🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
بعضی از مردم اصرار دارند که خود را به دیگران بشناسانند
و ثروت خود را به رخ آنها بکشند..!
اما این نوع آدمها در درون خود زجر می کشند
چرا که شادی آنها وابسته به تفکر دیگران است...
"مهم بودن"
را فراموش کنید تا آرامش نصیب تان شود...
هرچه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشید بیشتر تحسین می شوید.
همان طور که ژوزه ساراماگو می گوید:
" آرامش خود را به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نکن
تا همیشه آن را داشته باشی..!
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
عارفی با شاگرد خود زندگی میکرد. روزی شاگرد با اجازهی استادِ خود٬ بهجای عارف بر منبر رفت و موعظه کرد.
چون از منبر پایین آمد مردم او را بسیار تحسین کردند. عارف چون چنین دید، در همان مجلس بر سخنرانی او عیب زیادی گرفت و شاگرد ناراحت شد.
مجلس تمام شد و عارف و شاگرد به منزل برگشتند. شاگرد از دست عارف ناراحت بود. گفت: استاد، چرا عیبهای بنی اسرائیلی گرفتی و چه ضرورت بود در جمع آنها را بگویی، آن هم بعد از اینکه مردم مرا ستایش کرده بودند؟ در حالیکه مردم بعد از منبر از تو تعریف میکنند و کسی نیست از تو عیب بگوید، چه شد تو را ستایش شهد است ما را سم؟!!
عارف تبسمی کرد و گفت: ای شاگرد جوان، تو هنوز از مردم نبریدهای و نظر مردم برای تو مهم است. این تعریفهایی که از تو میکردند درست بود و عیبهای من غلط.
ولی من دلیلی برای این کارم داشتم، تا مبادا این ستایش و تعریف مردم، لذت ارشاد برای خدا و علم را از تو بگیرد و از فردا در منبر بهجای اینکه سخنی گویی که خدا را خوش آید سخنی گویی که مردمان خدا خوششان آید.
اما آنچه مردم از من ستایش میکنند برای من مهم نیست. چه ستایش کنند و چه سرزنش کنند هر دو برای من یکی است. چون سنی از من گذشته است و حقیقت را دریافتهام. من مانند پرندهای هستم که پر درآوردهام و روزی اگر مردم بر شاخهای که نشستهام آن را ببُرند، به زمین نمیافتم و پرواز میکنم ولی تو هنوز پَرِ پروازت کامل نشده است. این مردم تو را بالای سر بُرده و بر شاخهی درختِ طوبی مینشانند؛ ناگاه و بیدلیل شاخهی زیر پای تو را میبُرند و سرنگونت میکنند. این مردم امروز ستایشات میکنند و تو را نوش میآید و فردا ستایش نمیکنند و تو را از منبر و سخنرانی بیزارت میکنند.
شاگرد دست استاد بوسید و گفت: الحق که نادانِ نادانم.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
امام صادق علیه السلام
مرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او میشود ، شادمان میگردد ، همانگونه که زنده با هدیه خوشحال می گردد.
الفقیه، ج1،ص117
پنج شنبه است؛
شادی روح پدران و مادران آسمانی و همه در گذشتگان بخوانیم فاتحه و صلوات
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
ساده لوحی پیش صاحب دلی از فقر و نداری ناله کرد. صاحب دل، دست در جیب برده سکه ای ( صدقه) به او داد.
ساده لوح از خشم صورتش سرخ شد. و با لحنی تند گفت: من صدقه از کسی نمی گیرم . انتظار چنین توهینی از تو را نداشتم.
صاحب دل تبسمی کرد و گفت: این خرد شدنت را هرگز فراموش نکن و بدان پیش کسی که کاری برای رفع مشکل تو نمی تواند بکند، زبان به شکایت از روزگار مگشا که با ناله از روزگار، فقط خودت را پیش او تحقیر کرده ای و چیزی دستگیر تو نخواهد شد.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#حکایت_آموزنده
ذوالنون عارفی نامدار بود. روزی شنید مردی عابد است که در صومعهای زندگی میکند و هر سال یکبار از صومعهاش بیرون میآید و لشگری از معلولان را شفا میدهد.
منتظر او نشست، تا از صومعه بیرون آمد و معلولان را شفا داد و خواست به درون صومعه برگردد. ذوالنون دامن او گرفت و گفت: دامنت گرفتم پس نزنی دست مرا، من بیمار جسمی ندارم بیمار روحیام، بگو چه کنم چون تو شوم؟؟؟
عابد گفت:
«دامن مرا رها کن که مرا گرفتار عجب میکنی و شیطان را متوجه من میسازی و من گمان میکنم، کسی شدهام. اگر دوست (خدا) ببیند که به دامان غیر او چنگ زدهای، و غیر از او نظری داری، تو را به آن کسی که التماسش میکنی میسپارد...»
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#تواضع
تواضع یکی از اصول و شرایط لازم برای عالمان دینی است.
طبق آیهی 146سورهی اعراف
سأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَکَبَّرُونَ
ما روی متکبران را از درک آیات و نشانههای خود بر میگردانیم.
حتی اگر کسی متواضع نباشد، هیچ علمی خداوند در اختیار او قرار نمیدهد. چرا؟؟
در احادیث داریم که زکات علم انتشار آن است و اگر کسی زکات نعمتی را ندهد نعمت از دست او زائل میشود و علم خود نعمت بزرگی است که هدیهی الهی است.
برای زکات علم باید تواضع داشت؛ چرا که انسانِ عالم، اگر تواضع و فروتنی نکند هیچکسی جرأت پرسیدن سوال از او را به خود نمیدهد و میترسد که سوالش ساده باشد و استاد و عالم بر او بخندد یا خشم گیرد و در صورت نفهمیدن توضیحات فرد سوالکننده دیگر خجالت میکشد که دوباره سوال خود را مطرح کرده یا نفهمیدن پاسخ سوال را بیان کند.
پس تواضع شرط یک عالم است. اگر عالمی دیدیم تواضع نداشت یقین بدانیم علمی هم برای انتقال به ما ندارد.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
التماس به خدا جرأت است .
اگر برآورده شود ، رحمت است ،
اگر برآورده نشود ، حکمت است .
التماس به انسان خفت است .
اگر برآورده شود ، منت است ،
اگر برآورده نشود ، ذلت است.
@DastaneRastan
شرح زیارت امین الله ج43.mp3
38.81M
منبر کامل
شرح زیارت امین الله جلسه ۴۳
موضوع: واژه مقدس علیک در زیارات
سالروز شهادت شهید مطهری
🔹مقام معلم
🔸اولین معلم
➖➖➖➖
داستان برخورد امام حسین علیه السلام با معلم فرزند خود
سه داستان در باره حضور اهل بیت علیهم السلام
حرم مطهر چهارشنبه ۱۲ _ ۲ _ ۴۰۳
حجتالاسلام ظهیری
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#شتر_را_به_نمد_داغ_میکنند
شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران(سنگین) بر پشت من میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است. گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب شود و بار تو سبک گردد و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد. شتر به سخن ناصح عمل کرد. صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست، بلکه از روی حیله است. پس این بار نمد بارش کرد. شتر سادهلوح به طریق معهود، در میان آب خوابید، ولی بارش دو چندان شد. صاحب شتر به زجر و شلاق، تمامش برخیزانید و شتر از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید و این مثل شد که شتر را به نمد داغ میکنند.
پیامها
نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد.
کاربرد: این مثل در بیان سرانجام انسان مکار و فریبکار به کار میرود.
