eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.1هزار دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
30.4هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 حضرت امام علی (ع) میفرمایند: با بصیرت کسی است که بشنود و بیندیشد، نگاه کند و ببیند، از عبرت‌ها بهره گیرد؛ آنگاه راه روشنی بپیماید که در آن از افتادن در پرتگاه‌ها به دور ماند. بحارالانوار ج 74 ص 407 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسیکه گنجینه‌های آسمان و زمین به دست اوست، به تو اجازه خواستن، و اجازه دعا داده. ضمانت کرده که خواهش‌های تو را جواب می‌دهد فرمان داده، که بخواهی تا بدهد. پیِ مهرش باش تا به تو مهر بورزد. وقتی بد می‌کنی، راه بازگشتت را نمی‌بندد. در عذابت عجله نمی‌کند. وقتی توبه می‌کنی و باز می‌گردی، سرزنشت نمی‌کند. حتی اگر رسوایی حق توست، باز رسوایت نمی‌کند. برایت درِ بازگشت را باز گذاشته است. صدایش که می‌کنی، صدایت را می‌شنود. نیازت را می‌بری پیش او. سفره دلت را پیش او وا می‌کنی. از غم و غصه‌هایت، به او شکایت می‌کنی. برای گرفتاری‌هایت، از او چاره می‌خواهی. چیزهایی از گنجینه‌های لطفش درخواست می‌کنی که هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند آنها را بدهد مثل طول عمرها، سلامتی بدن‌ها و وسعت روزی‌ها. کلید همه گنجینه‌هایش را گذاشت در دو دست تو وقتی به تو اجازه دعا و خواهش داد. حالا هر وقت بخواهی، با دعا درهای نعمتش را باز می‌کنی. و انبوه مهر و لطفش را به روی خودت، سرازیر می‌کنی. پس چیزی بخواه که زیبایی‌اش برایت بماند و رنج و سختی‌اش از تو دور باشد. 📙نامه سی‌ویکم وصیت‌نامه حضرت علی به فرزندش حسن ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حضرت داوود ـ علیه السلام ـ صد سال عمر کرد، که چهل سال آن را بر مردم حکومت و رهبری نمود. او کنیزی داشت که وقتی شب فرا می رسید همه درها را قفل می کرد، و کلیدهای آنها را نزد داوود ـ علیه السلام ـ می آورد. شبی مردی را در خانه دید، پرسید: چه کسی تو را وارد خانه کرد؟ او گفت: «من کسی هستم که بدون اجازه شاهان بر آنها وارد می گردم.» داوود ـ علیه السلام ـ این سخن را شنید و گفت: آیا تو عزرائیل هستی؟ چرا قبلاً پیام نفرستادی تا من برای مرگ آماده گردم؟ عزرائیل گفت: من قبلاً پیامهای بسیار برای تو فرستادم. داوود ـ علیه السلام ـ گفت: آن پیامها را چه کسی برای من آورد؟ عزرائیل گفت: «پدرت، برادرت، همسایه ات و آشنایانت کجا رفتند؟» ‎ داوود ـ علیه السلام ـ گفت: همه مردند. عزرائیل گفت: «آنها پیام رسانهای من به سوی تو بودند که تو نیز می میری همان گونه که آنها مردند.» ‎ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️خیلی معطلت نمیکنه ...! گویند "حر بن يزيد رياحی" اولين کسی بود که آب را به روی امام بست و اولين کسی شد که خونش را برای او داد. "عمر سعد" هم اولين کسی بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد برای آنکه رهبرشان شود و اولين کسی شد که تير را به سمت او پرتاب کرد! کی می داند آخر کارش به کجا می رسد؟ دنيا دار ابتلاست. با هر امتحانی چهره‌ای از ما آشکار می شود، چهره‌ای که گاهی خودمان را شگفت‌زده می کند. چطور می شود در اين دنيا بر کسی خرده گرفت و خود را نديد؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺استاد فاطمی نیا: ✍مولوي تمثيل آورده است كه: فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت. شيطان براو ظاهر ميشود وميگويد: تابه حال اين همه "ياربّ" گفته اي، چه فايده داشته است!؟ مرد دلش شکست و ازدعا کردن منصرف شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟ جواب داد : چون جوابي نمي شنوم و ميترسم ازدرگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟ گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم اين "ياربّ" گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست! يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به درگاهش بلندشود ، اصلا نميگذارد " ياربّ" بگوييم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
