❤️ استانداری که بار شهروند را به خانه رساند..
بسم الله الرحمن الرحیم
سلمان فارسی از صحابه ایرانی و مشهور پیامبر اکرم (ص) بود، او انسانی خردمند و طراح اصلی کندن خندق، در جنگ خندق بود که در اواخر عمر خود نیز استاندار مدائن شد.
روزی مردی از اهل شام که بار کاه با خود حمل میکرد، به مدائن رسید، نگاه خستهاش را به این طرف و آن طرف چرخاند شاید کسی را بیابد و به او کمک کند، وقتی سلمان را دید، او را نشناخت و گفت: های! این بار را بردار! سلمان دسته کاه را بلند کرد، بر سر گذاشت و به سمت خانه آن مرد به راه افتاد.
در بین راه، مردم، سلمان را دیدند که بار کاه را بر روی سر گذاشته و برای آن مرد حمل میکند. کسی از میان مردم با تعجب و سرزنش به آن مرد گفت: هیچ میدانی این فرد که بار تو را بر دوش میکشد سلمان است؟!
رنگ از روی مرد پرید، بیدرنگ رفت تا بار را از سلمان بگیرد و در همان حال شروع به عذرخواهی کرد و گفت: ای مهربان، به خدا من تو را نشناختم، چرا چنین کاری کردی؟ و بار را در دست گرفت، اما سلمان بار را از بالای سر پایین نگذاشت و گفت: تا بار را به خانهات نرسانم، آن را بر زمین نخواهم گذاشت.
چو نیکی نمایدت گیتی خدای
تو با هرکسی نیز نیکی نمای
منبع: با اقتباس و ویراست از قصص الاخلاق
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️ دیگر نیازمند نشدم...
شخصی از اهل علم میگفت: در کربلا یا نجف که بودیم، گاهی در مضیقه قرار میگرفتیم بهحدی که آب و نان نداشتیم. خانواده میگفت: فلان آقا مرجع است، برو از او بخواه.
من میگفتم: این کار را نمیکنم و اگر اصرار بکنید، میگذارم و از خانه بیرون میروم. آن شخص میگفت: شب خواب دیدم کسی در میزند.
امامزمان عجلالله تعالی فرجهالشریف بود. دستش را بوسیدم. وارد خانه شدند و مقداری نشستند و هنگام تشریف بردن دیدم چیزی زیر تشک گذاشتند. پس از تشریف بردنشان در عالم خواب نگاه کردم ببینم چه گذاشتهاند، دیدم یک فلس عراقی را گذاشتهاند، [که کوچکترین واحد پول عراق و أَقَل ما یباعُ وَ یشْتَری بِهِ (کمترین مبلغی که میتوان با آن چیزی را خرید و یا فروخت) است که شاید فقرا هم آن را قبول نکنند] از خواب بیدار شدم و بعد از آن خواب دیگر به فقر گرفتار نشدم. از اصفهان حواله صد یا هشتاد تومان رسید و وضع ما رو به بهبودی رفت.
👌ما که چنین ملاذ و ملجئی (تکیهگاه و پناهگاهی) داریم، چه احتیاجی به دیگران داریم؟!
📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۹
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 این داستان با مردم امروز چه تناسب دارد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
شدید برادر شداد از پادشاهان عدالت گستر روی زمین بود، در زمان او نقل کرده اند به طوری مردم به آرامش زندگی می کردند که شخصی را برای قضاوت بین آنها تعیین کرده بود از تاریخ تعیین او تا مدت یک سال هیچکس برای رفع خصومت بدارالقضا نیامد روزی به شدید گفت من اجرت قضاوت را نمی گیرم زیرا در این یک سال حکومتی نکرده ام پادشاه گفت ترا برای این کار منصوب کرده ایم کسی مراجعه کند یا نکند.
پس از یک سال دو نفر پیش قاضی آمدند یکی گفت من از این مرد زمینی خریده ام در داخل زمینش گنجی پیدا شده اینک هر چه به او می گویم گنج را تصرف کن چون زمین تنها از تو خریده ام قبول نمی کند فروشنده گفت من زمین را با هر چه در آن بوده به او فروخته ام گنج در همان مکان بوده متعلق به خریدار است قاضی پس از تجسس فهمید یکی از این دو نفر دختری دارد و دیگری پسری دختر را به ازدواج پسر در آورد و گنج را به آن دو تسلیم کرد بدین وسیله اختلاف بین آنها رفع شد
روضة الصفا احوال هود علیه السلام
داستانها و پندها ج 2 داستان 78
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#داستان_آموزنده
🔆نسناس را بشناسيد
شخصى به حضور على (علیه السلام ) آمد و پرسيد ناس و اشباه ناس (امثال ناس ) و نسناس كيانند؟
امام حسين (ع ) حضور داشت ، حضرت على (علیه السلام ) به او فرمود جواب اين مرد را بده .
امام حسين (علیه السلام ) فرمود: ناس ما هستيم ، از اين رو قرآن مى فرمايد: ثم افيضوا من حيث افاض الناس : سپس از همانجا كه مردم (بسوى سرزمينى منى ) كوچ مى كنند كوچ كنيد (بقره - 198) منظور رسول خدا (ص ) است كه : مردم را به سوى منى كوچ داد.
اما اشباه ناس ، شيعيان و پيروان ما هستند و از ما مى باشند چنانكه در قرآن (سوره ابراهيم آيه 36) آمده ابراهيم گفت : هر كس مرا پيروى كند از من است و اما نسناس ساير مردمند كه از اهل بيت پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) كناره گرفته اند.
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
کوتوله معلولِ مسیحی بنام سمیر، بر دوش دوست نابینای مسلمان خود بنام عبدالله بود.سمیر بر دوش عبدالله در رفت و آمدهایش به او وابسته بود و نقش چشم عبدالله نابینا را داشت و در کوچه پس کوچههای دمشق با راهنمایی وی، عبدالله از چالهها و پستی بلندیها میگذشت. هر دو در کودکی یتیم شدند و بدون سرپرست در اتاقی با هم زندگی میکردند و با هم کار میکردند.سمیر قصهگو بود و در یکی از قهوه خانههای قدیمی و معروف دمشق برای مردم قصه میگفت و عبدالله روشندل کنارقهوهخانه نخود و لوبیای داغ میفروخت .سمیر قبل از عبدالله درگذشت و عبدالله به شدت متاثر شد،طوری که یک هفته تمام در اتاقش گریست، تا جائی که جسد بیجانش که از شدت اندوه فوت شده بود را در اتاقش پیدا کردند.این دو مرد ساده دل، که دین یکدیگر را نفهمیدند، با هم زندگی کردند و به انسانها ثابت کردند که ما به همدیگر نیاز داریم بدون اینکه دین و باور یکدیگر را در نظر بگیریم.
💠ملت عشق از همه دینها جداست
💠عاشقان را ملت و مذهب خداست
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔅آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
شیطان سراغ بعضی اشخاص می رود و آنها را دچار وسوسه می کند که : «خدا هست؟ نیست؟ آیا پیغمبر راست است؟ این حرفها راست است؟ قیامتی در کار هست؟ آنها هم هر کاری میکنند که شیطان را رد کنند نمی شود.
چنین کسانی باید زیاد ذکر «لا حَولَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ العَلِي العَظيم» را بگویند.
.
گاه پیش می آید که کسانی مبتلا به وسوسه های شیطان می شوند، آنها نزد من می آیند و من این ذکر را یادشان می دهم.
📚 در محضر مجتهدی ، جزء ۲ .
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️ برخورد پسندیده امام مجتبی علیه السلام با همسایه یهودی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
امام حسن مجتبی علیه السلام بسیار با گذشت و بزرگوار بود و از ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد. در همسایگی ایشان، خانواده ای یهودی می زیستند.
دیوار خانه یهودی، شکاف برداشته و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. مرد یهودی از این ماجرا با خبر شد. روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه آن حضرت رفت و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت.
مرد یهودی نزد حضرت آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد.
امام برای اینکه او بیش تر شرمنده نشود، فرمود: «از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که گفت به همسایه مهربانی کنید». یهودی با دیدن گذشت و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت و دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.
منبع : شهیدی، محمد حسن، تحفة الواعظین، ج2، ص106
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✅کاش مرثیهخوان سیدالشهدا(ع) بودم...
✍یک بار شخصی به محضر علّامه آمده بود، اما ایشان را نمی شناخت و به همین سبب سخنان ناپسندی گفته بود. وقتی فهمید شخصی که روبه روی وی نشسته، علّامه طباطبائی است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و به ایشان گفت: «من گمان نمی کردم که شما حضرت علّامه طباطبائی باشید و از ظاهرتان این گونه تصور کردم که یک مرثیه خوان (امام حسین) هستید!»
علّامه فرمود: «ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سید الشهدا علیه السّلام بودم! همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی امام حسین علیه السّلام برابری نمی کند!»
📚 🔹
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🏴سفارش امام صادق به کربلا
نرفته ها، در روز اربعین!
✍شخصی نزد امام صادق رفت و پرسید:
ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟
فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...امام (ع)زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود: حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند .
هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام می برند. و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...
امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی. آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود...
📚وارث
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 زبید خاتون و بهلول
هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد… پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت: بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت: آن را می فروشی؟!
بهلول گفت : می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت : من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت : این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت : این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای !!!
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت : یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت : به تو نمی فروشم !!!
هارون گفت : اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت : اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم!!!
هارون ناراحت شد و پرسید : چرا؟
بهلول گفت : زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
اسماعیلطلا کیست؟
چرا سقاخانه حرم به نام او مشهور است؟
سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بود که آب آشامیدنی را در آنها میریختند و پیالههایی را با زنجیر به آنها میبستند.
از میان سقاخانههایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروفترین و قدیمیترین آنهاست.
سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلیشاه، بهای روکش طلای آن را مهیا کرد.
نادرشاه و سنگ اول بنای سقاخانه حضرت
ماجرای سقاخانه حرم مطهر امام رضا (ع) از آنجا آغاز میشود که بین سالهای ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ه.ق به دستور نادرشاه افشار، سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر در صحن عتیق نصب شد. این سنگاب را که از جنگ هرات به غنیمت گرفته شده بود، در کنار جوی آبی که از چشمه گیلاس (گلسب) تا صحن حرم کشیده شده بود، نصب کردند تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن که سه کُر گنجایش داشت، استفاده کنند.
اسماعیل طلا کیست؟
این سقاخانه سالها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد.
ماجرا از این قرار بود که در زمان این شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد.
«اسماعيلخان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود، چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت.
اتفاقا هنگام باز كردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد.
او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» میشناسند.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✨﷽✨
✅علامه طهرانی:
✍روزی به جهت عیادت خدمت آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی رسیدم، زیرا آقا سید جمال الدین مدتی بود که به بیماری پروستات مبتلا و بستری بودند و از طرفی برای یکی از فرزندان ایشان حادثه مولمه ای پیش آمده بود که موجب نگرانی ایشان و اهل منزل شده بود، و از طرفی فقر و مضیقه به شدت اهل خانه را تحت تاثیر قرار داده بود. هنگامی به خدمت ایشان رسیدم دیدم در بستر خوابیده و صحیفه سجادیه را می خواند و همین طور گریه می کند.
من رفتم و کنار ایشان نشستم و از این وقایعی که برای ایشان پیش آمده بود می خواستم ابراز تاسف و تالم کنم که دیدم ایشان صحیفه را بستند و رو کردند به من و فرمودند:
آقا سید محمد حسین! من خوشم خوش!
کسی که عرفان ندارد نه دنیا دارد نه آخرت! مرا که می بینی با این گرفتاری ها خوشم و هیچ احساس ناراحتی و شِکوِه ابدا و ابدا ندارم.
📚 مطلع انوار/جلد۲ص۴۲۰
↶【.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#صبحتبخیرمولایمن
سینهامزآتشدلْدرغمِجانانہبسوخت
آتشےبوددرینخانہکہکاشانہبسوخت
تَنَمازواسطہیدوریِدلبربِگُداخت
جانمازآتشِمِهْرِرُخِجانانہبسوخت
حافظشیرازے
🏝سلام مولای ما ،
مهدی جان
شکر خدا
که در زلال روشن محبت شما ،
سپیدهدمان دیگری
آغاز شد
شکر خدا که
امروز هم زبانمان
با سلام بر آستان پرکبوترتان
گشوده شد
شکر خدا که
قلبمان پر از عطر یاد زهرایی
و معطر شماست
شکر خدا که
با شما زندهایم🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#روزتونمهدوی
.
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#سه_فرمانده_در_یک_قاب!
