#پندانه 🌹👌
✍️ برکت از مهمونیهامون رفته
🔹اون موقعها که ما بچه بودیم، حتی سینک ظرفشویی دوتایی نبود. تو مهمونیهای فامیلیمون که ظرف و ظروف زیاد بود، از اون لگن قرمز گندهها میاوردن، توش آبوکف درست میکردن، یکی مینشست زمین کف میزد و میداد بالا آبکشی میکردن.
🔸تا یه هفته بعد همیشه انگشتری، ساعتی چیزی جا میموند. جدیدترین اخبار مخابره میشد.
🔹همون موقع یکی از آقایون داوطلب میشد سفره رو پاک کنه.
🔸بچهها هم مشغول ترکوندن یه اتاق بودن و اصلا نمیفهمیدن کی این چند ساعت گذشته و دارن کاپشنوکلاه تنشون میکنن.
🔹الان نهایت ظرفی که برای یه مهمونی کثیف بشه ۵،۶ تا دونه بشقاب و ۲،۳ تا دیسه. هیچ صدای حرفزدن و شلوغکردن بچهای نمیاد. یکی چرت میزنه. یکی سرش تو گوشیه.
🔸پسرها میپیچونن به گردش خودشون برسن. خبر خاصی هم نداریم. یعنی اگه داشته باشیم هم نه کسی حال گفتن داره، نه کسی حال شنیدن.
💢خلاصه که برکت از مهمونیهامون رفته..
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆يك خلاف ، پنج نوع مجازات !
اصبغ بن نباته كه يكى از اصحاب حضرت اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام است حكايت كند:
روزى عمر بن خطّاب نشسته بود كه پرونده پنج نفر زِناكار را نزد او آوردند تا حكم مجازات هريك را صادر نمايد.
عمر دستور داد تا بر هريك ، حدّ زنا اجراء نمايند.
امام علىّ عليه السلام كه در آن مجلس حضور داشت ، خطاب به عمر كرد و فرمود: اين حكم به طور مساوى براى چنين افرادى صحيح نيست و قابل اجراء نمى باشد.
عمر گفت : پس خود شما هر حكمى را كه صلاح مى دانى صادر و اجراء نما.
امام علىّ عليه السلام اظهار داشت : بايد اوّلين نفر اعدام و گردنش زده شود، دوّمين نفر سنگسار گردد، سوّمين نفر صد ضربه شلاّق بخورد، چهارمين نفر پنجاه ضربه شلاّق و پنجمين نفر را تعزير يعنى ، مقدارى شكنجه نمايند.
عمر و حاضرين در مجلس ، از صدور چنين حكمى بسيار تعجّب كرده ؛ و علّت اختلاف مجازات را براى يك معصيت جويا شدند؟
اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام فرمود: شخص اوّل مشرك بود و حكم مرد زناكار مشرك با زن مسلمان اعدام است .
شخص دوّم مسلمان بود ولى چون همسر داشت ، زناى او محصنه بوده است و مى بايست سنگسار شود.
شخص سوّم نيز مسلمان بود، و چون ازدواج نكرده بود، حدّ آن صد ضربه شلاّق است .
شخص چهارم غلام و عبد بود و حدّ او نصف حدّ افراد آزاد مى باشد.
و شخص پنجم ديوانه است و بر ديوانه حدّ جارى نمى گردد؛ بلكه بايد او را تعزير و شكنجه نمايند.
📚وسائل الشّيعة : ج 28، ص 64، ح 16، تهذيب شيخ طوسى : ج 10، ص 50، ح 188.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫خـدایـا
⭐️چقدر لحظه های
💫با تو بودن زیباست است
💫الهی...
