eitaa logo
داستان راستان
11.4هزار دنبال‌کننده
396 عکس
106 ویدیو
3 فایل
مدیریت کانال: @salmanzadeh57 لینک کانال تبلیغات ارزان: https://eitaa.com/joinchat/3347906861C14c82f0d0b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 روزي سلطان محمود به ديوانه خانه رفت، ديوانه اي زنجيري را ديد که بسيار مي خنديد. گفت: اي ديوانه! براي چه مي خندي؟ ديوانه گفت: به تو مي خندم که به پادشاهيت مغروري و از راه راست و ادب دور هستي! محمود گفت: هيچ آرزويي داري؟ گفت: مقداري دنبه خام مي خواهم که بخورم. محمود دستور داد تا پاره اي تُرُب آوردند و به او دادند. ديوانه تُرُب را مي خورد و سرش را تکان مي داد. محمود با تعجب پرسيد: براي چه سرت را تکان مي دهي؟ گفت: از زماني که پادشاه شده اي، از دنبه ها چربي رفته است! @DastaneRastan