eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
27.8هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31هزار ویدیو
340 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح چهارشنبه تون بخیر🌸 هـر روزتـان پـراز مـعجـزه روزگـارتـون پـربـرکت سرنوشتتون روشن خـانـه دلتـون سبـز ودست مهربون خـدا همیشه یـاورتون بـاشه چهارشنبه تـون عـالی و بینظیر🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛الهی زندگیتـون شــاد ❤️و پـراز امید و زیبـایی 💛پـراز بلند پـروازی و جسارت ❤️پـراز نشاط و سـرزنـدگی باشـه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺پیامبر می فرمایند: النَّاسُ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا (مردم در خوابند هنگامی که مردند بیدار می شوند) 🌷رسول اکرم (ص) می فرمایند: 🔶️قبر هر روز ۵ مرتبه انسان را صدا میزند، ۱- من خانه فقر هستم با خودتان گنج بیاورید. ۲- من خانه ترس هستم با خودتان أنیس بیاورید. ۳- من خانه مارها و عقرب ها هستم با خودتان پادزهر بیاورید. ۴- من خانه تاریکی ها هستم با خودتان روشنایی بیاورید. ۵- خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بیاورید. 🟢گنج : لا اله إلا الله 🟢انیس : تلاوت قرآن 🟢پادزهر : صدقه ، خیرات 🟢چراغ : نماز نمازشب 🟢فرش : عمل صالح •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕊•⸤ ⸣ . •اسراف در عمل ابراهیم🌿' تکه نان خشکی را روی زمین دید. خم شد و آن را برداشت. در کنار کوچه نشست و با آجر به آن نان کوبید و خرده های آن را در مقابل پرندگان ریخت تا نان اسراف نشود. خدای خوب ابراهیم در چندین آیه به این موضوع اشاره دارد: «خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.» سورھ انعام آیه 141۝ «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.» سورھ اعراف آیه13۝ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🕊•° دوستش میگفت: تو مدتی که عراق بود وقتی می خواست به کربلا بره روی صورتش چفیه می انداخت و می گفت: اگه به نامحرم نگاه کنی راه شهادت بسته میشه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🥀فکر نکنم نیازی به یادآوری باشد ✨گفتند: قیافه اش به ریاست جمهوری نمی خورد! خندید گفت:بله،به ریاست شاید نخورد ولی به نوکری مردم که می خورد... 🌹شهید محمد علی‌ رجایی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
علامه حسن زاده آملی حفظه الله : نمی گویم چه دارید و چه ندارید ، اگر میل شب و سحر دارید ، همه چی دارید ؛ خدا شما را دعوت کرده ، مهمان یارید. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
°•🌱 ما با گناه روح و قلب خود را خراب کرده‌‌ایم به حدی که دیگر عجائب عالم را نمی‌بینیم صدای تسبیح فرشتگان را نمی‌شنویم، عاشقانه از دوری خدا اشک نمی‌ریزیم و با غیر خدا سرگرم می‌شویم! - گناه با ما چه کرده است؟! 🌱 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🏴تلنگر ✍خیلی هنر کنید قرآن بخوانید و زیارت عاشورا، اما کیست که نداند شمر، حافظ قرآن بود. پسوند «حجت الاسلام» و «آیت الله» سند اعتبار و وجاهت کسی نبوده و نیست و نخواهد بود. اما کیست نداند که «عمرسعد» آن «اصغر کُپک» مختار نامه نبود و آیت الله العظمی عمر سعد کوفه بود. شما خود را عمار دربار علی - احیانا- اگر ندانید، سرباز سید علی که - حتما- می دانید؛ اما کیست که نداند شمر سردار سپاه مولا علی در صفین بود و هم او سر قدسی حسین را روی «زانوی غم» نشاند. اثبات عشق با «نامه» ممکن نمی شود و رسم عاشقی به نوشتن هزاران نامه نیست؛ کیست که نداند شبث ابن ربعی - یک از آن هزاران بود که - نامه «فدایت شوم» به حسین نوشت و او را به کوفه خواند تا آخر سر، جزء همان ده نفری شود که بر پیکر مطهر حسین اسب تاختند. سند دلخوشی به رابطه خویشی را، تنها شیطان است که مهر و امضاء می کند. نسب و خویشی انسان، سبب احترام می تواند باشد، اما دلیل حق بودن هیچکس نیست. «سیادت» شاید در وزن و قافیه، به «حقانیت» نزدیک باشد، اما مترادفش نیست. کیست که نداند عمر سعد از خویشان حسین بود که فرمان حمله بر او را - با رها کردن اول تیر - صادر کرد...؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ حکایت ✍مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•