12.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 کار گل زار شود✨ ❣️گر تو به گلزار آیی✨ 🎧 حاج مهدی رسولی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به کعبه گفتم: تو از خاکی ،منم خاک، چرا باید به دور تو بگردم؟؟ ندا امد: تو با پا امدی ،باید بگردی برو با دل بیا ،،، تا من بگردم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
تمام ترس هاتو به خدا بسپار. تمام استرس و اضطراب هاتو به خدا بسپار. تمام احساس ترس و نشدن هاتو به خدا بسپار. همه ی حسرتاتو به خدا بسپار. همه ی پشیمونی هاتو به خدا بسپار. همه ی مسیر های که از ته اش میترسی رو به خدا بسپار. بدون اون تنها کسیه که هیچوقت نه تنهات میزاره،نه نا امیدت میکنه.اون همه ی مسیرو بلده فقط بهش اعتماد کن✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅تلنگر 🌼3 چیز که جسم را بیمار میکند : 1) زیاد حرف زدن 2) زیاد خوابیدن 3) زیاد خوردن 🌼4 چیز که جسم را نابود میکند : 1) غم 2) ناراحتی 3) گرسنگی 4) شب بیداری 🌼4 چیز که صورت را نورانی میکند : 1) تقوا 2) وفا 3) بخشندگی 4) جوانمردی 🌼و 3 چیز که رزق و روزی را زیاد میکند : 1) سعی و تلاش 2) خوش حساب 3) کمک به نیازمندان 🌼و 4 چیز که رزق و روزی را کم میکند : 1) خواب صبح 2) حرص و طمع 3) تنبلی 4) خیانت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنی روس ، فقیر و اجاره نشین که شهردار ، دستورتخلیه خانه او راداده بود به پوتین نامه مینویسد چندروزبعد پوتین بامحافظانش بایک دسته گل وسندخانه به دیدنش می آید همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن ز مدینه تا به کعبه سر و پابرهنه رفتن ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر ندارد که به روی نا امیدی در بسته باز کردن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
➕ شازده کوچولو گفت: بعضی کارا بعضی حرفا بدجور دل آدمو آشوب میکنه ➖ گل گفت: مثل چی؟ ➕شازده کوچولو گفت: مثل وقتی که میدونی دلم برات بی‌قراره و کاری نمیکنی... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ✨ پیرمردی بود زاهد که در دل کوه، توی دخمه‌ای عبادت می‌کرد و از علف‌ها و میوه‌های جنگلی کوه هم می‌خورد. روزی از کوه به زیر آمد و به طرف ده راه افتاد رفت و رفت تا به نزدیک ده رسید، مزرعه گندمی دید. خیلی خوشش آمد، پیش رفت و دو تا سنبله از گندم‌ها چید و کف دستش خرد کرد و آن چند دانه گندم تازه را خورد، بعد از آنکه چند قدمی به طرف ده پیش رفت، به خودش گفت: «ای مرد! این گندم از مال که بود خوردی؟… حرام بود؟… حلال بود؟…» زاهد سرگردان و پریشان شد و گفت: «خدایا! من طاقت و توش عذاب آن دنیا را ندارم ـ هرچه می‌خواهی بکنی و به هر شکلی که جایز می‌دانی مجازاتم کن و تقاص این چند دانه گندم را در همین دنیا از من بگیر!» خدا دعا و درخواست او را قبول کرد و او را به شکل گاوی درآورد و به چرا مشغول شد. صاحب مزرعه که آمد و یک گاوی در گندم‌زارش دید هرچه در حول و حوش نگاه کرد کسی را ندید ـ ناچار طرف غروب، گاو را به خانه آورد و مدت هشت سال از او بهره گرفت، آخر که از گوشت و پوست او هم استفاده کرد، کله خشک او را برای مزرعه‌اش «داهول» کرد یعنی مترسک کرد و توی زمین سر چوب کرد ـ روزی که صاحب زمین مزرعه‌اش را چید و کوبید و گندم را خرمن کرد، شب دزدها آمدند و جوال‌هاشان را از گندم پر کردند ناگهان صدای غش‌غش خنده از کله خشک گاو بلند شد، دزدها مات و حیران شدند و خشکشان زد، هرچه به این طرف و آن طرف نگاه کردند دیدند هیچکس نیست اول خیلی ترسیدند و گندم جوال کردن را ول کردند. 💥بعد آمدند پیش کله و ایستادند و گفتند: «ای کله! ترا خدا بگو ببینم چرا می‌خندی؟ تو که هستی؟ چرا اینطور می‌خندی و ما را مسخره می‌کنی؟» کله به زبان آمد و شرح احوالش را گفت و آخر هم گفت: «من به تقاص دو تا سنبله گندم دارم چنین مکافاتی می‌بینم ـ وای به حال شما که جوال جوال می برید •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•