eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 براستی آیا ما این چنین هستیم ؟ 🔵 فرازی حسّاس از زیارت حضرت مهدی «علیه السّلام» در سرداب مقدس : 🌕 فَلَوْ تَطَاوَلَتِ‏ الدُّهُورُ وَ تَمَادَتِ الْأَعْمَارُ لَمْ أَزْدَدْ فِیكَ إِلَّا یَقِیناً، وَ لَكَ إِلَّا حُبّاً، وَ عَلَیْكَ إِلَّا مُتَّكَلاً وَ مُعْتَمَداً، وَ لِظُهُورِكَ إِلَّا مُتَوَقَّعاً وَ مُنْتَظَراً، وَ لِجِهَادِی بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَرَقَّباً، فَأَبْذُلَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی بَیْنَ یَدَیْكَ وَ التَّصَرُّفَ بَیْنَ أَمْرِكَ وَ نَهْیِكَ».‏ 🔺 (ای مولای من، یا صاحب الزّمان)، اگر روزگارها به درازا کشد و عمرها طولانی شود، جز یقینم به تو، و محبّتم به تو، و توکّل و اعتمادم بر تو، و جز توقّع ظهورت و انتظار آن دوران، و جهاد در پیشگاهت، چیزی در من فزونی نمی یابد تا سرانجام جانم، مالم، فرزندانم، خانواده ام، و همه ی آن چه را که پروردگارم به من عطا فرموده است، به پیشگاهت تقدیم کنم و تسلیم در مقابل امر و نهیت باشم! 📚 بحار الأنوار، ج‏ ۱۰۲ ص ۱۱۸ 🌷براستی آیا ما این چنین هستیم ؟ و یا اینکه ...
✨﷽✨ بخونید قشنگه واقعا.. مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم». مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » 🌺به نام خدای آن چوپان ...
🌱 وسط‌ عملیات‌ خیبر، احمدی‌ خودش‌ را آماده‌ کرد تا هلیکوپتری‌ را که‌ از روبه‌رو می‌آمد، هدف بگیرد. 🚁 هلیکوپتر که‌ به‌ خاکریز نزدیک‌ شد، احمدی‌ موشک را روی‌ دوش‌ گرفت‌ و پس‌ از نشانه‌گیری‌ آن‌ را شلیک‌ کرد. موشک‌ از کنار هلیکوپتر🚁 رد شد. خوب‌ که‌ نگاه‌ کردم‌ دیدم‌ هلیکوپتر شروع‌ کرد به‌ شلیک‌ موشک‌. احمدی‌ که‌ دود حاصل‌ از شلیک‌ موشک ها را دید، به‌ خیال‌ اینکه ‌موشک‌ خودش‌ به‌ هلیکوپتر اصابت‌ کرده‌، کف‌ دست هایش‌ را به‌ هم‌ ‌کوبید وتوی‌ خاکریز بالا و پایین‌ ‌پرید و با خوشحالی‌ گفت‌: ـ زدم‌ زدم‌... زدم‌ زدم‌...😄🙌 ولی‌ تا موشک های‌ هلیکوپتر🚁 روی‌ خاکریز خورد و منفجر شدند، احمدی‌ که‌ دید بدجوری‌ خراب‌ کرده‌، برای‌ اینکه‌ ضایع‌ نشود و خودش‌ را کنترل‌ کند، باهمان‌ حال‌ شادی‌ و خنده‌ و در حالی‌ که‌ دست‌ می‌زد ادامه‌ داد:🙃😆 ـ زدم‌ زدم‌... نزدم‌ نزدم‌... نزدم‌ نزدم‌... 🔻
10.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬صلوات و سلام ⭕️ داستان عجیب ملا آقاجان زنجانی 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📘 💠 این قصر از آن کیست؟ 🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: شبی که مرا به معراج بردند، وارد بهشت شدم، در آنجا قصری از یاقوت سرخ دیدم که از درخشندگی و نورانیت، درون آن از بیرونش دیده می‌شد. و در آن قصر، دو گنبد از دُر و زبرجد، خود نمایی می‌کرد. 🔹از جبرئیل پرسیدم: این قصر از آن کیست؟ گفت: برای کسی است که چهار صفت را داشته باشد: ۱-کلامش پاک باشد. ۲-دائم روزه دار باشد. ۳-غذا دهنده ی مردم باشد. ۴-و شب زنده دار باشد، هنگامی که مردم در خوابند. 🔹مولا علی علیه السلام می‌فرماید: من عرض کردم: «یا رسول الله! چه کسی می‌تواند این چهار خصلت را داشته باشد؟» 🔹رسول خدا فرمود: آیا می‌دانی کلام پاک یعنی چه؟ عرض کردم: خدا و پیامر داناترند. ➖هر کس مدام بگوید: «سبحان الله و الحمد لله ولا اله الا الله و الله اکبر» او کلام پاک گفته است. ➖ می‌دانی دائم روزه بودن چه گونه است؟ عرض کردم :خدا و رسولش آگاه تر هستند. ➖هر کس ماه رمضان را روزه بگیرد، و حتی یک روز آن را بدون عذر نخورد. او دائم روزه دار است. ➖ آیا می‌دانی غذا دادن به مردم یعنی چه؟ خدا و پیغمبرش می‌دانند. ➖ هرکس احتیاجات خانواده اش را فراهم نماید، به طوری که نگاه آنان به دست دیگران نباشد. وی اطعام کرده. ➖آیا می‌دانی شب زنده داری در حالی که مردم در خوابند چیست؟ خدا و رسول او داناترند. ➖ منظور کسی است که نخوابد تا نماز عشای خود را سر وقت بخواند، در حالی که دیگران در خوابند. او شب زنده دار است. 📚بحارالانوار ج ۸ ص ۱۷۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گویند زنی زیبا و پاک سرشت به نزد حضرت موسی عليه‌السلام، كليم‌الله، آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.» حضرت موسی ع دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند. پس ندا آمد: «ای موسی، من او را عقیم و نازا آفریدم.» حضرت موسی ع به زن گفت: «پروردگار می‌فرمایند که تو را نازا آفریده است.» پس زن رفت و بعد از یک سال بازگشت و گفت: «ای نبی خدا، برای من نزد پروردگار دعا کن تا به من فرزندی صالح عطا کند.» بار دیگر حضرت موسی دعا کرد که خداوند به او فرزندی ببخشد. دوباره ندا آمد: «من او را عقیم و نازا بیافریدم.» موسی به زن گفت: «خداوند عزوجل می‌فرماید تو را نازا بیافریده.» بعد از یک سال، حضرت موسی همان زن را دید در حالی که فرزندی در آغوش داشت. از زن پرسید: «این نوزاد کیست؟» زن جواب داد: «فرزند من است.» پس موسی ع با خداوند صحبت کرد و گفت: «بارالها، چگونه این زن فرزندی دارد در حالی که تو او را عقیم و نازا آفریدی؟!» پس خداوند عزوجل فرمود: «ای موسی هر بار که گفتم «عقیم»، او مرا «رحیم» می‌خواند. پس رحمتم بر قدر و سرنوشت پیشی گرفت اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📚حکایت کوتاه در چين باستان، شاهزاده جواني تصميم گرفت با تکه اي عاج گران قيمت چوب غذاخوري بسازدپادشاه که مردي عاقل و فرزانه بود، به پسرش گفت: «بهتر است اين کار را نکني، چون اين چوب هاي تجملي موجب زيان توست!» شاهزاده جوان دستپاچه شد. نميدانست حرف پدرش جدي است يا دارد او را مسخره ميکند. اما پدر در ادامه سخنانش گفت: وقتي چوب غذاخوري از عاج گران قيمت داشته باشي، گمان ميکني که آنها به ظرف هاي گلي ميز غذايمان نمي آيند. پس به فنجان ها و کاسه هايي از سنگ يشم نيازمند ميشوي. در آن صورت، خوب نيست غذاهايي ساده را در کاسه هايي يشمي با چوب غذاخوري ساخته شده از عاج بخوري. آن وقت به سراغ غذاهاي گران قيمت و اشرافي ميروي. کسي که به غذاهاي اشرافي و گران قيمت عادت مي‌کند، حاضر نميشود لباس هايي ساده بپوشد و در خانه اي بي زر و زيور زندگي کند. پس لباس هايي ابريشمي ميپوشي و ميخواهي قصري باشکوه داشته باشي. به اين ترتيب به تمامي دارايي سلطنتي نياز پيدا مي‌کني و خواسته هايت بي پايان ميشود. در اين حال، زندگي تجملي و هزينه هايت بي حد و اندازه ميشود و ديگر از اين گرفتاري خلاصي نداري. «نتيجه اين امر فقر و بدبختي و گسترش ويراني و غم و اندوه در قلمرو سلطنت ما و سرانجام تباهي سرزمين خواهد بود... چوب غذاخوري گران قيمت تو تَرَک باريکي بر در و ديوار خانه اي است، که سرانجام ويراني ساختمان را درپي دارد.» شاهزاده جوان با شنيدن اين سخنان خواسته اش را فراموش کرد. سال ها بعد که او به پادشاهي رسيد، درميان همه به خردمندي و فرزانگي شهرت يافت. اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📚 داستان کوتاه ابراهیم خواص گوید: شبی در بیابان گم شدم. صدای درندگان بدنم را می‌لرزاند. به خدا توکل کردم و آرامش بر من حاکم شد. مدتی به رفتن ادامه دادم، صدای خروسی شنیدم و یقین کردم به آبادی رسیده‌ام و طعمه درندگان بیابان نخواهم شد. به نزدیک صدای خروس رسیدم، خرابه‌ای دیدم، ناگهان سه راهزن مرا گرفتند و هر چه داشتم غارت کردند. ناراحت و عبوس به گوشه دیگر خرابه رفتم و با خدای خود گفتم، من که توکل کردم، چرا با من چنین کردی؟ خوابیدم. در عالم رویا خبرم دادند، توکل کردی باید تا آخر می‌رفتی، وقتی صدای خروس را شنیدی ترست از بین رفت و یقین کردی از خطر رها شدی و توکلت کم شد. و ما نظر حمایت از تو برداشتیم و فرشتگان محافظت را امر کردیم تو را به حال امیدت، که خروس بود رها کنند پس گرفتار راهزنان شدی. سحر برخیز و به خرابه برگرد. طلوع آفتاب به خرابه رفتم و دیدم 3 گرگ راهزنان را طعمه خود کرده‌اند و هر چه از من به تاراج برده‌بودند آنجا بود. ‌‌‌‌ به خداوند توکل کن و کار وامور خویش به او بسپار که او توکل کنندگان را دوست میدارد وکارشان را به سرانجام میرساند... اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
📚 داستان کوتاه فردی "ڪیسه ای طلا" در باغ خود دفن ڪرده بود ڪه بعد از مدتے یادش رفت ڪجا بود. نزد بایزید بسطامی آمد. بایزید گفت: نیمه شب برخیر و تا "صبح نـماز بخوان." اما باید مواظب باشی ڪه لحظه ای ذهنت نزد گمشده ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود. "نیمه شب" به نماز ایستاد و نزدیڪ صبح یادش افتاد ڪجای باغ دفن ڪرده است. سریع نماز خود به هم زد و بیل برداشت و باغ روانه شد و محل را ڪند و ڪیسه ها در آغوش ڪشید. صبح شادمان نزد بایزید آمد و بابت راهنمایی اش تشڪر ڪرد. بایزید گفت: می دانی چه ڪسی "محل سڪه" را به تو نشان داد؟ گفت: نه. گفت: "ڪار شیطان" بود ڪه دماغ اش بر سینه ات ڪشید و یادت افتاد. مرد تعجب ڪرد و گفت: به خدا برای شیطان نمی خواندم. بایزید گفت: می دانم، خالص برای خـدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت "عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه" را بدانے ، دیگر او را رها می ڪنی... نزدیڪ صبح بود، لذت عبادت شبانه را "ملایڪ "می خواستند بر ڪام تو بچشانند، ڪه شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی. چون یڪ شب اگر این لذت را درڪ می ڪردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه شب می رفتے. شیطان یادت انداخت تا نمازت را "قطع ڪنی." چنانچه وقتی قطع ڪردی و رفتی طلاها را پیدا ڪردی دیگر "نمازت را نخواندی" و خوابیدی... "و اینجا بود ڪه شیطان تیر خلاص خود را به تو رها ڪرد." اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب نشسته بود. نیرومند، صبح زود، بر ایشان بگذشت. 🔹یکی پرسید: در این وقت صبح به کجا می روی؟ 🔸گفت: به دکانم در بازار. 🔹گفتند: دریغا! اگر این صبح خیزی او در راه خدای تعالی می بود، نیک تر بود. ⚜رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: چنین مگویید، که اگر برای آن باشد که خود را از خلق بی نیاز کند و یا پدر و مادر خویش یا زن و فرزند را تأمین کند، او در همین حال، در راه خدا گام بر می دارد. حضرت عیسی مسیح علیه السلام مردی را دید 🔹گفت: تو چه کار می کنی؟ 🔸گفت: می کنم. 🔹گفت: قوت و غذا از کجا می خوری؟ 🔸 گفت: مرا برادری است که قوت مرا فراهم می آورد. 🔹عیسی (ع) گفت: پس برادر تو از تو است. 📗 ✍ ابوحامد محمد غزالی اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌾✨🌾✨🌾✨🌾✨🌾 💫ﺍﮔﺮ ﻋﻘﺮﺏ ﺭﻭﻯ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻯ، ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ گزد ! 🌱 ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺘﻰ ﺩﺭ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻧﻮﻛﺮ ﺁﻗﺎﻳﻰ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﻧﺰﺩ ﺍﺳﺎﺗﻴﺪ ﺍﺧﻠﺎﻕ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺭﻓﺖ. ﻭﻗﺘﻰ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻳﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺷﺨﺼﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﻛﺮﺩ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻧﺠﻒ ﭼﻪ ﺩﻳﺪﻯ ﻭ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﭼﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﻙ ﻛﺮﺩﻯ؟ ﮔﻔﺖ: 🌴ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻋﻘﺮﺏ ﺭﺍ ﺭﻭﻯ ﺩﺳﺘﺸﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﻯ، ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﮔﺰﺩ. ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﻢ ﺍﺛﺮ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺷﺎﻳﺪ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻋﻘﺮﺏ ﻫﻔﺖ ﺩﻧﺪﻩ ﻯ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻯ ﻳﺎ ﺳﻴﺎﻫﻰ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺭﻭﻯ ﺩﺳﺖ ﻧﻮﻛﺮ ﺳﻴﺎﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ، ﻋﻘﺮﺏ ﻣﻜﺮﺭ ﺭﻭﻯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﻟﺎ ﻭ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ، ﻭ ﻫﻴﭻ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺍﺛﺮ ﻧﻜﺮﺩ. 👈ﻛﺮﺍﻣﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ‌ﻫﺎ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻴﺴﻰ - ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ - ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: 🍃" ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻭ ﺷﺨﺺ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﺑﻪ ﭘﻴﺴﻰ ﺭﺍ ﺑﻬﺒﻮﺩﻯ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﻢ ﻭ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ. " ﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: " ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﻳﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ می کنید مطلع می ﺳﺎﺯﻡ. ﻫﻤﻪ ﻯ ﺍﻳﻦ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ. ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﺛﺎﺭ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻭﺟﻮﺩﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺣﺪ ﺍﺳﺖ. ﺧﺪﺍ ﻛﻨﺪ ﮔﺮﻣﻰ ﺑﺎﻃﻨﻰ ﻭ ﺍﻧﺲ ﺑﺎﻃﻨﻰ ﺑﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻣﻘﺪﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭﻯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ﻋﺘﺮﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻛﺎﻓﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺣﻘﺎﻧﻴﺖ ﺩﻳﻦ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ ﻳﻘﻴﻨﻰ ﮔﺮﺩﺩ، ﻫﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻳﻘﻴﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ، ﻭ ﻫﻢ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﻳﻘﻴﻦ ﻛﻨﻴﻢ. در محضر آیت الله العظمی (ره) نویسنده : محمد حسین رخشاد 🌾
🔸وَ کَيْفَ لاَ يُوقِظُکَ خَوْفُ بَيَاتِ نِقْمَة، وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعَاصِيهِ مَدَارِجَ سَطَوَاتِهِ! فَتَدَاوَ مِنْ دَاءِ الْفَتْرَةِ فِي قَلْبِکَ بِعَزِيمَة، وَ مِنْ کَرَى الْغَفْلَةِ فِي نَاظِرِکَ بِيَقَظَة 💎چگونه ترس از بلاها و عذابهاى شبانه تو را بيدار نکرده در حالى که بر اثر معاصى الهى هر روز، خود را به مرحله بالاترى از خشم خدا مى افکنى! حال که چنين است بيمارى سستى دل خود را با داروى تصميم و عزم راسخ مداوا کن و اين خواب غفلتى که چشمت را فرو گرفته با بيدارى برطرف ساز»