✅مگر خداوند ستار نیست؟
✍️استاد عالی: کسی نگوید چطور خداوند آبروی اینها را در قیامت میبرد، مگر خدا ستار نیست؟ چرا، اما ستار بودن خدا و پرده پوش بودنش برای کسانی است که عفت و حیا دارند. اگر گناهی هم میکنند، سعی میکنند پنهان باشد، علنی نباشد.
اما آن که آنقدر هتاک و پررو است که ابایی از گناه علنی هم ندارد و خیلی راحت حرمت دستورهای الهی را میشکند و علنا مرتکب حرام میشود، خودش آبروی خود را حفظ نمیکند و نیز آبروی دیگران را هم میبرد و گناه و عیب دیگران را افشا میکند، خداوند نسبت به اینها ستاریت ندارد و پرده را بر میدارد.
🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام صادق(ع) فرمودند:
مـردم دربـاره مـا سـه گـروهـند:
گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند و منتظر فرج ما هستند، ولی عمل ما را انجام نمیدهند اینان اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام می دهند، اما برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان. اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند و عمل میکنند برای خدا اینان از ما و ما از آنانیم."
📚تحفالعقول ص۵۱۳
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🌼گناهکاران را مژده بده و درستکاران راستگو را بترسان
✍امام جعفر صادق (علیه السلام)فرمودند: دو مرد وارد مسجد شدند، یکی از آنها عابد بود و دیگری گنهکار وقتی که از مسجد بیرون آمدند،
👈🏻 مرد گنهکار، مؤمن راستین بیرون آمد
👈🏻ولی مرد عابد، فاسق گنهکار بیرون آمد!
از این رو که عابد وقتی وارد مسجد شد، به عبادت خود می بالید و در اندیشه خود به عبادتش مغرور بود، ولی گنهکار در فکر پشیمانی از گناه و طلب آمرزش گناهانش از خدا بود.
خداوند به حضرت داود (ع) خطاب کرد: (بشر المذنبین و انذر الصدیقین) [گناهکاران را مژده بده و درستکاران راستگو را بترسان] حضرت داود (ع) عرض کرد: چگونه گناهکاران را مژده بدهم و درستکاران را بترسانم؟!
خداوند فرمود: به گناهکاران مژده بده که من پذیرای توبه و بخشنده گناه هستم و درستکاران را بترسان که به اعمال خود، مغرور و خودبین نشوند. زیرا بنده ای نیست که او را به پای حسابرسی بکشم، مگر اینکه بر اثر ناخالصی های عبادتش به هلاکت بیفتد
📚اصول كافي
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#پدربزرگوارشهیدسالخورده:
💢✨یکی از کارهایی که از #کودکی علاقه مند بود انجام بده این بوده که وقتی مهمان می اومد علاقمند بود پذیرایی کنه و قبل بلند شدن مهمان ها می رفت کفش هاشون رو جفت می کرد .
💢✨خیلی با #محبت و مهربانی با همه برخورد می کرد، چون در خانواده همه نازش را می خریدند الحمدلله همه ی بچه های من خوبند ، همه شون به زبان می آوردند که #آقامحمدتقی بهترین بوده
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
التماس ارواح
آیتالله مجتهدی
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
[ #دوستی_با_جنسمخالف]
علیوارباش
تافاطمهقسمتتبشه(:
همسرخوبوپاکدامنوعفیفو
درستکارمیخوای؟!
پسخودتخوبوپاکدامنوعفیفو
درستکارباش ....
👈دقت کن کهبهخاطردوستیهاۍزودگذر و لذتهاۍکاذبسیاهنکنیدفترچهاعمالتو...⛔️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜️ آیتالله ناصری:
طمع کاری ممنوع⛔️
اگر میخوای مردم دوست داشته باشن‼️
#طمع نداشته باش
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام صادق عليه السلام:
اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند
إن كانَت لكَ يَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بكَثرَةِ المِنَنِ و الذِّكرِ لها، و لكنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلكَ أجمَلُ بِكَ في أخلاقِكَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ في آخِرَتِكَ
📚بحارالأنوار، جلد78، صفحه283
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥نزول بلا در خانه بینماز
🔰#مرحوم_حجت_الاسلام_مجتهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❁﷽❁
🌺 #پیامبر (ص) فرمودند :
همانا جانشینان و اوصیای من و حجت
های خدا بر خلق او پس از من دوازده
نفرند؛ اولین آنها #برادرم و آخرین آنها
#فرزند من است.
سوال شد:یا #رسول_الله #برادر شما
چه کسی است؟
فرمود: (( #علی_بن_ابیطالب (ع) ))
سوال شد: #فرزند شماچه کسی است؟
فرمود: #مهدی (عجل الله فرجه) که
زمین را پراز قسط وعدالت خواهدکرد،
همانگونه که پراز ظلم وجور شده است
📗منابع:
#کمال_الدین_ص۲۸۰
#بحارالانوار_ج۵۱ص۷۱
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#اصحاب_المهدی
🌟 قرآن کریم میفرماید هـــرگاه خواستی گنـاه کنـی،
🌷باخـــودت آرام حــرف بزن و بگــو:👇
✨۞قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۚ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا51
الفرقان
❄️۞بگــــو:
آیا این(سرنوشت دردناڪ) بهتر است، یا بهشت جاویدانی ڪه به پرهیزگاران وعده داده شده است؟ (بهشتےڪه)هم پاداش (اعمال دنیوی) آنان است و هم جایگاه و قرارگاه ایشان51
⛔️مــرو راهــےڪه با ریگــےبلغــزی
🌿مشــو بیـدی ڪه با بـادی بلـرزى
💎تــورا قدر و تــورا قـیمت گـران است مکن کاری که یک ارزن نیرزی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•┈┈••••✾🕊🦋﷽🦋🕊✾•••┈┈•
#کلیپ🌟💛
#استوری✨🕊
#پیامیبرایخواهرانم🌸
الله از آسمان به تو فرمان میدهد که باحجاب شوی ...🌿🪴
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنران استاد عالی
راهکار حضور قلب در نماز
#اصحاب_المهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•| همواره در این فکر بودم که
#موسی (علیه السلام)
از آن دختر چه دید؟؟
که حاضر شد برای #مهریهی او
ده سال از عمرش را #چوپانی کند!
✅جواب را خداوند
📖 در #قرآن ذکر کرده است:👇
✨ ﴿تمشي علىٰ استحياء﴾
آن دختر با #شرم_و_حیا راه میرفت..
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥نزول بلا در خانه بینماز
🔰#مرحوم_حجت_الاسلام_مجتهدی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام صادق عليه السلام:
اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند
إن كانَت لكَ يَدٌ عندَ إنسانٍ فلا تُفسِدْها بكَثرَةِ المِنَنِ و الذِّكرِ لها، و لكنْ أتبِعْها بأفضَلَ مِنها؛ فإنَّ ذلكَ أجمَلُ بِكَ في أخلاقِكَ، و أوجَبُ لِلثَّوابِ في آخِرَتِكَ
📚بحارالأنوار، جلد78، صفحه283
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#حدیث
💚امیرالمومنین علیه السلام:
💚مهدی ، مردی از ماست
💚از نسل فاطمه سلام الله علیها
📗کنزالعمال ۳۹۶۷۵
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwACzbNlBKW32_gdtgvWlmn_BQPvpNNixQACNgEAAvxvcw4HxhWGtvlZjDAE.mp3
5.41M
🎵 کربلا رو که ندیدم کاش تا مشهد برم (زمینه)
🔸با نوای :🎤
حاج ابوذر بیوکافی
پست ویژه #شهادت_امام_رضا (ع)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨✨✨✨✨✨✨
روایت تکان دهنده رضا کیانیان از فرمان امام رضا (ع) به خادم حرم
🔹کیانیان چنین روایت میکند: «هنگامى كه براى زيارت امام رضا(ع) مى روم، گاهى بعضى از خدام امام، من را به محل استراحت خودشان دعوت مى كنند. من هم بى درنگ و در اوج خوشحالى مى پذيرم. چاى، گپ و گفت و مهربانى... يك بار كه صحبت ها درباره ى معجزات هر روزه ى امام گُل انداخته بود، يكى از خدام قديمى كه از دوستان پدر مرحومم بود تعريف كرد: چندين سال پيش، در يكى از شب هاى زمستان، بعد از كشيك خوابيده بودم كه امام به خوابم آمد و فرمود: بلند شو برو جلو پنجره فولاد. بى معطلى بيدار شدم. از اين سوى صحن نگاه كردم و ديدم برف سفيد يكدستى سراسر صحن را پوشانده و هيچ خبر ديگرى نيست!
با خودم گفتم، حتماً خيالاتى شدم ...برگشتم و خوابيدم. دوباره امام به خوابم آمد و گفت: مگر نگفتم بلند شو برو جلو پنجره فولاد؟! دوباره بلند شدم و رفتم و نگاه كردم و باز هم جز برف چيزى نديدم! در دل گفتم، يا امام رضا قربونت برم، اونجا كه خبرى نيست و برگشتم و خوابيدم. اين بار امام با عصبانيت گفت: بلند شو برو جلو پنجره فولاد، وگرنه اخراجت مى كنم!
ترسان و پشيمان از بى توجهى از خواب پريدم و به آن سمت دويدم و زير لب طلب بخشش مى كردم تا رسيدم پشت پنجره. باز هم چيزى نبود، جز برف ! با ترس و زارى گفتم: يا امام رضا مى بينى كه آمدم، ولى اينجا خبرى نيست كه ناگهان ديدم برف جلو پنجره تكانى خورد و سگ نحيفى بلند شد و نالان به راه افتاد. من هم كه تازه متوجه ى مأمويتم شده بودم، دنبال سگ رفتم.
سگ با عجله از محوطه صحن به سمت خيابان طبرسى رفت و عاقبت جايى ايستاد و به من نگاه كرد! ديدم چند توله ى سگ، در چاله اى گود و پر از برفابه و گل افتاده اند. حيرت زده و نادم از سستى ام، توله ها را از ميان گل و شُل بيرون آوردم، گريه كنان و پشيمان از دير رسيدنم، خشكشان كردم و با كمال احترام آن ها را در جايى مناسب و گرم گذاشتم»
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅نگین ماندگار
✍پادشاهی نگین انگشتری داشت که می خواست روی آن نقشی ماندگار بگذارد که در روزهای غم افسرده نشود و نا امیدی به سراغش نیاید و به خاطر داشته باشد بعد از هر رنج و دردی، درسی نهفته است و در هنگام شادی که موجب امید و انرژی است، گرفتار غرور نشود و خدا را از یاد نبرد.
تمام دانشمندان اندیشیدند اما فکرشان به جایی نرسید تا اینکه یک فرد فقیری آمد و گفت روی نگین فقط یک جمله بنویسید که یادآور هر دو زمان باشد.
جمله این بود: این نیز بگذرد!
پادشاهی دُر ثمینی داشت
بهر انگشتری نگینی داشت
خواست نقشی باشدش دو ثمر
هر زمان که افکند به نقش نظر
گاه شادی نگیردش غفلت
گاه اندوه نبایدش محنت
هر چه فرزانه بود در ایام
کرد اندیشه ای ولی همه خام
ژنده پوشی پدید شده آن دم
گفت: بنگار« بگذرد این هم»
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹اوصافی ازبهشت🌹
☘در بهشت خورشید و آفتاب زننده وجود ندارد و همیشه هوا صاف دلپذیر و مدهوش کننده است.
🌸سوره مبارکه انسان آیه 13🌸
🌷متکئین فیها علی الارائک لا یرون فیها شمسا ولا زمهریرا
🌱این در حالی است که در بهشت بر تختهای زیبا تکیه کردهاند، نه آفتاب را در آنجا میبینند و نه سرما را!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ هیچ احدالناسی حق ندارد از رحمت خداوند مایوس شود
🌹❤️نگاهی که خداوند به بندگان گناهکار دارد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚#داستانی_واقعی_از_یک_قاضی_مصری
یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند:
15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم.
وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم همبستر شده و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بوم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم.
تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم.
آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم.
او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم.
خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم.
من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم.
خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم.
وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی. من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی.
خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید.
بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا، با ایمان نصیبم شد. سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم.
یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند.
به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم همبستر شده بود. ولی او مرا نشناخت.
بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی.
گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم همبستر شده و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش.
گفتم: شاهد داری؟
گفت: نه
گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟
گفت: زنم زود از خانه فرار کرد.
گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند.
گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟
گفتم: نه، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته.
آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم همبستر شده بود و باهاش کاری نکردم.
گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم.
و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم.
👈به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وقت خداوند به موسی گفت :
برو از شیطان یه چیزی یاد بگیر
موسی بهش برخورد گفت من برم پیغمبر خدا از شیطان یادبگیرم
گفت برو اشکالی نداره.....
🎙 از استاد
#الهی_قمشه_ای
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍روایت امام سجاد (ع) درباره داستان یوسف و علت ابتلای یعقوب به فراق یوسف
📚در معانی الاخبار به سند خود از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که گفت: من با علی بن الحسین (علیه السلام) نماز صبح روز جمعه را خواندم. بعد از آنکه از نماز و تسبیح فارغ شد برخاست تا به منزل برود، من هم به دنبالش برخاستم و در خدمتش بودم حضرت، کنیزش را که سکینه نام داشت، صدا زد و به او فرمود: از در خانه ام سائلی دست خالی رد نشود، چیزی به او بخورانید، زیرا امروز روز جمعه است. عرض کردم آخر همه سائلها مستحق نیستند، فرمود: ای ثابت! آخر می ترسم در میان آنان یکی مستحق باشد، و ما به او چیزی نخورانیم و ردش کنیم، آن وقت بر سر ما اهل بیت بیاید آنچه که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد، به همه آنان طعام بدهید.
یعقوب رسمش این بود که هر روز یک قوچ می کشت و آن را صدقه می داد و خود و عیالش هم از آن می خوردند، تا آنکه وقتی سائلی مؤمن و روزه گیر و اهل حقیقت که در نزد خدا منزلتی داشت در شب جمعه ای موقع افطارش از در خانه یعقوب می گذشت، مردی غریب و رهگذر بود، صدا زد که از زیادی غذایتان چیزی به سائل غریب و رهگذر گرسنه بخورانید، مدتی ایستاد و چند نوبت تکرار کرد، ولی حق او را ندادند و گفتارش را باور نکردند. وقتی از غذای اهل خانه مأیوس شد و شب تاریک گشت انالله گفت و گریه کرد و شکایت گرسنگی خود را به درگاه خدا برد و تا صبح شکم خود را در دست می فشرد و صبح هم روزه داشت و مشغول حمد خدا بود. یعقوب و آل یعقوب آن شب سیر و با شکم پر خوابیدند، و صبح از خواب برخاستند در حالتی که مقداری طعام از شب قبل مانده بود.
امام سپس فرمود: صبح همان شب خداوند به یعقوب وحی فرستاد که تو، ای یعقوب! بنده مرا خوار داشتی، و با همین عملت غضب مرا به سوی خود کشاندی، و خود را مستوجب تأدیب و عقوبت من کردی؛ مستوجب این کردی که بر تو و بر پسرانت بلاء فرستم. ای یعقوب! محبوبترین انبیاء نزد من و محترم ترین آنان آن پیغمبری است که نسبت به مساکین از بندگانم ترحم کند، و ایشان را به خود نزدیک ساخته طعامشان دهد، و برای آنان ملجأ و مأوی باشد.
ای یعقوب! تو دیشب دم غروب وقتی بنده عبادت گر و کوشای در عبادتم دمیال که مردی قانع به اندکی از دنیا است به در خانه ات آمد، و چون موقع افطارش بود شما را صدا زد که سائلی غریب و رهگذری قانعم، شما چیزی به او ندادید او انا لله گفت و به گریه در آمد، و به من شکایت آورد، و تا به صبح شکم خالی خود را بغل گرفت و حمد خدا را بجای آورد و برای خشنودی من دوباره صبح نیّت روزه کرد، و تو ای یعقوب با فرزندانت همه با شکم سیر به خواب رفتید با اینکه زیادی طعامتان مانده بود.
ای یعقوب! مگر نمی دانستی عقوبت و بلای من نسبت به اولیائم سریع تر است تا دشمنانم؟ آری، به خاطر حسن نظری که نسبت به دوستانم دارم اولیائم را در دنیا گرفتار می کنم (تا کفّاره گناهانشان شود) و بر عکس دشمنانم را وسعت و گشایش می دهم. اینک بدان که به عزّتم قسم بر سرت بلائی خواهم آورد و تو و فرزندانت را هدف مصیبتی قرار خواهم داد، و تو را با عقوبت خود تأدیب خواهم کرد، خود را برای بلاء آماده کنید، و به قضای من هم رضا دهید و بر مصائب صبر کنید.
ابو حمزه ثمالی می گوید: به امام علی بن الحسین (علیه السلام) عرض کردم خدا مرا قربانت گرداند، یوسف چه وقت آن خواب را دید؟
فرمود در همان شب که یعقوب و آلش شکم پر، و دمیال با شکم گرسنه بسر بردند و صبح از خواب برخاسته برای پدر تعریف کرد، یعقوب وقتی خواب یوسف را شنید در اندوه فرو رفت، همچنان اندوهگین بود تا آنکه خدا وحی فرستاد: اینک آماده بلاء باش، یعقوب به یوسف فرمود خواب خود را برای برادران تعریف مکن که من می ترسم بلائی بر سرت بیاورند، ولی یوسف خواب را پنهان نکرد و برای برادران تعریف کرد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥تلنگر💥
🌱یکی از تأثیرگذارترین جمله هایی که تا حالا دیدم...
⚰روی یک سنگ #قبر بود؛
نوشته بود:
👈 "ای رهگذر،
من هم روزی از اینجا رهگذر بودم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💚امام رضا عليه السّلام فرمود:
به راستی که خداوند عزّوجلّ به سه چيز همراه سه چیز ديگر فرمان داده است:
امر كرده به نماز و زكات پس هر كس نماز بخواند و زكات ندهد نمازش پذيرفته نشود،
و امر كرده به شكر خودش به همراه شكر والدين (در سوره لقمان آيه 14) پس هر كه شكر والدين نكند شكر خدا نكرده است.
و امر كرده به تقوى الهی و صله رحم .(در آيه 1-سوره النساء) و هر كه صله رحم نكند تقواى خدا عزّوجلّ را ندارد
📗عيون أخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 258
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•