eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.7هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅 ✍ مال هیچ بنده‌ای با دادن صدقه کاهش نمی‌یابد جوانی از یکی از پیشرفته‌ترین دانشکده‌های اقتصادی و تجاری آمریکایی فارغ‌التحصیل شد و برگشت تا در کسب‌وکار و فروش لوازم خانگی به پدرش کمک کند. او متوجه شد که پدرش هر ماه یک دستگاه لباسشویی یا یخچال یا اجاق گازی را در راه خدا به مستمندان (فقرا، بی‌سرپرستان و بیوه‌زنان) کمک می‌کند. پسر به‌شدت در برابر این کار پدرش ایستاد و آن را تلف‌کردن مال قلمداد می‌کرد و شروع کرد به حساب و کتاب که هزینه هر ماه و هر سال چنین و چنان می‌شود و بعد از ۱۰ سال چه مبلغ هنگفتی جمع می‌شود که اگر این مبلغ را در سرمایه‌گذاری به راه اندازد چه سودی خواهد داشت. سرانجام به نتیجه‌ای دست یافت که به‌آسانی نمی‌توانست از آن بگذرد! آمار و ارقامی که به آن دست یافته بود به‌سادگی قابل چشم‌پوشی نبود، لذا با پدرش شروع به مجادله کرد تا او را قانع کند که چگونه در اشتباه است و این کار او کاملا مخالف قوانین و اصول تجارتی است که او در دانشگاه‌های آمریکایی خوانده است. پدر ساده‌اش از او پرسید: تعداد گوسفندان بیشتر است یا سگ‌ها؟ پسر گفت: گوسفند. سپس پدر پرسید: سگ‌ها در سال بیشتر تولیدمثل می‌کنند یا گوسفندان؟ جوان جواب داد: سگ‌ها بیشتر از یک بار در سال تولیدمثل می‌کنند و هر بار نیز پنج یا شش یا بیشتر از این‌ها توله به دنیا می‌آورند. اما میش کاملا برعکس؛ سالی یک یا دو بره می‌زاید. سپس پدر ادامه داد و پرسید: مردم سگ می‌خورند یا گوسفند و میش؟ جوان جواب داد: معلوم است گوسفند. پدر گفت: سگ‌ها بیشتر از گوسفندان زاد و ولد می‌کنند و مردم بیشتر گوسفندان را ذبح می‌کنند و می‌خورند و سگ‌ها اصلا خوردنی نیستند. پس چرا تعداد گوسفندان چندین برابر سگ‌ها است؟ جوان ساکت ماند و جوابی نداشت. پدر به او گفت: این معادله در دانشگاه‌های آمریکایی و غرب قابل تعلیم نیست. پسر دلبندم، این یعنی برکت. دادن صدقه و بخشیدن مال باعث افزایش ثروت می‌شود و هرگز از آن نمی‌کاهد و این موضوع به خدا ارتباط دارد. مال هیچ بنده‌ای با دادن صدقه کاهش نمی‌یابد. ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌿🌺﷽🌿🌺 💚اگر دنبال آرامش هستی با هر کسی درد دل نکن و مشکلات زندگیت را به دیگران نگو، اگر آن شخص دوست تو باشد ناراحت میشود و اگر دشمن تو باشد شاد میشود، وقایع زندگی تو مال خودت است پس پیش خودت نگهدار. 💚آرامش می خواهی با شخصی که مخالف توست زیاد بحث نکن به حرف هایی که می زند فقط گوش کن. 💚آرامش می خواهی سر مسائل جزئی زندگی عصبانی نشو و این و هم بدون که اکثر مسائل زندگی جزئی هستن. 💚آرامش می خواهی با شخصی حرف بزن که ذهن و عقل ثروتمندی دارد. 💚آرامش می خواهی قران بخوان، با خدا درد و دل کن، برایش نامه بنویس، از او سپاس گزاری کن و مشکلاتت را فقط به دستان قدرتمند او بسپار . ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اشک رایگان یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان می‌دهد. این سگ روزها برایم شکار می‌کرد و شب‌ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می‌داد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی می‌میرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش می‌دهد. گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. پرسید در این کیسه چه داری؟ عرب گفت: نان و غذا برای خوردن. گدا گفت: چرا به سگ نمی‌دهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟ عرب گفت: نان‌ها را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی است. برای سگم هر چه بخواهد گریه می‌کنم. گدا گفت: خاک بر سر تو! اشک خون دل است و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است ولی اشک از خون دل. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 اهمیت یاد گرفتن قرآن و تاثیر ان بر پدر و مادر بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که: دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد منبع : مجموعه شهرحکایات امام صادق علیه السلام می فرماید، شخصی گفت من از داشتن فرزند کوتاه می آمدم تا اینکه روزی در عرفه جوانی را در کنار خود دیدم که دعا می کرد و می گریست و می گفت: خدایا، ای پروردگارم، پدر و مادرم را پدر و مادر را، (دریاب) وقتی این را شنیدم به داشتن فرزند رغبت نمودم. 📚[وسائل ‏الشيعة، ج 15، ص 96} ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆گنهکاری نزد ملکی از ملوک عرب 🔅آورده اندکه: یکی از گنه کاران نزدیک ملکی از ملوک عرب آمد و حال آن که چند کس را از اقرباء آن ملک کشته بود. ملک گفت: بسی جرئت است که با وجود گناهان بزرگ که از تو به نسبت من و خویشان من صادر شده، از عقوبت من نترسیدی و نزدیک من آمدی! 🔅جواب داد که: جرئت من در آمدن به حضرت تو و ناترسیدن از عقوبت تو جهت آن است که می دانم که هر چند گناه من بزرگ است، عفو تو از آن بزرگ تر خواهد بود. ملک سخن او را پسندیده و گناهان او را عفو کرده و به مواهب عنایتش مستظهر(2) گردانید. 🔅 یکی از محرمان ملک ازو سؤال کرد که بر چنین دشمنی قادر شدی و از او انتقام نکشیدی و به سخن او فریفته شدی ؟ 🔅ملک گفت: نه چنین است، با خود تأمّل کردم که گفتم: اگر ازو انتقام کشم، نفس من شاد شود و تسلّی یابد و اگر عفو کنم، دل او شاد گردد و مرا نیک نامی دنیا و ثواب عقبی باشد. دانستم که، مصرع: در عفو لذتی است که در انتقام نیست ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 معلم قرآن... 🔸 پیرزن قدی خمیده و چهره‌ای خندان و دوست‌داشتنی داشت. تصویر درون قاب عکسی که در آغوش داشت را بوسید و قرآن را برداشت. پرسیدم: «مادر این عکس پسرتونه؟» چشمانش خیس شد و با صدایی لرزان گفت: «نه دخترم، عکس نوه‌مه.» به عکس نگاه کردم؛ چشمان جوان می‌خندید، جوری که انگار همان‌جا حضور داشت. پیرزن سفرهٔ دلش را گشود: «می‌خواست بره جبهه اما من اجازه نمی‌دادم. خیلی اصرار می‌کرد اما راضی نمی‌شدم. یک روز بهش گفتم: هر وقت بهم قرآن خوندن یاد دادی، می‌ذارم بری. از همون روز شروع کرد و بهم سواد یاد داد. اونقدر قشنگ و با‌حوصله، که تو یک ماه، همه چی رو یاد گرفتم.» 🔹 آهی کشید و با گوشه روسری، اشک چشمانش را پاک کرد و ادامه داد: «روزی که می‌خواست بره جبهه، بهم گفت: یادت نره‌! قول دادی به همه این محله قرآن یاد بدی و بشی معلم قرآن و برای امام زمان سرباز تربیت کنی.» پیرزن لبخندی زد و قرآن را گشود. در جواب چشمان مهربانش، لبخند زدم و گفتم: «از اهل محل شنیدم که شما معلم قرآن بی‌نظیری هستید.» ✾📚 @Dastan 📚✾
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان توبه مصطفی دیوانه سخنران شهید کافی ✾📚 @Dastan 📚✾
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🌷 🌷 !! 🌷عراقی‌ها عادت داشتند صبح‌ها آمار اسرا را بگیرند. با یکی از دوستان قرار گذاشتیم بر خلاف همیشه، این‌بار جلوی صف بایستیم. از قضا شانس کتک خوردن، با نفرات جلویی صف بود. تا خوردیم ما را زدند. چند هفته‌ای گذشت. شانس صف صبحگاه این‌بار هم قرعه نفر اولی را به نام ما ثبت کرد. یکی از هم‌بندی‌ها با این تصور که به کتک خوردن عادت کرده‌ایم، خود را توجیه می‌کرد. تصمیم خود را گرفتم و به انتهای صف رفتم. افسر عراقی برای آمارگیری آمد. این‌بار اما انتهای صف را برای کتک زدن انتخاب کرده بود. 🌷در اسارت شوخی و خنده در بین بچه‌ها جایگاهی ویژه داشت. ما بودیم و یک شلنگ و برف و کولاک و سرمای استخوان‌سوز اردوگاه تکریت. بر سر حمام کردن با آب سرد رقابتی بین بچه‌ها بود تا روحیه خود را حفظ کنیم. یک سرباز عراقی هم بود که یکی از بستگان خود را در جنگ از دست داده بود. بسیار ناراحت بود و با کتک زدن ما به خیال خود تلافی می‌کرد. عراقی‌ها هر کاری دوست داشتند، انجام می‌دادند. ظهرهای تابستان لباس بچه‌ها را از تن خارج می‌کردند و با کابل کتکمان می‌زدند. همگی مریض شده بودیم ولی نمی‌دانستند ما ایرانی‌ها زیر بار حرف زور نمی‌رویم! 🌷شادی روح همه شهدا صدر اسلام صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم راوی: آزاده سرافراز و جانباز ایواز خداوردیان از برادران ارامنه منبع: سایت خبرگزاری مهر 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ نماز و یاد پیامبر (ص) ✍استاد قرائتی: در هر دو ركعت نماز، یك تشهد مى‏ خوانیم كه در آن به یگانگى خداوند و رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه وآله اقرار مى ‏كنیم. هر روز در پنج وقت این اقرار و اعتراف به توحید و نبوّت لازم است تا انسان راه را گم نكند، مكتب و صاحب آن را فراموش نكند، بر او صلوات بفرستد و در این اقرار و صلوات در ردیف خداوند و فرشتگان قرار بگیرد. زیرا قرآن مى‏ فرماید: «انّ اللَّه و ملائكته یصلّون على النبى» (احزاب، 52) خدا و ملائكه بر پیامبرش صلوات مى‏ فرستند، پس چرا ما نفرستیم؟ مگر او ما را نجات نداد؟ سلام بر پیامبر اسلام كه ما را نجات داد. 📚 کتاب۱۱۴نکته درباره‌ی نماز، محسن قرائتی ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔶تأثیر دعای پدر و مادر در زندگی انسان 🔹گاهی انسان می‌بیند یک خطایی کرد و یک گرفتاری در زندگی‌اش پیش آمد، یکی از راههای خلاصی از این گرفتاری‌ها این است که به پدرش بگوید: بابا برای من دعا کن. به مادرش بگوید: برای من دعا کن. 🔸یک طوری به آنها محبّت کند و قلبشان را راضی کند که برایش دعا کنند. همان دعای پدر و مادرش ... 🔹گاهی اوقات ممکن است دهها امامزاده و دهها مرتبه مشهد و کربلا هم بروی ولی در قفل هستی، گشایشی برایت نمی‌شود. امّا یک‌بار برو دست پدرت را ببوس پای مادرت را ببوس بگو: می‌شود امشب برای من دعا کنید؟ همان دیگر تمام است. ✴️از بیانات استاد حاج آقا زعفری زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
✍در روستایی در ماه رمضان سیلی آمد و گندم‌زار پیرمرد کشاورزی را برد. پیرمرد ناراحت شده و یک کوزه آب برداشت و با یک کلنگ به پشت‌بام مسجدِ روستا رفت. آب را از کوزه خورد و با کلنگ بخشی از سقف مسجد را ویران کرد و گفت: «خدایا! برای تو روزه بودم، روزه‌ات را خوردم و خانۀ تو را خراب کردم تا تو خانۀ مرا دیگر خراب نکنی و بدانی خانه‌‌ خرابی تا چه اندازه سخت است....» یک سال سقف مسجد سوراخ بود. سال بعد گندم‌زار آن مرد دو برابر محصول داد. ⛈پسر پیرمرد گفت: «پدرم یاد دارم سال گذشته سیل گندم‌هایمان را برد، رفتی و سریع سقف مسجد را سوراخ کردی، حالا که محصول را همان خدا دو برابر داده و جبران سال گذشته شده است، چرا یادت نمی‌افتد که بروی و از خدا تشکر کنی و سقفی را که پارسال سوراخ کردی، مرمت و درست کنی؟؟؟ ای پدر! الحق که انسان بسیار در برابر نعمت‌های خداوند ناسپاس است.» ✾📚 @Dastan 📚✾