فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاقاتی که زیر خاک داره برای گیاه میفته رو نمیتونی ببینی درست مثل اتفاقاتی که درون آدما در جریانه
برا همین میگن قضاوت نکنید چون نمیدونی اون زیر چه خبره
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆كار براى پدرزن
موسى (علیه السلام ) در حال فرار از مصر، هنگامى كه به سر چاه ((مدين )) رسيد، دختران ((شعيب پيغمبر)) را ديد كه گوسفندان خود را براى آب دادن به آنجا آورده اند و در گوشه اى ايستاده و كسى رعايت حال آنها را نمى كند.
موسى به حالت آنها رحمت آورد و براى گوسفندان آنها آب كشى كرد.
دختران پس از مراجعت نزد پدر، جريان روز را براى پدر نقل كردند و او يكى از آنها را پى موسى فرستاد و او را به خانه خويش دعوت كرد.
پس از آشنا شدن با يكديگر، يك روز شعيب به موسى گفت :
- من دلم مى خواهد يكى از دو دختر خود را به تو، به زنى دهم ، به اين شرط كه تو هشت سال براى من كار كنى ، و اگر دلت خواست دو سال ديگر هم اضافه كن ، ده سال براى من كار كن (1).
موسى (علیه السلام) قبول كرد و به اين ترتيب داماد شعيب (علیه السلام ) شد(2)
1-اينكه داماد براى پدرزن كار كند، از رسوم قبل از اسلام بوده است و ريشه اين رسم دو چيز است :
اول : نبودن ثروت ، خدمتى كه داماد به پدر زن مى توانسته بكند منحصرا از طريق كار كردن براى وى بوده است .
دوم : رسم جهاز دادن ، كه جهاز دادن به دختر از طرف پدر يكى از رسوم و سنن كهن است . و پدر براى اينكه ، بتواند براى دختر خود جهيزيه تهيه كند ناگزير از آن بوده است كه داماد را اجير كند و به نفع دختر جهاز تهيه نمايد.
به هر حال در اسلام اين آئين منسوخ شد و پدر زن حق ندارد مهر را مال خود بداند هر چند هدفش اين باشد كه آن را صرف و خرج دختر كند. زيرا اين خود دختر است كه صاحب مال است و به هر نحو كه بخواهد مى تواند آن را به مصرف برساند.
2-نظام حقوق زن در اسلام ، صفحه 209 - 208
✾📚 @Dastan 📚✾
❤️❤️قلب کوچک
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
✨من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم…
یا… نمیدانم…
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
پدرم میگوید: قلب، مهمان خانه نیست که آدمها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد…
قلب، راستش نمیدانم چیست، اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است. برای همیشه …
خب… بعد از مدتها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم اما…
اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده…
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم میرسید و قلبم را به هر دوتاشان میدادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش میدانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده…
فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم…
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده… این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر میشود؟
اما وقتی نگاه کردم،خدا جان! میدانید چی دیدم؟
دیدم که همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفتهاند؛ درست نصف!
با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و میگفتند و میخندیدند. و هیچ گلهیی هم از تنگی جا نداشتند…
من وقتی دیدم همهی آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا میدهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم… اما… جا نگرفت… هرچی کردم جا نگرفت…
دلم هم سوخت… اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا میگرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون میماند و او، دَوان دَوان از قلبم میآمد بیرون تا صندوق را بردارد…
✾📚 @Dastan 📚✾
🔺نمیدانم دِینِ خود را ادا کردهام یا نه؟..❗️
◽️مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب میفرمودند:در دوران جنگ جهانی اول، مردم ما دچار مشکلات اقتصادی بسیار زیادی شدند
◽️حتی پول برای خرید نان نداشتند، لذا بنده تمام ارثیه پدریام را که شاملِ املاکِ بسیاری بود، فروختم و تبدیل به نان، و میان مردم تقسیم کردم.
◽️ایشان پس از بیان این ماجرا گریه میکردند و میفرمودند:با این حال نمیدانم آیا دِینِ خود را نسبت به آن مردم انجام دادهام یا خیر؟
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
مبتلا باش به امید ʚ
قلب امیدوار، سرزمین معجزه هاست ...✨☘
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنـهـا خـــداسـت
که میداند سعادت وخوشبختی
در زنـدگـی تــو
چـگونـه معنا میشـود
من آن سعادت را امشب
بـرایت از خـدا میخـواهم
خــدایا
دوستـان و عـزیـزان را عاقبت بخیر
بگردان
#شب_بـهاریتون_بخیر
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز تون پراز امید
☀️و پر از انرژی مثبت 🌷🍃
با لبخند به استقبال
زندگے برو
و طورے زندگیات را زیبا🌷🍃
رنگ آمیزے کن
که گویی ماهرترین
نقاش دنیایی
زندگیتون زیبا
روزتون شاد
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عمر بن خطاب و زينب (سلام الله علیها )
در تفسير كشاف ذيل آيه 53 سوره احزاب ، مى نويسد:
عمر خيلى علاقه مند بود كه زنان رسول خدا در پرده باشند و بيرون نروند، زياد اين مطلب را در ميان مى گذاشت .
به زنان پيغمبر مى گفت :
- اگر اختيار با من بود، چشمى شما را نمى ديد.
يك روز بر آنان گذشت و گفت :
- آخر شما با ساير زنان فرق داريد همچنانكه شوهر شما با ساير مردان فرق دارد، بهتر است به پرده در شويد.
