داستان آموزنده 📝
طبق عرف محمد که به خواستگاریام آمد، تصمیم گرفتم به او جواب مثبت بدهم و ازدواج کنم. خانواده محمد بسی
*.
*
طبق عرف
محمد که به خواستگاریام آمد، تصمیم گرفتم به او جواب مثبت بدهم و ازدواج کنم. خانواده محمد بسیار مذهبی و مؤمن بودند. قبل از عقد به محمد گفتم: «من چادر سر نمیکنم». محمد در جوابم گفت: «اشکالی ندارد، فقط به خاطر خانواده من، اندکی حجابت را بیشتر رعایت کن». من هم قبول کردم.
یک ساعت قبل از برگزاری جلسه دوم خواستگاری که برای آشنایی بیشتر خانوادهها با یکدیگر بود، محمد زنگ زد و گفت: «نیلوفر! میشه به خاطر من، تو جلسه خواستگاری چادر سر کنی؟». من در جوابش قاطعانه گفتم: «نه! من که گفتم چادر سر نمیکنم». محمد هر چه اصرار کرد، قبول نکردم. بعد از اینکه تلفن را قطع کرد، به مادرم گفتم: «حتی اگر این خواستگاری به هم بخورد، چادر سر نمیکنم». نزدیک آمدن خانواده محمد بود که انگار کسی در درونم گفت: «حالا یک ساعت چادر سرت کن». چادر گلدار نازکی پیدا کردم تا موقع آمدن خانواده محمد بر سرم بیاندازم. بالاخره خانواده محمد آمدند و مراسم شروع شد. کمی که از مراسم گذشت، پدر محمد که میدانست من چادری نیستم، پرسید: «شما چه حجابی را میخواهی انتخاب کنی؟». در جوابش گفتم: «هر چه که عرف است». مادر محمد و مادر خودم چادری بودند. پدرش نگاهی به مادر محمد و مادرم کرد و گفت: «عرف یعنی مثل مادرت و مادر محمد؟». نمیدانم چرا بیاختیار و بدون لحظهای فکر کردن گفتم: «بله دیگه!».
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به هوای تو
گریه برای تو
به خوبیهای تو محتاجم
خدا میدونه به
شبای جمعهی
کربلای تو محتاجم
#حسین_طاهری🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح یعنی
☀️غزلی رنگ پریشانیِ عشق
🌸فرصتی ناب
☀️پر از بوسهٔ پنهانی عشق
🌸چشم بر باد صبا و نفس آبی اشک
☀️صبح یعنی
🌸گذری بر دل بارانی عشق
🌸ســـلام
☀️صبحتون بخیر و شادی
🌸آدینه تون سراسر خوشی و
☀️شـادی در کنار عزیزانتـون
🔴 چرا امام زمان را «منتظَر» مى نامند؟
🔵 امام جواد علیه السلام فرمودند:
🌕 «چون او را غيبتي است طولاني كه در آن زمان مخلصين انتظار ظهور او را دارند، اهل شك و شبهه منكر وجود حضرت مى شوند، بى دينان نام و ياد او را به استهزاء و مسخره مى گيرند، گروهى به دروغ براي ظهور وقت تعيين مى كنند، كسانى كه عجله كنند هلاك مى شوند، و اهل تسليم نجات پيدا مى كنند.»
📚 كمال الدين ج ۲ ،ص ۳۷۸
.🌹
✨﷽✨
✅ حکایتی از آیتالله بروجردی که دلها را تکان میدهد
آیتالله بروجردی در اواخر عمر خود، با وجود خدمات بسیار، از خالی بودن دست خود در پیشگاه خدا ابراز نگرانی میکنند.
حکایتی تأملبرانگیز از آیتالله بروجردی (رضوان الله علیه) پرده از دغدغهای عمیق در دل یک عالم بزرگ برمیدارد. ایشان با وجود خدمات فراوان، همواره نگران خلوص اعمال خود بودهاند و در احوالات ایشان آمده است:
مرحوم آقای زاهدی که هم مباحثهی حضرت امام و آیتالله سید احمد زنجانی بودند و این چند نفر با هم رفیق بودند، میبینند مرحوم آقای بروجردی کنار کرسی زمستان نشستهاند و مغموم هستند.
خدمت ایشان عرض میکنند: چرا؟
ایشان میفرمایند که اواخر عمر من است و دستم خالی است و چیزی ندارم.
این آقایان عرض میکنند: آقا! شما اینهمه خدمات در ایران و خارج از ایران انجام دادید.
ایشان میفرمایند «وَأخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ»؛ آن کسی که بناست این اعمال را بپذیرد و ناقد این اعمال هست بصیر و دقیق است.
ناقد همان است که فلزات را بررسی و عیارش را مشخص میکند که چقدر ناخالصی دارد.
در روایات هست که گاهی اعمال انسان تا آسمان هفتم میرود، ولی ملائکهای که در آنجا هستند، آنها را به سبب ناخالصی که دارد، بر میگردانند. البته اینها مراتب عالیه هست و دشواری کار نباید ما را مأیوس کند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
↶【.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•