eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ آغاز بازگشت آزادگان سلحشور از عراق پس از سال ها اسارت 🔻روز 26 مرداد سال 1369، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان های مخوفِ رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. 🔹 در این میان ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در چند روز قبل‌تر تشکیل شده بود، به تبادل انبوه اسرا پرداخت. این ستاد با همراهی دیگر دستگاه ها، تبادل حدود چهل هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی انجام داد. 💠 آزادگان سرافراز ایرانى از چند نقطه مرزى با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان، بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود. زیارت مرقد مطهر حضرت امام خمینى(ره) و بیعت با حضرت آیت ‏الله خامنه ‏اى، از نخستین برنامه ‏ها و اقدامات مشترک آزادگان سرافراز ایرانى بود. 🔶 مقام معظم رهبرى درباره آزادگان چنین فرموده ‏اند: «یکى از چیزهایى که شما را، دلهایتان را زنده نگه میداشت، پر امید نگه می‏داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن ‏بزرگوار هم خیلى به یاد اسرا بودند. حال پدرى را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت میشود فهمید. ✾📚 @Dastan 📚✾
خواص عاشورایی: عبدالله و عبدالرحمن غِفاری 🔻 عبدالله و عبدالرحمن بن عَزرَه غِفاری، دو برادر از بزرگان و افراد شجاع کوفه و از یاران امام حسین علیه السلام بودند که در حادثه کربلا حضور داشتند. 🔹 روز عاشورا، در شرایط سخت نبرد و هجوم همه جانبه دشمن گریان نزد امام ع آمدند. حضرت پرسید: سبب گریه شما چیست؟ عرض کردند: جانمان به فدایت، به حال خویش نمی‌گرییم. 💎 می‌بینیم دشمن شما را احاطه نموده و ما نمی‌توانیم سودی به شما برسانیم. امام فرمود: خدا به شما پاداش پرهیزکاران عطا فرماید. سپاس هر دو به نبرد پرداختند تا سرانجام به فیض شهادت رسیدند. (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۲ _ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۶۸) ✾📚 @Dastan 📚✾
اگر زندگى درى رو به روى تو بست دوباره بازش كن، درها رو براى اين كار ساختن كه باز و بسته بشن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا💕 مرا موهبت آن بخش که ذهنم در کشاکش این غوغای روزمره بر تو متمرکز باشد و هر روز دقایقی برای آرامش با تو ارتباط برقرار کنم 💚 روز شما بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شفای حضرت زینب سلام الله علیها حضرت حجة الاسلام حاج شيخ محمد تقى صادق در تحقيقاتى كه در مورد داستان ذيل كرده و براى مرحوم آية اللّه العظمى بروجردى نوشته و فرستاده كه ترجمه آن اينست . كه معظم له بعد از سلام و درود به مخاطب خود و به تمام مؤ منين ازشيعه آل محمد عليهم السلام چنين مى نويسد: و تقديم مى دارم بسوى تو كرامتى را كه هيچ گونه شك و شبهه اى در او نباشد و آن كرامت از عليا مكرمه حضرت زينب سلام اللّه عليها بانوى بانوان عالم و برگزيده امت است و آن قضيه اينست كه : زنى به نام فوزية زيدان از خاندان مردمى صالح و متقى و پرهيزكار