🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾
#داستان_آموزنده
🔆عبادت در زندان و آزادى برادر
❄️عدّه اى از مورّخين و محدّثين آورده اند:
معتمد عبّاسى همانند ديگر خلفاء بنى العبّاس ، هر روز به نوعى سادات بنى الزّهراء را مورد شكنجه و عذاب هاى روحى و جسمى قرار مى داد، تا آن كه روزى دستور داد: امام حسن عسكرى عليه السلام را نيز به همراه برادرش جعفر دست گير و زندانى نمايند.
❄️هنگامى كه امام عليه السلام وارد زندان شد، معتمد عبّاسى به طور مرتّب جوياى حالات او بود كه در زندان چه مى كند، در پاسخ به او گفته مى شد: امام حسن عسكرى عليه السلام دائماً روزها را روزه مى گيرد و شب ها مشغول عبادت و مناجات با پروردگار مى باشد.
و چون چند روزى به همين منوال سپرى گشت ، معتمد به يكى از وزيران خود دستور داد تا نزد حضرت ابومحمّد - حسن بن علىّ عليه السلام - برود و پس از رساندن سلام خليفه ، او را از زندان آزاد و روانه منزلش گرداند.
❄️وزير معتمد گويد: همين كه جلوى زندان رسيدم ، ديدم الاغى ايستاده ، و مثل اين كه منتظر كسى است كه بيايد و سوارش شود.
هنگامى كه داخل زندان رفتم ، ديدم حضرت لباس هاى خود را پوشيده و در انتظار خبرى است و ظاهرا مى دانست كه من آمده ام تا او را از زندان آزاد گردانم .
❄️وقتى پيام خليفه را برايش بازگو كردم ، بى درنگ حركت نمود و سوار الاغ شد؛ ولى حركت نكرد و سر جاى خود ايستاد، جلو آمدم و عرض كردم : چرا ايستاده اى ؟
اظهار داشت : منتظر برادرم جعفر هستم .
گفتم : من فقط ممور آزادى شما بودم و كارى با جعفر ندارم ، او بايد فعلاً در زندان باشد.
❄️حضرت فرمود: نزد خليفه برو و به او بگو: ما هر دو با هم از منزل آمده ايم و اگر هر دو با هم به منزل بازنگرديم ، مشكل ساز خواهد شد.
لذا وزير نزد معتمد عبّاسى آمد و پيام حضرت را براى او مطرح كرد و معتمد نيز دستور آزادى جعفر را صادر كرد؛ و چون خدمت حضرت بازگشت و حكم آزادى جعفر را نيز آورد، حضرت به همراه برادرش جعفر به سوى منزل حركت كردند.
📚عيون المعجزات : ص 139، حلية الا برار: ج 5، ص 90، ح 3
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆تاثير معنويت ، پيش بينى آزادى
در آن زمانى كه امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه در زندان معتصم عبّاسى قرار داشت ، ماءمورين زندان ، انواع و اقسام شكنجه هاى جسمى و روحى را براى حضرت اجرا مى كردند.
روزى عدّه اى از جاسوس ها و ماءمورين حكومتى ، وارد بر زندانبانِ امام حسن عسكرى عليه السلام شدند و گفتند: تا مى توانى بر او سخت گيرى كن و او را تحت فشارهاى گوناگون قرار بده .
زندانبان - كه شخصى به نام صالح بن وصيف بود - گفت : نمى دانم چگونه و با چه وسيله اى او را تحت شكنجه و فشار قرار بدهم !
همين دو سه روز قبل ، دو نفر از افراد فاسد و شرور را - جهت شكنجه و آزار او - به زندان فرستادم .
وليكن هر دو نفرشان دگرگون شدند و اهل نماز و روزه و عبادت قرار گرفتند، آن هم با حالتى عجيب و حيرت انگيز، وقتى آن دو نفر را احضار كردم و به آن ها گفتم : شما دو نفر نتوانستيد آن مرد را تحت فشار قرار دهيد و او را منحرف كنيد؟
گفتند: تو فكر مى كنى كه او يك مرد عادى است ؟
او به طور دائم روزه مى گيرد و نماز به جا مى آورد و تمام شب مشغول عبادت و مناجات مى باشد و حاضر نيست ، سخنى به جز ذكر خدا بگويد، هنگامى كه نزد او مى رفتيم تمام بدن ما به لرزه مى افتاد و حالات او، ما را نيز دگرگون كرد.
