eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
༻﷽༺ زمین‌چشم تماشا‌شد امام‌عسکری آمد بهشت آرزوها شد امام‌عسـکری آمد هوای‌سامره‌گلپوش‌از عطر نفسهایش گل‌ایمان شکوفا شد امام‌عسگری آمد 🌷میلاد امام حسن عسکری(ع) مبارک •✾📚 @Dastan 📚✾•
۳. اهميّت كعبه در سخنان دشمنان گلادستون سياستمدار كهنه كار انگليسى خطاب به نمايندگان مجلس عوام انگليس گفت: تا سه چيز در ميان مسلمانان است ما در خطريم: ۱. مادام القرآن يقرأ؛ تا زمانى كه قرآن قرائت و تلاوت و حفظ و تفسير مى شود. ۲. و مادام الكعبة تطاف، و تا زمانى كه مسلمانان به حج رفته، و مناسك حج را بجا آورده، و بر گرد خانه كعبه چرخيده و با فلسفه و اسرار حج آشنا مى شوند. ۳. و مادام محمّد صلى الله عليه و آله يذكر اسمه على المآذن، و تا زمانى كه صبح و شام نام محمّد بر فراز مأذنه‌ها برده مى شود، و مردم فوج فوج براى اقامه نماز به سوى مسجدها هجوم مى برند، و متحد و يك پارچه به سمت قبله واحد نماز مى خوانند. او پس از بيان مشكل، به راه درمان نيز اشاره مى كند. توجّه فرماييد: « عليكم بالقرآن فاحرقوه وعليكم بالكعبة فانهدموه ؛ وبايد قرآن را آتش زد و كعبه را ويران ساخت و نام محمّد را از ذهن‌ها پاك كرد». [۲] منظور از آتش زدن قرآن، به فراموشى سپردن معارف و مضامين بلند آن و قناعت كردن به قرائت و روخوانى و ترتيل و مانند آن است. و منظور از خراب كردن كعبه، سوق دادن اعمال حج به سوى يك سفر سياحتى و تجارتى است، تا فلسفه و اسرار حج محقق نشود. و منظور از به فراموشى سپردن نام پيامبر، جايگزين كردن نام هاى ديگر به جاى نام آن حضرت است كه كم و بيش بعضى از مسلمانان ناخواسته مجرى دستور اين سياستمدار كهنه كار انگلستان شده و نام هاى ديگر را بر نام پيامبر ترجيح مى دهند. «هر چند هنوز هم نام محمّد براى پسرها، و فاطمه براى دختران، بالاترين آمار را به خود اختصاص داده است. ---------- [۲]: تفسير نمونه، ج ۴، ص ۵۵۰، ذيل آيه ۵۷ سوره مائده؛ مجلّه رسالة التقريب، شماره ۱، اسفند ۱۳۷۱. •✾📚 @Dastan 📚✾•
۴. نماز به سمت قبله چرا؟ سؤال: بعضى از جوانان مى پرسند: چرا بايد به سمت قبله نماز بخوانيم؟ مگر خداوند در همه جا حاضر نيست، پس نماز به سمت قبله چه سرّى دارد؟ جواب: قبله نشانه وحدت و اتّحاد مسلمين است. توضيح اين كه: به هنگام نماز، خانه كعبه مركز دايره و تمام صفوفى كه نماز مى خوانند دايره هايى هستند كه در اطراف كعبه تشكيل مى شوند. بنابراين مسلمانان در هر جاى كره خاكى كه هستند به سمت كعبه مى ايستند تا همگام و متّحد با ساير مسلمانان باشند و بر خلاف اتّحاد و همبستگى آنها حركت نكرده باشند. اگر بنا باشد هر كس به هر سمتى كه مايل است نماز بخواند صحنه بسيار بدى در مساجد و نمازخانه‌ها و نماز جماعت‌ها رخ مى دهد. و پيامبر صلى الله عليه و آله بر همين اساس فرمود: «اهل قبله را تكفير نكنيد». [۱] از آن چه در بالا گفته شد پاسخ سؤال ديگر نيز روشن مى شود كه: چرا بايد نماز را به عربى بخوانيم؟ زيرا انتخاب زبان واحد براى نماز نيز رمز وحدت و اتّحاد است. اگر در ايام حج، مخصوصاً جمعه قبل از عرفات كه بزرگ ترين نماز جماعت تشكيل مى شود، هر كس اذكار نماز را به زبان خود بگويد چه وضعيّت نابسامانى رخ مى دهد. امّا زمانى كه همه مسلمانان يك صدا اللَّه اكبر مى گويند، يا همه با هم بقيّه اذكار نماز را به زبان مى آورند، شكوه و عظمتى پيدا مى كند كه قابل توصيف نيست، در ضمن جوانان عزيز مى توانند با صرف نيم ساعت وقت، ترجمه نماز را فرا گرفته و براى يك عمر از آن استفاده كنند. بنابراين، نماز خواندن به زبان واحد و به سوى قبله واحد رمز وحدت است و به مسلمانان پيام مى دهد كه با يكديگر متّحد و يك پارچه باشند. امّا