⭐️مشگل گشای تمام
💫گرفتاریهای بندگانت باش
⭐️مسیر زندگیشان را
💫همـوار کن
⭐️و صندوقچه سرنوشت شان
💫را پرکن از سلامتی
⭐️شبتون آرام
💫فرداتون بروفق مراد
✾📚 @Dastan 📚✾
نیایش صبحگاهی
❄️خدایا
✨یقین داریم آنچه برای ما
❄️رقم خواهد خورد
✨در دستان قدرت توست
❄️پس امروز
✨برای همه لحظات زندگیمان
❄️آنچه را كه خير و صلاح
✨و موجب خشنودی توست
❄️طلب ميكنیم…🙏
❄️مهربانم
✨امروز گره ازمشکلات
❄️همه عزيزان باز فرما 🙏
✨آمیــن
✾📚 @Dastan 📚✾
🖤قيلَ : لَما كانَ العَبّاسُ وزَينَبُ ـ وَلَدَي عَلِىٍّ عليه السلامـ صَغيرَينِ ، قالَ عَلِيٌّ لِلعَبّاسِ : قُل : واحِدٌ، فَقال: واحِدٌ ، فَقالَ : قُل : اثنانِ، قالَ: أستَحي أن أقولَ بِاللِّسانِ الّذي قُلتُ واحِدٌ : اثنانِ . فَقَبَّلَ عَلِيٌ عليه السلامعَينَيهِ ، ثُمَّ التَفَت إلى زَينَبَ وكانَت عَلى يَسارِهِ وَالعبَّاسُ عَن يَمينِهِ ، فَقالَت : يا أَبَتاهُ أتُحِبُّنا؟ قالَ : نَعَم يا بُنيَ، أولادُنا أكبادُنا.
فَقالَت: يا أبَتاهُ، حُبَّانِ لا يَجتَمِعانِ في قَلبِ المُؤمِنِ ، حُبُّ اللّه ِ وحُبُّ الأولادِ، وإن كانَ لابُدَّ لَنا فَالشَّفَقَةُ لَنا وَالحُبُّ للّه ِِ خالِصا.
فَازدادَ عَلِيٌ عليه السلامبِهِما حُبَّا. حديث
مستدرك الوسائل :
✍ نقل شده هنگامى كه عبّاس و زينب عليهماالسلام ، فرزندان امام على عليه السلام خردسال بودند ، امام على عليه السلامبه عبّاس فرمود : «بگو يك» . گفت : يك . فرمود : «بگو دو» . گفت : شرم دارم با زبانى كه يك گفته ام ، دو بگويم .
امام على عليه السلام ميان ديدگان او را بوسيد .سپس به زينب ، كه سمت چپ ايشان بود ، توجّه كرد و عبّاس ، سمت راست بود .
[زينب] گفت : اى پدر جان! ما را دوست مى دارى؟
فرمود : «آرى ، اى فرزندم! فرزندان ما [پاره هاى] جگر ما هستند» .
گفت : پدرجان! در قلب مؤمن ، دو محبّت ، محبّت خدا و محبّت فرزندان ، جمع نمى گردند و اگر چاره اى نباشد ، دلسوزى براى ماست و محبّت خالص براى خدا .
پس محبّت على عليه السلام به آن دو بيشتر شد
📚[ مستدرك الوسائل : ج 15 ص 215 ح 18040 نقلاً عن مجموعة الشهيد. ]
✾📚 @Dastan 📚✾
💛✨💛
✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
موتور کشتی بزرگی خراب شد .
مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را
حل کنند . اما هیچکدام موفق نشدند!
سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند
مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود
بیاورند..
وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله
مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد
دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول
تماشای کار او بودند
بعد از یک روز وارسی کامل و سپس خلوت
کردن، فردا صبح مرد از جعبه ابزارش آچار
کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربه
ای به قسمتی از موتور زد ، بلافاصله موتور
شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری
از آن مرد دریافت کردند.
صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد :
او واقعا هیچ کاری نکرد!
ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب
را برایشان ارسال کند؟
مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور
برایشان فرستاد :
ضربه زدن با آچار : ۲دلار
تشخیص اینکه ضربه به کجا
باید زده شود : ۹۹۹۸ دلار
و ذیل آن نیز نوشت :
تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه
کجا باید تغییر کند میتواند همه چیز را
تغییر بدهد.
❣قرار نیست همه زندگی ما تغییر کند
تا زندگی مان متحول باشد.
از خودمان بپرسیم کدام بخش از زندگی
من نیاز به ضربه دارد؟
مهارت ارتباطاتی ام را باید بهبود دهم؟
مدرک دانشگاهی باید داشته باشم؟
یک شریک تجاری خوب باید داشته باشم؟
شبکه روابطم را باید گسترش دهم؟
کجاست آن نقطه ای که باید با چکش
کوبیده شود تا تحولی بزرگ
در زندگی ام رخ دهد؟
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
.
✍️ کسانی که نگران بعد از مرگ هستند، حتما تو کانال زیر عضو بشن 👇
https://eitaa.com/joinchat/3520856601C96d0f601e4
https://eitaa.com/joinchat/3520856601C96d0f601e4
✅ اینجا شما به بهشت نزدیک میشوید 👆
#داستان_آموزنده
🔆اهميّت يك ضربت شمشير يا عبادت جنّ و انس ؟!
زمانى كه تمام گروه هاى منحرف و احزاب كفر و نفاق بر عليه انقلاب اسلامى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله شوريدند؛ و جنگى را به عنوان ((جنگ احزاب )) برپا كردند؛ كه معروف به جنگ خندق مى باشد.
يكى از جنگ آوران دلير در سپاه دشمن به نام عمرو بن عبدود به ميدان آمد و با صداى بلند نعره كشيد؛ و با نداى ((هل من مبارز))،براى خود، هم رزم طلبيد.
و چون او به عنوان قهرمان و دلير قريش معروف بود، كسى ياراى رزم و مقابله با او را نداشت ، از اين جهت بسيار فخر مى كرد و به خود مى باليد.
هنگامى كه او در وسط ميدان رزم قرار گرفت و براى خود هم رزم طلبيد، تمام افراد در لشكر اسلام سكوت كردند.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هر كه با او مبارزه كند من برايش بهشت را تضمين مى كنم ؛ و چون هيچكس جوابى نداد؛ و از ترس سرهاى خويش را به زير افكنده بودند، علىّ بن ابى طالب عليه السلام كه نو جوانى بيش نبود، از جاى بر خاست و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! من آماده ام تا با او مبارزه كنم .
و حضرت رسول صلوات اللّه عليه او را سر جاى خود نشانيد و فرمود: يا علىّ! بنشين ، تو هنوز جوانى ، صبر كن تا بزرگ ترها حركت كنند و پيش قدم شوند.
و چون تا سه مرتبه اين كار تكرار شد؛ اجازه نبرد داد و بر تن او زره پوشانيد و شمشير ذوالفقار را به دستش داد و سپس عمامه خود را بر سر او نهاد و آن گاه وى را راهى ميدان نمود.
و هنگامى كه علىّ عليه السلام براى قتال و مبارزه با عمرو بن عبدود حركت كرد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لب به سخن گشود و فرمود:
((بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلى الشِّرْكِ كُلِهِ)).
يعنى : تمامى ايمان در مقابل تمامى شرك قرار گرفت .
پس از آن كه امام علىّ عليه السلام وارد ميدان نبرد شد و سخنانى بين آن حضرت و عمرو بن عبدود ردّ و بدل گرديد، حضرت عمرو را مخاطب قرار داد و فرمود: قبل از هر حركتى سه شرط را پيشنهاد مى كنم ، كه يكى از اين سه شرط را انتخاب نمائى و بپذيرى :
اوّل آن كه اسلام آورى ؛ و شهادتين : ((لا إ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه )) را بگوئى ؟
عمرو گفت : نمى پذيرم .
حضرت فرمود: دوّم آن كه برگردى و لشكر مسلمانان را به حال خود رها كنى ؟
عمرو گفت : اگر چنين پيشهادى قبول نمايم و برگردم ، زنان قريش بر من خواهند خنديد؛ و در چنين موقعيّتى بين همگان رسوا و ذليل خواهم شد.
بعد از آن فرمود: پس شرط سوّم را پذيرا باش ؛ و آن اين كه از اسب پياده شوى تا با يكديگر رزم و پيكار كنيم ؟
عمرو آنرا پذيرفت و از اسبش پياده شد؛ و آن دلير حقّ و باطل با يكديگر مقاتله و مبارزه عظيمى كردند.
پس از گذشت لحظاتى حضرت امير عليه السلام با آن سنين جوانيش ، عمرو را با آن هيكل قوى و تنومندى كه داشت بر زمين زد؛ و بر سينه اش نشست و سرش را از بدن جدا كرد
📚بحارالانوار : ج 20، ص 202 239.
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
همون جا که نشد ...
همون جا که سخت شد ...
همونجا که کم آوردی ...
یادت بیوفته که خدای ما
رحیم و مهربونه رفیق...💌☘
✾📚 @Dastan 📚✾
2_144200951393746162.mp3
4.86M
♥️ امام زمان علیهالسلام در مجلس روضه سیدالشهدا علیهالسلام
🔘 #داستان_تشرف حاج غلامعلی قصاب به محضر مولای عالَم، در مجلس روضه
✾📚 @Dastan 📚✾