در يكى از قراء روستاهاى جبل عامل بنام جوية مبتلا به درد پاى بى درمانى شد تا به جائى كه به عنوان عمل جراحى متوسل به بيمارستانهاى متعددى گرديد ولى نتيجه اين شد كه سستى در رانها و ساق پاى وى پديد آمد و هيچ قادر به حركت نبود مگر اينكه نشسته و به كمك دو دست راه مى رفت و روى همين اصل بيست و پنج سال تمام خانه نشين شد و به همان حال صبر مى كرد و مدام با اين حال مى بود تا اينكه عاشوراى آقا ابى عبداللّه الحسين ع فرا رسيد ولى او ديگر از مرض به ستوه آمده بود و عنان صبر را از دست او گرفته ناچار برادران و خواهران خود را كه از خوبان مؤ منين به شمار مى روند خواست و از آنان تقاضا كرد كه او را به حرم حضرت زينب عليهاالسلام در شام برده تا در اثر توسل به ذيل عنايت دختر كبراى على ع شفا يافته و از گرفتارى مزبور بدر آيد ولى برادران پيشنهاد وى را نپذيرفتند و گفتند كه شرعا مستحسن نيست كه تو را با اين حال به شام ببريم واگر بناست حضرت تو را شفا دهد همينجا كه در خانه ات قرار دارى براى او امكان دارد. فوزيه هرچه اصرار كرد بر اعتذار آنان مى افزود ناچار وى خود را به خدا سپرده و صبر بيشترى پيشه كرد تا اينكه در يكى از روزهاى عاشورا در همسايگى مجلسى عزائى جهت حضرت سيد الشهداء علیه السلام بر پا بود فوزيه به حال نشسته و به كمك دو دست به خانه همسايه رفت ، از بيانات وعاظ استماع كرد و دعا كرد و توسل نمود و گريه زيادى كرد، تا اينكه بعد از پايان عزادارى با همان حال به خانه بر مى گردد. شب با حال گريه و توسل بعد از نماز مى خوابد و نزديك صبح بيدار مى شود كه نماز صبح را بخواند مى بيند هنوز فجر طالع نشده او به انتظار طلوع فجر مى نشيند در اين اثناء متوجه دستى مى شود كه بالاى مچ وى را گرفته و يك كسى به او مى گويد: قومى يا فوزيه برخيز اى فوزيه . او با شنيدن اين سخن و كمك آن دست فورى بر مى خيزد و به دو قدمى خود مى ايستد و از عقال و پاى بندى كه از او برداشته شده بى اندازه مسرور و خوشحال مى شود. آن وقت نگاهى براست و چپ مى كند احدى را نمى بيند سپس رو مى كند به مادرش كه در همان اطاق خوابيده بود و بنا مى كند به اللّه اكبر و لا اله الا اللّه گفتن وقتى كه مادرش او را به آن حال ديد مبهوت شد سپس از نزد مادرش بيرون دويد و به خارج از خانه رفت و صداى خود را به اللّه اكبر و لا اله الا اللّه بلند كرد تا اينكه برادرانش با صداى خواهر بسوى او مى آيند وقتى آنان او را به آن حال غير مترقبه ديدند صدا به صلوات بلند كردند آنگاه همسايگان خبردار مى شوند و آنها نيز صلوات و تهليل و تكبير بر زبان جارى مى كنند اين خبر كم كم به تمام شهر رسيد و ساير بلاد و قراء مجاور نيز خبر دار مى شوند و مردم از هر جانب براى ديدن واقعه مى آيند و تبرك مى جويند و خانه آنها مركز رفت و آمد مردم دور و نزديك مى شود پس سلام و درود بى پايان بر تربت پاك مكتب وحى حضرت زينب سلام اللّه عليها باد. 📚توسلات ، 51 ✾📚 @Dastan 📚✾
