eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴مورچه نَر بود یا ماده ✍شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می‌ خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت فریاد زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد مورچه‌ ای که بر سر راه سلیمان‌ نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده. زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده مردم هم به جهل شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمده‌ای، خدا خودت را لعن کند زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید. 📚 الغدیر ، علامه امینی ↶
✨﷽✨ ✳️ با پسر من چه‌کار داری؟! ✍ یک بار سر چند قسمت از مطالب نشریهٔ «سوره»، نامهٔ تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم، «حضرت زهرا» (س) را در عالم رؤیا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند: «با پسر من چه‌کار داری؟» بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم، از خواب پریدم. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود. مدتی گذشت؛ تا اینکه نامهٔ سید به دستم رسید: «یوسف جان! دوستت دارم! هر جا می‌خواهی بروی برو، ولی بدان برای من پارتی‌بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.» 🎙 راوی: یوسفعلی میرشکاک 📚 از کتاب | خاطرات و روایت‌های کوتاهی از سید شهیدان اهل‌ قلم ↶【
✍امام باقر علیه السلام 🔰زمانی که «شیطان» در میان سپاهیانش نعره سر داد! درباره مکر شیطان در ماجرای غدیر جابر بن عبدالله از امام باقر علیه‌السلام روایت می‌کند: زمانی که پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم در روز غدیر خم دست على علیه السلام را در دست گرفت، شیطان در میان سپاهیانش نعره برآورد و هیچ یک از آنها چه در خشکى و چه دریا به جاى نماند مگر آنکه در پى نعره او به سویش دویدند و گفتند: اى آقا و مولا چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعره‌‏اى دهشتناک‌‏تر از این نعره نشنیده بودیم. ابلیس به آنها گفت: این پیامبر کارى کرد که اگر براستى این کار تحقق یابد دیگر کسى هرگز خدا را نافرمانى نکند. آنها در پاسخ گفتند: سرورا، تو آدم را فریب دادى. زمانی که منافقان گفتند: این مرد [پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم‏] از سر هواى نفس سخن مى‌گوید و یکى به دیگرى گفت: مگر نمى‌‏بینى که چشمانش چگونه در کاسه سرش مى‏‌چرخد؟ گویا دیوانه شده ــ مقصودشان پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بود ــ در این هنگام شیطان فریادى از سر شادى زد و دوستانش دوباره گرد او حلقه زدند. او به آنها گفت: آیا مى‏‌دانید من قبلاً با آدم ابو البشر چه کرده‏‌ام؟ گفتند: بله؛ گفت: آدم، پیمان خود را شکست،اما به خدا کفر نورزید، ولى اینان هم پیمانشان را نقض کردند و هم به پیامبر علیه‌السلام کفر ورزیدند؛ پس هنگامى که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از این جهان رخت بربست و مردم به جاى على علیه السلام دیگرى را به خلافت نشاندند شیطان تاج شاهى بر سر گذاشت و منبرى نهاد و روى بالش ‏نشست و پیادگان و سوارگان خود را گرد آورد و به آنها گفت: شادى کنید که تا روز قیام امام، خداوند فرمان برده نشود. امام باقر علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ‏؛ براستى شیطان گمان خویش را در باره آنها صادق یافت و جز گروهى از مؤمنان همه از او پیروى کردند»( سوره سبأ/ آیه 20). امام باقر علیه السّلام فرمود: تأویل این آیه هنگامى بود که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم رحلت فرمود و گمان ابلیس همان هنگامى بود که در باره پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم گفتند: او از سر هواى نفس سخن مى‏گوید، و شیطان در این هنگام گمانى در باره ایشان برد و آنها گمان شیطان را تصدیق کردند و تحقّق بخشیدند. 📗الکافي ج۸ ص۳۴۴ ↶【
🔆سرمايه عمر 🍁✨فخر رازى يكى از علماى معروف اهل تسنن مى گويد: يكى از بزرگان و وارستگان را ديدم ، مى گفت : شخصى را ديدم يخ مى فروخت ، و مكرر فرياد مى زد: ارحموا من يذوب رأ س ماله : 🍂 به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود رحم كنيد پيش خود كه انسان اين است معنى سخن خداوند در سوره عصر كه : والعصر ان الانسان لفى خسر: سوگند به عصر كه انسان در كاست و زيان است . 🍂آيا انسانى كه از عمرش ، روز به روز مى كاهد و در برابر آن ، كسب فضايل نمى نمايد، مانند يخى است كه آب مى شود و هيچ مى گردد. 👌چنانكه حضرت على (ع ) مى فرمايد: انه ليس لا نفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها الا بها: بدانيد كه جان شما بهائى جز بهشت ندارد، پس به كمتر از آن نفروشيد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى -------------------------- 📚
❤️ عدالت خداوند ... ﺯﻧﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﻭﺩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺳﺖ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻋﺎﺩﻝ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺮﺳﯽ؟ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﯿﻮﻩ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ 3 ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻣﺪﺗﻬﺎ طناب ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺶ ﺁﺫﻭﻗﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍي ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﻡ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺍﯼ طناب ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺭﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺍﻻﻥ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﻭ ﺑﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯾﻢ . ﻫﻨﻮﺯ ﺻﺤﺒﺖ ﺯﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩ، درب خانه حضرت داوود را زدند، و ايشان اجازه ورود دادند، ده نفر از تجار وارد شدند و هرکدام کيسه صد ديناري را مقابل حضرت گذاشتند، و گفتند اينها را به مستحق بدهيد. حضرت پرسيد علت چيست؟ ايشان گفتند در دريا دچار طوفان شديم و دکل کشتی آسیب ديد و خطر غرق شدن بسيار نزديک بود که درکمال تعجب پرنده ای طنابی بزرگ به طرف ما رها کرد. و با آن قسمتهاي آسيب ديده کشتی را بستيم و نذر کرديم اگر نجات يافتيم هر يک صد دينار به مستحق بدهيم حضرت داوود رو به آن زن کرد و فرمود: خداوند برای تو از دريا هديه ميفرستد، و تو او را ظالم مينامی. اين هزار دينار بگير و معاش کن و بدان خداوند به حال تو بيش از ديگران آگاه هست. ‌‌‎‌
✨﷽✨ 🌼پشت صحنه ی حوادث سخت و تلخ زندگی چیست؟ ✍مردی از حضرت موسی (علیه السلام) درخواست کرد که برای من دعا کن تا خداوند فلان حاجتم را که خودش می داند برآورد. حضرت موسی (علیه السلام) دعا کرد. پس از دعا، حیوان درنده ای به آن مرد حمله کرد و گوشت بدنش را خورد و او را کشت! موسی عرض کرد: خدایا راز این حادثه چه بود؟ خطاب رسید: ای موسی! این مرد از من درخواست درجه ای از مقامات کرد و می دانم که او به آن درجه با اعمالش نمی رسید، او را گرفتار آن درنده کردم که دیدی، تا همین گرفتاری و درد و رنجی که کشید را وسیله ای برای رسیدن او به این درجه نمایم. بله گرفتاری ها گاهی موجب ازدیاد درجه انسان در پیشگاه خداست، در صورتی که با صبر و شکر و تسلیم همراه باشد گاهی ما فکر میکنیم اگر در برابر امتحان های الهی صبوری نکنیم و شاکی باشیم از ما سلب امتحان میشود! در صورتی که اینطور نیست! ما آزمایش میشویم چه بخواهیم چه نخواهیم،حالا یا صابریم و رضا به رضایت خداوندمتعال میدهیم که در این صورت اجر و پاداش بزرگی داریم و سربلند بیرون میاییم. یا شکوه و شکایت و ناشکری میکنیم که نه تنها پاداشی ندارد بلکه باعث رد شدن ما در امتحان الهی و تنزل به درجات پایینتر میشود... 🔰برگرفته از: داستان ها و پندها، ج 3، ص 109 ↶ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔸فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو ڪه گناه کمتر کنم.دبهلول گفت: بدان وقتی گناه می‌کنی، یا نمی‌بینی که خدا تو را می‌بیند، پس کافری. یا می‌بینی که تو را می‌بیند و گناه می‌کنی، پس او را نشناخته‌ای و او را نزد خود حقیر و کوچک می‌شماری. پس بدان شهادت به الله‌اکبر، زمانی واقعی است که گناه نمی‌ڪنی. چون کسی که خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب می‌نشیند و دست از پا خطا نمی‌ڪند. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ 🌼غفلت از نماز اول وقت ✍️لقمان حکیم نیمه شب برای نماز بیدار شد اربابش را صدا زد: برخیز که از قافله جا نمانی! ارباب خواب را ترجیح داد و گفت بخواب غلام خداوند کریم است! هنگام نماز صبح شد لقمان دوباره ارباب را بیدار کرد تا از قافله نمازگزاران باز نمانی. ولی ارباب باز هم همان پاسخ را به لقمان داد. خورشید داشت طلوع می کرد که لقمان دوباره به سراغ ارباب آمد که ای بی‌خبر از کاروان نمازگزاران جامانده‌ای برخیز که تمام هستی در حال سجود و تسبیح‌اند ولی تو را خواب غفلت ربوده است و ارباب پاسخ داد که دل باید صاف باشد به عمل نیست خدا کریم است و نیازی به عبادت ما ندارد. روز هنگام، ارباب کیسه‌ای گندم به لقمان داد تا بکارد و لقمان آن را بفروخت و مشتی تخم علف هرز بر زمین پاشید هنگام درو ارباب دید در باغ جز علف نیست! علت را از لقمان جویا شد لقمان گفت: ای ارباب از عمل شما چنان گمان کردم که اگر نیت صاف باشد عمل چندان مهم نیست لذا من گندم گرانبها را بر زمین نپاشیدم بلکه تخم علف هرز را به نیت گندم بذر کردم. چرا که خود گفتی: نیت و دل باید صاف باشد خداوند کریم است و به عمل ما نیاز ندارد. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ حکمت عبادت چیست ✅روزی جوانی نزد حضرت موسی (علیه السلام) آمد و گفت: ای موسی (علیه السلام) خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادت اش دارد؟ حضرت موسی (علیه السلام) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزی بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز ، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو وصدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکه ای نقره نیست که از فروش تو در جیب من می رود. می دانی موسی [علیه السلام] از سکه ای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بی نیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطرِ خطر گرگی است که تو نمی بینی و نمی شناسی و او هر لحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست. ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمی رسد، بلکه با عبادت می خواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم. 📖وَ مَنْ‌ يَعْشُ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ الرَّحْمٰنِ‌ نُقَيِّضْ‌ لَهُ‌ شَيْطَاناً فَهُوَ لَهُ‌ قَرِينٌ‌ و هر کس از یاد خدا روی‌گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین اوست. (زخرف 36) منبع 📚: الانوار النعمانیه -------------------------- 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌱قلبم برای یوسف زهرا گرفته است مجنون دوباره بهانه ی لیلا گرفته است 🌱هر با امید رسیدن به وصلتان عاشق دعای ندبه به لبها گرفته است 🌱نذرش قبول هر که برای ظهورتان در کنج سینه روضه سقا گرفته است ارواحنا فداه ❤️ ‌‌‌‌
📚 شکایت از روزگار مفضل بن قیس، سخت در فشار زندگی واقع شده بود.فقر و تنگدستی، قرض و مخارج زندگی، او را آزار می داد. یک روز در محضر امام صادق (علیه السلام) لب به شكایت گشود و بیچارگی های خود را مو به مو تشریح كرد. گفت فلان مبلغ قرض دارم، نمی دانم چه جور ادا كنم؟فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدی ندارم. بیچاره شدم، متحیرم، گیج شده ام. به هر در بازی می روم، به رویم بسته می شود. در آخر از امام تقاضا كرد درباره اش دعایی بفرماید و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فروبسته او بگشاید. امام صادق (علیه السلام) به كنیزكی كه آنجا بود فرمود برو آن كیسه اشرفی را كه منصور برای ما فرستاده بیاور. كنیزک رفت و فورا كیسه اشرفی را حاضر كرد. آنگاه به مفضل بن قیس فرمود در این كیسه چهارصد دینار است و كمكی است برای زندگی تو. گفت مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم این نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود. امام فرمود بسیار خب، دعا هم می كنم، اما این نكته را به تو بگویم، هرگز سختی ها و بیچارگی های خود را برای مردم تشریح نكن. اولین اثرش این است كه وانمود می شود تو در میدان زندگی زمین خورده ای و از روزگار شكست یافته ای. در نظرها كوچک می شوی و شخصیت و احترامت از میان می رود. 📚 بحارالانوار، جلد 11، صفحه 114 ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande