🌸🍃🌸🍃
زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیری کند.
صالح گفت: چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟
گفتند: چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود، وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم.
وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند.
#اصول_كافي
@DastaneRastan
:امام حسن عسکری (ع)
سخاوت و بخشندگی اندازه ای دارد،
اگر از آن بیشتر شود،" اسراف است "
حزم و دوراندیشی نیز حدّی دارد،
اگر بیش از آن شود، " ترس است "
میانه روی در خرج هم اندازه ای دارد،
اگر افراط شود، " بُخل است "
شجاعت نیز اندازه ای دارد، اگر از آن بیشتر
شود، "تهوّر و بی باکی است "
عبادت به زیاد روزه گرفتن و نماز خواندن
نیست؛ بلکه عبادت این است که در امر
(مخلوقات) خداوند بسیار تفکّر شود
#تحف_العقول_حراني_ص٣٦٢
شهادت امام حسن عسكري (ع)تسليت باد
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
امام حسن عسکری(علیه السلام) :
«لَا تَطْلُبِ الصَّفَا مِمَّنْ کَدَرْتَ عَلَیْهِ وَ لَا الْوَفَاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ وَ لَا النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّکَ إِلَیْهِ»
از سه کس، سه چیز را توقع نداشته باش :
1️⃣ از کسى که با او بدرفتارى کرده اى، توقع صفا و پاکدلى نداشته باش،
2️⃣ و از کسى که به او خیانت کردهاى توقع وفا نداشته باش،
3️⃣ و از کسى که به او بدگمان شدهاى، توقع خیرخواهى نداشته باش.
#نزهة_الناظر_و_تنبيه_الخاطر_ص١٤٢
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#همنشین
زغال هاي خاموش را کنار زغال هاي روشن ميگذارند تا روشن شود ، چون همنشيني اثر دارد
ما هم مثل همان زغال هاي خاموشيم ، اگر کنار افرادي بنشينيم که روشنندکه گرما و حرارتي دارند...
ما هم به طبع آن ها نور و حرارت و گرما پيدا ميکنيم.
پس همنشینی انتخاب کنید ، که به شما انرژی ببخشد
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#ملا_و_کیسه_زر
دزدی کیسه زر ملّانصرالدین را ربود، وی شکایت نزد قاضی برد؛تا خواست ماجرا را شرح دهد، داروغه وارد شد و نزد قاضی نشست. ملّا متعجب شد و هیچ نگفت و از محضر قاضی بیرون آمد؛
روز بعد مردم دیدند که ملّا فریاد میزند که آی مردم کیسه ام ... کیسه ام را یافتم،از او سوال کردند که چطور بدون حکمقاضی کیسه را یافتی ؟!
ملّا خنده ای کرد وگفت:
«در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد »بهتر دیدم که شکایت نزد قاضی عادل برم
منزل رفته و نماز خواندم و ازخدا کمک خواستم.
امروز در بیاباندیدم که داروغه از اسب افتاده گردنش شکسته و کیسه زر من به کمر بسته... !
پس کیسه ام را برداشتم.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#حدیث_روز
امام علی (ع) میفرمایند:
أَبصَرُ النّاسِ مَن أبصَرَ عُيُوبَهُ وَ أقلَعَ عَن ذُنُوبِهِ.
بيناترينِ مردم، كسى است كه عيب هاى خود را ببيند و از گناهان خويش باز ايستد .
غررالحكم و دررالكلم، ح،3061
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اصطلاح_گدای_سامرا
معمولا به بعضی از گدایان یا افراد گداصفت گفته می شود که گدایی را به مرحله ی از وقاحت و سماجت می کشانند ، این افراد تا وقتی که از شخص مورد نظر خود چیزی نگیرند او را رها نمی کنند. حال ببینیم ریشه ی این اصطلاح از کجا آمده است.
سامرا یا سامره شهری در صد و بیست کیلومتری شهر بغداد است که معتصم عباسی در دوران خلافتش این شهر را آباد کرد و به آن بسیار رسید، پس از دوران معتصم این شهر دچار افول گشت، اما از آنجاییکه قبور متبرک دو تن از امامان شیعه یعنی امام علی النقی (ع)و امام حسن عسکری (ع) و چاه معروف غیبت امام مهدی (ع)در این شهر واقع شده است در نتیجه شیعیان همواره به این شهر رفت و آمد می کنند و از زمان گذشته تا حال یکی از منبع درآمد این شهر همین مسافران بوده اند .
متاسفانه قبور متبرک امامان معصوم، خادمانی گردن کلفت و چشم دریده داشته، این افراد هر وقت زایری به این مکان ها وارد میشد، اورا احاطه کرده و به زور می خواستند او را در انجام اعمال زیارتی یاری رسانند، تا از این رهگذر پولی به جیب بزنند، اگر زایر بی سواد بود که در دام اینان می افتد و گر هم باسواد بود و کمک آنها را نمی خواست از سوی این افراد دشنام و ناسزا می شنید، در حقیقت منظور از گدای سامره این خادمان پرو و وقیح بودند که تا چیزی از شخص نمی گرفتند او را رها نمی کردند .
@DastaneRastan
داستان راستان
🌸🍃🌸🍃 #قصه_دویست_و_سی_و_چهارم 💢 نَسَب پیامبر صلی الله علیه و آله اجداد بزرگوار پیامبر صلی الله علی
🌸🍃🌸🍃
#قصه_دویست_و_سی_و_پنجم
💢 ولادت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله
پس از 9 ماه بارداری آمنه، بالاخره پسری در روز جمعه 17 ربیع الاول، که «شش هزار و صد و
شصت و سه سال از هبوط حضرت آدم» سپری می شد پا به عرصه این جهان گذاشت.
برکت وجودش سراسر عالم را پر کرد، انسانی کامل که درخشش او تمام دنیا را پر از نور کرد.
تولد او درست موقعی انجام شد که مردم غافل از همه چیز با وجدانهایی خاموش در بیراهه ها
پیش می رفتند.
در آن هنگام که آمنه فارغ شد، حالتی مانند خواب او را فرا گرفت و پس از لحظاتی به خود آمد و
پسر عزیزش را در کنار خود دید. آن حضرت همین که قدم بر این دنیا نهاد، دو زانو و دو دست
خود را بر زمین قرار داد.
سپس مُشتی خاک در دست گرفت و سر به آسمان بلند کرد و سپس به سجده رفت و لب
به توحید گشود و تسبیح و تکبیر فرمود؛ (خدا بزرگ است، و شکر بسیار برای پروردگار است و
هر صبح و شب تسبیح خداوند می گویم.)
هنگامی که حضرت این کلمات را می فرمود نوری از دهان مبارکش ساطع گشت که اهل مکه
آن را دیدند.
هنگام ولادت پیامبر اسلام ابلیس (پدر شیطان ها) فریاد بلندی کشید که همه شیطان ها گرد
او جمع شده، و پرسیدند: «ای سرور ما! چه حادثه ای سبب شد که اینگونه فریاد بکشی؟»
ابلیس گفت؛ «وای بر شما، امشب وضع آسمان و زمین پریشان و دگرگون شده، و این نشانه
بروز حادثه بزرگی است که از زمان عروج عیسی علیه السلام به آسمان چنین حادثه ای رخ
نداده است. در همه جهان پراکنده شوید و جستجو کنید تا ببینید این حادثه چیست؟»
شیاطین در سراسر زمین به جستجو پرداخته سپس نزد ابلیس آمده و گفتند؛
«چیز تازه ای نیافتیم.»
ابلیس گفت؛ «من خود برای جستجوی آن حادثه، سزاوارترینم.»
آنگاه به شکل گنجشکی در آمد و از جانب کوه حراء به مکه وارد شد.
جبرئیل به او نهیب زد: (باز گرد، خدا تو را لعنت کند.)
ابلیس؛ ای جبرئیل! یک سؤال از تو دارم، حادثه ای که امشب رخ داده چیست؟
جبرئیل فرمود: محمّد صلی الله علیه و آله متولد شده است.
ابلیس؛ آیا من در آن بهره ای دارم یعنی می توانم او را فریب دهم؟
جبرئیل؛ نه، هرگز.
ابلیس؛ آیا در امت او راه نفوذی دارم؟
جبرئیل؛ آری.
ابلیس؛ به همین اندازه خشنود شدم.
( الاحتجاج، ج 1 ،ص 331؛ کمال الدین، ص 196؛ الفضائل، ص 18؛ امالی الصدوق، ص 360 و
361؛ حلیة الابرار، ج 1 ،ص 22 تا 24؛ بحارالانوار، ج 10 ،ص 45 و... .
ناسخ التواریخ.)
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#نیایش_شبانه
ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم
خداوند اینجاست
اشکهای مرا پاک می کند...چون
خدا در قلب من است
ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم
خداوند هست و مرا بلند می کند... چون
خدا در قلب من است
شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم
پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون
خدا در قلب من است
خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم
خداوند همواره با من است...چون
خــــــدا در قلب من است
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
سه واژه مهم وتاثيرگذاردرزندگی
"انتخاب" ، "فرصت " ، "تغییر"
باید "انتخابی" درست داشته باشی؛
تا "فرصتی" مناسب پیدا کنی؛ وگرنه...
زندگیت هیچگاه "تغییر" نخواهدکرد.
@DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃
مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.
خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟...
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"
@DastaneRastan