eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ السَّلاَمُ عَلَى بَقِيَّةِ اللَّهِ فِي بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ... سلام بر مولایی که زمینیان، عطر خدا را از وجود او استشمام می کنند؛ سلام بر او و بر روزی که حکومت خدا را روی زمین برپا خواهد کرد. 📚صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله، ص 631.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبا آموزنده و خواندنی بچه که بودم یه بار بابام با عموم تو خونه ما بحث‌شون شد درحدی که همسایه‌ها اومدن تو کوچه و میخواستن زنگ بزنن پلیس بیاد. عموم رفت و دو سه روز بعد زن عموم زنگ زد به مامانم و بدون اینکه کلمه‌ای راجع به دعوا حرف بزنه گفت عصر هستین یه سر بیاییم اونجا؟ مامانم هم گفت آره و باز بابام داغ کرد و گفت بیخود کردن و فلان ولی مامانم گفت من مهمون رو از خونه‌ام بیرون نمی‌کنم. خلاصه اومدن و یادمه زمستون هم بود، زن عموم کیک درست کرده بود و اومدن نشستن و تا نیم ساعت فقط زن عموم و مامانم حرف میزدن از بافتنی و طرز تهیه کیک و مدرسه و ... بابام و عموم هیچی نمی‌گفتن فقط تلویزیون نگاه می‌کردن. زن عموم میل بافتنی و کاموا رو از کیفش درآورد و ما هم دیگه کم‌کم از اتاق دراومدیم بیرون. همچنان بین بابام و عموم سکوت برقرار بود. دیگه یک ساعت که گذشت مامانم گفت شام بمونید و زن عموم هم قبول کرد ولی عموم قبول نمی‌کرد. ما هم گیر دادیم که بمونید و خلاصه تو تعارف‌ها مامانم پاشد برنج و خیس کرد و کاهو رو درآورد بیرون و به بابام گفت برو کباب بگیر. خلاصه با بابام و عموم رفتیم دنبال بچه‌ها که خونه بودن از اونور هم رفتیم کباب گرفتیم، موقع کباب خریدن عموم هم پیاده شد و رفت با بابام حرف زدن، کباب و گرفتیم بابام هم بستنی سنتی خرید و برگشتیم خونه و شام همگی کنار هم بودیم و یادمه بعد شام صدای خنده بابام و عموم خونه رو برداشته بود. این خاطره خیلی تو ذهن من پر رنگه. اهمیت رواداری و گذشت و حفظ رابطه‌هایی که ارزشمنده، تو هر رابطه‌ای اختلاف و درگیری به وجود میاد و نقش اطرافیان هم خیلی خیلی مهمه. من از زن عموم و مادرم رواداری و حفظ رابطه رو یاد گرفتم که چقدر ساده بدون اینکه دامن بزنن به دعوای شوهرهاشون تونستن این قضیه رو جمع کنند و همون عموم چه در زمان مریضی بابام چه بعد فوتش، یک لحظه ما رو تنها نذاشته و حواسش به ما بوده، شاید اگه همون دعوا می‌موند و کهنه می‌‌شد، اگه اختلاف‌ها شدیدتر می‌شد اتفاق‌های بدتری می‌افتاد. امروز هر چی اطرافم رو نگاه میکنم کافیه آدما یه اشتباه بکنن، سریع حذف میشن، آدم‌ها تنها شدن، هیچ‌کس تحمل شنیدن حرف مخالف رو نداره، همه میخوان به هم حمله کنن. ما خیلی چیزها به دست آوردیم ولی خیلی چیزها هم از دست دادیم. کاش روی تاب‌آوری و پذیرش آدم‌ها با هر عقیده و مسلکی که هستن بیشتر کار کنیم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✨﷽✨ ✅آیت الله حق شناس ره: شخصی آمد خدمت امام صادق‌ علیه السلام و عرض کرد: یابن رسول الله یک کمکی به من بفرما... حضرت فرمود: به نظرم دیشب نماز شب نخوانده‌ای، اگر خوانده بودی، امروز محتاج به سؤال نبودی!! اگر بخواهم این حجاب‌ها را بر طرف کنم و از این خانه ظلمانی بگذرم، باید پروردگار مرا یاری کند. امام عسکری‌ علیه السلام می‌فرماید: «إنّ الوصول إلی الله سفر لا یدرک إلا بإمتطاء اللیل»؛ سفر به سوی خدا ممکن نیست؛ مگر این‌که سحرها بلند شوی. (📚بحارالانوار/ج۷۵/ص۳۸۰) برای تمامی امور خود، خصوصا ترک گناه، باید از سحر و نمازشب کمک بگیریم. ‌‌‌‌. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ **دختری که با یک مسیر زندگی‌اش تغییر کرد**
داستان آموزنده 📝
سفر به اصفهان و تهران خواهرم پس از ازدواج، ساکن اصفهان شده بود و بعضی از اقوام مادرم نیز ساکن تهران