متأسّفانه امروزه وهّابى هاى سلفى در مركز توحيد، وحدت و اتّحاد، قهرمان ايجاد اختلاف، نفاق و تنش شده اند و هر كجا اختلافى در بين مسلمانان ديده مى شود جاى پاى آنها به چشم مى خورد. ---------- [۱]: تفسير كنز العمال، ج ۱، ح ۸ و ۱۰۷۷؛ تفسير مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۰۷. عجيب تر از همه اين كه براى نابودى پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام حاضر به اتحاد با كثيف ترين و بى آبروترين كشورها و گروه ها، نظير رژيم اشغال گر صهيونيستى و حزب بعث عراق مى شوند هر چند اتّحاد با اين كشورها و گروه‌ها لااقل براى حفظ ظاهر هم كه شده خلاف عقايد و خواسته هاى آنها باشد و اين مطلب جدّاً جاى تأسّف دارد! •✾📚 @Dastan 📚✾•
۵. چرا كعبه در مكّه واقع شد؟ سؤال: چرا خداوند متعال خانه كعبه را در اين منطقه خشك و بى آب و علف قرار داد؟ چرا خداوند خانه اش را در لابه لاى تعدادى كوه و در درّه اى خشك كه اثرى از آب و آبادى در آن نبود (به جز چشمه زمزم كه در عصر حضرت ابراهيم عليه السلام نمايان شد) قرار داد؟ سنگ هاى كوه هاى اطراف كعبه به گونه اى است كه گويا آنها را در آتش سوزانده و آن جا نصب كرده اند. چرا چنين محيط خشنى براى خانه خدا در نظر گرفته شده است؟ چرا خداوند بندگانش را براى مراسم حج و زيارت خانه اش به چنين منطقه خشك و سوزانى خوانده است؟ با توجّه به سختى‌ها و مشكلات طاقت فرساى مسافرت در زمان هاى گذشته، قرار دادن كعبه مقدّس در مكّه، چه فلسفه اى دارد؟ جواب: پاسخ اين سؤال را از زبان حضرت على عليه السلام، كه باب علم پيامبر صلى الله عليه و آله است، [۱] بشنويم. حضرت در خطبه قاصعه (خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه) مى فرمايد: «وَلَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَيْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ وَ سَهْلٍ وَقَرَارٍ، جمَّ الْأَشْجَارِ، دَانِي الِّثمَارِ، مُلْتَفِّ الْبُنَى، مُتَّصِلِ الْقُرَى، بَيْنَ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ وَ رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ، وَأَرْيَافٍ مُحْدِقَةٍ، وَ عِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ، وَ رِيَاضٍ نَاضِرَةٍ، وَ طُرُقٍ عَامِرَةٍ، لَكَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ ؛ اگر خداوند خانه محترمش و مكان هاى انجام وظايف و مناسك حج را در ميان باغ‌ها و نهرها و سرزمين هاى هموار و پردرخت و پرثمر، مناطق آباد داراى خانه و كاخ هاى بسيار و آبادى هاى به هم پيوسته؛ در ميان گندم زارها و باغ هاى خرّم و پرگل و گياه، در ميان بستان هاى زيبا و پرطراوت و پرآب، در وسط باغستانى بهجت زا و جادّه هاى آباد قرار مى داد، به همان نسبت كه آزمايش و امتحان ساده تر بود، پاداش و جزا نيز كمتر بود». آرى در اين صورت مكّه آن حالت معنوى خود را از دست مى داد و به جاى آن كه عبادتگاه و مركز پرستش باشد، به تفريح گاه و گردشگاه تبديل مى شد. حضرت در ادامه مى فرمايد: « وَ لَوْ كَانَ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَيْهَا، وَالْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِها بَيْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ، وَ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ؛ وَنُورٍ وَضِيَاءٍ، لَخَفَّفَ ذلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّكِّ فِي الصُّدُورِ، وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ، وَ لَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ، وَ لكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ، وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ، وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّر مِنْ قُلُوبِهِمْ، وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ. وَ لِيَجْعَلَ ذلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ، وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ ؛ و اگر پى و بنيان خانه كعبه و سنگ هايى كه در بناى آن به كار رفته از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنايى بود شك و ترديد ديرتر در سينه هاى (ظاهربينان) رخنه مى كرد و كوشش ابليس بر قلب‌ها كمتر اثر مى گذاشت و وسوسه هاى پنهانى از مردم منتفى مى گشت؛ امّا خداوند بندگانش را با انواع شدائد مى آزمايد و با انواع مشكلات دعوت به عبادت مى كند و به اقسام گرفتارى‌ها مبتلا مى نمايد، تا تكبّر را از قلب هايشان خارج سازد و خضوع و آرامش را در جان آنها جايگزين نمايد. و دروازه هاى فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و وسايل عفو خويش را به آسانى در اختيارشان قرار دهد». نتيجه اين كه علّت انتخاب مكّه براى مكان خانه خدا، تحمّل بيشتر سختى‌ها و دريافت پاداش و اجر فزون تر، و فلسفه ساخت كعبه با وسايل بسيار ساده بالا بردن معنويت و روحانيّت اين خانه باعظمت است. ---------- [۱]: روايت معروف« انا مدينة العلم وعلى بابها» به طور گسترده در منابع روايى آمده است، تنها در جلدچهلم بحارالانوار، دوازده بار ذكر شده است! •✾📚 @Dastan 📚✾•
على عليه السلام كيست؟ راستى على عليه السلام با اين اقيانوس علم و دانش كيست؟ آيا بشر واقعاً او را شناخته است؟ بايد اعتراف كنيم كه او را نشناخته است وگرنه او را با ديگران مقايسه نمى كرد. از ابن عبّاس دانشمند بزرگ اسلامى كه مورد احترام و قبول شيعه و اهل سنّت است و از او به «حبر الامّه» (دانشمند امّت اسلامى) تعبير شده روايت زير مكرّر نقل شده است. توجّه فرماييد: «عِلْمُ النّبِىّ صلى الله عليه و آله مِنْ عِلْمِ اللَّه تَبَاركِ وَعِلْمُ عَلِىٍّ مِنْ عِلْمِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله وَعِلْمِى مِنْ عِلْمِ عَلِىٍّ عليه السلام، وَمَا عِلْمِى وَعِلْمُ أَصْحَابِ مُحمّدٍ فِى عِلْمِ عَلِىٍّ إِلّا كَقَطْرَةٍ فِى سَبْعَةِ ابْحُرٍ ؛ علم پيامبر صلى الله عليه و آله نشأت گرفته از علم خداست (علم خدا بى پايان است بنابراين علم رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز فوق العاده است) و علم حضرت على عليه السلام از علم پيامبر صلى الله عليه و آله نشأت گرفته است (بدين جهت او را باب مدينة علم النبى ناميده اند) و علم من از علم على عليه السلام گرفته شده است (ولى) علم من و علم همه اصحاب پيامبر در مقابل علم حضرت على عليه السلام همچون قطره اى در برابر هفت اقيانوس پهناور است» [۱] دليل بر گفتار ابن عباس همين نهج البلاغه اى است كه در دسترس همه ماست اگر نبود جز همين نهج البلاغه براى شناخت مقام علمى على عليه السلام كافى بود. چه كسى مى تواند همچون خطبه «اشباح، [۲] يا متّقين، [۳] يا قاصعه [۴] و مانند آن بياورد؟ اين كه در روايت آمده است: «اوّل مظلوم عالم على عليه السلام است» [۵] سرّش همين است. ---------- [۱]: بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۱۴۷ و ج ۹۲، ص ۱۰۵؛ الغدير، ج ۲، ص ۴۵. [۲]: نهج البلاغه، خطبه ۹۱. [۳]: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳. [۴]: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲. [۵]: بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۳۳۷ و ۲۹۴ و ۲۶۵. •✾📚 @Dastan 📚✾•
شرح و تفسير آيات ابرهه فرمان حمله به مكّه جهت تخريب خانه كعبه را صادر كرد. خداوند هم به لشكريانش دستور داد تا لشكريان ابرهه را نابود كنند. قرآن مجيد در سوره فيل مى فرمايد: « «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ»؛ آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران (/ لشكر ابرهه كه براى نابودى كعبه آمده بودند) چه كرد؟ ». « «أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ»؛ آيا نقشه آنها را در ضلالت (و تباهى) قرار نداد؟! ». « «وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبَابِيلَ»؛ و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد». برخى تصوّر مى كنند كه نام آن پرندگان «ابابيل» بود، در حالى كه ابابيل- به معناى گروه گروه- و صف آنهاست نه اسم آنها. به هر حال ابرهه و لشكريانش ناگهان با تعداد فراوانى از پرندگان روبه رو شدند كه جثه هر كدام به اندازه يك پرستو بود و اين مطلب باعث ترس و وحشت آنها شد.« «تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِّنْ سِجِّيلٍ»؛ كه با سنگ هايى از گل متحجر آنان را هدف قرار مى دادند». هر پرنده اى سه سنگ كوچك هر كدام به اندازه نخود همراه داشت يكى در منقار و دو تا در چنگال ها، و نشانه گيرى دقيقى نيز داشتند هر سنگى براى نابودى يك سرباز كافى بود بنابر اين هر پرنده اى مأمور نابودى سه نفر بود! در ضمن سنگ هاى مذكور علاوه بر كوچكى، سفت و محكم هم نبود بلكه چيزى بين سنگ و خاك بود، امّا اثر تخريبى عجيبى داشت كه در آيه بعد به آن اشاره شده است. توجّه فرماييد: « «فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ»؛ سرانجام آنها را همچون كاه خورده شده (و متلاشى) قرار داد». سنگ هاى پرندگان مذكور روى سر هر كس مى افتاد آن را سوراخ مى كرد و وارد بدنش مى شد و گويا آن را منفجر و متلاشى مى كرد. اين صحنه، وحشت عجيبى بر لشكريان ابرهه مسلّط كرد، آنها هدف اصلى را رها كرده و هر كس به منظور نجات جان خود پا به فرار گذاشت؛ امّا پرندگان فراريان را نيز تعقيب و به مجازات عملشان مى رساندند. همه سپاهيان جز تعداد اندكى، كه بايد زنده بمانند و خبر اين حادثه معجزه آسا را براى ديگران ببرند، كشته شدند. ابرهه نيز از سنگ هاى پرندگان در امان نماند قسمتى از بدنش متلاشى شد امّا خداوند او را نيز زنده نگه داشت. پادشاه يمن با بدن مجروح سوار بر مركب شد. عجيب اين كه مركب‌ها به سمت كعبه حركت نمى كردند امّا در مسير خلاف جهت كعبه با سرعت راه مى رفتند. چرا كه پرنده ها، سنگريزه‌ها و حتّى مركب فيل سواران همگى مأموران الهى هستند. ابرهه به صنعا پايتخت يمن رسيد و داستان را براى اطرافيان خود نقل كرد تا همگان عبرت بگيرند و در مقابل اراده پروردگار قد علم نكنند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
۱. حقيقت است يا افسانه؟ آنچه در مورد اصحاب الفيل گفته شده يك افسانه نيست، بلكه يك واقعيّت تاريخى مسلّم است كه حتّى مشركان عرب و بت پرستان مكّه نيز آن را قبول داشتند و لذا پس از آن كه قرآن مجيد سرگذشت آنها را در سوره فيل بيان كرد هيچ يك از مشركان عرب آن را انكار نكردند. ۲. دعاهاى مستجاب در داستان اصحاب الفيل گذشت كه عبدالمطلّب با دلى شكسته، دست در حلقه در كعبه كرد و در ضمن اشعارى به پيشگاه خداوند دعا كرد و خداوند نيز دعايش را اجابت نمود. آرى دل هاى شكسته دعاها را به آسمان مى فرستند، بايد دست به دامان پروردگار زد و از گناهان توبه كرد، و با اعمال صالح آينده گذشته را جبران نمود و با خداوند آشتى كرد. و از كسانى كه دعايشان مستجاب است كمك گرفت. راستى دعاى چه كسانى رد نمى شود؟ امام صادق عليه السلام فرمود: دعاى سه گروه هرگز رد نمى شود و حتماً خداوند دعاى آنان را به هدف اجابت مقرون مى سازد: ۱. «دُعَاءُ الْوَالِدِ لِوَلَدِهِ اذَا بَرَّهُ، وَدَعْوَتُهُ عَلَيْهِ اذَا عَقَّهُ ؛ دعاى پدر در حق فرزند به هنگامى كه فرزند كار نيكى در حقّ پدر مى كند و نفرين پدر در حقّ فرزند زمانى كه فرزند مورد عاق پدر قرار مى گيرد». جوانان عزيز! احترام پدر و مادر را فوق العاده نگهداريد، زيرا دعاى والدين بسيار كارساز، و نفرينشان نيز بسيار خطرناك است. خوشا به حال آنها كه سايه پدر و مادر بر سرشان است و مى توانند در سختى‌ها و مشكلات از آنها بخواهند تا برايشان دعايى كنند، آنها منبع سعادتند و امثال ما كه آنها را از دست داده ايم بايد براى نداشتن اين نعمت تأسّف و افسوس بخوريم؛ هر چند مى توان با خيرات و مبرّات به نيّت آنها، اميد به دعايشان در عالم برزخ داشت. ۲. « دُعَاءُ الْمَظْلُومٍ عَلى ظَالِمِه، وَدُعَائُهُ لِمَنِ انْتَصَرَ لَهُ مِنْهُ ؛ نفرين مظلوم بر كسى كه به او ظلم كرده، و دعاى مظلوم در حقّ كسى كه به ياريش شتافته است». اين دعا نيز بى شك مستجاب خواهد شد و از درگاه پروردگار رد نمى شود. ۳. « وَرَجُلٌ مُؤْمِنٌ دَعَا لِاخٍ لَهُ مُؤْمِنٍ وَاسَاهُ فِينَا، وَدُعَائُهُ عَلَيْهِ اذَا لَمْ يُوَاسِهِ مَعَ الْقُدْرَةِ عَلَيْهِ وَاضْطِرَارُ اخِيهِ الَيْهِ ؛ دعاى مرد مؤمنى كه از برادر مؤمنش تقاضاى كمك كرده و او اجابت نموده و به خاطر محبّت به اهل بيت كمكش كرده است، و نفرين مؤمنى كه از كسى تقاضاى كمك كرده و قادر بر كمك وى بوده و به كمكش نشتافته است». [۱] ---------- [۱]: ميزان الحكمه، ج ۳، باب ۱۲۰۳، ح ۵۶۹۳. •✾📚 @Dastan 📚✾•
۳. ابزار مرگ در دل عوامل حيات قدرت نمايى خداوند به اين نيست كه در مقابل لشكر يكصدهزار نفرى ابرهه، ۲۰۰ هزار فرشته با شمشيرهاى آتشين صف آرايى كنند بلكه قدرت نمايى خدا اين است كه با ابزارى كوچك آن لشكر بزرگ را نابود سازد. بدين جهت، خداوند متعال مأموريت نابودى فيل سواران سپاه ابرهه را به پرندگان كوچكى (به اندازه پرستو) سپرد كه سلاح آنها قطعه كوچكى (به اندازه يك نخود) از سنگ نرم بود كه هر پرنده يكى به منقار، و دو تا در چنگال داشت و هر كدام از سنگ‌ها براى نابودى يكى از سربازان ابرهه كافى بود. آنچه گفته شد اختصاص به داستان اصحاب فيل ندارد، بلكه از سنّت هاى الهى است كه در مورد مجازات امّت هاى گذشته نيز به چشم مى خورد، كه به عنوان نمونه به چهار مورد آن اشاره مى شود. ولى قبل از بيان موارد مذكور، مقدّمه كوتاهى لازم است. توجّه فرماييد: زندگى بشر وابسته به چهار چيز است: آب، هوا، خاك و آتش كه در قديم از آن به عناصر اربعه ياد مى شد و بعد معلوم شد هيچ كدام عنصر نيست، بلكه داراى اجزايى است. نكته عجيب اين كه وقتى تاريخ امّت هاى گذشته را مورد مطالعه قرار مى دهيم مشاهده مى كنيم كه خداوند مرگ آنها را در دل همين عوامل حيات و زندگى قرار داده است. يعنى اى انسان! به خود مغرور مشو، اگر خداوند اراده كند عامل حياتت وسيله مرگت خواهد شد. با اين مقدّمه كوتاه به سراغ چهار مورد از مجازات امّت هاى گذشته مى رويم: ۱. خداوند متعال در آيه ۶ سوره حاقّه در مورد چگونگى نابودى و مجازات قوم عاد مى فرمايد: « «وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ* سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ»؛ و قوم «عاد» با تندبادى طغيانگر و سرد و پرصدا به هلاكت رسيدند، (خداوند) اين تندباد (بنيان كن) را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنها مسلّط ساخت، و (اگر آن جا بودى) مى ديدى كه آن قوم مانند تنه هاى پوسيده نخل در ميان اين تند باد روى زمين افتاده اند! ». 👇👇👇
آرى، خداوند به هوايى كه عامل حيات و زندگى است- كه اگر براى چند دقيقه به انسان نرسد خواهد مرد-، دستور داد با سرعت بيشترى حركت كند و تبديل به بادى طغيانگر شود و انسان هاى قوى پيكر قوم عاد را نابود سازد. ۲. در آيه ۷۸ سوره طه در مورد نابودى فرعون و فرعونيان آمده است: « «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ»؛ (به اين ترتيب) فرعون با لشكريانش آنها را دنبال كردند؛ و (امواج خروشان) دريا آنان را به طور كامل پوشانيد! ». آب نيل كه مايه بركت، و به منزله موتور اقتصادى مصر بود تا آن جا كه برخى از مردم آن را مى پرستيدند، مأمور مجازات فرعون وفرعونيان شد و جان آنها را گرفت. ۳. در مورد چگونگى مجازات قارون، ثروتمند مغرور در آيه ۸۱ سوره قصص مى خوانيم: « «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ المُنْتَصِرِينَ»؛ سپس ما، او و خانه اش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خودش نيز نمى توانست خويشتن را يارى دهد». خداوند به زمين و كره خاكى كه گاهواره انسان و مايه آرامش اوست دستور داد تكانى بخورد و دهان باز كند و قارون و تمامى ثروت و دارايى اش را در كام خود فرو برد، سپس دهان خود را ببندد، زمين مطابق دستور پروردگار عمل كرد به گونه اى كه گويى اصلًا قارون با آن همه ثروت وجود نداشته است. اين حادثه در عصر و زمان ما نيز رخ داده است به اين شكل كه در برخى زلزله‌ها زمين دهان باز كرده و روستايى را با همه اهالى آن در كامش فرو برده و هيچ اثرى از آن روستا و اهالى آن باقى نمانده است. اين جا خاك مأمور عذاب الهى است. ۴. خداوند متعال برخى از اقوام گذشته را به وسيله صاعقه هاى آسمانى كه يك جرقه بزرگ آتش است نابود كرده است. صاعقه آن قدر داغ و سوزان است كه گاه شدّت حرارت آن به ۱۵۰۰ درجه سانتيگراد مى رسد! آرى آتشى كه ابزار حيات و زندگى است عامل مجازات آن اقوام شد. اين سنّت الهى اختصاص به زمان هاى گذشته ندارد، بلكه در زمان ما نيز جارى است. به عنوان نمونه، بانك هاى رباخوار عامل رونق اقتصاد اروپا و آمريكا شدند. آنها اموال و سرمايه مردم جهان را از شرق و غرب جمع كردند و در اختيار اروپا و آمريكا گذاشتند و اقتصادشان را رونق دادند، امّا خداوند به وسيله همين بانك‌ها اقتصاد آنها را فلج كرد تا آن جا كه بسيارى از مردم كارتون نشين و بسيارى از بانك‌ها نيز ورشكسته شدند. •✾📚 @Dastan 📚✾•
امتحانات الهى امتحانات الهى از بندگان براى كشف مجهولات نيست؛ بنابراين، اگر كسى تصوّر كند كه خداوند از باطن افراد آگاه نيست و به قصد اطّلاع و آگاهى از باطن انسان‌ها آنها را آزمايش مى كند اين تفكّر اشتباه است و خداوند عالم بر همه چيز است. در نماز غفيله مى خوانيم: هر برگى از هر درختى در هر نقطه اى از نقاط دنيا بيفتد خداوند از آن آگاه است. «وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» [۱] علاوه بر اين، در زير اين زمين‌ها در صحراها و بيابان‌ها دانه هاى فراوانى است كه در شرايط مناسب آب و هوايى گياهان و درختان مختلفى از آن مى رويد، خداوند متعال نسبت به آن نيز آگاه است «وَلَا حَبَّةٍ فِى ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ» [۲] خداوندى كه چنين علم وسيع و گسترده اى دارد چيزى از او پنهان نيست، كه با آزمايش و امتحان به آن پى ببرد. پس هدف از آزمايشات و امتحانات الهى چيست؟ امتحانات پروردگار براى پرورش انسان هاست. معروف است كه فولاد را زير فشار آتش با دماى بالا قرار مى دهند تا آبديده شود و تكامل پيدا كند. انسان‌ها نيز در كوره هاى آزمايشات الهى آبديده مى شوند و تكامل پيدا مى كنند. حضرت على عليه السلام در كلام معروفش مى فرمايد: «درخت بيابانى چوبش محكم تر و شعله اش فروزان تر است (ان الشجرة البريه اصلب عوداً وابطاء خموداً) ولى درختانى كه در لب جوى آب پرورش يافته اند و هيچ زحمتى متحمّل نمى شوند و احساس تشنگى نمى كنند، چوب هاى سستى دارند و هيزم آن آتش قابل ملاحظه اى ندارد. آرى، امتحانات الهى انسان را همچون فولاد آبديده، و همانند درختان بيابان مقاوم، صبور و پرمنفعت مى كند. ولى همان طور كه قبلًا اشاره شد امتحانات پروردگار سه تفاوت عمده با ساير امتحانات دارد: اوّلًا: از نظر زمانى بسيار گسترده است؛ از لحظه بلوغ تا دم مرگ. ثانياً: مادّه امتحانى خاصّى ندارد و ممكن است خداوند انسان را به هر چيزى امتحان كند. ثالثاً: هيچ استثنايى ندارد، پيامبران و اولياء اللَّه نيز امتحان مى شوند و امتحانات آنها به مراتب سخت تر است. ---------- [۱]: سوره انعام، آيه ۵۹. [۲]: سوره انعام، آيه ۵۹. •✾📚 @Dastan 📚✾•
ياران روز شنبه از جمله گروه هايى كه مورد آزمايش پروردگار قرار گرفتند، اصحاب السبت هستند. امتحان سختى از آنها گرفته شد. عدّه زيادى از امتحان شوندگان مردود شده، و تعداد كمى سربلند و سرافراز شدند. سرگذشت آنها در چند سوره قرآن آمده كه مهم تر از همه، آيه ۴۷ سوره نساء و آيات ۱۶۳ تا ۱۶۶ سوره اعراف است. خلاصه داستان آنها به شرح زير است: گروهى از يهوديان در كنار دريايى- ظاهراً درياى احمر- زندگى مى كردند، نام شهرشان ايله بود، كه بعداً ايلات ناميده شد. يكى از مشاغل ساحل نشينان ماهى گيرى است كه براى تأمين نيازهاى خانواده و كسب و كار و تجارت به آن مى پردازند. به آنها دستور داده شد كه در روز شنبه، روز تعطيلى و عبادت قوم يهود، ماهى گيرى را تعطيل كرده و بقيّه هفته را به كار ماهى گيرى بپردازند. ماهى‌ها حيوانات باهوشى هستند، به گونه اى كه بعضى از ماهى هاى آزاد موقع تخم ريزى از يك اقيانوس حركت كرده و چندين هزار كيلومتر را طى مى كنند تا به محلّ تولّدشان برسند، و در آن جا تخم ريزى كنند. آرى ماهى‌ها احساس كردند روزهاى شنبه خبرى از صيادها و ماهى گيرها نيست، لذا آزادانه بر روى آب ظاهر مى شدند تا از اكسيژن و نور آفتاب استفاده كافى را ببرند. صيّادان كه مى ديدند روز شنبه ماهى هاى فراوانى بر سطح آب ظاهر مى شوند وسوسه شدند. عدّه اى در مقابل وسوسه هاى شيطان مقاومت كرده و تسليم نشدند و هم چنان ماهى گيرى را در روز شنبه تعطيل كردند. امّا برخى ديگر متوسّل به كلاه شرعى شده، تا هم ماهى‌ها را از دست ندهند، و هم به خيال خود، با فرمان خدا مخالفت نكرده باشند و حرمت ماهى گيرى در روز شنبه شكسته نشود. برخى از آنها در كنار ساحل گودال هاى وسيعى ايجاد كرده و روز شنبه ورودى آن را باز مى نمودند و هنگامى كه ماهى‌ها وارد آن گودال مى شدند ورودى آب را مى بستند و روزهاى بعد ماهيان حبس شده در آن گودال‌ها را صيد مى كردند. عدّه اى ديگر تورهاى ماهى گيرى را شنبه در آب مى گستراندند و ماهى هاى گرفتار شده در دام را روزهاى ديگر از آب بيرون مى كشيدند! يهوديان شهر ايلات در برابر اين امتحان الهى به سه گروه تقسيم شدند: الف) گروه اوّل اكثريت گناه كار و خانوادهايشان. ب) گروه دوم اقليت ناهيان از منكر كه اكثريّت گناه كار را موعظه و نصيحت مى كردند و مى گفتند خداوند شما را با چيزى كه دوست داريد آزمايش مى كند، مراقب باشيد از اين امتحان سرافراز خارج شويد. هر چند اكثريت گناه كار به توصيه هاى ناهيان از منكر گوش نمى دادند امّا آنها خسته و مأيوس نشده و به كار خود ادامه مى دادند. البتّه اين درس عبرتى است براى همه ما كه با يك بار گفتن و اثر نكردن مأيوس نشويم، بلكه آن را ادامه دهيم و مدامت داشته باشيم بالاخره تأثير خواهد كرد. حضرت نوح عليه السلام در طول ۹۵۰ سال پيامبرى خود موفّق شد تنها حدود ۸۰ نفر را خداپرست كند. [۱] يعنى براى موحّد كردن هر نفر تقريباً ۱۲ سال زحمت كشيد! حال ما با يك بار نهى از منكر كردن، حتّى نسبت به فرزندان و اعضاى خانواده نااميد و مأيوس مى شويم! ج) گروه سوم بى طرف بودند. آنها به ناهيان از منكر مى گفتند: چرا خودتان را به زحمت مى اندازيد؟ آنها را رها كنيد، ما را در يك قبر كه نمى گذارند! عيسى به دين خود موسى به دين خود! چرا سرى كه درد نمى كند دستمال مى بنديد! امّا ناهيان از منكر در پاسخ آنها مى گفتند: اين كار ما دو فايده دارد: نخست اين كه ما به فريضه نهى از منكر كه از واجبات مهم است عمل كرده ايم، و فرداى قيامت مؤاخذه نخواهيم شد. ديگر اين كه شايد متنبّه شوند و دست از كار خلاف خويش بردارند. مدّتى گذشت و عذاب الهى نازل شد. خداوند متعال در آيه ۱۶۵ سوره اعراف مى فرمايد: « «فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ»؛ امّا هنگامى كه تذكراتى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، (و لحظه عذاب فرا رسيد؛) نهى كنندگان از بدى را رهايى بخشيديم؛ و كسانى را كه ستم كردند، به خاطر نافرمانيشان به عذاب شديدى گرفتار ساختيم». در روايتى آمده: ناهيان از منكر به اكثريّت آلوده و گروه بى تفاوت گفتند: ما نمى توانيم با شما در يك مكان زندگى كنيم، لذا ديوارى ميان خود كشيدند. ناهيان از منكر و خانوادهايشان اين سوى ديوار، و آن دو گروه در سوى ديگر. بناگاه ناهيان از منكر سر و صدايى را از آن سوى ديوار شنيدند وقتى به آن جا نگريستند مشاهده كردند كه تمام آنها به عذاب الهى گرفتار شدند، هم كسانى كه دست به حيله شرعى زدند و هم گروهى كه بى طرف بوده و با سكوت خود، كار گروه اوّل را تأييد كردند. [۱] ---------- [۱]: تفسير البرهان، ج ۳، ص ۱۰۵، ح ۵۰۹۳. [۱]: كافى، ج ۸، ص ۱۵۸، ح ۱۵۱. •✾📚 @Dastan 📚✾•
له✨﷽✨ 📙داســتــان مـعـنــوی ✍طلبه ای در یک از شهرها زندگی می‌کرد از نظر مادی در فشار بود و از نظر ازدواج نیز مشکلاتی داشت. 🌙یک شب متوسل به امام زمان (علیه‌السلام) شد چند شبی بعد از این توسل امام زمان (علیه‌السلام) را در خواب دید ❤️حضرت فرمودند: فلانی می‌دانی چرا دعایت مستجاب نمی‌شود؟ گفت: چرا؟ فرمودند: طول امل و آرزو داری 🕋گاهی انسان به در خانه خدا می‌رود دعا می‌کند اما با نقشه می‌رود دل به این طرف و آن طرف حرکت می‌کند 🤲گاهی به خدا یاد می‌دهد و می‌گوید: خدایا در دل فلانی بینداز بیاید مشکل مرا حل بکند ❤️فرمودند: شما به خدا یاد ندهید خدا خودش بلد است انسان به ائمه معصومین (علیه السلام) هم نباید یاد بدهد باید بگوید خدایا من این خواست را دارم و به هیچ کس هم نمی‌گویم طول امل نباید داشته باشیم۵ 🔹طلبه گفت: یابن رسول الله من همین طور هستم که می‌فرمائید بهتر از این نمی‌توانم باشم چه کنم؟ می‌خواهم خوب باشم اما تا می‌آیم دعا کنم فلانی و فلانی در ذهنم می‌آیند و این گونه دعا می‌کنم ❤️حضرت فرمودند: حالا که طول امل و موانع اجابت داری نایب بگیر تا حضرت فرمودند نایب بگیر. 🔹طلبه می‌گوید: آقا جان شما نائب می‌شوید؟ ❤️حضرت فرمودند: بله قبول می‌کنم می‌گوید دیدم حضرت نایب شدند و لب های حضرت دارد حرکت می‌کند از خواب بیدار شدم گفتم: اگر حاجتم هم برآورده نشود مهم نیست در عالم رؤیا حجت خدا را یکبار زیارت کردم 📿بلند شدم وضو بگیرم تا نماز شب و نماز شوق به جا بیاورم دیدم در مدرسه را می‌زنند. ❓گفتم: این وقت شب کیست که در مدرسه را می‌زند؟ رفتم در مدرسه را باز کردم دیدم دایی خودم است گفتم: دایی جان چه شده این وقت شب؟ گفت: با تو کاری دارم امشب هر کاری کردم دیدم خوابم نمی‌برد فکر و خیالات مرا برداشته بود یک مرتبه این خیال همه وجودم را فرا گرفت من که پسر ندارم همه اموالم از بین می‌رود یک دختر هم که بیشتر ندارم فکر کردم اگر دخترم را به تو بدهم همه اموالم هم در اختیار توست. 📚مأخذ، کتاب بهترین شاگرد شیخ •✾📚 @Dastan 📚✾•