#داستان_آموزنده
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید...
این درحالی است که اگر وزن کره ها کمتر شده به این خاطر است که وزن شکر کم بوده...انصاف هم چیز خوبی است....
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔹 چرا #قبر_حضرت_اباالفضل_العباس (ع) كوچك است
در زمان مرحوم علامه ي بحرالعلوم قدس سره، قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام خراب شد.
به علامه ي بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدس حضرت عباس عليه السلام دارد خراب مي شود علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند.
در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه مي فرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟
💥استاد بنا گفت: «ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشته اند. به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار مي گرفته است.
پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من مي بينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!»
آيا شنيده هاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟!
علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه ي طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرومي ريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀علامه فرمودند: استاد بنا! پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيده هاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليه السلام افتادم.
آري حضرت عباس عليه السلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و گرزها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خونين تبديل شد.
آيا انتظار داري که بدن پاره پاره ي حضرت عباس عليه السلام که توسط امام سجاد عليه السلام جمع آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟
پاورقي
کرامات العباسيه ص 78 به نقل از شخصيت #حضرت_ابوالفضل عليه السلام ص 124.
🔻.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#داستان_آموزنده
🔆بى ارزش كردن زيارت
مرحوم محدث نورى رحمة اللّه عليه در دار السلام جلد دوم صفحه سيصدو سى وسه نقل نموده از على بن عبدالحميد در كتاب انوار المضيئة كه سيد جعفر بن على از عمويش نقل كرده كه باجماعتى به خانه خدا رفتيم در اين بين فقيه بن ثويره سوراوى متولى و معلم و راهنماى حج واحرام مابود، در آنجا با مردى كه از اهل يمن بود با ما دوست شد و پيشنهاد كرد كه به منزل او در مكه برويم ما هم پذيرفتيم و با او حركت كرديم و به منزلش رفتيم او غلامها وتجملات و ثروت زيادى داشت و براى ما غذائى حاضر كرد وپذيرائى گرمى از ما شد بعد از صرف غذا آماده مراجعة شديم ، فقيه را نگه داشت و گفت با تو كارى دارم ما حركت كرديم قبل از اينكه به منزل خود برسيم فقيه بما ملحق شد سپس همگى باهم بطرف ابطح براه افتاديم چون شب از نيمه گذشت ناگهان ديديم فقيه از خواب بيدار شده و گريه مى كند و كلمه لااله الااللّه ميگويد ما را قسم مى داد كه برگرديم و در همان نيمه شب خود را به خانه اسعد بن اسد برسانيم هر چه عذر آورديم كه خطر جانى داردزيرا دزدان وراهزنان در آنجا زياد هستند قبول نكرد و به اصرار و التماس ماهم با او همراهى كرديم تا به در سراى اسعد بن اسد رسيده و دق الباب كرديم پشت در آمد خود را معرفى كرديم گفت در اين وقت ساعت از شب ميترسم در را بروى شما بازكنم زياد مبالغه نموديم تا در را باز كرد و فقيه محرمانه با او به گفتگو پرداخت و او را قسم ميداد و او هم ميگفت هرگز اينكار را نخواهم كرد. پرسيدم قضيه چيست ؟
اسعد گفت روز قبل من به ايشان گفتم تو بكربلا نزديكى و زياد بزيارت حضرت سيد الشهداء علیه السلام مى روى ولى من از كربلا دور هستم و توفيق زيارت آن حضرت را ندارم ولى من بزيارت بيت اللّه الحرام و حج زياد رفتم ، از تو يك تقاضا و خواهشى دارم و آن اينكه يكى از زيارتهائى كه كربلا رفتى بمن بفروشى بيك حج ، قبول نكرد تا بالاخره راضى شدم نه حج و چهار مثقال طلاى سرخ باو بدهم و او هم يك زيارت كربلا در مقابل بمن واگذارد راضى شد و الحال بمن ميگويد معامله را فسخ كن سبب فسخ را هم نمى گويد و من هم حاضر نيستم اين معامله را بهم بزنم . ما به فقيه گفتيم چرا قبول نمى كنى ؟
جوابى نداد تا اينكه اصرار زياد كرديم تاجريان را به اين نحو نقل كرد، كه امشب در عالم رؤ يا ديدم قيامت برپاشده و مردم بطرف بهشت و جهنم روانه هستند منهم روانه بهشت شدم تا بحوض كوثر رسيدم و از مولا حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام تقاضاى آب كردم حضرت فرمود برو از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام آب بگير متوجه شدم كه حضرت زهرا سلام اللّه عليها لب حوض كوثر نشسته سلام كردم صورت مبارك را از من برگردانيد و اعتنايى بمن نفرمود، عرضكردم بى بى من يكى از مواليان و دوستان و از شيعيان شما وفرزندان شما هستم فرمود: تو به ساحت مقدس فرزندم اهانت كردى و ارزش زيارت فرزندم حسين ع را پائين آوردى و در آنچه گرفته اى خداوند بتو بركت ندهد، با كمال ترس و وحشت از خواب برخاستم حالا هرچه الحاح ميكنم اين شخص نمى پذيرد اسعد تا اين قضيه را شنيد گفت حالا كه اينطور است اگر تمام كوههاى مكه را طلا كنى و به من بدهى معامله را فسخ نخواهم كرد... بعد برگشتيم .
دوسال از اين داستان گذشت كه فقر و بيچارسگى فقيه را در بر گرفت و كارش بگدائى كشيد و ميگفت همه اين بلاها بواسطه آن نفرين بى بى عالم زهرا سلام اللّه عليها مى باشد.
📚كرامات الحسينية جلد دوم، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على مير خلف زاده
✾.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❣سلام امام زمانم❣
ایها الناس
بخواهید که آقا برسد🌸✨
بگذارید دگـر
درد بـه پـایان برسد🌸✨
همگی در پس
هر سجده به خالق گویید🌸✨
که به ما رحم کند
یوسـف زهرا برسد...🌸✨
🌹 تعجیل در ظهور مولایمان حضرت امام مهدی (عج) صلوات 🌹
🥀 ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا 🥀
◾▪◾▪
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَــرَج 🍃
صبحتون امام زمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚💫الهی! بهترین آغازها آن است که،
🕊💫با تکیه بر نام و حضور تو باشد.
💚💫پس با توکل به اسم اعظمت،
🕊💫آغــاز مـیکـنـیـم روزمـان را
💚💫مــهـــربـــانـــا ...
🕊💫هـر جـا کـه تـو بـاشـی،
💚💫نـور هـسـت، شـفـا هـسـت،
🕊💫عشق و آرامش و برکت هست.
💚💫الهی! تو باش تا همه چیز
🕊💫بــه ســامــان بــیــایـــد
💚💫بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
🕊💫الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸🍃 🌸🍃
🚨آخرالزّمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها
دکتر علی حائری شیرازی فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی در کانال تلگرامی خود، مطلب مهمی از پدرشان نقل کردهاند:
پدر داشت روزهای پایانی را میگذراند.
دکترها برایش اصطلاحِ «سِپسیس عفونی» را بکار میبردند.
«سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود.
«سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» میشود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود.
بوسيله دارویی که دائم و بهتدریج به بدن تزریق میشد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند.
این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو میبرد؛ حالتی اغماء گونه ...
از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند.
بیهوش و هوشیار در نیمههای شب نگاهی به من کردند.( و گفتند:)
"علی بیا !"
بعد بلافاصله گفتند:
"از یمن چه خبر؟!"
متعجب نگاه میکنم
"با موشک کجا را زده؟"
گویی نظارهگر واقعهای بوده که من از آن بیخبرم. میگویم:
"خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم"
رویش را برمیگرداند.
"نه، خواب نبود!
یمن را دریاب.
اخبار یمن را پیگیر باش.
آخرالزمان از یمن آغاز میشود. از شلیک اولین موشکها!"
بعد سکوتی طولانی میکند. دوباره میگوید:
"علی بیا!"
اشاره میکند که
"سرت را جلو بیار"
سرم را میچسبانم به دهانش. باصدای بیجوهرهای میگوید:
"ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!"
مو به تنم سیخ میشود. میگویم: "ان شاء الله"
و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او میکنم و عبور میکنم ...
تا اینروزها که اولین موشکها با جسارتی وصفناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ...
و تنگهای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک میکشد برای همه کشتیهای اسرائیل و آمریکا ناایمن شده.
یمن یک تنه دارد صفآرایی و آبروداری میکند.
باز صدای پدر را میشنوم: "یمن را دریاب ...!"
و امروز یمن توسط پهپادهایش تلاویو را هدف گرفت و انشاءالله ادامه خواهد داد تا محو اسرائیل و آمریکا و دیگر شیاطین جهان که خودمقدمات ظهورند.
ــــــــــــــــ
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚شکایت از فقر
شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) شكايت از فقر و نداري كرد. حضرت فرمود: مگر نماز نميخواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا ميكنم، حضرت فرمود: مگر روزه نميگيري عرض كرد سه ماه روزه ميگيرم.
آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر ميكني يا به كدام معصيت گرفتاري. عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرمودهي خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد
عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام ميرساند و ميفرمايد در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بينمازي ميباشد به شومي آن استخوان از خانهي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است.
حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرمودهي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد.
📚مکیال المکارم
═.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
منتظر چی هستی؟؟؟؟؟؟
برای داشتن یه ست خوشـ🌺ـگل تابستونی همین الان باید اقدام کنی..... فردا دیره
https://eitaa.com/ansherli1364
https://eitaa.com/ansherli1364
عجله کن از حراجی فصل شون جا نمونی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت شوهرم رفت رییس هیئت شد میخواستن حسینیه رو بازسازی کنن با کمک مردم
مردم پولهارو نمیدادن شوهرم میخواست با پول خودش استارت بزنه
ماهم مستاجر بودیم بچه کوچیک داشتیم من کلی غر میزدم که نکن به توچه که میخوای اینهمه خرج اونجا بکنی بزار مردم پول بدن جمع بشه شروع کنید...
یه شب خواب دیدم تو حسینیه هستم و۴تا شه.ید اون محله دارن کمک میکنن تا حسینه ساخته بشه...
وقتی بیدار شدم به شوهرم گفتم برو حسینیه رو استارت بزنید ش.هدا کمک میکنن اونا دوس دارن ساخته بشه من کی باشم مخالفت کنم
شوهر من شروع کرد وبعد از یکسال در اوج بی پولی ما خونه دار شدیم..
قربون امام حسین برم❤️مهربون ترینه نمیزاره منت سرش باشه
.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•