eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅 🔆عیسی علیه السلام و طلب باران 🌴حضرت عیسی و یارانش به طلب باران از شهر خارج شده و وارد صحرا گشتند در آنجا حضرت عیسی علیه السلام به آن‌ها فرمود: هر کس از شما گناهی انجام داده به شهر باز گردد. 🌴پس همه مردم به غیر از یک نفر مراجعه کردند. حضرت عیسی علیه السلام به او فرمود: آیا تو گناهی مرتکب نشده ای؟ عرض کرد: چیزی به خاطر ندارم، جز اینکه روزی به نماز ایستاده بودم که زنی از مقابل من عبور کرد من به او نگاه کردم، و چشمم به سوی او چرخید، پس همینکه او رفت انگشت خود را داخل چشمم کردم و آن را در آوردم و به همانطرف که زن رفته بود پرتاب کردم. 🌴عیسی علیه السلام گفت: دعا کن، من آمین می گویم، او دعا کرد و باران نازل شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆دستورالعملی که را متحول کرد" 💫یکی از بازاریان که از شاگردان مرحوم شاه آبادی[استاد اخلاق و عرفان امام خمینی] بود، نقل می کرد که ایشان، یک شب در یکی از سخنرانی هایشان، با ناراحتی اظهار داشتند: “چرا افرادی که در اطراف ایشان هستند، حرکتی از خود در جنبه های معنوی نشان نمی دهند؟ می فرمودند :آخر، مگر شماها نمی خواهید آدم شوید؟ اگر نمی خواهید من این قدر به زحمت نیفتم” همین فرد می گوید: 💫بعد از منبر، ما چند نفر خدمت ایشان رفتیم و گفتیم که آقا ما می خواهیم آدم بشویم. چه کنیم؟ 🔅ایشان فرمودند: من به شما سه دستور می دهم، عمل کنید، و اگر نتیجه دیدید، آن وقت بیایید تا برنامه را ادامه دهیم. ✨سه دستور ایشان چنین بود: 💫۱٫ مقید باشید نماز را در اول وقتش اقامه کنید. هر کجا باشید و دیدید صدای اذان بلند شد، دست از کارتان بکشید و نماز را اقامه کنید و حتی المقدور هم سعی کنید به جماعت خوانده شود. 💫۲٫ در کاسبی تان انصاف به خرج دهید، و واقعا” اقل منفعتی را که می توانید، همان را در نظر بگیرید . در معاملات، چشم هایتان را ببندید و بین دوست و آشنا و غریبه و شهری و غیر شهری فرق نگذارید. همان اقل منفعت در نظرتان باشد. 💫۳٫ از نظر خمس ، گر چه می توانید برای ادای آن تا سال صبر کنید و امام معصوم علیه السلام به شما مهلت داده اند، اما شما ماه به ماه حق و حقوق الهی را ادا کنید. 💫همین فرد می افزاید: من دستورات ایشان را که از ماه رجب شنیده بودم، اجرا کردم تا به ماه رمضان رسید. قبل از ماه رمضان در بازار پاچنار می آمدم که، صدای اذان بلند شد. خود را به مسجد نایب رساندم و پشت سر مرحوم حجت الاسلام سید عباس آیت الله زاده مشغول نماز شدم. 💫در نماز دیدم که ایشان گاهی تشریف دارند و گاهی ندارند. در قرائت نیستند ولی در سجده و رکوع هستند. پس از نماز به ایشان عرض کردم: شما در حال نماز کجا تشریف داشتید؟ نبودید. 💫ایشان متحیر شد. تعجب کرد و فرمود که معذرت می خواهم. من از مسجد و منزل ناراحت شدم، لذا در نماز، گاهی می رفتم دنبال آن اوقات تلخی و بعد از مدتی، متوجه می شدم و بر می گشتم. 💫این اولین مشاهده ی من بود که در اثر دستورات آیه الله شاه آبادی برایم حاصل شده بود. در اثر دو ماه و نیم التزام من به این سه دستور، دید ما باز شد و برنامه را هم چنان ادامه دادم که مشاهدات بعدی من، دیگر قابل بیان نیست. 📚[آثار و برکات نماز اول وقت صفحه ۷۰] ✾📚 @Dastan 📚✾
