❤️🍃🥀🌾🥀💚🌹
💚
❤ #عاشقانه_شهدا
روایت زندگی عاشقانه شهید مدافع وطن
#جواد_تیموری🌹
#یا_زهرا(س)...
.
همیشه از خدا میخواستم...
همسری👌🏼 مؤمن و متعهد داشته باشم که هیأتی باشه و ورزشکار و ولایی...❤️
معمولاً همراه خونواده واسه نماز🤲🏼 میرفتیم مسجد...
مادر عزیزشون منو دیدن و قرار خواستگاری گذاشتن...💕
خواستگار زیاد داشتم...
ولی انتخاب سخت بود و توکلم به خدا...
آقا جواد و خونوادهشون که اومدن...
با هم که صحبت کردیم،ملاک مشترک و اولیه جفتمون...
*ایمان بود و اخلاق نیک...
تقریباً 20 دقیقهای صحبت کردیم...
در مورد حجاب،قناعت،تعهد...
تصمیمگیری تو زندگی مشترک و...
میزان مقاومت در برابر مشکلات و...
همه چی عالی بود...
ولی تردیدها همچنان پابرجا...!
دو رکعت نماز توسل به حضرت زهرا سلاماللهعلیها خوندم و گفتم...
"خانوم...
من کنیز شمام...❤️
خودتون بهم تو ازدواجم کمک کنین..."
خواستگاری و مراحل بعدش به سرعت جلو رفت...
بعدها متوجه شدم که همسر عزیزم...💕
به حضرت زهرا سلاماللهعلیها ارادت خاصی داشتن و...
ایشون هم همین نمازو خونده بودن...
عشق بینهایت ما...💕
از شب صیغه که مصادف بود با میلاد امام جواد علیهالسلام شروع شد...
اون شب...
یه مشت نقل رنگارنگ بهم داد و گفت...
"زندگی مثه این نقل شیرینه بانو...❤️"
خیلی دلم میخواست نگهشون دارم...
ولی حیف که دونه دونه نقلا رو خوردیم...
تموم کاراش خدایی بود و خدا واسش جور میکرد...
میگفت از بچگی عاشق اسم عاطفه بوده و...
روزی که فهمیده اسمم چیه،گفته بود...
"عروس ما همینه...!"
خدا رو شاکرم که اسمم باب میل همسر شهیدم بود...❤️
(همسر شهید جواد تیموری)
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•