زينب همسر رسول خدا گفت :
- پسر خطاب ! وحى در خانه ما نازل مى شود و آنگاه تو نسبت به ما غيرت مى ورزى و تكليف معين مى كنى ؟
📚مسئله حجاب ، صحفه 211. به نقل از: صحيح مسلم ، جلد هفتم .
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🔥 بخور نخورهای لاغری و چاقی
🎦... بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوشاندام بشی و سالم ✅ 👇👇
🍏 60 📝 🍏 65 📝 🍏 70
🍏 80 📝 🍏 85 📝 🍏 90
🍏 95 📝 🍏 100 📝 🍏 105
🍏 110 📝 🍏 115 📝 🍏 +120
📣 « سالِ 1403 👈 سالِ سلامتی و زیبایی همراه با تناسب اندامِ دائمی »✨
🤝 مثل کوره چربی بسوزونید 👇
تخصصی زیر نظر دکتر مردانی مشاور تغذیه و بهسرعت چاقی و بیماریهای ناشی از چاقی رو درمان کنید 🤩🔥
#داستان_آموزنده
🔆مناعت طبع
((عمروبن عبيدبن باب )) - متكلم مشهور كه به مناعت طبع معروف است . - با ((منصور عباسى ))، قبل از دوره خلافت دوست بود. در ايام خلافت منصور، روزى بر او وارد شد و منصور او را گرامى داشت و از او تقاضاى موعظه و اندرز كرد. از جمله سخنانى كه عمرو به منصور گفت اين بود:
ملك و سلطنت كه اكنون به دست تو افتاده اگر براى كسى پايدار مى ماند به تو نمى رسيد، از آن شب بترس كه آبستن روزى است كه ديگر شبى بعد از آن روز (قيامت ) نيست .
وقتى كه عمرو خواست برود منصور دستور داد ده هزار درهم به او بدهند، نپذيرفت ، منصور قسم خورد كه بايد بپذيرى ، عمرو سوگند ياد كرد كه نخواهم پذيرفت .
((مهدى )) پسر وليعهد منصور كه در مجلس حاضر بود از اين جريان ناراحت شد و گفت :
- يعنى چه ؟ تو در مقابل سوگند خليفه سوگند ياد مى كنى ؟!
عمرو از منصور پرسيد: اين جوان كيست ؟
گفت : پسرم و وليعهدم مهدى است .
گفت : به خدا قسم كه لباس نيكان بر او پوشيده اى و نامى روى او گذاشته اى (مهدى ) كه شايسته آن نام نيست و منصبى براى او آماده كرده اى كه بهره بردارى از آن مساوى است با غفلت از آن .
آنگاه عمرو رو كرد به مهدى و گفت : بلى برادرزاده جان ، مانعى ندارد كه پدرت قسم بخورد و عمويت موجبات شكستن قسمش را فراهم آورد. اگر بنا باشد من كفاره قسم بدهم يا پدرت ، پدرت تواناتر است بر اين كار.
منصور گفت : هر حاجتى دارى بگو.
گفت : فقط يك حاجت دارم و آن اينكه ديگر پى من نفرستى .
منصور گفت : بنابراين مرا تا آخر عمر ملاقات نخواهى كرد.
گفت : حاجت من هم همين است .
اين را گفت و با قدمهاى محكم توانائى با وقار راه افتاد. منصور خيره خيره از پشت سر نگاه مى كرد و در حالى كه در خود نسبت به عمرو احساس حقارت مى كرد سه مصراع معروف را سرود:
كلّكم يمشى رويدا
كلكم يطلب صيدا
غير عمرو بن عبيدا(1)
اين عمرو بن عبيد - همان كسى است كه ((هشام بن الحكم )) به طور ناشناس وارد مجلس درسش شد و از او در باب امامت سؤ الاتى كرد و او را سخت مجاب ساخت . عمروبن عبيد از قوت بيان پرسش كننده ناشناس حدس زد كه او هشام بن الحكم است . بعد از شناسايى ، نهايت احترام را نسبت به او به عمل آورد(2).
1-تاريخ ابن خلكان ، جلد سوم ، صفحه 132 - 131.
2-خدمات متقابل اسلام و ايران صفحه 466 - 464.
✾📚 @Dastan 📚✾
#پندانه 🌹👌
*قـرار نیست ما با حرف دیگران رنج بکشیم*
بعضی ها هميشه با شما مخالف هستند. يعنی شما هر حرفی بـزنيد اينا نميتونن پشتش به شما حمله نكنند، و تقريبا هر جوابی رو هم حمله به خودشون تلقی ميكنند.
اصلا بزرگترين اشتباه مقابل اين آدمها اينه كه بخوای راجع به خودت، نيتت، فكرت و احساست توضيح بدی.
اينارو رها كنيد به حال خودشون. بگذاريد از دريچه ای كه ميخوان به شما نگاه كنند.
سعی نكنيد اينها رو متقاعد كنيد، برای اين آدمها پذيرش اينكه شما آدم خوبی هستی و نيت بدی از فلان حرف نداشتيد به معنای بـاخته، اينها بايد شما رو بد ببينن تا احساس خوب بودن كنن، اين خوراك روحشونه، ولشون كنيد فقط. خلاص.
♥️دقیقا
✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•°
لذت آنچه را که امروز داری
با آرزوی آنچه نداری
خراب نکن...
روزهایی که می روند
دیگر باز نمی گردند...♡ ♡
✾📚 @Dastan 📚✾