✨﷽✨ 💖🌷 هر کس تفکرش با تو متفاوت است، دشمنت نیست، انسان دیگری است با دیدگاه دیگر، فقط همین… اگر همین یک اصل را می پذیرفتیم، روابط مان بهتر می شد، آرامش توام با احترام به همین سادگی، مشکل ما افکار بسته است… ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ❌️❌️ بانوان گرامی بخوانید، که برای حفظ ناموس وطن، فرزندانمان چه‌ها کشیدند! !! 🌷همین‌طور داشتم دور شدن آمبولانس را می‌دیدم که ناگهان هلی‌کوپتری پیدا شد و سرش را به طرف آمبولانس کج کرد، موشکی شلیک کرد. قلبم ریخت و پاهایم سست شد. موشک درست به آمبولانس خورد و آن را به هوا فرستاد، مبهوت و گیج مانده بودم. بچه‌ها آب برداشتند و سریع به طرف آمبولانس شعله‌ور دویدند؛ وقتی آن‌جا رسیدیم، بوی گوشت کباب شده می‌آمد! 🌷عسکری که به ماشین آویزان شده بود، به یک طرف پرتاب شده و یک پایش به پوست آویزان بود. هنوز نفس می‌کشید. بقیه تکه پاره شده بودند، در آمبولانس باز نمی‌شد. مجبور شدیم یکی از بچه‌هایی که زنده مانده بود از پنجره بیرون بیاوریم. صدایش در نمی‌آمد، فقط ذکر می‌گفت، وقتی او را داخل آمبولانس می‌گذاشتیم یک پا نداشت. حالا هر دو پای او از ناحیه ران قطع شده بود. عجب دلی داشت! 🌷احتمال داشت هلی‌کوپتر دوباره برگردد. به پست امداد برگشتیم، دو پایش را با باند بستم و به عقب فرستادم. قبل از اینکه زخمی را به عقب بفرستیم، ناگهان دیدم تعدادی از بچه‌های لشکر ۲۵ کربلا عقب‌نشینی کرده و وارد سنگر پست امداد شدند، چهره‌هایشان ترسیده بود. می‌خواستند به عقب برگردند، اما آن‌ها با دیدن این زخمی و این‌که دو پا ندارد و با اراده ذکر می‌گوید حالشان منقلب شد و با چهره‌هایی بر افروخته به خط برگشتند. 📚 کتاب "شانه‌های زخمی خاکریز" ✾📚 @Dastan 📚✾
✍شهـید مهدی باکری: وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم» انگار دنیا روی سرم خراب شده بود پرسیدم: «واسه چی؟» گفت : چرا مواظب بیت‌المال نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟! همه‌ش امانته! گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟ دستش را باز کرد چهار تا حبّه قند خاکی تـوی دستش بود ، دم در چادر تدارکات پیدا کرده بود! ✾📚 @Dastan 📚✾
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅شفا گرفتن چشمان آیت‌الله العظمی بروجردی 🔰 ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋 🔆علت این گناه 🌾درباره این گناه یعنی کشتن دختر در عربستان نوشته‌اند: پادشاهی بود که قبیله ای با او از در شورش و مخالفت در آمدند، پادشاه لشگری را فرستاد تا آن‌ها را سرکوب کند. 🌾لشگر بر آنان تاختند و اموالشان را غارت کردند و زنانشان را به اسیری گرفتند و مردانشان هم فرار کردند. 🌾وقتی زن‌ها را از نزد پادشاه آوردند دستور داد هر کس یکی را بردارد. بعد از مدتی مردان قبله که فرار کرده بودند پشیمان شدند و به شعراء خود گفتند: نزد پادشاه بروید و شعری در عذر خواهی و پشیمانی بگوئید. 🌾آنان نزد پادشاه آمدند و زبان حال مردان را به سمع او رساندند و تقاضا کردند که زنان را به قبیله برگردانند، پادشاه گفت: زن‌های شما را تقسیم کرده‌ایم، اختیار آمدن را به خودشان وا می‌گذاریم، می‌خواهند برگردند و می‌خواهند بمانند. 🌾قیس بن عاصم خواهری داشت که نصیب جوان خوشگل و قوی هیکلی شد، و گفت: من به قبیله خود نمی‌آیم. هر چه قیس به خواهرش تکلیف کرد فایده ای نداشت. قیس که مرد بزرگی در قبیله خود بود گفت: دختران وفا ندارند، از این تاریخ به بعد هر کس دختر بزاید، زنده بگورش کنید. پس این موضوع سنت شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆حمید بن قحطبه طائی 💥عبدالله بن بزاز نیشابوری گوید: بین من و حمید رفت و آمد بود. روزی خواستم بر او وارد شوم، خبر ورودم به او رسید، کسی را فرستاد تا مرا به نزدش ببرد من با لباس سفر در ماه رمضان هنگام ظهر بر او داخل شدم. 💥دیدم او در خانه ای است که آب در وسط حیاط جاریست، بر او سلام کردم و نشستم، پس آب و طشتی آوردند و دست خود را شست و به من هم امر کرد دستم را بشویم تا غذا بخوریم. 💥با خود گفتم من روزه دارم؛ گفت: غذا بخور، گفتم: ای امیر ماه رمضان است و من بیمار نیستم. او گریان شد و طعام خورد بعد از غذا گفتم: چرا گریه کردی و غذا خوردی؟! 💥گفت: زمانی که هارون الرشید خلیفه عباسی در شهر طوس بود، شبی مرا احضار کرد. وقتی بر او وارد شدم، سرش را بلند کرد و بمن گفت: اطاعت تو از خلیفه چقدر است؟ گفتم: به جان و مال اطاعت کنم. پس سر خود را بزیر افکند و اذن برگشتن داد. 💥وقتی به خانه برگشتم لحظاتی نگذشت که فرستاده خلیفه آمد و گفت: خلیفه را اجابت کن! 💥گفتم: انا لله و انا الیه راجعون، شاید قصد کشتنم را کرده باشد. چون بر او وارد شدم سرش را برداشت و گفت: اطاعتت از خلیفه چگونه است؟ گفتم به جان و مال و اهل و فرزندان. 💥پس تبسم کرد و اذن رفتن به من داد. وقتی به خانه برگشتم، زمانی کوتاهی نگذشت که فرستاده خلیفه آمد و گفت: خلیفه را اجابت کن.! 💥بر او وارد شدم، گفت: اطاعتت از امیر چقدر می‌باشد؟ گفتم به جان و مال و زن و فرزند و دینم!! 💥خلیفه خندید و گفت: این شمشیر را بگیر و آنچه این خادم می‌گوید، امتثال کن. با غلام خلیفه به خانه ای که درش بسته بود وارد شدیم، درب خانه را گشود، دیدم سه اطاق بسته و یک چاهی در وسط وجود دارد. یکی از درب‌ها را باز کرد دیدم در آن اطاق بیست نفر از سادات از پیر و جوان در زنجیرند غلام خلیفه گفت: این‌ها را بکش. 💥من هم آن‌ها که سادات و اولاد علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام بودند را بقتل رساندم و غلام همه اجساد را به چاه می‌افکند. درب اطاق دوم را گشود و بیست نفر از سادات را لب چاه می‌آورد و من آن‌ها را می‌کشتم. 💥درب اطاق سوم را گشود و آن‌ها را لب چاه می‌آورد و من سر از تن آن‌ها جدا می‌کردم. 