eitaa logo
داستان راستان
11.4هزار دنبال‌کننده
399 عکس
102 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله "چیزی برای خدا بدهید" از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو که تا این اندازه بخیلی چگونه میخواهی جان به عزرائیل بدهی؟ عطار گفت: همانگونه که تو جان به عزرائیل میدهی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً منقلب گشت و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله "چیزی برای خدا بدهید" از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو که تا این اندازه بخیلی چگونه میخواهی جان به عزرائیل بدهی؟ عطار گفت: همانگونه که تو جان به عزرائیل میدهی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً منقلب گشت و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. @DastaneRastan