eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.5هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
○○🌷○○ ✍ و سه یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های ميگشت كه به سه دزد برخورد كردكه قصد دزدی داشتند شاه عباس وانمود كردكه اوهم دزداست و ازانان خواست كه او راوارددارودسته خودكنند دزدان گفتندماسه نفرهريك داريم كه به وقت به كارميآيد شاه عباس پرسيدچه خصلتی ؟ يكی گفت من ازبوی ديوارخانه ميفهمم كه درآن خانه يانه و به همين علت به كاهدان نميزنيم . ديگری گفت من هم هر كس را يك بار ببينم بعداً در هرلباسی او را ميشناسم ديگری گفت من هم از هرديواری ميتوانم بالا بروم از پرسيدند تو چه خصوصيتی داری كه بتواند به حال ما مفيد باشد ؟ شاه فكری كرد و گفت من اگر ريشم را بجنبانم كسی كه زندانی باشدآزاد ميشود دزدها او را به جمع خودپذيرفتندوپس از را در محلی مخفی كردند . فردای ان شب شاه دستور داد كه ان سه دزد را دستگير كنند . وقتی را به دربار آوردند آن دزدی كه با يك بار ديدن همه را باز ميشناخت فهميد كه پادشاه رفيق گذشته انها است پس اين شعر را خطابه خواند كه : ما همه كرديم كار خويش را ای بزرگ آخر بجنبان ریش را 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ✍مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه می‌کرد و به او می‌گفتند: گناه نکن! می‌گفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمی‌سوزاند؛ من باورم نمی‌شود او از مادر مهربان‌تر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است! روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش می‌کرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت می‌کنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد. گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمی‌شود. گفتند: پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه می‌آید و بر سوزاندن او هم راضی می‌شود‌. 📖 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (17 - عبس) مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟
💕 جانم فدای نام تو يا صاحب‌ الزمان قـربان آن مقام تو يا صاحب‌ الزمان جان ميدهم بخاطر يک‌لحظه‌ديدنت دل‌عاشقِ سلامِ تو يا صاحب‌ الزمان ‌‌‌‌‌
یکی از بزرگان میگفت: ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند. یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟ گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است! من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟ گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند… از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد. سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
⚜ ذکر صالحین ⚜ ⚜ استاد فاطمی نیا: 🌴 استادی داشتم كه از اولیاء خدا و بسيار مرد بزرگی بود، خدمت امام زمان عليه السلام رسیده بود. 🍃 ایشان می فرمود زمانی که قرار است خیری به انسان برسد، شيطان به هر طريق ممكن تلاش ميكند مانع رسيدن آن خير شود. 🌴 برای مثال شب قدر ميخواهی دعا كنی، سريع ظاهر ميشود و ميگويد برای چه دعا ميكنی!؟ مگر تا به حال دعاهايت مستجاب شده است!؟ 🍃 اينها وسوسه های شيطان است و نبايد به آن ترتيب اثر داده شود. 🌴 گفته شد کسی که دعا میکند دست خالی برنمیگردد و بالاخره چیزی در کاسه او میریزند.
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های عبرت آموز شیخ رجبعلی خیاط از زبان حجت الاسلام عالی(فوق العاده)
🌼خداوند برای دل پُری که داریم چه فرمودند؟ ✍بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالیش کنی، خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی‌تر می‌شود. اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع‌تر خالی می‌شود. دل آدم هم همینطور است، گاهی وقت‌ها پُر می‌شود از غم، غصه، حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. قرآن می‌گوید: "هر گاه دلت پُر شد از غم و غصه‌ها، خم شو و به خاک بیفت." این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: "ما قطعا می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند. سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن." 📚سوره حجر، آیات ۹۷ و ۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍داستان عیب جویی سعدی ! 🎙 🔻 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✅درمان مشکلات با صدقه! ✍مردی خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و عرض کرد: ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن(به نیازمند صدقه داده و از او بخواهید دعا کند) که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد... گاهي امام سجاد سلام الله‌ عليه چيزي كه به سائل مرحمت مي فرمودند،دست مبارك خود را مي بوييد و مي گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛ چون خداوند در آیه 104 سوره توبه فرمود: خداست که توبه را از بندگانش می پذیرد و اوست که صدقات آنها را می گیرد... 📚بحارالانوار،ج۶۲، ص۲۶۹ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
داستان کوتاه دکتر مرتضی شیخ، پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت و هرکس هر چه می خواست، در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان). اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه می کردند، به جای پنج ریالی، سرِ فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه به انداختن سکه شنیده شود...! دختر دکتر نقل می کند: "روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سرنوشابه های فلزی است! با تعجب گفتم: پدر! بازی‌تان گرفته است؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟! پدر جوابی داد که اشکم را درآورد... ایشان گفت: دخترم، مردمی که مراجعه می کنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند. این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم می ریزم تا مردمی که مراجعه می کنند از این ها که تمیز است استفاده کنند. آخر بعضی ها خجالت می کشند که چیزی داخل صندوق مطب نیاندازند." اومدم بنویسم روحش شاد! یک لحظه فکر کردم اگه روح آدمی با قلبی به این بزرگی شاد نباشه، روح کی میخواد شاد باشه؟! بهتر دونستم بنویسم راهش، اندیشه اش و کردارش پر رهرو باد... 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌷 🌷 .... 🌷در عملیات «کربلای ۵» از ناحیه دست و چند جای دیگر بدن مجروح شدم. اما از آن‌که بادگیر در تنم بود و مچ آستینم گشاد، مانع نفوذ خون به بیرون می‌شد. دستم برای دومین بار بود که آسیب می‌دید. یک بار برحسب تصادف در یک مأموریت نظامی و این‌بار در عملیات «کربلای ۵». همین طور می‌جنگیدم و پیش می‌رفتم. تا آن‌که.... 🌷....تا آن‌که شدت درد و سنگینی لخته‌های خون، توان لازم را از من گرفت و من به زمین افتادم از رد خونی که از من بر جا مانده بود، دوستم متوجه زخمم شد و خودش را به من رساند و گفت: «خودت را می‌خواهی به کشتن بدهی؟» اما من دلم پیش بچه‌های رزمنده بود و نمی‌توانستم دست از مبارزه بکشم، تا این که نمی‌دانم چه وقت زانوهایم سست شد و به زمین افتادم. 🌷وقتی چشم باز کردم، خود را در بیمارستان اهواز دیدم. چند روز بود که از عملیات فخر آفرین «کربلای ۵» گذشته بود، با خودم گفتم: «ای کاش من هم می‌توانستم یکی از آن شهدای گلگون کفن باشم.» : شهید معزز علی‌اصغر شعبانی ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande