eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
63 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ 🔴 چرا کم استغفار می‌کنیم؟! پاسخ متفاوت و زیبای 🎤 استاد پناهیان •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨وإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)! 📜نکته تفسیری: برخى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌پرسيدند: خدا را چگونه بخوانيم، آيا خدا به ما نزديك است كه او را آهسته بخوانيم و يا دور است كه با #فرياد بخوانيم؟! اين آيه در پاسخ آنان نازل شد. دعا كننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد كه در اين آيه، هفت مرتبه خداوند تعبير خودم را براى لطف به او بكار برده است: اگر بندگان خودم درباره خودم پرسيدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزديك هستم و هرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را #مستجاب مى‌كنم، پس به خودم ايمان بياورند ودعوت خودم را اجابت كنند. اين ارتباط محبّت‌آميز در صورتى است كه انسان بخواهد با خداوند مناجات كند. 🔸بقره ، ۱۸۶، تفسیر نور •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 روايت متفاوت حاج حسين يكتا در نهر خیّن از حزب‌اللهي‌ها! •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
سوره آل عمران؛ لا تَحسَبَنّ الذين يَفرَحونَ بما أَتَوْا ويُحِبّونَ أنْ يُحمَدوا بما لَم يَفعَلوا فَلا تَحسَبَنّهُم بمَفازَةٍ مِن العَذابِ ولَهُم عَذابٌ أليمٌ (۱۸۸) (ای پیامبر) مپندار آنهایی که به کردار (زشت) خود شادمانند و دوست دارند که مردم آنها را به اوصاف پسندیده‌ای که در آنها نیست ستایش کنند، که ایشان از عذاب خدا رهایی دارند. آنها را عذابی دردناک خواهد بود. پیام؛ الف: معرفی دو رفتار ناپسند: 1. شاد بودن به رفتار (های ناپسند). 2. دوست داشتن مورد مدح و ستایش مردم برای کاری که نکرده اند. ب: برای رشد و توسعه کاری نیاز به محرک قوی است. راضی نبودن از وضعیت موجود برای حرکت به جلو و جلوگیری از درجا زدن انسان عامل قوی است. ج: دو ویژگی یاد شده موجب خود بزرگ بینی شده و انسان را از واقع بینی، دیدن نواقص خود و نقد دور کند و با نقد منصفانه دیگران ناراحت شوند. د: چنین خصلتهایی موجب می شود انسان متوجه معایب خود نشده و دچار گرفتاری و نارضایتی اطرافیان شود و زود پایان کار خود را مشاهده کند. ه: آیه فوق برای مدیریت منابع انسانی و ارتباطات میان فردی بسیار مناسب است. • •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
👈 کنترل شهوت سلام خداقوت همسفر امروزم چهار تا قانون داریم اول | کنترل گیرنده ها کنترل چشم_کنترل گوش (حداقل در ۵ مورد ) حرام نبینم 🙈 حرام نشنوم 🙉 دوم | استغفار از گناهای یک هفته قبل توی ۱۰ دقیقه بهشون فکر کن (استغفرالله ربی و اتوبُ الیه) سوم | جبران اشتباهات یک هفته قبل توی یه کاغذ اشتباهاتت رو بنویس و برای هرکدوم یه راه جبران تعیین کن +امروز یک قدم برای جبران بردار چهارم | ناشکری ممنوع ! با نعمتهایی که از خدا گرفتی گناه نکن🚫☝️ پیش بسوی یه روز عالی 😍 {تَوَکَّلتُ علی الحیِّ الذی لا اله الا هو} اگه شیطون سراغت اومد خودتو بنداز تو بغل خدا 💖 ... موفق باشی عزیزم! •✾📚 @Dastan 📚✾•
سابقه مذاكره! دراسلام پلان اول : مختار: میخواهم فرماندهی سپاه را در جنگ با زبیریان خود بر عهده بگیرم. کیان: این کار را نکنی امیر مختار: برای چه؟ کیان: چون وقتی شما وارد عرصه ی نبرد شوید، دشمن میفهمد که ما برای مقابله با او با تمام قوا به میدان آمده ایم و این روحیه آنها را بالا میبرد[و ضعف ما را نشان میدهد] پلان دو : عمار در میانه های جنگصفین به شهادت میرسد.امام علی علیه اسلام تنها شده ، در میان لشکریان قدم میزند ، اشک میریزد و ندا میدهد : «أین عمار؟ ...... أین عمار؟» عمار کجاست؟ عمار کجاست تا تنهایی علی را در بین این همه حیله و نیرنگ معاویه و عمروعاص از بین ببرد . تا وقتی عمار بود ، با خطبه ها و روشنگری هایش راه را بر گزافه گویی های سپاه نفاق میبست ، اما حالا .. پلان سه : چند سال قبل حضرت آقا حمله دشمن را اعلام میکنند ؛ 💥حمله ی فرهنگی ، 💥ناتو فرهنگی ، 💥شبیخون فرهنگی ، همه را میگوید اما ما فقط نگاه میکنیم . ⚡کار به جایی میرسد که ندای«أین عمار» شان به آسمان میرود ، اما باز هم فقط نگاه میکنیم . حالا خودش یک تنه به میدان می آید ، حرف های اشتباه همه را بیان میکند و پاسخ میدهد، برجام دو و سه و چهار، دنیای گفتمان ،همه را رد میکند، ما هم کلی ذوق میکنیم که آقا دارد روشن گری میکند . اما .... حواسمان نیست ، که وقتی «ولی» خودش به میدان آمده یعنی دیگر از وجود «عمار» در بین ما ناامید شده . تنها شده ، خودش یک تنه به جنگ میرود . خودش میگوید من سالهاست دارم شمشیر میکشم . میدانی وقتی فرمانده ، ولی ، خودش به میدان می آید یعنی چه ؟ یعنی حال و اوضاع لشکر خرااب است . کاش به جای خوشحالی از حرف های این چند مدت حضرت آقا ، کمی گریه میکردیم که به خاطر بی حالی و بی عرضگی ما و تنها شدن رهبر ، دیگر خودش مجبور است جواب اراجیف نااهلان را بدهد ... أين عَمّار ؟ معلم تاریخمان میگفت: که امیرالمومنین (علیه السلام) جنگ را در صفین برده بود ... ❗در دقیقه 90 برخی شعار تعامل و اعتدال سر دادند و اصلا یادشان رفت معاویه همان فرزند هند جگرخوار است !!! ❗❗امام علی (علیه السلام) را به پای میز "مذاکره" کشاندند !!! ❗❗و جنگ برده اش را ناتمام گذاشتند !!! ❗👈هر چه امام علی (علیه السلام) گفت "مذاکره" خدعه دشمن است، اینها میخواهند جنگ باخته را دوباره ببرند ...کسی گوش نکرد !! ❗📌تازه حاضر نشدند ابن عباس و حتی مالک را که نماینده ی امام علی (علیه السلام) بود به مذاکره بفرستند !!! ❗👈گفتند مالک جنگ طلب، خشن و غیر منعطف است !!! ❗👈بلاخره پایشان را در یک کفش کردند که حتما باید ابوموسی اشعری !!! برای مذاکره برود ... 📌امام علی (علیه السلام) گفت من به ابوموسی مطمئن نیستم... ❗👈آنها گفتند شما بدبین هستی. ابوموسی خوب و انقلابی ست !!! 📌امام علی (علیه السلام) گفت:من به نتیجه این مذاکرات خوشبین نیستم. شما به هدفی که از این مذاکرات دارید نمیرسید. ❗👈گفتند در مذاکرات خوشبینی و بدبینی معنا ندارد !!! 📌امام علی (علیه السلام) گفت باشد ... مذاکره کنید، این هم تجربه ای میشود برای مردم ... که بفهمند به ترسوها و آنها که پای مقاومت ندارند نباید اعتماد کرد ... 👈مذاکره ابوموسی و عمر و عاص شروع شد. ❗👈تا مدتها متن مذاکرات محرمانه بود !!! امام علی (علیه السلام) مالک را فرستاد تا به ابوموسی بگوید ما پشتیبان توایم، مبادا به عمرو عاص اعتماد کنی، او شیطان بزرگ است... ❗👈ابوموسی ابرو در هم کشید و به مالک گفت: شما توهم توطئه دارید !!! عمروعاص مودب و باهوش است. اگر او به من قولی دهد به او اعتماد میکنم !!! ❌⭕👈روز اعلام نتیجه ی مذاکرات حکمیت فرا رسید. 👈در مذاکرات محرمانه البته به طور شفاهی تعهد کرده بودند که هر دو نفرشان ، امام علی (علیه السلام) و معاویه را عزل کنند و امر را به رای عمومی بگذارند. ❗👈در مسجد عمروعاص اول به ابوموسی تعارف زد. گفت تو بزرگ مایی !!!! ❗👈ابوموسی خندید و بالای منبر رفت ❗❗و گفت: چنانکه این انگشتر را از دست در می آورم علی ع را از خلافت عزل میکنم !!!! بعد پایین آمد و با لبخند به عمروعاص بفرما زد. ❗👈عمروعاص بالا رفت و گفت چنانچه این انگشتر را از دست در میآورم علی علیه السلام را خلع و چنانچه دوباره این انگشتر را به دست میکنم معاویه را نصب مینمایم !!! ❗❗ابوموسی خشکش زده بود ...فایده ای هم نداشت ... خود کرده را تدبیر نیست ... 🌑🌑 👇👇👇👇👇 📌امام علی (علیه السلام) از همان ابتدا خوشبین نبود ... چون بود ... ❗❗👈 اینچنین بود که معاویه جنگ باخته نظامی را تبدیل به پیروزی سیاسی کرد. باشد که از تاریخ درس بگیریم @Dastan
✨يا وَيْلَتى لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً اى واى بر من، كاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم ! 📜 در روایات آمده است: اگر در شناخت كسى به ترديد افتاديد، به دوستانش بنگريد كه چه افرادى هستند. «فانظروا الى خلطائه» از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند: بهترين دوست كيست؟ فرمود: كسى كه ديدارش شما را به ياد خدا بيندازد، و گفتارش به #علم شما بيفزايد و كردارش ياد قيامت را در شما زنده كند. حضرت على عليه السلام فرمود: هنگامى كه قدرتت از بين رفت، #رفقاى_واقعى تو از دشمنان شناخته مى شوند. حضرت على عليه السلام فرمود: رفيق خوب، بهترين فاميل است. و فرمودند: دوستت را در وقت #غضب، درهم، دينار و مسافرت آزمايش كن. اگر دراين آزمايش ها موفّق شد، دوست خوبى است. 🔸فرقان، ۲۸، تفسیر نور •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
🔴اَصبَغ بن نباته گوید: 🔆خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدم و دیدم آن حضرت است و زمین را مےكشد، عرض كردم: یا امیرالمؤمنین! چرا شما را مى بینم و بە زمین خط میكشى، مگر بە آن (خلافت در روى زمین) كرده اى؟ 🔅فرموند: ، بخدا، هرگز روزى كه به خلافت یا به دنیا رغبت كنم، ولى فكر مى كردم درباره كه فرزند من است، او همان است كه را از و داد پر كند، چنانكه از جور و پر شده باشد. براى او و است (هر زمانى در شهرى بسر مى برد) كه مردمى در آن زمان گمراه گردند و دیگران هدایت شوند، 🔹عرض كردم: یا امیرالمؤمنین، آن سرگردانى و غیبت تا اندازه است؟ 🔸فرموند: شش روز یا شش ماه یا شش سال، عرض كردم: این امر (غیبت و سرگردانى) شدنى است؟! فرموند: چنانكه خود او خَلق شدنى است (غیبتش هم قطعى و مسلم است) اى اصبغ و این امر⁉️ آنها (كه زمان غیبت را میكنند) این امت با نیكان این عترت (خاندان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله)اند، عرض كردم: پس از آن چه میشود؟ فرموند: پس از آن هر چه خواهد مى شود، همانا خدا را، و ها و و پایانهاست. 📚اصول كافى جلد 2 صفحه 136 روایت 7 ☑️و اما در باب فرمایش حضرت امیر علیه السلام که به شش روز شش ماه شش سال اشاره کرده انده اند جا دارد که توضیح مختصر داده شود: ✅در روایتی آمده است کلام معصوم مانند قرآن هفتاد بطن دارد... لذا این روزها قطعا معانی متفاوتی دارد❗️ http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
می‌گویند آدم‌های خوب به بهشت می‌روند ! اما من می‌گویم آدم‌های خوب هر کجا که باشند آنجا بهشت است...! 🌺🍃 @Dastan
این یه گله گوسفنده که میخوان ازطویله خارج بشن اطراف طویله هیچ دیواریا فنسی وجود نداره ولی گوسفندا طبق عادت میخوان که ازدر خروجی خارج بشن ! عادت واقعا میتونه یه زندان فکری بسازه از عادت های غلط دوری کنیم 🌺🍃 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨فأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ كَلَّا بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْكِينِ امّا انسان، (طبعش چنين است كه) هرگاه پروردگارش او را بيازمايد و گراميش داشته و نعمتش دهد، (مغرور گشته و) مى‌گويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است! ولى هرگاه او را بيازمايد و روزى او را تنگ سازد، مى‌گويد: پروردگارم مرا خوار كرده است. اين چنين نيست؛ بلكه شما يتيم را گرامى نمى‌داريد. و يكديگر را بر #اطعام بينوايان ترغيب نمى‌كنيد. و #ميراث را (به حق و ناحق) يكجا مى‌خوريد. و مال را بسيار دوست داريد. 🔸سوره فجر ، ۱۶~۱۹ •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبرانقلاب: حضرت هادی (ع) فرمودند اگر عبدالعظيم را در ری زيارت بكنی مثل اين است كه ابی‌عبدالله‌الحسين عليه‌السلام را در زيارت كرده باشی 🏴 سالروز وفات حضرت عبدالعظيم حسنی علیه السلام را تسلیت عرض می کنم •✾📚 @Dastan 📚✾•
🌹 مراسم تشییع پیکر مطهر تازه تفحص شده شهید روحانی مدافع حرم «حجت الاسلام محمدحسین مؤمنی» 🔹امروز چهارشنبه ۱۳۹۸/۳/۲۹ ساعت ۱۸ قم/ مسجد امام حسن عسکری (علیه السلام) 🔸خاکسپاری: قطعه ۳۱ بهشت معصومه (سلام الله علیها) •✾📚 @Dastan 📚✾•
🍃در مسافرت هایی که همراه آقا از تهران می گذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) مشرف شوند. 🍂هم در مسیر رفت و هم در بازگشت. از جمله در سفر به مشهد مقدس اصرار داشتند که سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم(ع) برویم و می فرمود: اهل تهران اگر هفته ای یک مرتبه به زیارتش نروند، جفا کرده اند. 💠فرزند آیت الله بهجت •✾📚 @Dastan 📚✾•
هركس در دنيا بايد كسى را داشته باشد كه حرف هايش را به او بزند. آزادانه، بدون رو دربايستى، بدون خجالت، وگرنه آدم از تنهايى دق مى كند! •✾📚 @Dastan 📚✾•
آقای مجری : تو چرا انقدر خرابکاری میکنی؟ پسر‌عمه‌زا : شیطون گولم میزنه! آقای مجری : چرا بقیه رو گول نمیزنه؟! پسر‌عمه‌زا : واسه کم کاری شیطونم من باید پاسخگو باشم؟! •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨فوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِيْنَ به پروردگارت سوگند که، همه را بازخواست کنیم ، ▫️عمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ به خاطر کارهایی که می کرده اند ▫️فاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ به هر چه مامور شده ای صریح و بلند بگو و از مشرکان رویگردان باش ▫️إنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ما