eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.3هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر کسی دور و بر من بود، قیام می‌کردم! به مناسبت سوم آذر سالروز ارتحال آیت الله شاه‌آبادی استاد حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیهما «...آقایان روحانیون نباید خود را از سیاست دور نگه دارند. ...از همه عارف‌تر، امام بود. چه کسی در کشور به حدّ عرفان امام می‌رسید؟ دیدید چگونه وارد میدان شد؟ مثل شیر. امام درباره‌ی استاد بزرگوار خود _مرحوم آقای شاه آبادی_ گفته بودند که ایشان اهل مسائل سیاسی بودند. همچنین من در جایی از امام شنیدم که مرحوم آقای شاه‌آبادی روی منبر گفته بودند که اگر کسی دور و بر من بود، قیام می‌کردم. بنابراین عرفان موجب نمی‌شود که انسان برود در گوشه‌یی بنشیند. البته درست فهمیدن مسائل سیاسی و سالم طرح کردن آن، مسأله‌ی دیگری است؛ اما انزوا و انعزال از سیاست، به‌هیچ‌وجه مصلحت نیست» رهبر معظم انقلاب 77/1/24 خوانش آثار ✾📚 @Dastan 📚✾
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب اجازۀ مصرف‌‎کردن «رد مظالم» را برای کمک به مردم غزه و لبنان را دادند 🔹مظالم، انواع آن و اینکه چه نوع رد مظالمی را می‌توانیم با دستور حاکم شرع به مردم مظلوم غزه و لبنان بدهیم را در ویدیو ببینید. ✾📚 @Dastan 📚✾
✅ داستان کوتاه 🌷 خطر اوّلین گناه در بنی اسـرائیل عابدي به نام برصـیصا زندگی می کرد. مدت درازي عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانده بود. کارش به جایی رسـیده بود که دیوانگان را با دعاي خویش شفا می داد. روزی زنی از خانواده اي بزرگ دیوانه شد. برادرانش او را به عبادتگاه برصیصا آوردند تا بر اثر دعاي او خوب شود. آنها خواهرشان را نزد برصیصا گذاشته و برگشتند. شیطان پیوسته برصیصا را وسوسه نمود و جمال زن را در نظرش جلوه می داد. زنی زیبا با مردی تنها بدون مانع؟ بالاخره شیطان کارش را کرد و برصیصا نتوانست خود را نگه دارد. زن از برصیصا آبستن شد. برصیصا فهمید که زن حامله شده. از ترس رسوایی، او را کشت و دفن نمود. شیطان پس از این پیشامد، ماجرا را به گوش برادران رساند و محل دفن خواهرشان را هم به آنان گفت. کم کم داستان پخش شد، تا به گوش سلطان شهر رسید. سلطان با عده اي پیش برصیصا رفت و از جریان جویا شد. برصیصا به همه ی کردار زشت خود اعتراف نمود. سلطان دستور داد او را به دار آویختند. همین که برصیصا بر چوبه دار بالا رفت، شیطان پیش او آمد و گفت: آن کسی که تو را به این مرحله خطرناك گرفتار نمود، من بودم. اینک نیز اگر نجات می خواهی، باید از من اطاعت کنی. برصیصا گفت: چه گونه اطاعت کنم؟ شیطان گفت: یک مرتبه در مقابل من سجده کن . برصیصا گفت: اکنون که بر فراز دار هستم، چگونه سجده کنم؟ شیطان گفت: من به یک اشاره ي تو به قصد سجده قناعت می کنم. برصـیصا با سـر اشاره به سـجده کرد و در آخرین لحظات زندگی با سجده بر شیطان کافر شد، و پس از چند دقیقه به دار آویخته شد. خداوند در آیه 16 و 17 سوره حشر اشاره به همین داستان می نماید: شیطان به انسان گفت: «کافر شو. اما هنگامی که کافر شـد، شیطان گفت: من از تو بیزارم، من خودم از ارباب عالمیان می ترسم.» سرانجام کار هر دو این شد، که هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، و براي همیشه خواهند سوخت. این است کیفر ظالمان. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 211 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅 ✍ دینت را از جای درست فرابگیر 🔹اسلام باید از سرچشمه‌اش آموخته شود، که اگر از سرچشمه‌اش فراگرفته نشود مانند آن است که شما در دل طبیعت نشسته‌اید و کتری آب خود را برای خوردن چای، از نهری پُر می‌کنید که در بالادست‌ها کسی در آن ظرف می‌شوید و دیگری در آن نهر استحمام می‌کند. 🔸پس اگر طعم این چای بد بود، خطا از خود شماست که نتوانسته‌اید از چشمه‌اش کتری را پر کنید. مشکل از چشمه نبوده است. ✾📚 @Dastan 📚✾
📌 درگذشت آیت الله سید ابوالفضل میرمحمدی 🔹 آیت‌ الله سید ابوالفضل میرمحمدی زرندی در سال‌ ۱۳۰۲ ش در اطراف ساوه‌ متولد شد. تحصیلات‌ ابتدایی‌ را در زادگاهش‌ به‌ پایان‌ رساند و در سال‌ ۱۳۲۰ وارد حوزه‌ علمیه‌ قم‌ شد. 🔻 آیت‌ الله میرمحمدی از همان‌ ابتدای‌ تحصیل‌ از دریافت‌ شهریه‌ و وجوه‌ شرعی‌ امتناع‌ می نمود. وی داماد فقیه‌ وارسته‌ آیت‌ الله‌ العظمی‌ سید احمد زنجانی‌ است و همواره‌ این‌ وصلت‌ را از جمله‌ توفیقات‌ خود می‌ دانست. ▫️ از جمله مسئولیتهای او پس از انقلاب می توان به «رئیس دادگاه انقلاب قم»، «عضو هیئت عفو حضرت امام»، «رئیس شعبه دوم دیوان عالى کشور» «عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» و «عضو مجلس خبرگان رهبرى» و ... اشاره کرد. آیت‌ الله میرمحمدی در۳ آذر ماه ۱۳۹۸ به رحمت ایزدی پیوست. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 💕 🌷آن موقع ما در بیمارستان الزهرا اقامت داشتیم. در یکی از حملات، یکی از سربازان که در اثر اصابت ترکش خمپاره به شکمش به بیمارستان اعزام شده بود، خونریزی بسیار شدیدی کرده بود. ترکش به پهلویش خورده بود و بعد از عبور از کیسه صفرا، کلدوک و پورتاهپاتیس (ورید باب) را هم قطع کرده بود. خونریزی خیلی زیاد بود و من به اتفاق یک دستیار او را عمل می‌کردم. کلاپی گذاشتم روی وریدها، وریدها خونریزی‌شان بند آمده بود و سپس شروع کردم به ترمیم تک تک اعضاء قطع شده که.... 🌷که متوجه خونریزی بسیار زیاد بیمار شدم. ادامه عمل، تحت چنین شرایطی خطرناک و مرگ‌آور است. دقیقاً یادم هست که جمعاً ۵۶ واحد خون و سرم به او دادیم که ۳۶ واحدش خون بود. مریض از همه جایش خونریزی کرده بود، چون انسداد انعقادی می‌داد. در مسیر (این را همکارانمان به خوبی می‌دانند) ترانفوزیسیون می‌شود. چون ما در بیمارستان ام.اف.پی نداشتیم و من به خون تازه که در آن مواد انعقادی وجود داشته باشد نیاز داشم تا بتوانم عملم را انجام بدهم. 🌷فداکاری سربازها برایم جالب بود که همگی برای خون دادن توی صف ایستاده بودند و من واقعاً اشک می‌ریختم و کار می‌کردم. چون خون این‌ها واقعاً لازم بود و علی‌رغم این‌که خودشان به این خون‌ها برای ادامه نبرد احتیاج داشتند، ولی می‌آمدند و خون می‌دادند و من آخرین بخیه‌ها را می‌زدم، با ادامه عمل، خونریزی قطع شد و او خوشبختانه خوب شد و چندی بعد مرخص شد. 📚 کتاب "همپایِ مردان خطر" ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹 چاهی عمیق در دوزخ  🌹 در روايت صحيح بسيار مهمى از رسول خدا (ص) روايت شده كه فرمود : روزى امين وحى براى اداى وحى به نزد من آمد . هنوز آنچه را كه بايد بر من بخواند تمامش را نخوانده بود كه ناگهان آوازى سخت و صدايى هولناك برآمد . وضع فرشته وحى تغيير كرد ، پرسيدم : اين چه آوازى بود ؟ گفت : اى محمد ! خداى تعالى در دوزخ چاهى قرار داده ، سنگ سياهى در آن انداختند ، اكنون پس از سيزده هزار سال آن سنگ به زمين آن چاه رسيد . پرسيدم : آن چاه جايگاه چه كسانى است ؟ گفت : از آنِ بى نمازان و شرابخواران ! 🌷کتاب عبرت آموز / استاد انصاریان ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕سـلام صبحتون بخیر 🌸پیشکش اول صبح 💕یک سلام گرم 🌸با عطر گل های بهشتی 💕از باغ آرامش 🌸و پر مهرخداست 💕امروزتان متبرک 🌸به نگاه مهربان خدا🐬👩‍❤️‍👨🐠 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔹لطف حضرت امیرعلیه السلام به شیعیان و دوستانشان اما خوشا به حال شیعیان و دوستان امیر المومنین علیه السلام که چقدر مورد لطف و عنایت حضرت قرار می‌گیرند. حضرت اميرالمومنين علیه السلام مي‌فرمايد: که بهشت هشت در دارد، دراول، مال انبيا و صالحين است. در دوم اختصاص به شهدا و صديقين دارد. پنج درديگر مال شیعیان و دوستان علي علیه السلام است. حضرت مي‌فرمايد: به عزت و جلال حق قسم من دم پل صراط مي‌ايستم و مرتب مي‌گويم: رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّي وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَالَانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا یعنی پرودگارا، شیعیان و دوستان و یاوران من و هرکس که در دنیا از من تبعیت می‌کرد را حفظ بفرما. 🔸در ادامه روایت مي‌فرمايد:‌ صدايي از عرش الهی به گوش می‌رسد که حضرت حق می‌فرماید: دعاي تو را مستجاب کردم و شفاعت تو را در مورد شیعیانت پذیرفتم. آنگاه هر کدام از شیعیان و دوستان من و کسانی که من را یاری نمودند و با عمل یا گفتار با دشمنان من جنگیدند شروع به شفاعت می‌کنند و در مورد هفتاد هزار از دوستان و همسایگانش شفاعت می‌کنند.اما یک در دیگر می‌ماند که مخصوص سایر مسلمین است. کسانی که شهادت به وحدانیت خدا بدهند و در قلبشان به اندازه ذره‌ای بغض و کینه ما اهل بیت را نداشته باشند. 📚(بحارالأنوار ج : 8 ص : 39، الخصال ج : 2 ص : 408) ✾📚 @Dastan 📚✾