🌷به او مسیح کردستان میگفتند. واقعاً چهره مسیحایی داشت. از نظر شجاعت و قدرت سازماندهی توانمند بود و سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد را تأسیس کرد. پیشمرگان واقعاً برای آزادسازی کردستان خدمت کردند. آنقدر صبور و تأثیرگذار بود که وقتی نیروهای ضدانقلاب اسیر میشدند با آنها بحث و آنها را متقاعد میکرد که مسیرشان اشتباه است. حتی در مورد ضدانقلاب هم به کار فکری قائل بود. بعضاً حکم اعدام ضدانقلابی که محکوم شده بود را با توبهدادن و بردن پیش قاضی دادگاه به حبس ابد تغییر میداد. چه در کردستان و چه در جنگ منشأ اثر بود و تا زمان حیاتش اگر بخواهم یک نفر اصلی را نام ببرم که در آزادسازی کردستان نقش بزرگی داشت محمد بروجردی بود.
🌷برای عملیات فتحالمبین هم کسی که حاضر شد و موافقت کرد حاج احمد متوسلیان و بچههای سپاه مریوان را از کردستان به جبهه جنوب بیاورد و تیپ ۲۷ محمد رسول الله را بنیانگذاری کند، خود او بود. من و آقامحسن برای عملیات فتح المبین در بهمن ۶۰ به کرمانشاه رفتیم. بروجردی، ناصر کاظمی و فرماندهان دیگر هم بودند. آقا محسن مطرح کرد که میخواهیم عملیات بزرگی در غرب رودخانه کرخه انجام دهیم ولی یگان کم داریم و آمدیم از اینجا نیرو ببریم. شما یک تیپ تشکیل بدهید. ناصر کاظمی گفت شما به دلیل جنگ در جنوب همه پاسدارها را دارید میبرید و بسیجیها هم به جنوب میآیند. ما برای کردستان نه پاسدار داریم و نه بسیجی. تازه میخواهید از اینجا یک چیزی هم بردارید و ببرید! ایشان با ناراحتی از جلسه بلند شد و بیرون رفت.
🌷ولی بروجردی بزرگوار به ریشهای طلایی رنگش دست کشید و گفت: امام جنگ را مسئله اصلی میدانند. چشم! من خودم میآیم و نیروها را هم میآورم. ماشین و سلاح هم میآورم. از شما هم هیچ چیز نمیخواهم. فقط یک حکم به من بدهید. خودش رفت بچههای مریوان، احمد متوسلیان و قجهای را به جنوب آورد و تیپ را تشکیل داد. گفتیم شماره تیپ شما ۲۷ است ولی اسمش را خودتان انتخاب کنید. احمد متوسلیان دستش را به هم مالید و گفت میخواهم اسمی انتخاب کنم که هر کس این اسم را ببرد صلوات بفرستد. نام تیپ را محمد رسول الله گذاشت. بنابراین بروجردی خودش آمد و در عملیات فتحالمبین در فروردین سال ۶۱ شرکت کرد. بروجردی واقعاً مطیع امام بود.
🌹خاطره اى به ياد قهرمان لرستان، سردار سرلشکر پاسدار شهید محمّد بروجردی و سردار جاويدالاثر حاج احمد متوسليان و شهید ناصر کاظمی فرماندار پاوه و مسئول سپاه پاسداران کردستان
#راوی: سردار سیدیحیی رحیمصفوی
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#حکایت_قدیمی
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود. پیر از گرمای دلکش و هوای خوش حمام فصلی تمام گفت. ابوسعید گفت: می دانی چرا این جایگاه خوش است؟
پیر گفت: چون شیخی مثل تو در این حمام است.
چون در این حمام شیخی چون تو هست
خوش شد و خوش گشت و خوش آمد نشست
شیخ گفت: من جواب بهتری دارم. پیر گفت: بگو که هرچه تو بگویی عین صواب است.
شیخ گفت: حمام از این جهت خوش است که از مال دنیا فقط یک سطل و یک پارچه بیشتر نداری که آن هم عاریت حمامی است!
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستان آموزنده
روزی حضرت ابراهيم علیهااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد.حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟
پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟
پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم!
حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟
پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم!
حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم!
به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند.
پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد!
پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد.
صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم.
پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت:چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سیوپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود!
حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟
عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود!
حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم!
گاهی در مستجاب نشدن حاجات اسراری است…
۳۵ سال آه ونالههای عابد باعث شده بود
چنان مقامی پیدا کند که از روی آب رد شود!
تا میتوانیم به درگاه خدا دعا کنیم و نتیجه
را به او واگذاریم…
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 تاثیر نفس مردان خدا
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
محمد بن اسماعیل علوی می گوید: امام عسکری (ع) را زمانی در نزد علی بن نارمش که یکی از دشمنان سرسخت آل محمد (ص) بود، زندانی کردند. او مردی زشت خو و بدسیرت [بود] و با خاندان علی (ع) عداوتی دیرینه داشت.
از طرف خلیفه به او دستور داده بودند که هر چه می تواند امام (ع) را اذیت کند و بر او سختگیری نماید. اما ابهت، هیبت و جلالت امام (ع) و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوت پیشه را متحول کرد- بااینکه حضرت عسکری (ع) بیش از یک روز در زندان او نبود- که صورت خود را به احترام حضرتش بر خاک می نهاد و سر خود را بالا نمی گرفت، و همراهی یک روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسکری (ع) را در منظر او نیک ترین مردم قرار داد.»[1]
پی نوشت
[1] كشف الغمه، ج 3، ص 286؛ اصول كافى، باب مولد ابى محمد الحسن بن على عليه السلام، حديث
➥.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 گره گشايي از کار دوست
ابان بن تغلب، از ياران نزديك امام صادق - عليه السلام - است، مي گويد: با امام صادق - عليه السلام - در مكّه بودم، آن حضرت، مشغول طواف كعبه شديم، در اين وقت يكي از شيعيان، از من تقاضا كرد كه او براي برآوردن حاجتي كه داشت، برويم.
من به طواف، ادامه دادم، او اشاره كرد، ولي من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق - عليه السلام - را تنها نگذارم.
او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كاري دارد؟
گفتم: آري، فرمود او كيست ؟
گفتم: از دوستان ما است، شيعه است.
امام كه متوجه شده بود، او كار لازمي دارد، فرمود: نزد او برو.
عرض كردم: طواف را قطع كنم.
فرمود: آري.
عرض كردم: گر چه طواف واجب باشد؟
فرمود: آري برو، گر چه طواف واجب باشد.
و از سخنان امام صادق - عليه السلام - است كه فرمود:
مشي المسلم في حاجة المسلم خير من سبعين طوافاً بالبيت الحرام.
ترجمه:
سعي و گام برداشتن مسلمان براي برآوردن نيازهاي مسلمان، بهتر از هفتاد بار طواف، به دور كعبه است.
منبع : داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاردي
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🌹داستان آموزنده🌹.
مرحوم محدّث نورى و علاّمه مجلسى و ديگر بزرگان به نقل از حضرت اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام آورده اند:
روزى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها مشغول پختن غذا بود، من نيز در تميز كردن مقدارى عدس به او كمك مى كردم . در همين حال پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله وارد منزل شد؛ و پس از آن كه فاطمه زهراء را كنار اجاق آتش مشغول پختن غذا ديد؛ و نيز مرا در حال كمك به او مشاهده كرد، فرمود:
اى ابوالحسن ! سخنم را گوش كن ؛ و توجّه داشته باش كه من سخنى نمى گويم مگر آن كه خداوند مرا به آن دستور داده باشد.
سپس افزود:
هر مردى كه همسرش را در اداره امور منزل ، يارى و كمك نمايد، به تعداد هر موئى كه در بدن دارد، ثواب يكسال عبادت نماز و روزه برايش ثبت مى گردد؛ و همچنين خداوند ثواب صابرين را به او عطا مى نمايد.
و هركس همسر و عيال خود را در كارهاى مربوط به منزل كمك و مساعدت نمايد و بر او منّت نگذارد، خداوند نام او را در ليست شهداء و صدّيقين ثبت مى نمايد و ... .
و سپس فرمود: بدان كه يك ساعت خدمت در منزل ، بهتر از يك سال عبادت مستحبّى است .
لذا هر مردى كه بدون منّت به همسر خود خدمت كند، همانا او در سراى محشر بدون حساب داخل بهشت مى گردد.
و خدمت به همسر، كفّاره گناهان كبيره مى باشد؛ و موجب خاموشى خشم و غضب خداوند و ازدياد حسنات و ترفيع درجات خواهد بود.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، در پايان فرمود:
اى ابوالحسن ! اين را هم بدان كه كسى به همسر و عائله خود كمك نمى كند مگر آن كه نسبت به مبداء و معاد معتقد باشد و نيز هدفش جلب رضايت خداوند و سعادت دنيا و آخرت باشد.
(مستدرك الوسائل : ج 13، ص 48، ح 2، جامع الا خبار ص 102، بحار الا نوار: ج 104، ص 132، ح۱).
🌹
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚حکایت آموزنده
🔸به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه میکنید؟ گفتند: پیوسته مواظب هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را حفـظ ڪنیم...
بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست شـده اند
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#سلام_امام_زمانم
ما شب زدگان درپی نوریم آقا
از هجر تو درحالِ عبوریم آقا
روشن شده آسمان وپایان شب است
ما منتظرِصبحِ ظهوریم آقا
صبحتون_مهدوی
#امام_زمان
أین صاحِبُــنا؟!
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
*
📚حکایتی زیبا از کتاب منطق الطیر
سلطان محمود، يک شب به صورت ناشناس از جايي عبور ميکرد. مردي را ديد که خاکها را در الک ميريزد و پس از الک کردن، آنها را كُپه كُپه، جمع ميکند. سلطان محمود خواست که به او کمک نمايد.
به همين دليل بازوبند طلاي خود را باز کرد و در ميان خاکها انداخت تا آن مرد بازوبند را پيدا کند و با فروشش پولي به دست آورد تا مجبور نباشد که به کارهاي سخت تن دهد.
فرداي آن روز سلطان محمود، دوباره به سراغ آن مرد رفت. ديد که همچنان مشغول جمع کردن خاک و الک کردن آن است. به او گفت: که ديشب چيز با ارزشي پيدا کردي که با فروش آن ميتواني مدت زيادي را بدون زحمت و تلاش زندگي کني. پس چرا دوباره کار سخت خودت را داري ادامه ميدهي؟
آن مرد گفت: من گردنبند قيمتي را در ميان خاکها پيدا کردم اما چرا الک کردن خاکي را که ميشود در آن چنين چيزهاي قيمتي پيدا کرد، رها کنم؟! من تا وقتي زندهام اين کار را انجام خواهم داد.
#طمع
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️ اهتمام به عبادت
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیری کند.
صالح گفت: چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟
گفتند: چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود، وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم.
وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند.
اصول کافی، باب مولد ابی الحسن بن علی علیه السلام، ح 23.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستان واقعی روضه خوانِ تبریزی
دردناکترین روضه از نظر امام زمان عج
حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد:
« در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که می فرمایید
«:صبح و شام در مصیبت تو گریه می کنم و اگر اشک چشم هایم خشک شود خون گریه می کنم»
فرمودند: بلی صحیح است.
عرض کردم: آن مصیبتی که در آن بجای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟
فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟ فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است. فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد.
«عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها سلام است.»
زینب همان کسی ست که در راه عفتش
عباس می دهد نخِ معجر نمی دهد
📚شیفتگان حضرت مهدی (عج)
➥.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 بخشش عابد زناکار تنها با یک صدقه...
🌕 آقا امام باقر علیهالسلام فرمودند: «عابدی هشتاد سال خدا را عبادت کرد. روزی نگاهش به زنی افتاد، عشق او در دلش جای گرفت، نزد او رفت و از وی کام خواست. زن پذیرفت. هنگامی که عابد از آن زن کام گرفت فرشته مرگ به سراغش آمد، زبان عابد از دیدن او بند آمد. در آن میان فقیری گذر کرد و چیزی خواست. عابد به گرده نانی که در عبای خود داشت اشاره کرد و فقیر آمد و آن را گرفت. خداوند عبادت هشتاد سال را به سبب آن زنا محو ساخت، اما با صدقه دادن یک گرده نان، گناه او را بخشید.»
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَبَدَ اللَّهَ عَابِدٌ ثَمَانِینَ سَنَةً ثُمَّ أَشْرَفَ عَلَی امْرَأَةٍ فَوَقَعَتْ فِی نَفْسِهِ فَنَزَلَ إِلَیْهَا فَرَاوَدَهَا عَنْ نَفْسِهَا فَطَاوَعَتْهُ فَلَمَّا قَضَی مِنْهَا حَاجَتَهُ طَرَقَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ فَاعْتُقِلَ لِسَانُهُ فَمَرَّ سَائِلٌ فَأَشَارَ إِلَیْهِ أَنْ خُذْ رَغِیفاً کَانَ فِی کِسَائِهِ فَأَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَ ثَمَانِینَ سَنَةٍ بِتِلْکَ الزِّنْیَةِ وَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ بِذَلِکَ الرَّغِیفِ»
📗بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۱۲۳
📗ثواب الأعمال، ج ۱، ص ۱۳۹
🔴 پاداش عظیم خرج کردن در راه امام...
«کیست که به خدا قرض نیکویىدهد تا خداوند آن را براى او چندین برابر کند؟» (بقره/۲۴۵)
🌕 آقا امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«دِرْهَمٌ يُوصَلُ بِهِ اَلْإِمَامُ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَيْ أَلْفِ دِرْهَمٍ فِيمَا سِوَاهُ مِنْ وُجُوهِ اَلْبِرِّ»
«يك درهم كه به امام برسد بهتر است از هزار هزار درهم كه در راه خير ديگرى صرف شود.»
🌕 و در مکانی دیگر فرمودند:
«یَا مَیَّاحُ دِرْهَمٌ یُوصَلُ بِهِ الْإِمَامُ أَعْظَمُ وَزْناً مِنْ أُحُد.»
«ای میاح! یک درهم که به امام رسانده شود، (در راه امام خرج شود)، ثواب آن برای شخص، از کوه احد سنگینتر خواهد بود.»
📗تفسیراهل بیت علیهمالسلام، ج۱۵،ص۵۵۸
📗الکافي، ج ۱، ص ۵۳۸
→.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✍️حرف این است، حال هر چه میخواهید بگویید
🔹روزى مرحوم علامه طباطبایى را در خیابان زیارت کردم و در معیت ایشان، تا درب منزلشان رفتم. به درب منزل که رسیدیم ایشان تعارف کردند. عرض کردم: مرخص مى شوم. ایشان، در پله بالا ایستاده بودند و بنده پایین بودم، رو به من کردند و گفتند: حکماى الهى این همه فحش ها را شنیدند، سنگ حوادث را خوردند، قلم ها به دشنام و بدگویى آنها پرداختند، این همه فقر و فلاکت و بیچارگى را از تبلیغات سوء کشیدند. گاهى به کهک به سر مى بردند و گاهى ... با این همه حقایق را در کتاب هایشان نوشتند و گفتند: آقایانى که به ما بد گفتید و فحش دادید و زندگى را در کام ما تلخ کردید و مردم را علیه ما شورانیدید، حرف این است و حق این است که نوشته ایم و براى شما گذاشته ایم، حال هر چه مى خواهید بگویید.
▪️علامه حسنزاده آملی رحمة الله علیه
📚گفت و گو/ فضایل و سیره چهارده معصوم
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 داستان کوتاه
"احنف بن قیس" نقل می کند:روزی به دربار معاویه رفتم و دیدم آنقدر طعام مختلف آوردند که نام برخی را نمی دانستم.
پرسیدم این چه طعامی است؟
معاویه جواب داد: مرغابی است ، که شکم آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و نِیشکر در آن ریختهاند.
بی اختیار گریه ام گرفت.معاویه با شگفتی پرسید:
علّت گریه ات چیست؟
گفتم به یاد علی ابن ابیطالب افتادم. روزی در خانه او میهمان بودم؛آنگاه سفرهای مُهر و مُوم شده آوردند.
از علی پرسیدم: در این سفره چیست؟پاسخ داد نان جو.گفتم شما اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟
علی فرمود این کار از روی خساست نیست، بلکه می ترسم حسن و حسین، نان ها را با روغن زیتون یا روغن حیوانی، نرم و خوش طعم کنند.
گفتم مگر این کار حرام است؟
علی فرمود نه، بلکه بر حاکم امت اسلام لازم است در طعام خوردن، مانند فقیرترین مردم باشد که فقر مردم، باعث کفر آنها نگردد تا هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک، سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.
معاویه گفت:ای احنف! مردی را یاد کردی که فضیلت او را نمی توان انکار کرد.
📚الفصول العلیه ، صفحه ۵۱
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•