eitaa logo
داستان راستان
11.3هزار دنبال‌کننده
399 عکس
108 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 خداوند در گذشته، دو فرشته فرستاد تا اهل شهري را هلاك كنند، هنگامي كه دو ملك براي انجام مأموريت به آن شهر رسيدند، به مرد عابدي برخوردند كه در دل شب ايستاده و با گريه و زاري عبادت مي كند. يكي از فرشته ها به ديگري گفت: اين مرد را مي بيني! كه چگونه گريه و زاري مي كند؟ آيا او را نيز هلاك كنيم؟ فرشته ديگري گفت: آري، من مأموريت خويش را انجام مي دهم! ملك گفت: من درباره اين مرد بايد دوباره با خداوند مذاكره كنم. پس از بيان حال عابد، خداوند به او وحي فرستاد، اين عابد را نيز با ديگران هلاك كن كه تاكنون به خاطر من، خشم، چهره او را در مقابل گناهكاران دگرگون نساخته است @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 خداوند در گذشته، دو فرشته فرستاد تا اهل شهري را هلاك كنند، هنگامي كه دو ملك براي انجام مأموريت به آن شهر رسيدند، به مرد عابدي برخوردند كه در دل شب ايستاده و با گريه و زاري عبادت مي كند. يكي از فرشته ها به ديگري گفت: اين مرد را مي بيني! كه چگونه گريه و زاري مي كند؟ آيا او را نيز هلاك كنيم؟ فرشته ديگري گفت: آري، من مأموريت خويش را انجام مي دهم! ملك گفت: من درباره اين مرد بايد دوباره با خداوند مذاكره كنم. پس از بيان حال عابد، خداوند به او وحي فرستاد، اين عابد را نيز با ديگران هلاك كن كه تاكنون به خاطر من، خشم، چهره او را در مقابل گناهكاران دگرگون نساخته است @DastaneRastan