وقتى ممورين حكومت ، اين مطالب را از زندانبانِ امام حسسن عسكرى عليه السلام شنيدند با سرافكندگى خاموش شدند و برگشتند.(1)
💥💥همچنين مرحوم كلينى ، طبرسى ، ابن حمزه طوسى و... به نقل از ابوهاشم جعفرى حكايت كند:
در آن زمانى كه در زندان بودم ، چون مرا با زنجير بسته بودند، بى طاقت شدم و ناراحتى خود را در ضمن نامه اى به امام حسن عسكرى عليه السلام نوشته و برايش ارسال نمودم .
امام عليه السلام در جواب فرمود: همين امروز آزاد خواهى شد و نماز ظهر را در منزل خود به جا مى آورى ، لحظاتى بعد از آن ممورى آمد و مرا آزاد كرد.
و چون در فشار زندگى قرار داشتم خواستم قبل از آزادى خود، نامه اى ديگر براى حضرت بفرستم و تقاضاى مقدارى پول كنم ، وليكن شرم و حيا مانع شد و تقاضاى خود را ننوشتم .
همين كه به منزل رسيدم و طبق پيش بينى حضرت ، نماز ظهر را در منزل خواندم ، شخصى مقدار صد دينار آورد و اظهار داشت : اين مقدار را حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام به همراه نامه اى فرستاده است .
نامه را گرفتم و گشودم ، در آن مرقوم فرموده بود: شرم و حيا را كنار بگذار و هر موقع نياز پيدا كردى ، درخواست كن كه آنچه دوست داشته باشى به آن خواهى رسيد.
و مرحوم طبرسى افزوده است كه در سال 258 به همراه عدّه اى از سادات و نيز امام حسن عسكرى صلوات اللّه عليه در زندان معتزّ - خليفه عبّاسى - بوده اند.2
1- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 150، بحارالا نوار: ج 50، ص 308، ح 6.
2- إعلام الورى طبرسى : ج 2، ص 140، اصول كافى : ج 1، ص 508، ح 10، الثّاقب فى المناقب : ص 566، ح 505 و ص 576، ح 525، بحارالا نوار: ج ، 50، ص 311، ح10
✾📚 @Dastan 📚✾
☫بِسْـــــمِالـلَّـهِالرَّحْـمَنِالرَّحِیـــــمِ☫
آنگاه که غذا میخوری از غذای حلال استفاده کن ودر آغاز بسم الله بگو واین سخن ارزشمند رسول اکرم(ص) را به یاد داشته باش که: انسان هیچ ظرفی را پر نکرد که بدتر از شکم باشد!
📚پندهای حکیمانه
#علامه_حسن_زاده_آملی
✾📚 @Dastan 📚✾
کسی که یک روز در هوای گرم و کثیف کار سنگین انجام بده، اگر آخر شب استحمام نکنه ، خودش و اطرافیانش از بوی بد بدنش عذاب میکشن..
کسی که استغفار روزانه نداره هم به همین صورت هست، در طی روز کلی مطلب میبینه و گوش میده، روح سنگین و آلوده میشه
اون وقته که غم و غصه و عصبانیت، حساسیت، افسردگی میاد سراغش
حمام نفس و روح انسان استغفار هست.
حتما قبل خواب استغفار کنید و بعد بخوابید تا خواب های پریشان نبینید.
#پای_درس
#استادمحمدشجاعی
✾📚 @Dastan 📚✾
.
طلوع خـــورشید
نشانه ارزشــمند بودن زنــدگی است،
و هــر صـــبح
اُمــید جــای نااُمیدی را میــگیرد✨
✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
#داستان_آموزنده
🔆شيعه حقيقى
🍃شخصى به امام سجاد (ع ) عرض كرد: من از شيعيان شما هستم .
🍃امام فرمود: از خدا بترس ، و ادعاى چيزى مكن كه خداوند به تو بگويد:
🍃دروغ مى گوئى و در ادعاى خود، راه انحراف را مى پيمائى .
🍃ان شيعتنا من سلمت قلوبهم من كل غش ودغل : بى گمان شيعيان ما كسانى هستند كه دلشان از هر نيرنگ و دسيسه ، پاك و سالم است ، بلكه بگو ما از مواليان و دوستان شما هستيم .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷🔸🔷
#داستان_آموزنده
🔆بد زبانى
🗯عمرو بن نعمان جعفى گويد: امام صادق (ع ) دوستى داشت كه آن حضرت را به هر جا كه مى رفت رها نمى كرد و از او جدا نمى شد، روزى در بازار كفاشها همراه حضرت مى رفت ، و دنبالشان غلام او كه از اهل سند (هند) بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجه شد و غلام را خواست و او را نديد و تا سه بار به دنبال برگشت و او را نديد، بار چهارم او را ديد و گفت : يا بن الفاعلة اين كنت : اى حرامزاده كجا بودى ؟.
🗯امام صادق (ع ) دست خود را بلند كرد و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان الله مادرش را به زنا متهم مى كنى ؟! من خيال مى كردم تو خوددار و پارسا هستى ؟ و اكنون مى بينم پرهيزكار و پارسا نيستى .
🗯عرض كرد قربانت گردم ، مادر او اهل سند است و مشرك مى باشد، فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو.
🗯راوى گويد: ديگر نديدم آن حضرت با او راه برود تا آنگاه كه مرگ ميان آنها جدائى افكند.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱
#داستان_آموزنده
🔆مهندس مخلص و ايثارگر
⚡️در جنگ تحميلى ايران و عراق ، روزى هواپيماهاى متجاوز عراق ، با موشك ، يكى از مخازن چند هزار ميليون تنى نفت خارك را زدند، بطورى كه منفجر شد...
⚡️در ترميم اين مخزن عظيم ، مهندسين و تكنيسينهاى متعهد ايرانى مشغول كار شبانه روزى شدند، در ميان آنها يكى از مهندسين با كمال اخلاص ، تمام توان خود را براى ترميم اين مخزن بكار برد و خود را در مخاطره آب و آتش قرار داد و با تلاشهاى پى گير و پرتوان خود، به كارش و راهنمائيهايش ادامه مى داد، با توجه به اينكه منطقه پر از خطر بود و هر روز خطر مجدد بمباران ، او و همكارانش را تهديد مى كرد...سرانجام اين مخزن ترميم شد و به پايان رسيد.
⚡️در مجلسى كه به مناسبت جشن پايان كار تشكيل شده بود، بنا براين گرديد كه يك سكه آزادى از سوى حضرت آيت الله العظمى منتظرى به آن مهندس مخلص كه تكنيسين نمونه شناخته شد به عنوان نشان تقدير بدهند، او در حالى كه اظهار شرمندگى مى كرد آن سكه را توسط آيت الله صانعى گرفت و بياد رزمندگان مخلص ، اشك شوق ريخت ، و آن سكه را بوسيد و گفت : من هم به نشان تقدير از رزمندگان اسلام ، اين سكه را به آنها بخشيدم آن سكه را براى كمك به رزمندگان داد- آفرين به اين نيت و دل پاك ، و اخلاص و عشق و شور و ايثار.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🔺ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺳﺖ!!!
▫️ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﯽ،
ﮐﺴﯽ ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺍﺕ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ!
▫️ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ،
ﮐﺴﯽ ﺗﺒﺮﯾﮏ ﺍﺕ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ!
▫️ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯽ،
ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ!
ﺍﻣﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﻮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺯﻧﺸﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ...!
🌸 #مهربان_تر باشیم.... !
🌸 #خوش_روتر باشیم ....!
🌸 و #انسان_تر باشیم !
✾📚 @Dastan 📚✾
🌹🕊🕊🕊🌹
✨مدافعحرمی با موهای اتوکشیده
🍃وقتی میخواست به مسجد برود، بهترین لباسهایش را میپوشید. اگر در آن لحظات، کسی محمدرضا را میدید که داشت به موهایش اتو میکشید و لباس نو میپوشید یا کفشش را واکس میزد، فکر میکرد محمدرضا به مراسم عروسی میرود یا جایی دعوت است؛ درحالیکه میخواست به مسجد برود، نماز بخواند و برگردد.
🍃حرفش هم این بود که حزباللهی باید شیک و مجلسی باشد. با دو کلمه شیک و مجلسی، همه آن فعالیتهایی را که میکرد، به طرف مقابلش نشان میداد. همیشه میگفتم تو میخواهی بروی نماز بخوانی و بیایی؛ اتوکشیدن مویت برای چیست؟ برای چی لباست را عوض میکنی؟ آخر کفشت نیاز به واکس ندارد! اصلا با دمپایی برو!
🍃میگفت من دلم میخواهد وقتی به عنوان یک بسیجی وارد مسجد میشوم و وقتی از در مسجد بیرون میآیم، اگر کسی من را دید، نگوید که حزباللهیها را نگاه کن! همه شلختهاند! ببین همهشان پیراهن این مدلی دارند و کفششان لخلخ میکند.
✍راوی:مادر شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
✾📚 @Dastan 📚✾
14-lotf.mp3
4.09M
☘☘داستان نادرشاه و کودک
🎥 استاد عالی
✾📚 @Dastan 📚✾