📌 زادروز سید مجتبی میرلوحی (نواب صفوی)
🔸 سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی در سال ۱۳۰۳ش در خانیآباد تهران به دنیا آمد. در فاصله سالهای ۱۳۱۹-۱۳۲۱ش سید مجتبی به نجف مهاجرت کرد. تحصیل وی در حوزه نجف، سه سال و نیم به طول انجامید.
🔹وی با مطالعه کتاب شیعهگری کسروی در نجف و آگاهی از محتوای توهینآمیزش به تشیع، با تعطیل نمودن درس و بحث، بنابر تصمیم بعضی از علماء به نمایندگی از طرف حوزه علمیه به ایران آمده و به مناظره با کسروی پرداخت .
🔺بعد از اثبات عناد کسروی و با توجه به حکم ارتداد وی از سوی بزرگان حوزه، با کمک یکی از دوستان، او را به قتل میرساند. نواب در سال ۱۳۲۴ جمعیت فدائیان اسلام را تاسیس نمود . او با تالیف کتابی تحت عنوان «جامعه و حکومت اسلامی» در سال ۱۳۲۹ روش صحیح حاکمیت را بیان کرد.
🔻اعدام انقلابی حسین علا، نخست وزیر و طرف ایرانی در انعقاد پیمان سنتو، نیز مورد نظر رهبر فدائیان اسلام بود. این پیمان امنیت خاورمیانه به سود بلوک غرب تغییر میداد.
🖌نواب صفوی و همراهان او در نهایت به جرم ترور نافرجام نخست وزیر وقت، در ۲۷ دی سال ۱۳۳۴ به دست رژیم شاهنشاهی اعدام و در قبرستان وادیالسلام قم به خاک سپرده شدند.
▪️مقام معظم رهبری، سرمشق و الگوی آغازین مبارزات اسلامی خود را مرهون نواب و پیروزی انقلاب اسلامی را مدیون شهامتها و از جانگذشتگیها و سرانجام شهادت آنها میدانند.
#تقویم_تاریخ
#مهر_17
#نواب_صفوی
✾📚 @Dastan 📚✾
🔹دزدی که اهل عبادت و تقوا شد
مرحوم آیت الله فاطمی نیا (ره) :
مرحوم آقا سید مهدی قوام(ره) مرد بسیار بزرگ و با سعه ی صدری بود.
اعجوبه ای بود!
یک شب دزدی وارد منزلش می شود، فرشی را جمع کرده و در حال بردن آن بود.
آقا سید مهدی بیدار می شود، با کمال خونسردی به او می گوید:
می خواهی این فرش را چه کنی؟
دزد می گوید: می خواهم آن را بفروشم.
آقا سید مهدی می گوید: اگر خودت آن را بفروشی از تو ارزان میخرند، من اين فرش را به تو میبخشم، حلالت باشد.
فرش را ببر آخر بازار عباس آباد، بگو من را سید مهدی فرستاده؛ فرش را به قیمت بفروش و برو کاسب شو.
الله اکبر از این بزرگی!
بعدا دیدند همان شخص اهل عبادت و تقوا شده و از پول همان فرش کاسبی راه انداخته است.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چقدر قدمی که برای رسیدن
به هدفت کوچیک یا بزرگ باشه
تفاوتی نداره!
مهم اینه تو تسلیم نشی و ادامه
بدی😎💪
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 💓الهی که
🌸امروز و هر روز
💓ضربان قلبتان
🌸به لبخندهای مکرر
💓تکرار شودو هرآنچه به
🌸دل آرزویش را دارین
💓بی بهانه ای از آن شماشود.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سختى مرگ
حضرت يحيى پسر زكريا از پيامبران عصر حضرت عيسى (علیه السلام ) بود، با عيسى (ع ) دوستى و انس داشت ، يحيى از دنيا رفت ، پس از مدتى عيسى (ع ) بالاى قبر او آمد، از خدا خواست او را زنده كند، دعايش به استجابت رسيد، و يحيى زنده شد و از ميان قبر بيرون آمد، و به عيسى (ع ) گفت : از من چه مى خواهى ؟
عيسى (ع ) فرمود: مى خواهم با من همانگونه كه در دنيا ماءنوس بودى اكنون نيز ماءنوس باشى و با من انس بگيرى .
يحيى گفت : هنوز داغى و تلخى مرگ ، در وجودم از بين نرفته است ، و تو مى خواهى مرا دوباره به دنيا برگردانى و در نتيجه بار ديگر مرا گرفتار تلخى و داغى مرگ كنى ؟ آنگاه او عيسى (ع ) را رها كرد و به قبر خود بازگشت
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 چه شد که امام تب کرد؟!!!
🔶 حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) میفرمایند:اعلموا ان غیبتکم لاخیکم المومن من شیعه آل محمد اعظم فى التحریم من المیته.
📚 مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۳، ح ۱۰۳۸۹
🔷بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهلبیت است، از خوردن گوشت مرده حرامتر است
📖 داستانک:
حضرت آیت الله مظاهری در باره حضرت امام می فرمایند:در مدت بیش از دوازده سال که در دروس عالى ایشان شرکت داشتم، یک عمل مکروه از ایشان ندیدم. بلکه اگر شبهۀ غیبت و دروغى پیش مى آمد، حالت نگرانى به خوبى در چهرۀ ایشان نمایان مى شد.
🔺یادم نمى رود روزى امام به جلسۀ درس تشریف آوردند و به قدرى ناراحت بودند که نفسهاى تندى مى زدند. آن روز درس ندادند و به جاى درس، نصیحت تندى کردند و رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز نیامدند؛چون شنیده بودند که یکى از شاگردان ایشان، دربارۀ یکى از مراجع، غیبتى کرده بود
📔پابه پاى آفتاب؛ ج ۴، ص ۱۵۹
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔸داستانى از امام خمينى
امام خمينى (قدس سره ) فرمود: وقتى كه ما در حبس بوديم ، و بنا بود كه حالا ديگر از حبس بيرون بيائيم و برويم قيطريّه و در حصر (تحت نظر) باشيم (در سال 1343 ه ش ) رئيس امنيت آن وقت در آنجا (زندان ) حاضر بود، كه ما بنا بود از آن مجلس برويم ، ما را بردند پيش او، او ضمن صحبتهايش ، گفت : آقا سياست عبارت از دروغگوئى است ، عبارت از خدعه است ، عبارت از فريب است ، عبارت از پدر سوختگى است ، اين را بگذاريد براى م.
من به او گفتم : اين سياست مال شماست ...
البته سياست به آن معانى كه اينها مى گويند كه دروغگوئى ، چپاول مردم با حيله و تزوير و ساير چيزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم ، اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد، اين سياست شيطانى است ، اما سياست به معناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند، به آنجائى كه صلاح جامعه صلاح افراد است ، اين در روايات ما براى نبى اكرم (ص ) با لفظ سياست ، ثابت شده است و در زيارت جامعه (در مورد امامان ) آمده : ساسة العباد: يعنى سياستمداران بندگان .
و در آن روايت هم هست كه پيغمبر (صل الله علیه وآله و سلم ) مبعوث شد كه سياست امت را متكفّل باشد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
🇮🇶دیدی اگه اربعین زبان عراقیها
رو بلد بودی چقدر بهتر بود؟🚩😬
هنوزم دیر نشده،تا اربعین بعدی
یک ساااااااااال وقت داری😍⏰
توی این کانال ۱۰۰ هزااااار نفر دور هم
جمع شدن و بـه نیت اربـعـیـن بـعـدی
یادگیری لهجه عراقی رو دوباره از
اول شروع کردند🤩📝👇
https://eitaa.com/joinchat/2546335747Cf9fa0a692d
آموزشها کاملا رایگان و به عشق
سـیـدالـشـهداء عـلـیـه السلامه🕌
🔥سریع عضو شو تا حذف نشده🏃♂😱
.
اگر نخوای موفق بشی کسی نمیتونه کمکت کنه
اگر هم بخوای کسی نمیتونه جلوتو بگیره...
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#یکی_از_شاهکارهای_پزشکی_بعثیها!!
🌷یکی از شاهکارهای پزشکی آنها عمل جراحی روی صورت یکی از دوستان، به نام محمدجواد طُرفی بود. او عرب زبان بود و اهل خرمشهر. بعثیها هنگام عمل جراحی، هر چه کینه داشتند سر او خالی کرده بودند. جریان از این قرار بود که محمدجواد فک نداشت و دهانش غنچه بود. او غذایش را آبکی میکرد و با لوله خودکار مینوشید. پوست صورتش وصله پینه شده بود و مرتب از چشمش اشک میآمد. پوست او هنگام انفجار از هم پاشیده بود.
🌷عراقیها هم یک تکه از پوست سینهاش را روی گونهاش پیوند زده بودند. ولی وقتی پوست سینه را میبریدند، چند سانت کم آورده بودند؛ برای همین قسمتی از پوست پیشانی را کنده و روی گونه و زیر چشمش وصله کرده بودند. غافل از اینکه چند تا از پیازهای موی سر، روی این پوست قرار دارد. این چند تار مو رشد میکردند و داخل چشمانش فرو میرفتند. برای همین هم هر روز صبح باید یک نفر این موها را کوتاه میکرد که بتواند جایی را ببیند و از چشمش اشک نیاید. خدا را شاکریم که حزب بعث را نابود کرد و به سزای عملشان رساند.
#راوی: جانباز و آزاده سرافراز مجتبی جوادی شریف
منبع: سایت روزنامه کیهان
❌❌ امنیت اتفاقی نبوده و نیست!
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیتالله_خامنهای
#تفسیر
#سوره_حشر_۱۲
خودفراموشی موجب خارج شدن انسان از دین
۱۳۶۱/۰۶/۲۶
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حق همیشه گرفتنی است؟
🔹 دکتر عزیزی، روانشناس
✾📚 @Dastan 📚✾
📌 انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه
🔸 نخستین روزنامه ی فارسی زبان ایران وقایعِ اتّفاقیّه نام داشت. انتشار این روزنامه در سومین سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و به دستور میرزاتقی خان امیرکبیر، صدر اعظم با کفایت آن دوره آغاز شد.
🔸امیرکبیر در دوره صدارت سه سال و سه ماهه خود، اصلاحات زیادی در زمینههای آموزشی، اجتماعی و سیاسی ایران آغاز کرد. امیرکبیر دارُالفُنون را بنیان نهاد، مسجد و مدرسه دینی ساخت، بستنشینی در بیوت علما و تعزیهخوانی را محدود و شورش بابیها را سرکوب کرد. او با دسیسه اطرافیان شاه از مقام خود برکنار و به کاشان تبعید شد و به دستور شاه به قتل رسید.
🔹 در دوران صدارت او روزنامه وقایع اتفاقیه نیز به چاپ رسید که مدیریت و سردبیری این روزنامه را بر عهده ی حاج میرزا تذکره چی گذاشت، ولی اخبار آن تحت نظارت امیرکبیر گردآوری می شد. چهل و یک شماره از این روزنامه در عصر صدارت امیرکبیر منتشر شد و چهل و نهمین شماره ی آن حاوی خبر قتل این شخصیت کاردان و میهن دوست بود.
🔹 هدف از انتشار این نشریه را «تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه» ذکر کردهاند. مطالب نشریه چهار سرفصل داشت: «اخبار خود دارالخلافه»، «سایر بلاد ممالک محروسه» یا «اخبار ولایات»، «اخبار دول خارجه»، و «احوالات متفرقه». بعدها، به مناسبت سفرهای ناصرالدینشاه، سرفصل «اردوی همایون» به آن افزوده شد.