💥نوزده نفر را سر بریدم، نفر بیستم پیرمردی بود که موهایش هم زیاد شده بود (بخاطر طولانی بودن زندان) به من فرمود: 💥دستت بریده باد، ای بد ذات، چه عذری برایت روز قیامت می‌باشد زمانیکه خدمت جد ما پیامبر برسی و حال آنکه شصت نفر از فرزندان او را کشته ای پس ناگهان دست و بدنم لرزید. غلام به من نگاهی کرد که زود او را بکش و من او را کشتم و بدنش را به چاه افکند. 💥ای عبدالله، وقتی شصت نفر از اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله را کشته باشم با این گناه سنگین، نماز و روزه چه سودی برایم دارد و شک ندارم که جایگاهم در آتش است. 💥درب اطاق سوم را گشود و آن‌ها را لب چاه می‌آورد و من سر از تن آن‌ها جدا می‌کردم. 💥نوزده نفر را سر بریدم، نفر بیستم پیرمردی بود که موهایش هم زیاد شده بود (بخاطر طولانی بودن زندان) به من فرمود: 💥دستت بریده باد، ای بد ذات، چه عذری برایت روز قیامت می‌باشد زمانیکه خدمت جد ما پیامبر برسی و حال آنکه شصت نفر از فرزندان او را کشته ای پس ناگهان دست و بدنم لرزید. غلام به من نگاهی کرد که زود او را بکش و من او را کشتم و بدنش را به چاه افکند. 💥ای عبدالله، وقتی شصت نفر از اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله را کشته باشم با این گناه سنگین، نماز و روزه چه سودی برایم دارد و شک ندارم که جایگاهم در آتش است. ✾📚 @Dastan 📚✾
💫💫ولايت ☀️بعد از فوت مقدس اردبيلى (رض) يكى از مجتهدين تعريف مى كند كه ايشان را در خواب ديدم كه با قيافه بسيار زيبا و آراسته و لباسهاى پاكيزه و گران قيمت از حرم امام على (عليه السلام) بيرون آمد از آن مرحوم پرسيدم : چه عملى شما را به اين مرتبه رسانيد؟ ☀️ايشان فرمودند: بازار عمل را كساد ديدم (يعنى عملى كه به درجه قبولى برسد خيلى كم است) و ما را نفعى نبخشيد مگر ولايت صاحب اين قبر و محبت او. هر چه خواهى كن ولكن آن مكن نيست در عالم زهجران تلخ تر ✾📚 @Dastan 📚✾
تنها "خداست" که میداند بهترین در زندگی تو چگونه معنا می‌شود من آن بهترین را "امشب" برایت از خدا میخواهم خدایا... بهترین ها را نصیب دوستان و عزیزانم بگردان... 💫🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺💫یـــکــــ حـــال خـــوب ⚪️💫یک آرامش پایدار و همیشگی 🌺💫یک دل پر از امید و اطمینان ⚪️💫آرزوی امروز من برای شماست 🌺💫تـقـدیـم بــه شـمـا خــوبــان ⚪️💫صبحتــون زیــبــا ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 دستور اصلاح 💥«ابو حنیفه» مدیر حجاج و دامادش، در زمان امام صادق علیه‌السلام بر سر ارث دعوا داشتند. 💥 گویند: مفضل بن عمر کوفی (از اصحاب خاص امام) از کنار ما می‌گذشت، نزاع را بدید و ایستاد و فرمود: با من تا درب منزل بیایید؛ ما هم تا درب منزل او رفتیم. او وارد خانه‌اش شد و کیسه پولی به مقدار چهارصد درهم آورد و به ما داد و بین ما را اصلاح کرد و بعد گفت: این مال از من نیست از امام صادق علیه‌السلام است، امام فرمود: 💥«هرگاه میان دو نفر از شیعیان ما بر سر پول نزاع شد، به آن‌ها بده تا بینشان اصلاح شود.» ⚡️⚡️امام صادق علیه‌السلام فرمود: «صلح دادن بین دو نفر مردم از دو دینار صدقه دادن بهتر است.» 📚اصول کافی، ج 2، ص 167 ✾📚 @Dastan 📚✾