داستان_آموزنده 🔆مسجد پيامبر (ص ) چرا ناگهان خلوت شد؟  قحطى و كمبود غذا را فرا گرفته بود، گرسنگى و تهى دستى ، فشار سختى بر مردم مدينه وارد ساخته بود، در اين صورت اگر كاروانى آذوقه و غذا به مدينه مى آوردند، روشن بود كه مردم از هر سو هجوم مى آوردند تا براى خود غذا تهيه كنند، و معمول بود وقتى كاروان تجارتى مى آمد مردم مشتاق ، طبل كوبان به استقبال آن مى رفتند. دختران از خانه ها بيرون آمده ، صف مى كشيدند و طبل ها را به صدا در مى آوردند. روز جمعه بود، مسلمانان براى نماز جمعه پشت سر پيامبر صلى الله عليه وآله جمع شدند و پيامبر صلى الله عليه وآله مشغول ايراد خطبه هاى نماز جمعه شد. خبر آمد كه يك قافله تجارتى به مدينه آمده است (يا دحيه كلبى از سفر تجارتى شام به مدينه آمده است )مسلمانان براى تهيه طعام از مسجد بيرون آمدند و تنها چند نفر (8يا 11يا 12يا 40نفر) پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) ماندند، مسلمانان فكر مى كردند كه اگر دير بجنبيد، ديگران طعام را تمام كرده و براى آنها چيزى باقى نمى ماند، پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: سوگند به خدايى كه جانم در اختيار او است اگر شما چند نفر هم از مسجد مى رفتند، و كسى در مسجد نمى ماند آتش (قهر الهى ) سراسر بيابان را فرا مى گرفت و شما را به كام خود فرو مى كشيد و به نقل ديگر فرمود: اگر اينها نمى ماندند، از آسمان سنگ بر سر آنها مى باريد. در اين وقت بود كه آيه 11 سوره جمعه نازل گرديد: و اذا راو تجاره اولهوا انفصواليها وتركوك قائماقل ما عندالله خير من اللهو و من التجاره و الله خير الرازقين . يعنى :و چون تجارتى ببينند يا آهنگ (طبلى بشنوند) به سوى آن بشتابند و تو را (اى پيامبر) تنها ايستاده بگذارند، بگو آنچه نزد خداست از آن آهنگ و از آن تجارت بهتر است و خداوند بهترين روزى دهندگان مى باشد  📚اقتباس از تفسير كشاف جلد 4 ص 329 (بايد توجه داشت كه هنگام اين جريان ، هنوز دحيه كلبى مسلمان نشده بود) ✾📚 @Dastan 📚✾
زیبا و خواندنی 🌺🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 🍃 «رنج بردن يك نقطه‌نظر است» ✍️گروهي جهانگرد در روستايي دورافتاده به‌دنبال غذا مي‌گشتند. بالاخره مقداري غذاي مانده دريافت كردند و چون بيم مسموم شدن داشتند، ابتدا مقداري از آن را جلوي سگي انداختند كه با لذت و ولع آن را خورد. سپس با خيالي آسوده غذا را خوردند. اما روز بعد، شنيدند كه آن سگ مرده، پس همه وحشت‌زده نشانه‌هاي مسموميت شديد تا به حد مرگ را در خود مشاهده كردند. پزشكي فرا خوانده شد. ابتدا جوياي علت مرگ سگ شد. يكي از اهالي گفت: «من مرگ سگ بينوا را به چشم ديدم، اتومبيلي او را زير گرفت و به جوي آب پرت كرد و سگ جا در جا مرد». "آنچه اتفاق مي‌افتد صرفاً چيزي است كه اتفاق مي‌افتد، ولي اينكه تو نسبت به آن چه تصوري داري مسئله‌ي ديگري است.زندگي بي‌معني است. تنها معناي زندگي، همان مفهومي است كه ما به آن مي‌دهيم. به همين ترتيب تجارب، پيشامدها و رويدادهاي فردي و ديگر پديده‌هاي شخصي به خودي خود هيچ معنايي ندارند، به جز معنايي كه ما به آنها مي‌دهيم. هيچ‌چيز في نفسه و به خودي خود رنج‌آور نيست، رنج ناشي از فكر نادرست است. رنج ناشي از خطاي فكر است.رنج ناشي از قضاوتي است كه شما در مورد چيزي داريد. قضاوت را برداريد، رنج از بين مي‌رود." ‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌ 🍃 🌺🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
‌ یکی از واقعیت‌های زندگی این است که هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند، هیچ‌چیز ابدی نیست! نه خنده‌های از ته دل، نه غم‌های نفس‌گیر تمام می‌شود، هر احساسی پایانی دارد 😇🙌 ✾📚 @Dastan 📚✾
حتی ثروت پدری هم پایبندش نکرد نمی‌دانم مجید چه کرده بود که آن همه ثروت پدرش نتوانست پایبندش کند. یک روز بعد از صبح‌گاه دیدمش؛ احساس کردم به او بیش از همه سخت می‌گذرد. ازش پرسیدم: مجید! اینجا خوب است یا ویلای‌تان در خیابان پاسداران؟ سرش را پایین انداخت و گفت: «اینجا خیلی خوش می‌گذرد.» در وصیت نامه‌اش نوشته بود: خدایا! تو شـاهد باش که همه‌ی مظاهر دنیا را به سویی افکندم و به سمت تو آمدم. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️ حماسه خونين پاوه (1358 ش) 🔹پس از آن که هزاران نفر از عناصر حزب بعث عراق و گروهک های ضدانقلاب، مانند: کومله، فداییان خلق و حزب دموکرات کردستان، در مرداد 1358ش به شهر پاوه در استان کرمانشاه هجوم آوردند، این شهر را تصرف کرده و دست به جنایت های شنیعی زدند. 🔸این فاجعه خونین با عکس العمل شدید امام خمینی(ره) مواجه شد و با فرمان ایشان در ۲۷ مرداد 1358ش، نیروهای سپاهی، ارتشی و بسیجی به فرماندهی شهید دکتر چمران به منطقه اعزام شدند پس از یک درگیری خونین، همه شهرها را آزاد کردند. 🔺شهید چمران در این‌باره می‌گوید: «از 60 پاسدار، فقط 16 نفر باقی مانده بودند و آن هم 7 نفر مجروح و بقیه نیز خسته، کوفته، دل شکسته و گرسنه که به مدت یک هفته، تحت محاصره در سخت ترین شرایط بودند و اکثر دوستان خود را از دست داده بودند . آب بر آنها قطع شده بود؛ مهمات آنها به پایان رسیده بود؛ همه مرتفعات شهر به دست دشمن سقوط کرده بود. 🔻بیمارستان معروف پاوه، به دست آنها افتاده بود و همه 25 پاسدارش، به شهادت رسیده بودند. در مقابل آنها، نیرویی بین 2 تا 8 هزار نفر از همه گروه‌های چپی و راستی، با اسلحه سبک و سنگین، همه منطقه را زیر سیطره خود گرفته بودند. پاوه، اسمی لطیف است که در آن خشن‌ترین قتل عام‌ها صورت گرفته است. » ✾📚 @Dastan 📚✾
خواص عاشورایی: عبدالرحمن بن عبد رَبِّه انصاری خزرجی 🔹عبدالرحمن بن عبد رَبِّه ، یکی از یاران پیامبر و امام علی و امام حسین علیهم السلام است که روایت کننده ماجرای غدیر نیز بوده است. امام علی ع او را تربیت کرد و به او قرآن آموخت. 🔸 وقتی امام علی ع در کوفه جمعی از یاران پیامبر را سوگند داد که هر کس سخنان پیامبر ص را در غدیر خم به گوش خود شنیده است، بلند شود و شهادت بدهد، یکی از کسانی که برخاست و شهادت داد، عبدالرحمن بود. 🔻 وی در کوفه برای امام حسین ع از مردم بیعت می گرفت. آنگاه به مکه آمد و به امام حسین ع پیوست و او را تا کربلا همراهی کرد. ▫️در روز عاشورا به همراه بُرِیر به نظافت خیمه ها می پرداختند و با هم مزاح می کردند. او در حالی که ۷۰ سال داشت، صبح عاشورا، در حمله اول به شهادت رسید. ( مثیرالاحزان، ج۱، ص۳۹ _ الملهوف، ج۱، ص۱۵۴) ✾📚 @Dastan 📚✾