#تقویم_تاریخ
#ربیع_الثانی_۵
#وقایع_اتفاقیه
#امیر_کبیر
✾📚 @Dastan 📚✾
#تلنگر
📱 یک وقتایی تنهایی و کسی حواسش بهت نیست، گوشیتو برمیداری و میری تو اینستاگرام، میخوای بری یک سری به پستهای دوستات بزنی، اما شیطان میاد سراغت؛ کارش همینه! وسوسه... فکر گناه میندازه به جان و دلت. اما یک لحظه صبر کن. فقط یک لحظه! تو این لحظه به این آیه فکر کن: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ؛ چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را میبیند...»
📚انعام / ۱۰۳
👁 خدا الان حواسش بهت هست. تازه چشمهای امام زمان هم بهت توجه میکنن! حالا بازم دلت میاد به شیطان بگی چشم؟ یک نفس عمیق بکش و شیطان رو لعنت کن تا از فکرت بره بیرون... امام زمان، یارِ پاکدامن میخوان، یکی مثل عباس!
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆شكوه دشمن شكن امام كاظم (علیه السلام )
شخصى بنام نفيع انصارى كنار در كاخ هارون الرشيد (پنجمين خليفه عباسى ) ايستاده بود، در اين هنگام ناگاه ديد شخصى سوار بر الاغ نزديك كاخ آمد، دربان تا او را ديد با احترام شايانى از او استقبال كرد و با شتاب داخل كاخ شد و اجازه گرفت و آن شخص سوار الاغ خود وارد كاخ گرديد.
نفيع انصارى از عبدالعزيزبن عمر (يكى از شخصيتها كه در آنجا بود) پرسيد: اين آقا چه كسى بود كه آنهمه مورد احترام قرار گرفت ؟
عبدالعزيز گفت : اين آقا، بزرگ خاندان ابوطالب و سرور خاندان آل محمّد (ص ) يعنى موسى بن جعفر (ع ) بود.
نفيع گفت : من كسى را عاجزتر و خوارتر از اين درباريان (هارون ) نديدم كه در مورد مردى كه مى تواند آنها را از تخت سلطنت به زير بكشد اين گونه رفتار كنند و آنهمه از او احترام به عمل آورند، آگاه باش كه اگر و (امام كاظم ) بيرون آمد من به گونه اى با او برخورد كنم تا او را كوچك و سرافكنده نمايم .
عبدالعزيز به نفيع گفت : چنين كارى نكن ، زيرا اين شخص (امام كاظم ) از خاندانى است كه : اندك است كسى متعرّض آنها شود و سرشكسته و شرمنده نگردد، آن هم شرمندگى اى كه ننگ آن تا آخر دنيا باقى بماند.
ولى نفيع كه كى فرد خودخواه و از خود راضى بود، سخن عبدالعزيز را، تحويل نگرفت و تصميم گرفت كه امام موسى بن جعفر (ع ) را هنگام خروج ، با گفتار نابجاى خود كوچك نمايد.
امام كاظم (ع ) از كاخ بيرون آمد، نفيع با كمال گستاخى به جلو رفت و افسار الاغ آنحضرت را گرفت و گفت : آهاى ! تو كيستى ؟
امام فرمود: آهاى ! اگر از نسب من مى پرسى ، من پسر محمّد حبيب اللّه فرزند اسماعيل ذبيح اللّه فرزند ابراهيم خليل خدا هستم .
و اگر از وطنم مى پرسى ، اهل همان محلى هستم كه خداوند حج آن را بر همه مسلمين ، اگر تو از آنها هستى ، واجب نموده است ، يعنى اهل مكه هستم ، و اگر قصد فخر فروشى دارى ، سوگند به خدا مشركين قوم من (قريش ) حاضر نشدند تا مسلمين قوم تو را همتاى خود قرار دهند، بلكه (در جنگ بدر) گفتند: اى محمّد (صل الله علیه وآله و سلم )! همتاهاى ما از قريش را به ميدان ما بفرست !
و اگر منظور تو، آوازه و نام است ما از افرادى هستيم كه خداوند در نمازهاى يوميه واجب كرده كه بر ما درود بفرستى و بگوئى اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد: خدايا درود بفرست بر محمّد (صل الله علیه وآله و سلم ) و آل محمّد (ص ) ، ما همان آل محمّد (ص ) هستيم افسار الاغ را رها كن .
نفيع كه از بيانات قاطع امام كاظم (ع ) لرزه بر اندام شده بود، با كمال شرمندگى و سرافكندگى ، افسار را رها كرد و از آنجا دور شد.
عبدالعزيز، او را ديد به او گفت : نگفتم به تو كه نمى توان با اين ها (كه از خاندان نبوت هستند) سر به سر گذاشت ؟.
آرى بايد گفت :
چراغى را كه ايزد برفروزد
هر آنكس پف كند ريشش بسوزد
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #زیتون_سرخ از امروز روی آنتن تلویزیون
🔻مجموعه کمیکموشن «زیتون سرخ» محصول جدید #مرکز_انیمیشن_سوره با روایتی از تاریخ اشغال #فلسطین توسط رژیم صهیونیستی از امروز ١٧ مهر ساعت ۱۵:۳۰ روزانه از #شبکه_دو پخش میشود و همزمان از دیگر شبکهها روی آنتن میرود.
🔹این اثر همچنين از پلتفرمهای تلوبیون، شاد، روبیکا، آپارات، نماشا، مایکت و گپفیلم نیز در دسترس است.
🎞 #سازمان_سینمایی_سوره
@soureh_cinem
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و درود بر شما مهربانان🕊
روزتـون بـخیر و نیکی
سبدی از پر طاووس سفید🕊
خرمنی سبز به پهنای جهان
گنجی انباشته از عشق نهان🕊
دستـه گـلی از رنگ نیـاز
هـمه تـقدیم شمـا
دلتون شاد و لبتون پر خـنده بـاد🕊
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆زاهد نادان
زاهدى از مردم كناره گرفت و به بيابان رفت و در محل خلوتى مشغول عبادت شد، و تصميم گرفت در انزوا و تنهائى به سربرد، و وارد شهر و اجتماع مردم نشود.
او در كنج خلوت عبادت خود عرض مى كرد: خدايا رزق و روزى مرا كه قسمت من كرده اى به من برسان هفت روز گذشت ، و هيچ غذائى بدستش نرسيد و از شدت گرسنگى نزديك بود بميرد، به خدا عرض كرد: خدايا روزى تقسيم شده مرا به من برسان و گرنه روحم را قبض كن ، از جانب خداوند به او تفهيم شد كه : به عزّت و جلالم سوگند، رزق و روزى به تو نمى رسانم تا وارد شهر گردى و به نزد مردم بروى .
او ناگزير شد وارد شهر شد، يكى غذا به او رسانيد، ديگرى آب و نوشيدنى به او داد، تا سير و سيراب گرديد، او به حكمت الهى آگاهى نداشت در ذهنش خطور كرد كه مثلا چرا مردم به او غذا رساندند، ولى خدا نرسانيد و... از طرف خداوند به او تفهيم شد كه آيا تو مى خواهى با زهد (ناصحيح خود) حكمت مرا از بين ببريد آيا نمى دانى كه من بنده ام را بدست بندگانم روزى مى دهم ، و اين شيوه نزد من محبوبتر است از اينكه بدست قدرتم روزى دهم .
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
💠 ثمره خدمت به خلق خدا در برزخ
🔹علاّمۀ مجلسى«ره» با آن مقامات بلند علمى و معنوى و خدمات فراوانى كه به اسلام و مسلمانان كرده است و اكنون در محضر رسول الله«ص» است، وقتى به خواب مرحوم جزائرى«ره» آمد، فرمود: دو چيز خيلى براى من نفع داشت.
🔸يكى اينكه روزى از كوچههاى يهودىنشين اصفهان رد مىشدم و سيبى در دست داشتم. ديدم يك كودك در آغوش مادرش، آن سيب را ديده و براى آن ذوق كرد. من نيز آن سيب را به او دادم. اين عمل، يعنى خوشحالكردن آن كودك كه ظاهراً يهودى هم بوده، براى علامۀ مجلسى«ره» بسيار مفيد واقع شده است؛ يعنى آن عمل به ظاهر كوچك و ناچيز، ارزش و فايدۀ فوقالعادهاى نزد اهل ملكوت و در برزخ داشته است.
🔸علامۀ مجلسى«ره» دربارۀ دوّمين عملى كه در راحتى برزخ او تأثير داشته، مىفرمايد: روزى به مسجد مىآمدم و تگرگ تندى گرفت. ديدم يك بچّه گربه زير تگرگ است و راه نجاتى ندارد، دلم براى او سوخت و بچه گربه را زير عباى خود گرفتم تا تگرگ تمام شد و سپس او را رها كردم. كمك به اين بچّه گربه نيز براى من بسيار سودمند بود.
📚برگرفته از کتاب معاد، سرنوشت جاودانۀ انسان اثر آیتالله العظمی مظاهری، ص 89.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆هدهد و سليمان
در زمان حضرت سليمان (علیه السلام ) آنحضرت رهبر و زمامدار مردم بود و مقرّ حكومتش بيت المقدس و شام بود، و خداوند اختيارات و امكانات بسيار در اختيار او قرار داده بود، تا آنجا كه رعد و برق و باد و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حيوانات ديگر تحت فرمان او زبان همه آنها را مى دانست .
هدف حضرت سليمان (ع ) اين بود كه همه انسانها را به سوى خدا و توحيد برنامه هاى الهى دعوت كند و از هر گونه انحراف و گناه باز دارد، و همه امكانات را در خدمت جذب مردم به سوى خدا قرار دهد.
در همين عصر در سرزمين يمن بانوئى به نام بلقيس بر ملت خود حكومت مى كرد و داراى تشكيلات عظيم سلطنتى بود، ولى بقليس و ملش بجاى خدا، خورشيدپرست و بت پرست بودند و از برنامه هاى الهى به دور بوده و راه انحراف و فساد را مى پيمودند، بنابر اين لازم بود كه حضرت سليمان (ع ) با رهبريها و رهنمودهاى خردمندانه خود آنها را از بيراهه ها و كجرويها به سوى توحيد دعوت كند، مالارياى بت پرستى را كه مسرى نيز بود، ريشه كن نمايد.
روزى حضرت سليمان بر تخت حكومت نشسته بود، همه پرندگان كه خداوند آنها را تحت تسخير سليمان قرار داده بود با نظمى مخصوص در فضاى بالاى سر سليمان كنار هم صف كشيد بودند و پر در ميان پر نهاده و براى تخت سليمان سايه تشكيل داده بودند تا تابش مستقيم خورشيد، سليمان را نيازارد، در ميان پرندگان هدهد (شانه به سر) غايب بود، و به اندازه جاى او فضا خالى بود و همين جاى خالى او باعث شده بود كه خورشيد از آنجا به نزديك تخت سليمان بتابد.
سليمان ديد روزنه اى از خورشيد به كنار تخت تابيده ، سرش را بلند كرد و به پرندگان نگريست ، و دريافت هدهد غايب است و پرسيد: چرا هدهد را نمى بينم يا اينكه او از غايبان است و بخاطر عدم حضورش او را مجازات شديد يا ذبح مى كنم مگر اينكه دليل روشنى براى عدم حضورش بياورد.
چندان طول نكشيد كه هدهد آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سليمان چنين گزارش داد:
من از سرزمين سبا، يك خبر قطعى آورده ام ، من زنى را ديدم كه بر مردم (يمن ) حكومت مى كند، و همه چيز مخصوصا تخت عظيمى را در اختيار دارد، ولى من ديدم آن زن و ملتش خورشيد را مى پرستند و براى غير خدا سجده مى نمايند، و شيطان اعمال آنها را در نظرشان زينت داده و از راه راست باز داشته است و آنها هدايت نخواهند شد، چرا كه آنها خدا را پرستش نمى كنند؟... خداوندى كه معبودى جز او نيست و پروردگار و صاحب عرش عظيم است .
حضرت سليمان عذر غيبت هدهد را پذيرفت ، و فورا در مورد نجات ملكه سبا و ملتش احساس مسئوليت نمود و نامه اى براى ملكه سبا (بلقيس ) فرستاد و او را دعوت به توحيد كرد، نامه كوتاه بود اما بسيار پر معنا و در آن نامه چنين آمده بود: بنام خداوند بخشنده مهربان ، توصيه من اين است كه برترى جوئى نسبت به من نكنيد و به سوى من بيائيد و تسليم حق گرديد. سليمان (ع ) نامه را به هدهد داد و فرمود: ما تحقيق مى كنيم ببينيم تو راست گفتى يا دروغ ؟ اين نامه را ببر و بر كنار تخت ملكه سباء بيفكن ، سپس برگرد تا ببينم آنها در برابر دعوت ما چه مى كنند؟!
هدهد نامه را با خود برداشت و از شام به سوى يمن ره سپرد، از همان بالا را كنار تخت بلقيس آن نامه برداشت و خواند و دريافت كه نامه بسيار مهمّى است و از طرف شخص بزرگى فرستاده شده است ، تصميم گرفت با رجال كشورش در اين باره به مشورت بپردازد.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
بابت درهای بسته زندگی ات از خدا شکر گزار باش چون اونا تور به سمت بهتری هدایت میکنن
خدایا حکمتت رو شکر ...🍃🍃🍃
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷سه بار برایش
درجــه تشویقی آمــد، نگرفت.
تهِ دلش این بود که کار برای #خدا این حرف ها را ندارد
🌷بـی هیچ ادعایـی میگفت:
اگــر برای همهٔ بچه های لشکــر ، تشویقی آمد،
چشــم؛ من هم میگیرم...!
سردار بی ادعا #شهیدمحمودرادمهر 🌹
شهادت ۱۳۹۵ خانطومان ، سوریه
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آیتالله_خامنهای
#تفسیر
#سوره_حشر_۱۳
خودفراموشی بدترین مصیبتها برای انسان است.
۱۳۶۱/۰۷/۲
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥تلنگر
مرجع تقلیدی که هرگز به حج نرفت!
حضرت آیت الله العظمی #مرعشی_نجفی هرگز به سفر حج نرفت، وقتی علت را از ایشان جویا می شدند، می فرمودند که من مستطیع نیستیم.
یکی از نزدیکان ایشان خرج سفر حج را به ایشان هدیه کرد، ایشان این پول را خرج یکی از بیمارستانهای قم کردند، وقتی از ایشان علت این کار را پرسیدند، ایشان در پاسخ گفتند اگر من به این سفر می رفتم و یک زن به علت نبود امکانات در این بیمارستان می مرد، وقتی من می گفتم «لبیک» خداوند به من می گفت «لا لبیک».
او وصیت کرده بود که جنازه ام را به جای دفن کردن در حرم در دهلیز کتابخانه ام دفن کنید تا زیر پای جویندگان علم و دانش باشم، کتابخانه ایشان یکی از کتابخانه های بزرگ جهان است که بخشی از کتاب های آن را از طریق خواندن نماز استیجاری تهیه و خریداری کرده بود .
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤داستان تشرف یک پیرمرد محضر آقا بقیه الله...
🌱یاد مداوم امام به شدت تربیت سازه
🎙استاد محمودی
#امام_زمان
#نسل_ما_نسل_ظهور_است_اگر_برخیزیم
✾📚 @Dastan 📚✾