مسخره کنندگان را از تو باز می داریم ، ▫️الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلـهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْمَلُونَ آنان که با الله خدای دیگر قائل می شوند پس به زودی خواهند دانست ▫️ولَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ و می دانیم که تو از گفتارشان دلتنگ می شوی ▫️فسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ به ستایش پروردگارت تسبیح کن و از سجده کنندگان باش ▫️واعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ و پروردگارت را، بپرست ، تا لحظه یقین فرا رسد 🔹سوره حجر ، آیات ۹۲ ~۹۷ •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 ببینید | نابینا در دیدار حضرت آیت الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی: ما جانبازان نابینا، در زمان جنگ چشمانمان را لب مرزها گذاشتيم تا ديده‌بان همیشه بیدار این کشور باشد تا احدی جرات نکند نگاهی به کشور بکند! 🆔 •✾📚 @Dastan 📚✾•
#همسفر_تا_بهشت روزهاے اول ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ: "خانوم... بیا پیشم بشین کارِٺ دارم..." گفتم... "بفرما آقاے گلم من سراپا گوشم..." گفت "ببین خانومے... همین اول بهٺ گفتہ باشمااا... ڪار خونہ رو تقسیم میڪنیم هر وقٺ نیاز بہ ڪمڪ داشتے باید بہم بگے..." گفتم "آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے گفت: "حرف نباشہ ،حرف آخر با منه.. اونم هر چے تو بگے من باید بگم چشم... واقعاً هم بہ قولش عمل ڪرد از سرڪٱر ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردن... مهمونـ ڪہ میومد بهم میگفٺ "شما بشین خانوم... من از مهمونا پذیرایے ميڪنم..." فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتن "خوش بہ حالٺ طاهره خانوم... آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیہ..." منم تو دلم صدها بار خدا رو شڪر میڪردم... واسہ زندگے اومده بودیم تهران... با وجود اینڪہ از سختیاش برام گفتہ بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربٹ واسم شیرین بود... سر ڪار ڪہ میرفٺ دلتنـگ میشدم.. وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفٺ... "نبینم خانوم من دلش گرفتہ باشہ هااا... پاشو حاضر شو بریم بیرون... میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیم... اونقدر شوخے و بگو و بخند راه مینداخت... که همہ اونـ ساعتایے ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد... و من بیشتر عاشقش میشدم و البته وابسته تر از قبل... راوی: همسر شهیدمهدی خراسانی #شهید_مهدی_خراسانی #شهید_مدافع_حرم ولادت: ۱۳۶۰/۵/۵، خورزان دامغان شهادت: ۱۳۹۲/۳/۱۱، دمشق، سوریه •✾📚 @Dastan 📚✾•
❁﷽❁ #یا_سیدالشهداء❤️⚜ دورے، شڪستگے، دلِ پُر، خستہ از همہ خیره بہ قاب عڪس حرم، آه #ڪربلا بانگِ بنےَّ روضہ‌ے گودالِ قتلگاه #مادر رسید با قدِ خَم، آه ڪربلا #شب_جمعہ‌سٺ🌙 #هوایٺ_نڪنم_میمیرم💔 •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که برای نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوی ذکر خدا بشتابید و خرید و فروش را رها کنید که این برای شما بهتر است اگر می‌دانستید! فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ پس آن‌گاه که نماز پایان یافت (بعد از ظهر جمعه باز در پی کسب و کار خود رفته و) روی زمین منتشر شوید و از فضل و کرم خدا (روزی) طلبید، و یاد خدا بسیار کنید تا مگر رستگار و سعادتمند گردید. •••═✼✾⊱🌹⊰✾✼═••• http://eitaa.com/joinchat/12451840C08a2fdc722
یک روزِ جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است، ایشان نپذیرفت و گفت: من این ملاقات را نمی‌پذیرم، مگر این‌که امام (ره) به من تکلیف بفرمایند، ولی اگر ایشان این تکلیف را نمی‌کنند، نمی‌پذیرم چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است متعلق به خانواده من است، در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در درس‌ها به آن‌ها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است. 🌷شهید آیت الله بهشتی🌷 📚 سیره شهید بهشتی، نشر شاهد، ص۷۰ •✾📚 @Dastan 📚✾•
💎آبگیری که ماهی‌های کوچولو و چند تا قورباغه در آن زندگی می کردند. کنار آبگیر تنگ کوچولوی شیشه ای هم بود، که یه ماهی کوچولوی قرمز توش زندگی می کرد. هر روز پرنده ها دور آبگیر جمع می شدند و آب می خوردند. یک روز وقتی همه ی پرنده ها رفتند، یک پرنده سفید اومد و نشست کنار تنگ ماهی و پرسید: تو چرا نمی ری تو آبگیر پهلوی ماهیهای دیگه؟ ماهی قرمز گفت: من از اون ماهیها و قورباغه ها می ترسم. پرنده گفت: ولی دنیای واقعی تو اونجاست. می خوای تنگ آبتو بندازم تو آبگیر؟ ماهی با تردید گفت: نه. پرنده گفت: دوست داری با نوکم تُنگتو بلند کنم و ببرم تو لونۀ خودم که تنها نباشی؟ ماهی گفت: دلم می خواد ولی می ترسم، پرنده خداحافظی کرد و رفت. مدت ها گذشت، آبگیر خشک شد. یک روز پرنده آمد تا سری به ماهی بزند و احوالپرسی کند. ماهی گفت: آبگیر خشک شده، می شه تنگمو با نوکت بلند کنی و ببری تو لونت؟ پرنده گفت: دیگه پیر و فرسوده شده ام توان بلند کردن این تنگ رو ندارم. پرنده خداحافظی کرد و رفت و ماهی تنهای تنها ماند. 🌟فرصتهای خوب زندگی به انتظار ما نمی نشینند، برای پیشرفت کردن تردید نکنید از فرصتهایتان استفاده کنید. @Dastan
❤️🍃🌸🌷🌸🌷🌸❤️ یه موتور گازی داشت 🏍 که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر ... که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت❗️ رسید به چراغ قرمز .🚦 ترمز زد و ایستاد ‼️ یه نگاه به دور و برش کرد 👀 و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳 اشهد ان لا اله الا الله ...👌 هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید 😂 و متلک مینداخت😒 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد 😳 که این مجید چش شُدِه⁉️ قاطی کرده چرا⁉️ خلاصه چراغ سبز شد🍃 و ماشینا راه افتادن🚗🚙 و رفتن . آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت👀 و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ 😏 پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😖 و آدمای دورش نگاهش میکردن .😒 من دیدم تو روز روشن ☀️ جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌. به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"👌 همین‼️✌️ 🎌برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین •✾📚 @Dastan 📚✾•
حكايت - سخن با خدا باغ انگور . . . . خاطره ای از کتاب "حاج آخوند" حاج شیخ محمودرضا امانی فرزند مرحوم شیخ علی اصغر ، در روستای مهاجران زندگی می کرد و معروف و مشهور به حاج آخوند بود. اما حاج آخوند چیز دیگری بود! روحانی ،ِ ملّا ، ادیب و نکته دان و عارفی که از مدرسه و شهر گریخته بود. شیخی شاد که خانقاهی نداشت. دست هایش بسیار نیرومند بود و زندگی اش از دسترنج خود و باغ انگورش می گذشت. مدرسه ما به نام مارون دو کلاس درس و دو معلم داشت ، از اول زمستان یکی از آموزگاران به نام خانم منصوری نیامد .گفتند مرخصی دارد ، به ناچار هر شش مقطع تحصیلی رفتیم توی یک کلاس. آقای اخوان ، هم مدیر مدرسه بود هم معلم ، خوب درس می داد. تا این که یرقان گرفت و در خانه ما بستری شد و از حاج آخوند خواهش کرد به جایش درس بدهد. حاج آخوند همه بچه ها را ، چه مسلمان و چه ارمنی هایی را که در روستای ما زندگی می کردند، با نام می شناخت. حاج آخوند روز اول حضور در کلاس گفت : بچه ها، امروز ما می خواهیم در باره خدا صحبت می کنیم ، فرقی ندارد ارمنی باشید و مسلمان ، همه ما از هر دین و مسلکی با خدا حرف می زنیم ، حالا خیال کنید خودتان تنها نشسته اید و می خواهید با خدا حرف بزنید. حالا از هر کلاسی از اول تا ششم ، یک نفر بیاید برای ما تعریف کند چطوری با خدا حرف می زند؟ از خدا چه می خواهد؟ در همین حال مملی دستش را بالا گرفت و گفت : حاج آخوند ، حاج آخوند اجازه من بگویم ؟ حاج آخوند گفت: بگو پسرم! مملی گالش های پدرش را پوشیده بود. هوا که خوب بود پابرهنه به مدرسه می آمد ، مملی چشمانش را بست و گفت: خداجان ، همه زمین های دنیا مال خودته .پس چرا به پدر من ندادی ؟ این همه خانه توی شهر و ده هست ، چرا ما خانه نداریم ؟ خدا جان، تو خودت می دانی ما در خانه مان بعضی شب ها نان خالی می خوریم ، شیر مادرم خشک شده حالا برای خواهر کوچکم افسانه دیگر شیر ندارد! خداجان، گاو و گوسفندم نداریم. اگر جهان خانم به ما شیر نمی داد ،خواهرم گرسنه می ماند و می مرد ! خدا جان، ما هیچ وقت عید نداریم. تاحالا هیچ کدام از ما لباس نو نپوشیده ایم. اگر موقع عید مادرِ هاسمیک به مادرم تخم مرغ رنگی نمی داد ، توی خانه ما عید نمی شد. کلاس ساکت ساکت بود ، مملی انگار یادش رفته بود توی کلاس است. حاج آخوند روبه روی پنجره ایستاده بود. داشت از آنجا به افق نگاه می کرد ، بعضی بچه ها گریه می کردند. حاج آخوند آهسته گفت : حرف بزن پسرم ، با خدا حرف بزن ، بیشتر حرف بزن! مملی گفت : اجازه ! حرفم تمام شد. حاج آخوند برگشت و مملی را بغل کرد و گفت : بارک اله پسرم ، با خدا باید همین جور حرف زد. کلاس تمام شد و حاج آخوند به خانه خود رفت و همان شب با خط خودش نامه ای نوشت که باغ پدری اش را که بهترین باغ انگور در روستای مارون بود ، به خانواده مملی بخشید! فصل انگور که رسید ، غیر از آقا مرتضی که مرید حاج آخوند بود و هر روز انگور برای خانه حاج آخوند می بُرد ، بقیه ارمنی ها و مسلمان های روستا به خانه حاج آخوند انگور می بردند. عصمت خانم همسر حاج آخوند می گفت: ما به عمرمان این قدر انگور ندیده بودیم ، حتی وقتی باغ داشتیم نصف این هم نبود ، همه باغ های انگور مارون و حمریان شده باغ انگور حاج آخوند! اي رفيقان ، بشنويد اين داستان بشنويد اين داستان ، از راستان مال در ایثار اگر ، گردد تَلَف در درون ، صد زندگی آرَد به بار به نقل از مرحوم ملا احمد نراقی اعلی الله مقاما الشریف @Dastan