eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.2هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🏴رفتن به روضه یڪ عبادت مهم است ✍آیت الله مجتهدی تهرانی (ره): حبیب ابن مظاهـر را در خـواب دیدند به او گفتند با این مقامی کہ داری چه آرزویی داری؟ حبیب گفت آرزو دارم زنـده شوم و بہ مجالسی کہ ذکـر مصیبت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام را می‌کنند بروم بنشینم و در مصیبت اهل بیت گریه کنم من در زمان بچگی این را از منبری‌های قدیمی شنیدم خود گریه کردن یک چیزی است « مَنْ اَبْڪـٰی وَجَبَتْ لَـہُ الْجَنَّة» کسی که گریه کند یا بگریاند مثل منبری‌ها کہ روضه می‌خوانند و مـردم را می‌گریاند یا تباکی کند، یعنی گریه ات نمی‌آید دستت را جلوی چشمت بگذار به این عمل تباکی می‌گویند «بهشت بر او واجب می‌شود» اینقدر گریه بر امام حسین علیه‌السلام ثـواب دارد آیت الله خوانساری رحمت الله علیہ با آن همه علمی کہ دارد باز هم ترس خدا را دارد می‌گوید من دست خالی هستم و فقط بہ یک عملم خیلی امید دارم و آن این است کہ هـر جا که روضه بود می‌رفتم و می‌نشستم و بر مصیبت امـام حسـین علیه‌السلام گریہ ✅‌‌ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات گسترده VIP
🌸 حـــراج فصــل 🌸 👆 😍 فقط با 35هزار بخر 😍 ⚫️شارژ روسری های محرمی⚫️ نماد اعتماد 👈 57 هزار مشتری ثابت 💞 🎖 ــــــــــ خرید از ما ــــــــــ ↘️ ارسال رایگان و تحویل درب منزل 🏠 ضمانت تعویض کالا ♻️ هدیه متبرک از حرم امام رضا(ع)🕌 https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee 🎁 هدیه ویژه برای خرید اولی‌ها 😍👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
📣🔴 قیمت اکثر محصولات از قبل است😱 💟 فروش لوازم التحریر 👇 50 تا 80 درصد نسبت به بازار😍 👏💝 خودکار کیان ۱۹۸۰ / دفتر ۴۰برگ ۵۳۰۰ / برگه کلاسور ۱۳۹۰۰ / ماژیک فسفری ۷۷۰۰ / چسب ماتیکی ۴۸۰۰ / مداد رنگی ۱۲تایی ۱۹۵۰۰ / غلط گیر ۶۴۰۰ / تراش و پاکن ۹۰۰/جامدادی/ خط‌کش/ پوشه/ آبرنگ/و... https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee ♥️♥️ اومده دم خونتون😍
✨﷽✨ ✍پیر سالکی روزی دو شاگرد برای تربیت گرفت. یکی را اصول معرفت می‌گفت و دیگری را همیشه خطایش تذکر می‌داد. شاگرد روزی از کثرت ایراد و خطا گرفتن استاد خسته شد و بر استاد خود شکوه کرد که در تعلیم خود فرق می‌گذارد. پیر مرشد شاگرد را جلوی آینه برد و گفت: به آینه نگاه کن و روبروی خود بنگر. شاگرد گفت: جز دیدن خود و پشت سر خود چیزی در آینه نمی‌شود ببینم. استاد گفت: برای تو که بسیار خطای نفس داری، استادت باید همچون آینه باشد و حال و پشت سر تو را نشان‌ات دهد که رفع و ترک خطا کنی. آن گاه که چنین شدی استادت سیماب (جیوه) از پشت آینه بر خواهد داشت که شیشه‌ای در مقابل خود بینی و از آن شیشه امام و راه مقابل‌ات برای پیمودن نشان‌ات خواهد داد. این مَثَل بدان ذکر کردم تا بدانی بسیاری از ما به جای تلاش برای رفع عیوب و خطاهای خود می‌خواهیم راهی نشان‌مان دهند که فقط جلو برویم، آن گاه به خیال خود جلو می‌رویم. درحالی که در حال و گذشته خود کلی خطا و اشتباه داریم که نیاز به اصلاح آن است. امام سجاد علیه السَّلام می‌فرمایند: خداوند کسی را که به آنچه می‌داند عمل نمی‌کند ولی در جستجوی دانستن بسیار است را دوست ندارد.
