سیدمحمدحسن الهی طباطبایی تبریزی به یادگار دارم روزی در مزار شیخان قم به حضور مبارکش افتخار تشرف داشتم و هیچ‌گاه در محضر فرخنده اش یک کلمه از دنیا گله و شکوه‌ای و حرف کم و زیاد مادی نشنیدم. فرمود:«آقا! انسان‌ها همچون معادن هستند باید آن‌ها را استخراج نمود» غرض آن جناب اینکه همچنان که کوه‌ها دارای معادن طلا، نقره، الماس، فیروزه و غیره هستند، انسان‌ها دارای معادن گوناگون حقایق و معارفند. باید هر کسی کوه وجودش را بشکافد و آن معادن را استخراج کند. یعنی در روانشناسی بکوشد تا آب زندگی از او بجوشد، البته این سخن را عمق دیگر است. 📚 معرفت نفس، نوشته حسن حسن‌زاده آملی، جلد دوم، درس ۸۱، صفحه ۲۴۲ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌿🌺﷽🌿🌺 کلمات معنا دارند و براشیا اثرمی‌گذارند. یعنی همه اشیا با شنیدن تحت تاثیر قرار می گیرند و شعور و تسبیح دارند . ✅«یسبح لله مافی سماوات والارض و لیکن لایَفقَهونَ تَسبیحَهُم=همه چیزهایی که در آسمانها و زمین هستند خدا را تسبیح می کنند اما شما تسبیح آنها را نمی شنوید» 🌺🌿آزمایش شده که وقتی برمولکول آب، اسم الله یا اسم های زیبای دیگر گفته می‌شود تغییر شکل زیبایی پیدا می‌کنند. اما وقتی اسم شیطان برآنها برده میشود شکل نامنظم به خود می گیرند کلمات بر پوست مو وچشم اعصاب مغزواستخوان انسان تاثیر میگذارند. حتی کلمه و نیتی که انسان می گوید یا می‌نویسد تاثیرگذار است کسی که به گردن صلیب آویزان می کند با کسی که اسم الله به گردنش دارد یا قرآن همراهش هست هر کدام ازاینهادر ساختار جسمی و روحی انسان اثر خاصی دارند. اسم ها هم در شخصیت انسان تاثیر می گذارند.چون شنیده می‌شود و به کار برده می‌شود قرآن تذکر می‌دهد که وقتی می خواهید با هم حرف بزنید بهترین کلمات را انتخاب کنید. 🌺🌿«وَقُل لِعبادی یَقولُ الَّتی هیَ احسن=به بندگانم بگوسخنی بگوییدکه نیکوتراست.» نمی‌گوید:کلمات خوب را انتخاب کنید،بلکه می‌فرماید:بهترین کلمات را انتخاب کنید.چون درسرنوشت انسان تأثیرگذاراست. ✅امروزه اکثر درگیری ها،زندان رفتن ها، قهر‌ها، افسردگیها و...به خاطر کلمات بدی است که افراد از اطرافیان شان میشنوند. حتی طلاقهاهم به خاطر انتخاب کلمات نامناسبی است که زن و شوهر به کار می برند. یعنی کلمات نامناسب و ناگوار چنان تاثیر دارد که کار به تنفر و نفرت و دوری و جدایی و طلاق می کشاند. 📌مراقب باشید در ارتباط با طرف مقابلتان کلماتی که استخدام می کنید چه در نوشتن نامه،پیامک‌ وچه درگفتار ها،همیشه بهترین کلمات را انتخاب کنید.چون حرف های خوب زمینه های نفوذشیطان،آلودگی‌ها ،انحرافهاوبیماری ها و تنش ها را از بین میبرد. ✾📚 @Dastan 📚✾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـلام ای روزی دهنده ےبےمنت یقین داریم دری بستہ نخواهدشد مگرقبل ازآن دری گشوده گردد پـس امروزمارابہ سمت درهای گشوده ازرحمتت هدایت کن الهی به امیدتو❤️ صبحتون بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆توجه پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) به بيماران دور افتاده در روايت آمده : رسول خدا(صل الله علیه وآله و سلم ) با جمعى از اصحاب خود، در خانه اش ‍ غذا مى خوردند، سائلى معول و فلج به در خانه آنحضرت آمد، پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) به او اجازه ورود داد، وقتى وارد شد چون نمى توانست بنشيند، پيامبر (ص ) او را روى زانوى خود نشاند و نگهداشت و سپس به او فرمود: از غذا بخور. مردى از قريش كه در مجلس حاضر بود، از ديدن اين بيمار مفلوك ، اظهار تنفّر و انزجار كرد، مدتى نگذشت كه همين قريشى مغرور به همين درد، مبتلا شد و جان سپرد. نيز نقل شده : پيامبر ( صل الله علیه وآله و سلم) غذا مى خورد، در اين هنگام ، سياه چهره اى كه بيمارى آبله گرفته بود، و پوست زخمهاى آبله بدنش جدا شده بود، به حضور رسول اكرم (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد، او نزد هر شخصى مى نشست ، آن شخص از نزد او برمى خواست و به كنار مى رفت . پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) برخاست و او را در بغل دست خود نشاند و احترام شايانى به او نمود بهتر آن است كه اين داستان را با شعر ذيل پايان دهم : من روى نديدم بهمه كشور خوبى كه خوبتر از طلعت زيباى تو باشد 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خشم امام صادق عليه السّلام چرا؟ اسحاق بن عمّار گويد: به محضر امام صادق عليه السّلام رفتم ، با چهره گرفته و خشم آلود به من نگريست ، عرض كردم : چه باعث شده كه نسبت به من خشمگين هستى ؟ فرمود: بخاطر آنكه نسبت به مستضعفين پيروان ما، بى توجه و ترش رو هستى ، به من خبر رسيده است كه تو، در خانه خود، دربانانى قرار داده اى كه آنان مستمندان شيعه را از آنجا دور مى كنند. عرض كردم : آيا از عذاب ، ترس ندارى ؟ آيا نمى دانى كه هرگاه مؤمنين باهم ملاقات كنند و دست در دست هم بدهند خداوند رحمتش را بر آنها وارد مى سازد، و 99 قسم از اين رحمت ، شامل آن كسى است كه محبت بيشتر نسبت به مؤمن ديگرى دارد؟، و وقتى كه دو مؤمن ، باهم متفق و متحد شوند، رحمت خدا آنها را فرا مى گيرد، هرگاه دو نفر مؤمن باهم به صحبت بپردازند، بعضى از فرشتگان مراقب اعمال ، به بعضى ديگر مى گويند كنار برويم شايد اين دو مؤمن ، سخن سرّى باهم داشته باشند و خداوند آن را پوشانده است . عرض كردم : آيا خداوند در قرآن (آيه 18 سوره ق ) نمى فرمايد: ما يلفظ من قول الّا لديه رقيب عتيد: انسان ، هيچ سخنى به زبان نياورد مگر اينكه نگاهبانى آماده در نزد او است (و آن را مى نويسد). امام فرمود: اى اسحاق ! اگر فرشتگان مراقب ، نشوند، خداوند آگاه به پنهانيها، مى شنود و مى بيند. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