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 جلسات تفسیر رهبر معظم انقلاب 📍قسمت هفتم 📚 عنوان: گاهی مومنین هم خیانت می‌کنند 📖 تفسیر سوره ممتحنه 🗓۱۳۶۱/۰۷/۳۰ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شب تاريك و راه محرمانه تاريكى شب فضاى مدينه را فرا گرفته بود، حضرت صادق عليه السلام به تنهايى و محرمانه از خانه خويش با بار سنگينى بيرون آمد و راه (ظله بنى ساعده ) كه محل تجمع فقراء بود پيش كشيد. فقط (معلى بن خنيس ) كه از صحابه نزديك آن حضرت بود متوجه شد، او با خود چنين مى گفت مگر سزاوار است حضرت را در اين ظلمت و تاريكى شب تنها بگذرم ، چند قدم دورتر از امام آهسته آهسته بدنبال حضرت مى رفت ، در اين حال متوجه شد كه چيزى از دوش حضرت بر زمين افتاد، زمزمه اى شنيد كه آقا مى گويد خدايا اين را به ما برگردان . (معلى بن خنيس ) ناچار شد خود را آشكار كند، جلو رفت و سلام كرد، امام عليه السلام او را شناخت و فرمود: اين نان ها كه بر روى زمين ريخته جمع كن و به من بده ، او كم كم نان ها را از روى زمين برداشته و به حضرت مى داد و امام عليه السلام تمام آن ها را در انبان مى ريخت ، انبان هم آن قدر سنگين بود كه يك نفر به سختى مى توانست حمل كند، معلى عرض ادب كرد و عرضه داشت آقا اگر اجازه بفرمائيد من خودم به دوش كشيده و به هركجا كه بفرمائيد بياورم . حضرت اجازه نداد و فرمود: من از او سزاوارترم ، به دوش كشيد و هر دو به راه افتادند، وقتى كه به محل مذكور رسيدند همه فقرا در خواب بودند، حضرت امام صادق عليه السلام كليه نان ها را يكى يكى ، دوتا دوتا، كنار سر آن ها گذاشت و برگشت. واعظ اجتماع ، ص 324. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆انفاق همسر فرماندار بلخ در روزگاران گذشته اهالى بلخ ، در اثر ندادن ماليات ، مورد غضب خليفه وقت فرار گرفتند و خليفه تصميم گرفت آنان را مجازات نمايد. از اين رو فرماندارى جديد، به شهر بلخ منصوب كرد و دستور داد: هرگونه كه شده از مردم ماليات بستاند و در اين راه از هيچ ظلم و زورى فروگذار نكند. فرماندار جديد به همراه خانواده اش به بلخ رفت و دستور خليفه را براى مردم بيان كرد. مردم كه وضع را چنين ديدند به فكر چاره افتادند و تصميم گرفتند ماجرا را، با همسر فرماندار جديد كه ، زنى نيكوكار و با ايمان بود، در ميان بگذارند. همسر فرماندار بلخ كه ، مردم تهيدست و پابرهنه بلخ را مشاهده كرد و سخنان شان را شنيد، بسيار متاءثر گشت و پيراهن گرانبهايش كه به جواهرات آراسته بود و در برخى عروسى ها مى پوشيد و قيمتش خيلى بيشتر از ماليات مى شد، به شوهرش داد و گفت : اين پيراهن را به جاى ماليات مردم بلخ ، نزد خليفه بفرست . خليفه ، چون پيراهن را مشاهده كرد و ماجرا را شنيد از نيكوكارى زن ، بسيار خوشش آمد. از اين رو پيراهن را به زن برگرداند و دستور داد تا هيچ مالياتى از مردم بلخ گرفته نشود. مدتى بعد، فرماندار، پيراهن را به زن خود برگردانيد، و گفت : كه خليفه خيرخواهى تو را تحسين كرده است . زن از شوهر پرسيد: آيا خليفه پيراهن مرا ديد؟ شوهر پاسخ داد: بلى . زن گفت : چون بر پيراهن من ، نامحرمى نظر كرده است ، ديگر آن را نمى پوشم و بهايش را اختصاص به ساختن يك مسجد مى دهم . پيراهن ، فروخته شد و با دو سوم پولش مسجدى بنا شد. يك سوم پول را هم در يكى از ستونهاى مسجد پنهان كردند تا هر وقت مسجد احتياج داشت آن را به مصرف برسانند. فضيلت زنان ، دكتر رجبعلى مظلومى ، ص 41-40. ✾📚 @Dastan 📚✾