✨﷽✨ 🌼غفلت از نماز اول وقت ✍️لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی! ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است! هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد. خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بی‌خبر از کاروان نمازگزاران جامانده‌ای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیح‌اند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد. روز هنگام، ارباب کیسه‌ای گندم به لقمان داد تا بکارد و لقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست! علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت: ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم. چرا که خود گفتی: نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘 💠مشتی از خاک کربلا 🔹حرثمه می‌گوید: چون از جنگ صفین همراه علی علیه السلام برگشتیم آن حضرت وارد کربلا شد در آن سرزمین نماز خواند و آنگاه مشتی از خاک کربلا برداشت و بویید و سپس فرمود: - آه! ای خاک! حقا که از تو مردمانی برانگیخته شوند که بدون حساب داخل بهشت گردند. 🔹وقتی حرثمه به نزد همسرش که از شیعیان علی علیه السلام بود بازگشت ماجرا را برای وی نقل کرد و با تعجب پرسید: این قضیه را علی علیه السلام از کجا و چگونه می‌داند؟ 🔹حرثمه می‌گوید: مدتی از ماجرا گذشت. آن روز که عبیدالله بن زیاد لشکر به جنگ امام حسین علیه السلام فرستاد من هم در آن لشکر بودم. هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدم، ناگهان همان مکانی را که علی علیه السلام در آنجا نماز خواند و از خاک آن برداشت و بویید دیده و شناختم و سخنان علی علیه السلام به یادم افتاد. لذا از آمدنم پشیمان شده اسب خود را سوار شدم و به محضر امام حسین علیه السلام رسیدم و بر آن حضرت سلام کردم و آنچه را که در آن محل از پدرش علی علیه السلام شنیده بودم، برایش نقل کردم. 🔹امام حسین علیه السلام فرمود: - آیا به کمک ما آمده‌ای یا به جنگ ما؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا! من به یاری شما آمده‌ام نه به جنگ شما. اما زن و بچه‌ام را گذارده‌ام و از جانب ابن زیاد برایشان بیمناکم. 🔹 حسین علیه السلام این سخن را که شنید فرمود: - حال که چنین است از این سرزمین بگریز که قتلگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی به خدا سوگند! هر کس امروز صدای مظلومیت ما را بشنود و به یاری ما نشتابد، داخل آتش جهنم خواهد شد. 📚بحار ج ۴۳ ص ۲۵۵ اموزنده
سلامتی و ظهور تو را آرزو میکنم 🤲دعای سلامتی امام زمان (عج) 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌼خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى تعجیل در فرج علیه السلام صلوات علیه السلام
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 ماجرای جالب مدیر هتل گران قیمت و پسر تهرانی و سگ و سفارش امام رضا به مدیر هتل السلام علیک یا علی بن موسی الرضا اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
💞 زن و شوهر پیری با هم زندگی می‌کردند. پیرمرد همیشه از خر و پف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی‌رفت و گله‌های شوهرش رو به حساب بهانه‌گیری‌های او می‌گذاشت. این بگومگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه روزی پیرمرد فکری به سرش زد و برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خر و پف می‌کند و آسایش او را مختل کرده است ضبط صوتی را آماده می‌کند و یک شب همه سر و صدای خرناس‌های گوشخراش همسرش را ضبط می‌کند. پیرمرد صبح از خواب بیدار می‌شود و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خر و پف‌های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش می‌رود و او را صدا می‌کند، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته است! از آن شب به بعد خر و پف‌های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام‌بخش شبهای تنهایی او می‌شود. قدر هر کسی رو بدونیم تا یک روزی پشیمون نشیم 🙏❤️ ‎‌‌‌‎ ‎‌‌‎‌‌‎ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📝اين داستان كه راوندى دانشمند بزرگ شيعه در كتاب دعوات نقل می‏كند اگر اتفاق افتاده باشد براى همه مردم در اطمينان به رزق حلال كه به وسيله حق از طريق كوشش مثبت به انسان می‏رسد و تخلفى در آن صورت نمیگيرد بهترين درس و عبرت و پند و موعظه است: 🌊سليمان كنار ساحل دريا نشسته بود، چشمش به مورچه‏اى افتاد كه دانه گندمى را با خود به جانب دريا ميبرد، سليمان چشم از او برنداشت تا به آب رسيد، ناگهان قورباغه‏اى سر از آب بيرون كرد و دهان گشود، مورچه به دهان قورباغه رفت و قورباغه شناكنان به داخل دريا رفت، در حالى كه زمانى طولانى بر اين داستان گذشت و سليمان در اين مسئله با شگفتى در انديشه بود! 