eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 حدیث روز 💠 🔻امام حسین علیه السلام مَن دَعا عَبدا مِن ضَلالَةٍ إلى مَعرِفَةِ حَقٍّ فَأَجابَهُ، كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ كَعِتقِ نَسَمَةٍ . 🏴 «هر كس انسانى را از گم راهى به معرفت حق، فراخواند و او اجابت كند، اجرى مانند آزاد كردن بنده دارد» . 📚 مسند زيد : ص ۳۹۰ •✾📚 @Dastan 📚✾•
‍ ‍ ✨﷽✨ ✍استاد شهید مطهری: امثال من گاهی با سؤالاتی مواجه می‌شویم که با لحن تحقیر و مسخره آمیزی می‌پرسند: آقا سواره (ایستاده) غذا خوردن شرعاً چه صورتی دارد؟! با قاشق و چنگال خوردن چطور؟! آیا کلاه لگنی به سر گذاشتن حرام است؟! آیا استعمال لغت بیگانه حرام است؟! ... در جواب اینها می‌گوییم: اسلام دستور خاصی در این موارد نیاورده است. اسلام نه گفته با دست غذا بخور و نه گفته با قاشق بخور؛ گفته به هر حال نظافت را رعایت کن. از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد مخصوصی نیاورده است. از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است. اما اسلام یک چیز دیگر گفته است؛ گفته شخصیت باختن حرام است، مرعوب دیگران شدن حرام است، تقلید کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، طفیلی‌گری حرام است، افسون شدن در مقابل بیگانه (مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون می‌شود) حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است، انحرافات و بدبختیهای آنها را به نام «پدیده قرن» جذب کردن حرام است، اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشود حرام است، چهار صباح به پاریس رفتن و مخرج «را» را به مخرج «غین» تبدیل کردن و به جای «رفتم»، «غفتم» گفتن حرام است. 📙 استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص107 •✾📚 @Dastan 📚✾•
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ ✍امر به معروف و نهی از منكر در فرهنگ اسلامی، مانند جریان خون در رگ های یك پیكر است و سهل انگاری در این باره، بی رنگ شدن دین و مرگ تدریجی امت اسلامی را در پی خواهد داشت. آفریدگار جهان نخستین كسی است كه «امر به معروف و نهی از منكر» كرده است. قرآن كریم می فرماید: «همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان امر می كند و از كارهای زشت و ناپسند و تجاوز به حقوق دیگران نهی می نماید؛ و شما را موعظه می كند باشد كه پند گیرید.» یكی از یاوران بزرگ اسلام به نام «عثمان بن مظعون» می گوید: وقتی این آیه شریفه بر پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نازل شد، من حقانیت اسلام را درست باور كردم و اعتقاد به این آیین در دلم جای گرفت. راستی شما نیز فكر كنید، آیا كسانی كه به سعادت و خوشبختی تكامل انسان می اندیشند، می توانند برای سعادت و به روزی انسان سخنی بهتر و ارزنده تر از این كلام ارائه دهند؟ خداوند در قرآن كریم، بهترین ویژگی امت اسلامی را انجام امر به معروف و نهی از منكر دانسته است، چنان كه می فرماید: «شما بهترین امت هستید كه به سود انسانها آفریده شدید (چه این كه) امر به معروف و نهی از منكر می كنید...» در نتیجه، امت اسلامی را ملزم به انجام آن دو فریضه بزرگ نموده و می فرماید: «باید شما امتی باشید كه به اسلام می خوانید و امر به معروف و نهی از منكر می كنید.» ‌ •✾📚 @Dastan 📚✾•
کارت بانكيم رو به فروشنده دادم و با خيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ولى در كمال تعجب دستگاه پيام داد: موجودى كافى نمی‌باشد! امكان نداشت خودم می‌دونستم كه اقلاً سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم! با بی‌حوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد: رمز نامعتبر است اين بار فروشنده با بی‌حوصلگى گفت: آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد پول نقد همراهتون هست؟! فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله فروشنده در سرم صدا میکرد پول نقد همراهتون هست؟ خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلاً عبادت‌هايى كه کردیم دستگيرى‌ها و انفاق‌هايى كه انجام داديم و ... نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست و ما متعجبانه بگوئیم: مگر می‌شود؟ اين همه اعمالى كه فكر می‌كرديم نیک هستند و انجام داديم چه شد؟! و جواب بدهند: اعمالتان را در كنار چيزهائی قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت! كنار «بخل» كنار «حسد» كنار « ريا» كنار «بی اعتمادى به خدا» كنار «دنيا دوستى» و ... نكند از ما بپرسند: نقد با خودت چه آورده‌اى؟ و ما كيسه‌هایمان تهى باشد و دستانمان خالى خدايا از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نیکمان می‌شود به تو پناه می‌بریم •✾📚 @Dastan 📚✾•
مامان بزرگ آدم قانعی بود با اینحال نهار و شامش را که می‌خورد می‌گفت خدایا شکرت اما بهتر از این هم بدی بلدیم بخوریما و البته فرقی نمی‌کرد غذا اشکنه و استانبولی و آبدوغ خیار باشد یا باقالی پلو با گوشت می‌گفت شکر کریم واجبه اما اگه بیشتر داد چیزی از کَرَمش کم نمی‌شه حالا او سال‌هاست که طبقه‌ی بالائی قبر آقاجون خودش را به خواب زده برای شادی ارواح طیبه ما زنده‌ها صلوات نذر می‌کند و انتظار دیدارمان را می‌کشد و شاید آنجا هم وقتی از آسمان‌ها برایش غذای بهشتی می‌آورند رو می‌کند به آسمان و می‌گوید بهتر از این هم بدی بلدیم بخوریما حالا که جهان واقع خالی‌ از اوست دوست دارم اندوه کلماتش را در این تجربه غریب با واژگان دیگری واگویه کنم که خدایا ما هیچ‌گاه رفیق خوبی برایت نبودیم اما در عوض آکنده از خواسته و تمنا و آرزو ممنونیم که بی‌وفائیمان را به رو نمی‌آوری و هر وقت صدایت می‌زنیم در رگ گردنمان به تپش می‌افتی خدایا شکرت بابت زخم‌هایمان، بابت روزهای هول‌آوری که به سلامت گذراندیم بابت فقدان‌ها و البته تسکینی که به قلب‌هایمان بخشیدی حالا هم نه اینکه بخواهیم شما را توی رودربایستی بگذاریم اما اگر روزگار بهتری هم بدهی ما مشتاقیم تا زندگی‌اش کنیم خدایا شما از عرش آسمانی‌ات ما را در سختی، هجران، بی‌وفایی، بدعهدی دروغ، فریب، ناکامی و ناامیدی تماشا کرده‌ای مامان بزرگ همیشه به من می‌گفت هر چقدر بقیه بد بودند تو خوب باش حالا شما هم بیا و به بدی ما نگاه نکن خوبی خودت را ببین سر کیسه را شل‌تر کن قربان جبروتت شادی و نور و قشنگی را به قلب‌های ما باز گردان اگر دست به خاک زدیم خودت طلا کن و اگر قرار است این دعاهایمان برود توی نوبت استجابت، لطفا خواسته قدیمی‌ترها را برآورده کن و سرزمینمان را از بیگانه، دروغ و بیماری در امان بدار •✾📚 @Dastan 📚✾•
گویند قبل از انقلاب مردی در شهر خوی بود که به او ترمان (terman) می‌گفتند او بسیار شیرین عقل بود و گاهی سخنان حکیمانه عجیبی می‌گفت مرحوم پدرم نقل می‌کرد در سال ۱۳۴۵ برای آزمون استخدامی معلمی از خوی قصد سفر به تبریز را داشتم ساعت ۱۰ صبح گاراژ گیتی خوی رفتم و بلیط گرفتم از پشت اتوبوسی دود سیگاری دیدم نزدیک رفتم دیدم ترمان زیرش کارتنی گذاشته‌و سیگاری دود می‌کند یک اسکناس پنج تومانی نیت کردم به او بدهم او از کسی بدون دلیل پول نمی‌گرفت باید دنبال دلیلی می‌گشتم تا این پول را از من بگیرد گفتم: ترمان این پنج تومان را بگیر به حساب من ناهاری بخور و دعا کن من در آزمون استخدامی قبول شوم ترمان از من پرسید: ساعت چند است؟ گفتم: نزدیک ۱۰ گفت: ببر نیازی نیست خیلی تعجب کردم که این سوال چه ربطی به پیشنهاد من داشت؟ پرسیدم: ترمان مگر ناهار دعوتی؟ گفت: نه من پول ناهارم را نزدیک ظهر می‌گیرم الآن تازه صبحانه خورده‌ام اگر الآن این پول را از تو بگیرم یا گم می‌کنم یا خرج کرده و ناهار گرسنه می‌مانم من بارها خودم را آزموده‌ام خداوند پول ناهار مرا بعد اذان ظهر می‌دهد واقعاً متحیر شدم رفتم و عصر برگشتم و دنبال ترمان بودم. ترمان را پیدا کردم پرسیدم: ناهار کجا خوردی؟ گفت: بعد اذان ظهر اتوبوس تهران رسید جوانی از من آتش خواست سیگاری روشن کند روشن کردم مهرم به دلش نشست و خندید خندیدم و با هم دوست شدیم و مرا برای نهار به آبگوشتی دعوت کرد ترمان دیوانه برای پول ناهارش نمی‌ترسید اما بسیاری از ما چنان از آینده می‌ترسیم و وحشت داریم که انگار در آینده دنیا نابود خواهد شد جمع کردن مال زیاد و آرزوهای طولانی و دراز داریم •✾📚 @Dastan 📚✾•
‼️خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت (ره) 📜این طرف حیاط، کنار حوض یک درخت انار بود. کنار انار، بوته گل محمدی. آن طرف حیاط هم 🍂یک درخت خرزهره بزرگ که مدام گل‌برگ‌هاش می‌ریخت؛ 👤 و یک نفر باید هر روز جارو ‌به دست، به داد حیاط می‌رسید. جمعه بعد از روضه داشت کنار حوض وضو می‌گرفت. 🗣 گفتم: آقا! اجازه بدهید این خرزهره را ببُریم. درخت میوه که نیست؛ فقط حیاط را کثیف می‌کند. ❤️با مهربانی و خنده گفت: نه! این را علی آقا (فرزند ایشان) کاشته؛ نباید بِبُرید. مهربانی، از چشم‌هایش می‌بارید. 📚به شیوه باران، ص45 •✾📚 @Dastan 📚✾•
یادم می‌آید یکسال پا روی زمین کوبیدم که من بلبل می‌خواهم از من اصرار از پدرم انکار که باید خودت بزرگش کنی ها گفتم باشه گفت مسئولیت دارد باید قبول کنی ها قبول کردم خرید!!! از فردای آن روز صبح زود باید از خواب بیدار می‌شدم و قبل از خوردن صبحانه خودم به بلبلم غذا می‌دادم خسته‌ام کرده بود گاهی حتی زمان صبحانه خودم را برایش خرج می‌کردم و خودم گشنه می‌ماندم درک نمی‌کردم چرا روزهائی که من خوابم می‌آمد یا نبودم پدرم اینکار را انجام نمی‌داد و با عذاب وجدان گشنگی کشیدن بلبل تنهایم می‌گذاشت یک روز که فراموش کرده بودم برایش غذا بگذارم به محض دیدنم سوت میزد و خودش را به قفس می‌کوبید طوری که اشکم درآمد حسابی شرمنده‌ام کرده بود به پدرم نگاه کردم جوری که انگار او مقصر است اما تنها جوابی که گرفتم این بود که دوست داشتن به همین سادگی‌ها نیست باید مسئولیت دوس داشتنت را قبول کنی‌ نمی‌توانی دیگران را بگذاری مراقبش باشند هیچکس برایش تو نمی‌شود یا چیزی را دوست نداشته باش یا در مقابلش احساس وظیفه کن این داستان زندگی خیلی از ماست: دوست داریم در قفس می‌اندازیم و بعد رهایشان می‌کنیم به امان خدا یا در بهترین حالت مسئولیتش را گردن بقیه می‌اندازیم همین است که بعد از چند وقت پرنده‌هایمان می‌میرند و گلدان‌هایمان پژمرده می‌شوند مراقب آدم‌هائی که دوستشان دارید باشید یا شروع به دوست داشتنشان نکنید یا مسئولیتشان را تا آخر قبول کنید سخت است اما بزرگتان می‌کند •✾📚 @Dastan 📚✾•
براى اينكه خانه‌اى خانه باشد بايد كسى مدام در آن راه برود بايد يكى باشد كه ظرف‌های كثيف را بگذارد توى سینک تميزها را بچيند سر جايش تخت‌ها را مرتب كند زنگ بزند سوپر، رب گوجه فرنگى و ماكارونى سفارش بدهد ميوه ها را بشورد قبض‌ها را پرداخت كند به گلدان‌ها آب بدهد ملافه ها را عوض كند لباس‌ها را مرتب كند به ناهار فردا و شام شب فكر كند جارو بزند و گردگيرى كند براى اينكه خانه، خانه باشد یک عالمه قدم‌های خاموش از تراس تا آشپزخانه از آشپزخانه تا اتاق خواب از اتاق خواب تا حمام از حمام تا دم در بارها و بارها بايد تكرار شود تازه آن موقع می‌شود نشست و خيره شد به خانه‌اى كه آرام و در صلح به نظر می‌رسد انگار نه انگار كه براى رسيدن به اين ثبات و سكون كسى ساعت‌ها راه رفته و به هيچ جا نرسيده آرامش و ثبات جايزهٔ كسى است كه راه می‌رود بقيه اما فكر می‌كنند خانه خود به خود اداره می‌شود فكر می‌كنند داشتن غذايى آماده روى ميز و يخچال و فريزرى پر طبيعى و عادى است تا وقتى كه خود خانه‌اى داشته باشند و بفهمند كه معجزه‌اى اتفاق نمی‌افتد مگر با راه رفتن آرام... ممتد و بى پايان از اين طرف به آن طرف و براى ساعت‌های متمادى اين همه راه رفتن فقط براى اينكه خانه همين سكون را حفظ كند اين همه راه رفتن فقط براى حفظ یک سكون یک نفر باید عاشقانه در خانه راه برود و الا راه رفتن از هر کسی بر می‌آید قـدردان این قـدم‌ها باشیـم🌸 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا