eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
بـزرگۍمۍگفـت: تڪیہ‌ڪن‌بہ‌شھـدا؛شھـداتڪیہ‌شـون‌خـداسـت. اصـلاڪنار‌گل‌بنشـینۍبـوۍگـل‌مۍگیـرۍ؛ پس‌گلسـتـان‌ڪن‌ ڪل‌زندگیـت‌روبـٰایـٰادشھـدا...!' شھیدآنه‌زندگۍڪنیم؟!(: ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج ✾📚 @Dastan 📚✾
خواص عاشورایی: یزید بن ثُبَیط و پسرانش 🔻 يزيد بن ثبیط، از دوستداران امام علی علیه السلام و مردی ادیب و مسلط به علم نحو بود. وی از شيعيان بصره بوده که در ميان قومش، جايگاه ارزشمندی داشت. شیعیان بصره، با آگاهی از حرکت امام از مکه به کوفه، در تجمعات پنهانی به مشورت پرداختند. يزيد از كسانى بوده كه در این تجمعات در خانه زنى به نام ماريه شركت می کرد. 🔸 دو تن از پسران ثبیط نیز دعوت امام ع را پذيرفتند. آنها شبانه از بصره خارج شدند و خود را به امام ع رساندند. امام که از آمدن یزید بن ثبیط و پسرانش آگاه شده بودند، برای استقبال از آنان به نزدشان آمدند. ولی یزید خواسته بود زودتر امام را ببیند به همین دلیل به محل اسقرار امام رفته بود ولی به او گفتند که امام به منزلگاه شما رفته‌اند. 🔹یزید نیز برگشته و با دیدن امام این آیه را تلاوت میکند : فَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْیَفْرَحُوا (به كرم و رحمت خداوند باید شادمان بود) امام نیز برای او دعای خیر می نماید. یزید پس از شهادت دو فرزندش، در جنگی تن به تن به شهادت رسید. او به هنگام شهادت ۵۰ سال سن داشت. ✾📚 @Dastan 📚✾
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ... ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ... ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ... ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ... ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎست☂ ☂️☂️☂️☂️☂️☂️☂️☂️☂️ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆ناصرالدين شاه ، از خراب كردن مسجد منصرف شد   ناصرالدين شاه تصميم گرفت بود، خيابان ناصرخسرو را بكشد. مسجد كوچكى كه در مسير بود مى خواست خراب كند و جاى ديگر مسجد بزرگتر بسازد كه به خيال خود تبديل به احسن نموده باشد. چون خبر به حاجى ملا على كنى رسيد اين سوره را برايش نوشت : بسم الله الرحمن الرحيم الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل .الم يجعل كيدهم فى تضليل و ارسل عليهم طيرا ابابيل .ترميهم بحجاره من سجيل . فجعلهم كعصف ماءكول . حاج ملاعلى كنى با نقل اين سوره به شاه فهماند كه مسجد خانه خدا است ، كسانى كه بخواهند خانه خدا را خراب كنند، تباه مى شوند. شاه از خراب كردن مسجد صرف نظر نمود و دستور داد از محل بزرگوار ناصرالدين شاه را از ماهيت شوم فراموشخانه فراماسونرى ميرزا ملكم خان مطلع ساخت و به مسدود ساختن و پراكنده ساختن عناصر جاسوس آن وادار ساخت . 📚داستانها و حكايتهاى مسجد، غلامرضا نيشابورى ✾📚 @Dastan 📚✾
⭕️درگذشت علامه محمدرضا حکیمی 💠محمدرضا حکیمی به عنوان فقیه، مجتهد شیعه، فیلسوف، شاعر، نویسنده آثار دینی و از باورمندان مکتب تفکیک (تفکیک بین فلسفه و عرفان و باورهای دینی ) شناخته می‌شود. او در ۱۳۱۴ خورشیدی در مشهد چشم به جهان گشود. وی از محضر عالمانی چون ادیب نیشابوری، آیت‌الله میلانی و… کسب علم کرد و با علّامه امینی مأنوس شد. 🔹او در ۲۳ سالگی از آقابزرگ‌طهرانی اجازه نقل حدیث گرفت و از همان دوران، سری پرشور داشت و در راه تحقق عدالت مبارزه می‌کرد. مهدی اخوان‌ثالث از دوستانش، وی را «سربدار امروز خراسان» نامید. دکتر علی شریعتی در نامه ای در آذر ۱۳۵۵ خورشیدی، حکیمی را به عنوان «وصی شرعی» خود قرار می دهد. ♦️او نویسنده‌ای پر اثر بود و آثار او معمولاً با ادبیاتی حماسی نوشته شده‌اند. الحیاة،‌ خورشید مغرب، امام در عینیت جامعه، الهیات الهی و الهیات بشری، و مکتب تفکیک برخی از آثار او است. در بزرگداشت او نیز آثاری همچون «مرزبان توحید: کارنامه محمدرضا حکیمی» منتشر شده است. 🔸حکیمی در ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ خورشیدی چشم از جهان فروبست . بخشی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت استاد: ایشان دانشمندی جامع، ادیبی چیره‌دست، اندیشه‌ورزی نوآور، اسلام‌شناسی عدالتخواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایه‌ها و پیرایه‌های مادی در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند. ✾📚 @Dastan 📚✾
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 تا حالا نماز دلتنگی خوندی؟؟ 😳این کلیپ یک نکته خیلی جالبی داره حتما ببینید 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼یک اقیانوس عشق 🍃یک دریا مهربانی 🌼یک آسمان آرامش 🍃یک دنیا شور و شعف 🌼یک روز عالی 🍃هزاران لبخند زیبا 🌼را برای تک تکتون آرزومندم 🍃روزتون زیبا و در پناه خداوند 🌼 روز بخیر ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عزادارى حيوانات در كتاب دارالسلام مرحوم عراقى و كلمه طيبه مرحوم نورى و داستانهاى شگفت و كتابهاى ديگر كه مطالعه كرده ام همه از عالم جليل وكامل نبيل صاحب كرامات باهره و مقامات ظاهره آخوند ملازين العابدين سلماسى اعلى اللّه مقامه نقل كرده اند و مكررا از موثقين نقل شده و آثار حزن از حيوانات در عاشوراى آقا ابا عبداللّه الحسين ع بارها به چشم مشاهده شده چنانچه در جلد يك همين كتاب نوشته شده ، خلاصه اين عالم بزرگوار كه اهل مكاشفه مى باشد و بارها خدمت امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشريف رسيده فرموده وقتى كه از سفر زيارت حضرت رضا ع بر مى گشتم عبور و گذر ما به كوه الوند افتاد كه در نزديكى همدان واقع شده است جهت استراحت در آنجا فرود آمديم ، موسم بهار هم بود، همراهان و رفقا و دوستان مشغول خيمه زدن شدند، من هم نظر به دامنه كوه مى كردم و منظره دل فريب آنجا را مشاهده مى كردم كه ناگهان چشمم به يك چيز سفيدى افتاد چون تاءمل كردم پير مردى محاسن سفيد را ديدم كه عمامه كوچكى بر سر داشت و بر سكوئى نشسته كه قريب به چهار صد زرع ارتفاع داشت و بر دور آن سنگهاى بزرگ چيده كه به جز سر چيزى از او نمايان نبود، نزديك رفته و سلام كردم ، مهربانى نمود پس با من انس گرفت و كم كم با او هم صحبت شدم فهميدم كه به خاطر گناه و معصيت از شهر به ديار و اهل و عيال وخويشان و مردم دور شده و براى عبادت بيشتر به كوه و دشت آمده و هيجده سال است كه در اينجا سكونت دارد و رساله هاى عمليه علما را هم با خود داشت و از جمله تعريفهاى عجيبيه اى كه برايم نقل كرد اين بود. گفت : اولين روزى كه من به اينجا آمدم ماه رجب بود و من هم اينجا را خلوت ديدم گفتم براى عبادت عاليست و شروع به تهذيب نفس ‍ كردم ، پنج ماه واندى گذشت ، شبى مشغول نماز مغرب بودم كه ناگهان صدا و ولوله عظيم و عجيبى شنيدم ، از ترس نمازم را سريع خواندم ، يك نگاهى به اين دشت و بيابان كردم ، ديدم بيابان پر از حيوانات عجيب و غريب است و تا مرا ديدند به طرف من آمدند اضطراب و خوف و ترسم زياد شد و از آن اجتماع تعجب كردم ، چون ديدم در آنها حيوانات مختلفه و متضاده اند مثل شير و آهو و گاو كوهى و پلنگ و گرگ باهم مختلطند و به صداهاى غريبى صيحه مى زنند پس در اين محل دور من جمع شدند و سرهاى خود را به سوى من بلند نموده و فرياد مى زنند، با خود گفتم دور هم جمع شدن اين وحوش و درندگان كه با هم دشمنند براى دريدن من نيست زيرا اگر براى من بود همديگر را مى دريدند، پس بايد براى امر بزرگى باشد بايد يك حادثه عجيبى در دنيا رخ داده باشد. خوب كه فكر كردم فهميدم امشب شب عاشوراى آقا ابا عبداللّه الحسين علیهالسلام مى باشد و اين فريادها و سرو صداها و فغان و اجتماع ونوحه گرى و گريه و ناله براى مصيبت حضرت سيد الشهداءع است ، وقتى مطمئن شدم عمامه را از سر برداشتم و بر سر خودم زدم و خود را از اين مكان انداختم و مى گفتم : حسين ، حسين ، شهيد كربلا حسين و امثال اين كلمات ، پس ‍ حيوانات در وسط خود جائى برايم خالى كردند و دورم حلقه زدند. بعضى از حيوانات سر به زمين مى زدند و بعضى خود را در خاك مى انداختند و همين طور تا طلوع فجر عزادارى مى كرديم پس آنها كه وحشى تر از همه بودند رفتند و به همين ترتيب يك يك حيوانات رفتند و متفرق شدند و از آن سال تا به حال كه مدت هيجده سال است اين عادت ايشانست و هر وقت من فراموش مى كنم يا بر من مشتبه مى شود آنها با جمع شدنشان به من توجه مى دهند. 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹ﭼﻪ ﺍﻳﺪﻩ ﺑﺪﻱ ﺑﻮﺩﻩ 🕊🌼 ﺩﺍﻳﺮﻩ ﺍﻱ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ…🕊🌼 ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻓﺮﺻﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻫﺴﺖ… ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ…🕊🌼 ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﭼﺮﺧﺪ! 🕊🌼 ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺧﻄﻲ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻲ ﺩﻭﺩ ﻭ … ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ، ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ، ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻴﮕﺮﺩﺩ .🕊🌼 ﺍﻳﺪﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺩﺍﻳﺮﻩ، ﺍﻳﺪﻩ🕊🌼 ﺟﺎﺩﻭﮔﺮﻱ ﻓﺮﻳﺒﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮﺏ، ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﻲ ﺍﺳﺖ! ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ ﻣﻴﮑﻨﺪ🕊🌼 ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻱ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻲگردد...🕊🌼 🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆سى سال عمر مرحوم آقا ميرزا محمود رضوان اللّه تعالى عليه فرمود مرحوم آقا شيخ محمد حسين قمشه اى كه از فضلاء و تلاميذ و شاگردان مرحوم آقاسيد مرتضى كشميرى بود و بنام از گور گريخته مشهور بود و سبب اين شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنيدم آن بود كه : ايشان در سن هيجده سالگى در قمشه مبتلا به مرض حصبه مى شود روزبروز مرضش سخت تر مى گردد و اتفاقا فصل انگور بوده و انگور زيادى در همان اطاقى كه مريض بوده است مى گذارند، ايشان بدون اطلاع كسى پنهانى مقدار قابل توجهى از آن انگورها را تناول مى كند پس ‍ مرضش شديدتر مى شود تا اينكه مى ميرد. وقتى حاضرين صحنه را مى بينند در آن حال گريان مى شوند. در اين لحظه مادرش وارد مى شود و مشاهده مى كند فرزندش مرده مى گويد: كسى حق ندارد دست به جنازه فرزندم بزند تا من برگردم . مادر فورا قرآن مجيد را بر داشته و به پشت بام مى رود و در آنجا شروع به تضرّع به حضرت پروردگار و قرآن و على الخصوص ‍ حضرت اباعبداللّه الحسين علیه السلام مى كند و وجود مقدس ‍ حضرت را شفيع قرار مى دهد مى گويد: اى حسين جان تا فرزندم را بمن برنگردانى دست از توبرنمى دارم . چند دقيقه از اين تضرع ها و دعاها نگذشته بود كه جان به كالبد آقا شيخ محمد حسين بر مى گردد و با طراف خود نظر مى كند، چون مادرش را نمى بيند ميگويد به والده بگوئيد بيايد كه خداوند مرا به حضرت اباعبداللّه ع بخشيد. حاضرين مادر شيخ محمد حسين را باخبر كردند و آنگاه شيخ محمد حسين نحوه بازگشت خويش را مجددا به اين دنيا چنين نقل مى كند. چون مرگ من رسيد دو نفر نورانى سفيد پوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باكى دارى گفتم تمام اعضايم درد مى كند در اين هنگام يكى از آنها دست برپايم كشيد پايم راحت شد و هرچه دست را به سمت بالا مى آورد درد بدنم راحت مى شد، يكدفعه ديدم تمام اهل خانه گريانند هرچه خواستم به آنها بفهمانم كه من راحت شدم نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حركت دادند و از اين حركت بسيار خوشحال بودم و در بين راه بزرگى نورانى جلوى من حاضر شد و به آن دو نفر فرمود: ماسى سال عمر به اين شخص عطاء كرديم واين عطاء عمر در اثر توسل مادرش بما بود شما او را برگردانيد و اين دو نفر به سرعت مرابرگرداندند و ناگهان چشم خود را باز كردم و اطرافيان را گريان ديدم و آنگاه به مادر خود گفتم اى مادر توسل شما به ابى عبداللّه الحسين ع پذيرفته شد و مرا سى سال عمر دادند آيت اللّه شهيد دستغيب در پايان اضافه فرموده كه اغلب آقايان نجف كه اين داستان را از خود آقا شيخ محمد حسين شنيده بودند منتظر مرگ او در راءس سى سال بودند و اين حادثه در همان راءس سى سال در نجف اشرف اتفاق افتاد و ايشان مرحوم گرديد. 📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