#روایتیازاو..
آمـد بـه خـط فـاطميـون سـر بـزند.
شب🌙 کـه شد، گفتیم لابد میرود جايی
دور از هيـاهـوی رزمنـدهها استراحت کند.
کفش هـايش را گـذاشت زير سرش؛
گوشه اتاق دراز کشيد.
خودمان خجالت کشيديم، اتاق را خلوت کرديم که چند ساعت استراحت کند.🥺🥀
#شهیدحاجقاسم❤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•