@DastaneRastan
هر خبری هست فقط در حرم توست.mp3
965.2K
شب جمعه است حسین
هر خبری هست فقط در حرم توست
حجتالاسلام ظهیری
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
مسجد آدم کش در شهرری
علاّمه نهاوندى در کتاب راحة الروح داستان مسجد آدم کش را نقل و اشاره کرده به گفتار مولوى که گوید:
یک حکایت گوش کن اى نیک پى
مسجدى بود در کنار شهر رى
هر که در وى بى خبر چون کور رفت
مسجدم چون اختران در گور رفت
در نزدیکى ابن بابویه مسجدی بود که معروف شده بود به مسجد آدم کش، مسجدی که امروز به مسجد ماشاالله معروف است.
هر کس چه غریب و چه شهرى ، چه خودى و چه بیگانه، اگر شب در مسجد می ماند ، فردا جنازه او را از آن مسجد می اوردند و به این سبب کسی از مردم ری شب در آن بیتوته نمی کرد.
غریبهها از آنجا که مطلع نبودند، مى رفتند و شب در آن مى خوابیدند و صبح جنازه و مرده آنها را بر مى داشتند. بالآخره جماعتى از مردم رى جمع شده و خواستند که آن مسجد را خراب کنند، دیگران نگذاشتند و گفتند خانه خداست و محل عبادت و مورد آسایش مسافرین و غرباست، نباید آن را خراب کرد، بلکه بهتر این است که شب درش را بسته وقف کنید و یک تابلو هم نوشته و اعلام کنید که اگر کسى غریب است و خبر ندارد، شب در این مسجد نخوابد؛ زیرا هر کس شب در اینجا خوابیده صبح جنازهاش را بیرون آوردهاند و این چیزى است که مکرّر به تجربه رسیده و از پدران خود هم شنیدهایم و بلکه خود ما هم دیدهایم. پس بر تخته اى نوشته و به در مسجد آویختند. اتفاقا دو نفر غریب گذارشان به در آن مسجد افتاد و آن تابلو را دیده و خواندند. پس یکى از آنها که ظاهرا نامش ماشالله بود میگوید: من امشب در این مسجد مى خوابم تا ببینم چه خبر است. رفیقش او را ممانعت مى کند و مى گوید: با وجود این آگهى که دیده اى، باز در این مسجد مى روى و خودکشى مى کنى؟
آن مرد قبول نکرد و گفت حتما من شب را در این مسجد مى مانم. اگر مُردم که تو خبر را به خانوادهام برسان و اگر زنده ماندم که نعم المطلوب و سرّى را کشف کردهام. پس قفل را گشود و داخل مسجد شد و تا نزدیک نصف شب توقّف کرد خبر نشد. و چون شب از نصف گذشت، ناگاه صدایى مهیب و وحشت زایى بلند شد، آهاى آمدم ـ آهاى آمدم، گوش داد تا ببیند صدا از کدام طرف است، باز همان صدا بلند شد، آمدم، آمدم، آهاى آمدم و هر لحظه صدا مهیبتر و هولناکتر بود. پس آن مرد برخاست و ایستاد و چوب دست خود را بلند کرد و گفت اگر مردى و راست مى گویى، بیا، و چوب دست خود را به طرف صدا فرود آورد که به دیوار مسجد خورد و ناگهان دیوار شکافته شد و زر و طلاى بسیارى به زمین ریخت و معلوم شد دفینه و گنجى در آن دیوار گذارده و طلسم کرده بودند که این صدا بلند مى شود و آن طلسم به واسطه پر جرأتى آن مرد شکست پس طلاها را جمع کرد و صبح از آن مسجد صحیح و سالم با پول زیادى بیرون آمد و از آن همه پول، املاک خریده و از ثروتمندان گردید و آن مسجد را تعمیر و به نام او مسجد ماشاءاللّه معروف گردید.
امامزادگان و زیارتگاههای شهر ری صفحه ۲۱۸ الی ۲۲۰، ناشر، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث قم
@DastaneRastan