🐸پس از گذشت زمان معين قورباغه از آب بيرون آمد و دهان باز كرد و مورچه از دهانش خارج شد و دانه گندم با او نبود. 🐜سليمان مورچه را خواست و از حال و وضع و اين كه كجا بود پرسيد؟ مورچه گفت: اى پيامبر خدا در قعر دريائى كه می ‏بينى سنگى ميان تهى است و در آن كرم كورى قرار دارد، خدا او را در آنجا آفريده و او قدرت بيرون آمدن از آن را براى طلب معاش ندارد، مرا حضرت حق كارگزار روزى او قرار داده است و من روزى‏اش را براى او ميبرم البته پروردگار اين قورباغه را مأمور حمل من قرار داده و آبى كه در دهان اوست زيانى به حال من ندارد، چون قورباغه به سنگ می رسد دهانش را به روزنه سنگ می‏گذارد و من وارد آن میشوم، پس از اين كه روزى او را به او رسانيدم از روزنه بيرون آمده وارد دهان قورباغه میشوم و او مرا از دريا بيرون می‏ آورد. ⚜سليمان به مورچه گفت: آيا از آن كرم كور تسبيحى شنيده‏اى؟ مورچه گفت: آرى می‏گويد: «يا من لا ينسانى فى جوف هذه الصخره تحت هذه اللجة برزقك لا تنس عبادك المؤمنين برحمتك:» 🤲اى خدائى كه مرا در دل اين سنگ زير اين درياى عميق نسبت به رزق و روزى ات فراموش نمیكنى، برحمتت اى مهربان خدا بندگان مؤمنت را فراموش مكن. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
پیر مرشدی با سه شاگرد مکتب‌اش در حجره‌ای زندگی می‌کردند‌. یکی از شاگردان روزها در گرمای ظهر به پشت بام می‌رفت و زیر آفتاب می‌خوابید و شب هنگام که می‌شد به داخل حجره آمده و در داخل استراحت می‌کرد. شاگردان دیگر بر کار او خرده می‌گرفتند و می‌گفتند: تو چرا معکوس عمل می‌کنی، و به جای آن که روز را در حجره بخوابی، پشت بام می‌خوابی و شب را که در پشت بام می‌شود خوابید تو در اتاق می خوابی؟! شاگرد گفت: شما را توان درک کارهای من نیست، من مشغول ریاضت نفس خود و اصلاح آن هستم. شاگردان شکایت آن شاگرد به استاد کردند و از استاد خواستند تا او را نصیحت کند. استاد گفت: صبر کنید!!! روزی استاد که از بیرون به داخل حجره آمد شاگرد را نیافت. دوستان‌‌اش گفتند: طبق معمول در پشت بام خوابیده است. استاد گفت: به پشت بام بروید و با دقت بنگرید تا مطمئن شوید خواب‌اش برده است یا نه؟! شاگردان چون به پشت بام رفتند او را در خواب عمیق یافتند. منتظر شدند تا استاد، شاگرد را نصیحت کند ولی استاد سخنی از نصیحت او به میان نیاورد. در پاسخ شاگردان‌اش در علت سکوت خود گفت: کسی که در برابر آفتاب سوزان ظهر، در زیر نور آن می‌تواند بخوابد و خواب‌اش می‌برد، شک‌ نکنید سخنان مرا نوری نباشد که قوی‌تر از آن آفتاب، که او را بتواند از خواب غفلت و جهل‌اش بیدار • اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در وسط تعزیه دخترکی به میدان دویده وگریه کنان از شمر میخواهد که از کشتن حسین ع صرفنظر کند . بازیگر شمر در وسط بازی مردد می ماند که چه کند به ادامه نقش بپردازد و یا امر دخترک را برای نشکستن دلش در مقابل این همه که برای دیدن داستان تکرار شونده همیشگی امده اند تا بنوعی خود را در عزای حسین و خاندانش شریک کنند ، بازی را رها کند . اول ادامه تعزیه را بر طبق وظیفه انتخاب میکند و دست به گوشواره دخترک شده و انها را میخواهد و دخترک قبول میکند ولی بعد خود نیز درحالت گریه دومی را انتخاب و با دادن اب به دختر ادامه کار را رها میکند . و تاریخ در اجرای تعزیه ان محل به وسیله دخترکی ، خالصاته حداقل یک بار هم که شده عوض میشود .. 👌یاد این بیت از مولوی افتادم؛ تو مگو همه بجنگند، وزصلح من چه اید تو یکی نه ای هزاری تو، چراغ خود بیفروز ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande