از دو چیز نترس که به دست خداست
"روزی و مرگ"
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن
"رفاقت"
تا وقتی نگاه خدا به سوی
توست از روی گرداندن
دیگران غمگین مباش
✾📚 @Dastan 📚✾
👌👌خون حاجقاسم، خون دختران کاپشنصورتی را به جوش آورد
👈چه کوته فکرند آنان که میپنداشتند با ریختن خون تو و سرداران مقاومت این راه پایان مییابد. از همان روزی که تو آسمانی شدی، ما، ما یعنی یک امت، امتی بهنام مقاومت با مشتهای گره خورده فریاد میزنیم که من یک قاسم سلیمانیام.
@sarbaz_qasem
✾📚 @Dastan 📚✾
🙏دعا کن مسلمان از دنیا بری
این ایام هم سالگرد رحلت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی و هم سالروز رحلت علامه مجاهد مصباح یزدی رحمهالله علیهما بود لذا تصمیم گرفتم که خاطره ای براتون بیان کنم که ناقل آن مرحوم علامه مصباح یزدی بودند.
🔹خوب است بدانید مرحوم علامه مصباح از دوستان حاج آقا مجتبی تهرانی ره و از مریدان و ارادتمندان پدر حاج آقا مجتبی یعنی مرحوم آیت الله آقامیرزا عبدالعلی تهرانی اعلی الله مقامه الشریف بودهاند و از مرحوم آقامیرزا عبدالعلی خاطرات زیادی دارند. آقامیرزاعبدالعلی تهرانی از مجتهدین و عرفای بزرگ تهران بوده اند.
🔹آقای مصباح میفرمودند: آقامیرزاعبدالعلی تهرانی ره از شاگردان سلوکی آقامیرزاجواد تبریزی اعلی الله مقامه بوده اند که مراتب سلوک را پیش ایشان طی کرده بودند. و در منزل خود در شب 23 ماه مبارک رمضان مراسم احیا داشتند که ما هم جهت بهره بردن به منزل ایشان در تهران میرفتیم و مفصلا از سر شب مراسم احیا و دعا برقرار بود. آخرهای شب و هنگام سحر که دیگه مراسم رو به اتمام بود آقامیرزاعبدالعلی خطاب به خدای متعال عرضه داشت: خدایا تو خودت خوب میدونی که من در ایام جوونی در دعاهام پام رو از مراتب توحید پایین نمیگذاشتم (یعنی فقط خودت رو طلب میکردم و در دعا درخواستم آمرزش و رزق و روزی و بهشت و ... نبوده) اما حالا که پیر شدم دعایم اینه که من رو مسلمان از دنیا ببری. [یعنی توحید و مقام فنا و ... پیشکش، نکنه کافر از دنیا بریم و بدبخت بشیم]
پناه میبریم به خدای متعال از سوء عاقبت.
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
#علامه_مصباح_یزدی
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌کشتند تورا ولی نمی دانستند
با لفظ شهید زنده تر خواهی شد
#سرباز_وظیفه
#حاج_قاسم
#جان_فدا
@sarbaz_qasem
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت «ابوریحان بیرونی»
🔹محمد بن احمد بن ریحان هروی خوارزمی بیرونی، معروف به «ابوریحان بیرونی»، متولد ۳ ذیحجه ۳۶۲ کاث، خوارزم، ایران بزرگ از اکابر فلاسفه اسلامی ایران زمین است، که در فنون ریاضی، طب، نجوم و سایر علوم زمان خود، متبحر بوده است.
🔸وی نزدیک به چهل سال در هند اقامت گزید و علاوه بر تسلط کامل به زبان آن ها، افکار حکمای هند و فلاسفه یونان را ضمیمه معارف اسلامی نمود و علوم و معارف اسلامی را در بلاد هندوستان رواج داد.
🔸ایشان همچنین در ریاضیات، هیئت و جغرافیا فعالیتهای علمی زیادی داشته و کتب گوناگونی نگاشته است. وی معاصر حکیم ابوعلی مسکویه، ابوسهل مسیحی و ابوعلی سینا، بوده است.
🔹این فیلسوف و حکیم بزرگ مسلمان، قرنها قبل از دانشمندان غربی، کروی بودن زمین را کشف کرد و براساس محاسبات خود به این نتیجه رسید که زمین هر روز یک بار به دور خود و هر سال یک بار به دور خورشید میچرخد.
🔸او به زبان های عربی، یونانی و سانسکریت تسلط داشت و با تکیه بر دانش گسترده خویش، کتابهای متعددی را ترجمه کرد. علاوه بر آن حدود نیمی از آثار با ارزش این دانشمند نامی مسلمان در علم ریاضیات و نجوم میباشد. الارشادُ فی احکامِ النجوم، زیج مسعودی و مالَلهِند از جمله تالیفات اوست. او در روز دوم ماه رجب سال ۴۴۰ق درگذشت.
#تقویم_تاریخ
#رجب_۲
#ابوریحان_بیرونی
✾📚 @Dastan 📚✾
📌درگذشت محمد بن یحیی بوزجانی
🔹به گفته منابع تاریخی ابوالوفا محمد بن یحیی بوزجانی متولد اول رمضان ۳۲۸ق در بوزجان(از توابع شهرستان تربت جام) است، وی ریاضیدان و ستاره شناس برجسته ایرانی قرن چهارم قمری و از مشهورترین دانشمندان مسلمان و منشأ نوآوریها و پژوهشهای زیادی به ویژه در زمینه هندسه، ریاضیات و نجوم بوده است. او را با لقبهای حاسب و مهندس نامیدهاند.
🔹بوزجانی حساب و علم اعداد را نزد عموی خود ابوعمرو مغازلی و دایی خود ابوعبدالله محمد بن انبسه آموخت. در سال ۳۴۸ق از خراسان به بغداد مهاجرت کرد و در آنجا اقامت گزید. بخش مهمی ازاطلاعات زندگی بوزجانی در کتاب الفهرست ابن ندیم که معاصر بوزجانی بوده است ذکر شده است .
🔸از جمله اقدامات وی تاسیس رصدخانه بوزجان قبل از مهاجرت به بغداد میباشد. وی از مترجمان مشهور کتب ریاضی از یونانی به عربی نیز به شمار میرفت و در فعالیتهای علمیاش با ابوریحان بیرونی دانشمند نامی عصر خود مکاتبه و تبادل نظر داشته است.
🔻از آثار بوزجانی میتوان به کتاب اعمال هندسه، و کتاب الکامل اشاره کرد. عمده پژوهشها و نوآوریهای ریاضی بورژانی در مهمترین کتاب ریاضی او «فی ما یحتاج الیه الکتاب والعمال من علم الحساب» در سه فصل ذکر شده است که شامل مثلثات، به کار بردن دستورهای مثلثاتی درباره رصدها و فرضیه سیارات میباشد.
▪️سرانجام این اندیشمند مسلمان ایرانی در سوم رجب سال ۳۸۸ یا ۳۸۷ق در بغداد چشم از جهان فرو بست.
#تقویم_تاریخ
#رجب_۳
#ابوالوفا_محمد_بوزحانی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆هشام و فرزدق
هشام بن عبدالمك ، با آنكه مقام ولايت عهدى داشت و آن روزگار يعنى دهه اول قرن دوم هجرى از اوقاتى بود كه حكومت اموى به اوج قدرت خود رسيده بود، هر چه خواست بعد از طواف كعبه ، خود را به ((حجرالاسود)) برساند و با دست خود آن را لمس كند ميسر نشد: مردم همه يك نوع جامه ساده كه جامه احرام بود پوشيده بودند، يك نوع سخن كه ذكر خدا بود به زبان داشتند، يك نوع عمل مى كردند. چنان در احساسات پاك خود غرق بودند كه نمى توانستند در باره شخصيت دنيايى هشام و مقام اجتماعى او بينديشند. افراد و اشخاصى كه او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ كنند، در مقابل ابهت و عظمت معنوى عمل حج ناچيز به نظر مى رسيدند.
هشام هرچه كرد خود را به ((حجرالا سود)) برساند و طبق آداب حج ، آن را لمس كند، به علت كثرت و ازدحام مردم ميسر نشد. ناچار برگشت و در جاى بلندى برايش كرسى گذاشتند او از بالاى آن كرسى ، به تماشاى جمعيت پرداخت . شاميانى كه همراهش آمده بودند دورش را گرفتند. آنها نيز به تماشاى منظره پر ازدحام جمعيت پرداختند.
در اين ميان ، مردى ظاهر شد در سيماى پرهيزكاران . او نيز مانند همه يك جامه ساده بيشتر به تن نداشت . آثار عبادت و بندگى خدا بر چهره اش نمودار بود. اول رفت و به دور كعبه طواف كرد، بعد با قيافه اى آرام و قدمهايى مطمئن ، به طرف حجرالا سود آمد. جمعيت با همه ازدحامى كه بود، همينكه او را ديدند فورا كوچه دادند و او خود را به حجرالا سود نزديك ساخت . شاميان كه اين منظره را ديدند و قبلاً ديده بودند كه مقام ولايت عهد با آن اهميت و طمطراق موفق نشده بود كه خود را به حجرالاسود نزديك كند، چشمهاشان خيره شد و غرق در تعجب گشتند. يكى از آنها از خود هشام پرسيد: اين شخص كيست ؟
هشام با آنكه كاملاً مى شناخت كه اين شخص ، ((على بن الحسين زين العابدين )) است ، خود را به ناشناسى زد و گفت : نمى شناسم !!
در اين هنگام چه كسى بود، از ترس هشام كه از شمشيرش خون مى چكيد، جراءت به خود داده او را معرفى كند؟ ولى در همين وقت ، ((همام بن غالب )) معروف به ((فرزدق ))، شاعر زبردست و تواناى عرب ، با آنكه به واسطه كار و شغل و هنر مخصوصش بيش از هركس ديگر مى بايست حرمت و حشمت هشام را حفظ كند، چنان وجدانش تحريك شد و احساساتش به جوش آمد كه فورا گفت :((لكن من او را مى شناسم )) و به معرفى ساده قناعت نكرد، بر روى بلندى ايستاده قصيده اى غرا كه از شاهكارهاى ادبيات عرب است و فقط در مواقع حساس پر از هيجان كه روح شاعر مثل دريا موج بزند مى تواند چنان سخنى ابداع شود با لبديهه سرود و انشاء كرد. در ضمن اشعارش چنين گفت :
((اين شخص كسى است كه تمام سنگريزه هاى سرزمين بطحا او را مى شناسند، اين كعبه او را مى شناسد، زمين حرم و زمين خارج حرم او را مى شناسند، اين فرزند بهترين بندگان خداست ، اين است آن پرهيزكار پاك پاكيزه مشهور. اين كه تو مى گويى او را نمى شناسم زيانى به او نمى رساند، اگر تو يك نفر فرضا نشناسى ، عرب و عجم او را مى شناسند
هشام از شنيدن اين قصيده و اين منطق و اين بيان ، از خشم و غضب آتش گرفت و دستور داد مستمرى فرزدق را از بيت المال قطع كردند و خودش را در ((عسفان )) بين مكه و مدينه زندانى كردند. ولى فرزدق هيچ اهميتى به اين حوادث كه در نتيجه شجاعت در اظهار عقيده برايش پيش آمده بود نداد، نه به قطع حقوق و مستمرى اهميت داد و نه به زندانى شدن . و در همان زندان نيز با انشاء اشعار آبدار از هجو و انتقاد خوددارى نمى كرد.
على بن الحسين عليه السلام مبلغى پول براى فرزدق كه راه درآمدش بسته شده بود به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع كرد و گفت :
من آن قصيده را فقط در راه عقيده و ايمان و براى خدا انشاء كردم و ميل ندارم در مقابل آن پولى دريافت دارم .
بار دوم على بن الحسين ، آن پول را براى فرزدق فرستاد و پيغام داد به او كه :((خداوند خودش از نيت و قصد تو آگاه است و تو را مطابق همان نيت و قصدت پاداش نيك خواهد داد، تو اگر اين كمك را بپذيرى به اجر و پاداش تو در نزد خدا زيان نمى رساند)) و فرزدق را قسم داد كه حتما آن كمك را بپذيرد. فرزدق هم پذيرفت .
بحار، ج 11، ص 36.
✾📚 @Dastan 📚✾