💠دنیا، پیرزنی با صورت کبود در روز قیامت!💠
🔲 در روز قیامت دنیا را به شکل پیرزنی کبودروی، ارزق چشم، گراز دندان، کریه منظر و قبیح رخسار برای مردم مجسم میکنند و از اهل محشر میپرسند:
❓آیا این پیرزن را میشناسید؟
❗️میگویند: نعوذباالله که ما او را بشناسیم!
🔶خطاب میرسد: این همان دنیایی است که به آن تفاخر میکردید، به واسطه آن با یکدیگر حسادت میورزیدید، دشمنی میکردید، قطع صلهرحم میکردید و بسیاری از گناهان دیگر را مرتکب میشدید.
پس دنیا را به جهنم میافکنند در حالی که فریاد میزند:
🔸خداوندا! پس کجایند پیروان و دوستان من؟
🔸خداوند بلندمرتبه میفرمایند: دوستان او را هم به خودش ملحق سازید.
📕معراجالسعادة، ص 339 / محجةالبیضاء، ج 6، ص 10
💢 واقعا ارزش داره به خاطر این دنیا به هم خیانت کنیم؟
💢 ارزش داره خدا رو فدای این دنیای بیوفا کنیم؟
✅ در بیوفایی دنیا همین بس که این دنیا قبلا در دست دیگران بوده است و به ما رسیده و به زودی هم از دست ما خارج میشود و به دیگران میرسد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#کرامات_آقا_امام_حسین_ع
ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم.
دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت:بس است،دیگر برویم استراحت کنیم.
در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند.
امام حسین(ع) فرمود:ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟
فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم!
ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان!
سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،...
گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟!
فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟!
📕کرامات الحسينيه،ج2، ص11
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺همنشین حضرت داوود علیه السلام در بهشت🌺
روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند.
#داستان
خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.»
روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد.
پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد:
«کیست که هیزمهای مرا بخرد.»
یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید.
حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!»
پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.»
سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت.
وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود.
وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:
«خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!»
پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد.
حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.
#شکر
📚(داستانهای شهید دستغیب ص 30- 31)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری 💙
وَلَا تَحْزَنَ ،
وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ...
(قصص/١٣)
شکستگی های دلم را
نگه داشته ام، تو ترمیمشان کنی.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅چهار دستور قرآنی
برای سعادت دنیا و آخرت
#شکر را ترک مکن
که از زیادی و افزونی محروم خواهی شد .
" لئن شكرتم لأزيدنكم "
اگر شکر گویید بیشتر به شما می بخشم .
#ذکر خدا را ترک مکن
چون از نگاه پروردگارت محروم می مانی .
" فاذكروني أذكركم "
مرا به یاد آورد تا شما را به یاد آورم .
#دعا را ترک مکن
چرا که از استجابت محروم می مانی .
" ادعوني أستجب لكم "
از من بخواهید تا اجابت کنم .
#استغفار را ترک مکن
چرا که از نجات محروم می مانی .
🌸" وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون "
چرا که تا زمانی که استغفار گویید هرگز عذابتان نخواهم داد.
📚 قرآن کریم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمه لیلا ۲۵ سالی بود تنها زندگی میکرد!
شوهرش حاج رحیم ۲۵ سال پیش ف.وت کرد!
پسرِ عمه لیلا تو ج.نگ مفق.ودالاثر شد و هیچوقت برنگشت!
عمه هیچ وقت نبودِ پسرش رو باور نکرد و
ایمان داشت که مرتضی برمیگرده!
فکر میکنم ۳۸ سالی بود که درِ خونش بسته نشده بود
آخه عمه لیلا میگفت پسرم برمیگرده!
میگفت من گوشام سنگینه؛
اگه مرتضی بیاد در بزنه و من نشنوم چکار کنم؟!
نکنه مرتضی فکر کنه من مُردم!
نکنه پشت در بمونه!
نکنه مرتضی بیاد ببینه من در رو باز نمیکنم؛ بره و برنگرده!
بالاخره مرتضی بعد از ۳۸ سال برگشت...
اما استخوناش!
مرتضی شهی.د شد و
در خونهی عمه لیلا برای همیشه بسته شد…
به احترام این مادر، این پست رو برای دوستات بفرست ❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️تلنگر
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•