🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#داستان_آموزنده
🔆نگاه خائنانه
شخصى به پيغمبر صلى الله عليه و آله عرض كرد:
فلانى به ناموس همسايه (خائنانه ) نگاه مى كند و اگر امكان آن را داشته باشد از اعمال خلاف عفت نيز پروا ندارد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين قضيه سخت بر آشفت و فرمود:
- او را نزد من بياوريد!
شخص ديگرى گفت :
او از پيروان شما مى باشد و از كسانى است كه به ولايت شما و ولايت على عليه السلام معتقد است و نيز از دشمنان شما بيزار است .
پيغمبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود:
نگو او از پيروان شما است ، زيرا كه اين سخن دروغ است . چون پيروان ما كسانى هستند كه پيرو ما بوده و عملشان همانند عمل ما مى باشد.
ولى آنچه درباره اين مرد گفتى از اعمال و كردار ما نيست .
📚بحار، ج 68، ص 155.
✾📚 @Dastan 📚✾
آیت الله حق شناس :
‼️ خیلی عجیب است که انسان اظهار محبت خدا بکند و معصیت او را هم بکند!
اگر کسی محبت به کسی دارد ، باید از او تبعیت کند ، ولی شما از پروردگار عزیز تبعیت نمیکنید !
📚 ز ملک تا ملکوت / ج ۱ / ص ۹۱ .
✾📚 @Dastan 📚✾
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🧡
« أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ »
مهم نیست چقدر اندوهت عمیق است...
زمانی که دلت به نور خدا روشن باشد،
قلبت دوباره لبخند خواهد زد.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨مهم نیست
✨چقدر شب تاریڪ است
✨خورشید
✨ دوباره طلوع خواهد ڪرد
✨مهم نیست
✨چقدر اندوهت عمیق است
✨دلت ڪه به نور خدا روشن باشد
✨قلبت دوباره لبخنـد خـواهد زد
✨شبتان بخیر و آرام🌙✨
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
اگه افسرده ای
اگه اضطراب داری
اگه افكار منفی رهات نمیكنه
#کانال_روانشناسی زندگیتو بهشت کن👇
⚫️ من خیلی آدم افسرده و غمگینی بودم
شکست عشقی خورده بودم
تا اینکه با این کانال آشنا شدم
شروع کردم به جذب اتفاقات خوب
خدا میدونه زندگیمو متحول کرد 🥺
معجزات زیادی ازش دیدم
تصمیم گرفتم راز معجزاتمو با شما تقسیم کنم از لینک زیر میتونی وارد بشی و معجزه رو تو زندگیت تجربه کنی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3225157676Cb1ca1c809a
مطمئنم جایی نشنیدید این حرفهارو👆🤔🙄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبح گاهی
✨"الهی"...
🌹گاهی حجم دنیای درونمان
💫ازوجودت تهی میشود؛
🌹آنوقت ما می مانیم و تنهایی و ترس،
💫درها دیوار میشوند به رویمان ؛
🌹و امیدهایمان یک آرزوی
💫دور از دسترس
🌹تنها نور وجود توست که
💫دل ما را آرام نگه می دارد؛
🌹نورت را هر روزبه دلمان بتابان
💫ای روشنی بخش درتاریکیهای سخت
✨"خداوندا"...
🌹اراده مان را به زمان کودکی باز گردان،
💫همان زمان که برای یکبار ایستادن
🌹هزار بار می افتادیم....
💫اما ناامید نمیشدیم!
🌹یا رب العالمین
💫ما را دریاب ،،،،
آمیـن...🙏
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#داستان_آموزنده
🔆برخويشتن بدى نكن !
شخصى به اباذر نوشت :
به من چيزى از علم بياموز!
اباذر در جواب گفت :
دامنه علم گسترده تر است ولى اگر مى توانى بدى نكن بر كس كه دوستش مى دارى .
مرد گفت :
اين چه سخنى است كه مى فرمايى آيا تاكنون ديده ايد كسى در حق محبوبش بدى كند؟
اباذر پاسخ داد:
آرى ! جانت براى تو از همه چيز محبوب تر است . هنگامى كه گناه مى كنى بر خويشتن بدى كرده اى .
📚بحار ج 22، ص 402
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸✨🌸
خیلی زیباست👌
"یخی که عاشق خورشید شد"
زمستان تمام شده و بهار آمده بود؛
تکه یخی کنار سنگی بزرگ جای خوبی
برای خواب داشت؛
از میان شاخه های درخت، نوری را دید
با خوشحالی به خورشید نگاه کرد
و با صدای بلند گفت: سلام خورشید...
من تابحال دوستی نداشته ام
با من دوست می شوی؟
خورشید گفت: سلام، اما…
یخ با نگرانی گفت: اما چه؟
خورشید گفت: تو نباید به من نگاه کنی،
باور کن من دوست خوبی برای تو نیستم
اگر من باشم، تو نیستی!
می میری، میفهمی؟
یخ گفت: چه فایده که زندگی کنی و کسی
را دوست نداشته باشی؟!
چه فایده که کسی را دوست داشته باشی
ولی نگاهش نکنی؟!
روزها یخ به آفتاب نگاه کرد و کوچک و
کوچک تر شد؛
یک روز خورشید بیدار شد و تکه یخ را ندید؛
از جای یخ، جوی کوچکی جاری شده بود
چند روز بعد از همان جا گلی زیبا به شکل
خورشید رویید...
هر جا که خورشید می رفت گل هم با او
میچرخید و به او نگاه می کرد،
گل آفتابگردان🌻
هنوز عاشق خورشید است…🦋
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆موعظه اى از گنه كار!
مردى محضر حضرت عيسى عليه السلام آمد و عرض كرد:
- مرتكب زنا شده ام ، مرا از گناه پاك كن .
عيسى عليه السلام دستور داد كه اعلام كنند تا تمام مردم را تطهير گناهكار حاضر شوند و براى مجازات وى گودالى كندند. وقتى همه جمع شدند و گناهكار در گودال اجراى قانون الهى قرار گرفت . نگاهى به جمعيت انبوه مردم انداخت كه همه آماده مجازات او بودند. با صداى بلند گفت :
اى مردم ! هر كس خودش آلوده به گناه است و بايد كيفر ببيند، حق ندارد در مجازات من شركت كند.
با شنيدن اين جمله همه رفتند. تنها حضرت عيسى عليه السلام و حضرت يحيى عليه السلام ماندند. در اين هنگام يحيى عليه السلام پيش آمد و به آن مرد نزديك شد و گفت :
- اى گناهكار! مرا موعظه كن !
مرد گفت :
اى يحيى ! مواظب باش خودت را در اختيار هواى نفست مگذارى ! زيرا سقوط كرده و بدبخت خواهى شد.
يحيى عليه السلام گفت :
موعظه اى ديگر بگو!
مرد گفت :
هرگز خطاكارى را به خاطر لغزشش ملامت مكن ! بلكه در فكر نجات او باش !
حضرت يحيى عليه السلام گفت :
باز هم موعظه كن !
مرد گفت :
از به كار بردن غضبت خوددارى نما!
در اين وقت حضرت يحيى گفت :
- موعظه هايت مرا كفايت مى كند.
📚بحار: ج 14، ص 188.
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
یادمان باشد
خداوند مهمان قلبهای وسیع است
هر چه قلبهای ما از کینه پر باشد
سهم ما از خدا کمتر است🙃🌿
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
.....#به_رنگ_خدا
🌷در عمليات بدر به عنوان کمک آر.پی.جیزن جمعى، از براى لشکر ۷ ولیعصرِ گردان مالک اشتر خوزستان بودم. خیلی به شهادت و انگیزه شهدا برای رسیدن به رستگاری کنجکاو بودم و روح و روانم تسخیر اين موضوع شده بود. ما موج سوم عملیات بدر بودیم، که قرار بود وارد عمل بشیم. دم غروب بود، رو اسکله داشتم نگاه میچكردم که با قایق مجروحين و شهدا رو میآوردند. تو همون حال اون چیزی که آرزو داشتم، نشونم دادن. شهیدی رو آوردند که از ناحیه پشت سر، مورد اصابت قرار گرفته بود....
🌷روی شهید رو که امدادگر به طرف من چرخوند، چنان نوری از صورت آن عزیز خدا ساطع شده بود که انگار ماه شب چهارده بود! زبانم لال شده بود و توان تکان خوردن و حتى اشاره كردن از من گرفته شده بود. از آن بالاتر چيزى كه من رو مسحور خودش كرده بود، لبخند بسیار زیبا و دلنشينى بود كه روى لبهاى اين شهيد خودنمايى میكرد. لبخندى به رنگ خدا....
🌷وقتی روی آن عزيز خدا رو پوشاندند و بردند، زبانم باز شد و به دوستم گفتم که نتونستم اون همه زيبايى رو بهت بگم. گفت: آن مسأله خواست خدا بوده و براى شما در نظر گرفته شده و قرار نبود ديگران ببینند. در همين عملیات (عمليات بدر) برادرم به شهادت رسید و خودم هم طعم شيرين جانبازى را چشيدم.
#راوی: جانباز سرافراز علی محمد شیرعلی
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆مرگ انديشى
اسكندر ذوالقرنين ، در مسافرتهاى طولانى خود، با يك جمعيت فهميده برخورد كرد كه از پيراون حضرت موسى عليه السلام بودند، زندگى آنان در آسايش توام با عدالت و در درستكارى بود.
خطاب به آنان گفت :
اى مردم ! مرا از جريان زندگى خود آگاه سازيد كه من سراسر زمين را گشتم ، شرق و غربش را، صحرا و دريايش را، جلگه و كوهش را محيط نور و ظلمتش را، مانند شما را نديدم به من بگوييد! چرا قبرهاى مردگانتان در حياط خانه هاى شماست ؟!
براى آن كه مرگ را فراموش نكنيم و ياد مرگ از قلبمان خارج نشود.
پرسيد:
چرا خانه هاى شما در ندارد؟
گفتند:
به خاطر اين كه در ميان ما افراد دزد و خائن وجود ندارد و همه ما درستكار و مورد اطمينان يكديگريم .
پرسيد:
چرا حاكم و فرمانروا نداريد؟
گفتند:
چون به يكديگر ظلم و ستم نمى كنيم تا براى جلوگيرى از ظلم نيازى به حكومت و فرمانروا داشته باشيم ...
اسكندر پس از پرسشهاى چند گفت :
اى مردم به من بگوييد! كه آيا پدرانتان همانند شما رفتار مى كردند؟
در پاسخ ، پدرانشان را چنين تعريف كردند؛
آنان به تهيدستان ترحم داشتند.
با فقرا همكارى مى نمودند.
اگر از كسى ستم مى ديدند، او را مورد عفو و گذشت قرار مى دادند و از خداوند براى وى آمرزش مى خواستند.
صله رحم را رعايت مى كردند.
امانت را به صاحبانشان بر مى گرداندند و خداوند نيز در اثر اين رفتار پسنديده كارهاى آنها را اصلاح مى نمود.
ذوالقرنين به آن مردم علاقمند شد و در آن سرزمين ماند تا سرانجام از دنيا رفت .
📚بحار: ج 12، ص 179. اين داستان به طور خلاصه آورده شد
✾📚 @Dastan 📚✾