*** خواب غریب یک شب خواب دیدم در مکان مقدسی هستم که گنبد سبز رنگی مانند گنبد پیامبر؟ص؟ در مسجدالنبی در آنجا قرار دارد. همه به طرف آن گنبد می‌دویدند تا آن را از نزدیک زیارت کنند. من هم خواستم به طرف گنبد بروم، اما عده‌ای راه را به رویم بستند و گفتند: «تو نمی‌توانی بروی و باید از همین جا نگاه کنی». از خواب که بیدار شدم، اگر چه با خود می‌گفتم این فقط یک خواب است؛ اما حس غریبی داشتم و می‌دانستم این تنها یک خواب نیست و یک نشانه است. این حس، تمام ذهنم را درگیر کرده بود و نمی‌توانستم ماجرای آن خواب عجیب را فراموش کنم. ارتباط خوبم با زن­دایی‌ام، سبب شد جریان خواب را برایش تعریف کنم. زن­دایی وقتی خوابم را شنید، از من پرسید: «نیلوفر جان! نمازت را می‌خوانی؟». من که خجالت می‌کشیدم بگویم نه، به دروغ گفتم: «بله زن­دایی! نمازم را می‌خوانم». زن­دایی گفت: «پس این خواب به خاطر حجابت است. حجابت را رعایت کن عزیزم» و من به او قول دادم حجابم را رعایت کنم. چند وقتی از خوابی که دیده بودم، می‌گذشت و من بر خلاف قولی که به زن­دایی داده بودم، همچنان حجاب مناسبی نداشتم و آن‌طور که دوست داشتم، لباس می‌پوشیدم. این در حالی بود که ماجرای این خواب در گوشه ذهنم ماند و هیچ وقت فراموشش نکردم . ادامه دارد . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 چند داستان‌آموزنده مفضّل در ضمن سفارشی گوید: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که می‌فرمود: چون دو نفر از یک دیگر با قهر جدا شوند یکی از آنها سزاوار برائت و لعنت است، و چه بسا هر دو سزاوار آن باشند، معتب «یکی از دوستان مخصوص آن حضرت» گفت: قربانت گردم آن که ستمگر باشد سزایش همین است، امّا تقصیر مظلوم چیست؟ فرمود: چون او هم برادرش را به آشتی دعوت نکرده، و حرفهای او را نادیده نگرفته است. از پدرم شنیدم که می‌فرمود: چون دو نفر با هم ستیز کنند و یکی بر دیگری غالب آید، باید مظلوم به نزد رفیق ظالم خود رود و به او بگوید: ای برادر من ستمگر هستم، تا قهر و جدایی بین آنها از میان برود، همانا خداوند حکیم و عادل است و داد مظلوم را از ظالم می ستاند. ابو بصیر گوید: از امام صادق درباره مردی که با خویشاوندی خود به خاطر این که مذهب حق را نمی شناسد «شیعه نیست» قطع رابطه کند سؤال کردم فرمود: سزاوار نیست که خویشاوندی را قطع کند. داود بن کثیر گوید: شنیدم امام صادق میفرمود که پدرم فرمود: پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرموده است: هر گاه دو نفر از مسلمان از همدیگر با قهر جدا شوند و سه روز در آن حال بمانند و آشتی نکنند، هر دو از اسلام خارج شوند و بین آنان دوستی دینی نمی‌ماند، پس هر کدام از آنها برای آشتی و سخن گفتن بر دیگری سبقت جوید، در روز رستاخیز جلوتر از دیگری به بهشت خواهد رفت. (منبع: سایت پایگاه اطلاع رسانی حوزه) پ.ن: قهر نبودن و آشتی بودن به معنای همنشینی نیست! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🌱 حاج صادق آهنگران 💠 در کشور ما هر برنامه ای که عمومی شده و در سطح کشور فراگیر می شود داستانهای طنزی هم درباره ی آن پرداخته و در سطح جامعه منتشر می گردد. 💠 نوحه هایی هم که من می خواندم از این قاعده مستثنی نبود و برای بعضی از نوحه ها شعرهای طنزی هم ساخته می شد مثلاً برای نوحه ی بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت                  از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت شعر طنزی با این کیفیت ساخته بودند: بهر آزادی شوش از مولوی باید گذشت                 از کنار  دکه ی احمد یخی باید گذشت و نمونه هایی از این قبیل حتی این شوخی ها به جبهه ها هم رسیده بود. 💠 مثلاً هر وقت در عملیاتی عدم الفتح و عقب نشینی داشتیم وقتی کمی جلو می رفتم تا ببینم اوضاع از چه قرار است بعضی از رزمندگان که در آن شرایط روحیه خوبی داشتند و شوخ بودند به محض اینکه مرا می دیدند می خواندند: به کربلا می رویم عقب عقب می رویم که این طنز مربوط می شد به نوحه ی سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم. 🔻. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا