eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.1هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
28.6هزار ویدیو
325 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ ‍ منزل چهاردهم⬅️ ( ) امام روز پنج شنبه، بیست و چهارم ذی الحجة الحرام در القاع فرود آمدند. (1) بعد از « عقبه» «قاع» منزلی به طرف مکه مکرمه است.(2) در کتب لغت « بطن» به دشتی وسیع یا دشتی که دره ها، نهرها، برکه ها و گذرگاه ها داشته باشد گفته می شود.(3) در این وادی بطون فراوانی قرار دارد. از جمله «بطن عنان» ، « بطن ظبی» که زمینی از آن کلب بوده است، « بطن رمّه» و « بطن عقبه» که اسمی برای یک وادی است که در آن قریه هایی چون عقبه قرار گرفته است. « قاع» اولین منزل آن بطن است.(4) اینجا پیری از « بنی عکرمه» به نام « عروه بن لوذان» امام را از این سفر بر حذر داشت. امام فرمود: « بر من امر پوشیده نیست. به خدا قسم اینها مرا دعوت کرده اند تا این که قلبم را از سینه به در آورند. هنگامی که دست به چنین کار زنند خداوند کسانی را بر آن ها مسلط کند که آن ها را خوار سازد و ذلیل ترین فرقه و امت ها گرداند.» (5) پس از آن جا گذشتند و حرکت را ادامه دادند. 📚 1- الامام الحسین و اصحابه، ج 1، ص 178 2- مراصد الاطلاع، ج 3، ص 178 3- الامام الحسین و اصحابه، ج 1، ص 178 4- الامام الحسین و اصحابه، ج 1، ص 179 5- مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 228 – بحارالانوار ، ج 44، ص375 💔 🥀 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ منزل پانزدهم از منزل‌گاه‌های مسیر مکه به کوفه است. . امام در روز جمعه بیست و پنجم ماه ذی حجة الحرام در این منزل بار نهادند. کسی که مسیر مکه را طی می کند، قبل از قاع به این منزل می رسد. بنابراین , عقبه منزلی در مسیر حج است.(1) در واقعه کربلا، امام حسین(ع) در این منزل با عمرو بن لوذان دیدار و گفتگو کرد. عمرو وقتی خبردار شد که امام حسین قصد کوفه را دارد، ضمن خبر دادن از کمین سربازان ابن زیاد میان قادسیه و عذیب، امام را سوگند داد که از سفر به کوفه صرف‌نظر کند. وی به امام حسین(ع) گفت:« تو را به خدا سوگند می‌دهم که برگردی زیرا جز سرنیزه و دم شمشیر چیزی تو را پیشواز نخواهد کرد. آنهایی که به تو نامه نوشته و تو را دعوت کرده‌اند اگر تو را از جنگ بی‌نیاز و راه‌ها را هموار و باز می‌کردند ممکن بود به تصمیم خود ادامه دهی ولی با این وضع، من صلاح نمی‌دانم که تو چنین کنی.» امام خواسته وی را نپذیرفت و به وی گفت: «ای بنده خدا مطلب بر من پوشیده نیست. اما فرمان الهی تغییرپذیر نیست، به خدا سوگند آنها دست از من برنمی‌دارند تا این که رگ حیاتم را قطع کنند و هرگاه این کار را انجام دهند، خداوند کسی را بر آنان مسلط خواهد کرد که خوارشان می‌کند آنگونه که خوارترین مردمان باشند.[2]» امام حسین بعد از این نقطه راهی شراف شد.[3] ابن اثیر محتوای این گفتگو را از مرد عربی نقل کرده، و از عمرو بن لوذان نامی نبرده است.[4] این منزل‌گاه پس از زباله و قبل از عمیه قرار دارد.[5] در برخی منابع از این منزل به عقبه البطن یاد شده است. امام حسین(ع) در آن از کشته شدن خود خبر داد و فرمود: «[در خواب] سگ‌هایی را دیدم که مرا گاز می‌گیرند و بدتر و شدیدترین آن ها بر من سگی بود که به برص و پیسی مبتلا بود»[6] 📚 منابع ⬇️ 1_ معجم البلدان، ج 4 ، ص 134 2_↑ مفید، ارشاد(1413ق)، ج2، ص76؛ طبری، تاریخ(1387ق)، ج5، ص399؛ ابن اثیر، الکامل(1385ق)، ج4، ص43. 3_↑ مفید، ارشاد، ج2، ص76؛ طبری، تاریخ(1413ق)، ج5، ص399. 4_↑ ابن اثیر، الکامل(1385ق)، ج4، ص43. 5_↑ جعفریان، اطلس شیعه(1387ش)، ص66. 6_↑ ابن قولویه، کامل الزیارات(1356ق)، ص75. 💔😔 اطلاعات بیشتر در وب گاه زیر 👇👇 https://fa.wikifeqh.ir/%D9%85%D9%86%D8%B2%D9%84_%D8%A8%D8%B7%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%82%D8%A8%D9%87 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ منزل شـانـزدهـم از منزل‌گاه‌های مسیر مکه به کوفه است. ميان واقصه و قرعاء در هشت ميلى احساى بنى وهب، از شراف تا واقصه دو ميل (حدود چهار كيلومتر) است. در آنجا بركه ‏اى به نام لوزه است. در شراف سه حلقه چاه بزرگ است كه طول ريسمان آن كمتر از بيست قد است و آبى بسيار گوارا دارد. در آنجا چاههاى بسيارى است كه آب پاكيزه دارد و آب باران در آن جمع مى‏ شود. طبق نقل کتاب الامام الحسین (علیه السّلام) و اصحابه کاروان حسینی در روز شنبه به این منزلگاه رسیدند.(2) به نقل از مقاتل و کتب تاریخی حضرت در این منزلگاه آب برگرفتند. به راه افتادند و در نیمه روز بودند که به سپاه حرّ رسیدند.حضرت سيّد الشهداء (عليه السّلام) از بطن عقبه كوچ نمودند و در منزلگاه شراف (به فتح شين) نزول کردند و چون هنگام سحر شد جوانان را امر كردند كه آب بسيار برداشتند و از آنجا روانه گشتند و تا نصف روز راه رفتند، در آن حال مردى از اصحاب آن حضرت گفت: اللّه اكبر، حضرت نيز تكبير گفت و پرسيد مگر چه ديدى كه تكبير گفتى؟ گفت: نخلهایی از دور ديدم، جمعى از اصحاب گفتند: به خدا قسم كه ما هرگز در اين مكان نخل نديده‏ ايم. حضرت فرمودند: پس خوب نگاه كنيد تا چه مى ‏بينيد. گفتند: به خدا سوگند گردنهاى اسبان مى ‏بينيم. آن حضرت فرمودند: و اللّه من نيز چنين مى ‏بينم. و چون معلوم فرمود كه علامت لشكر است كه پيدا شدند به سمت چپ خود به جانب كوهى كه در آن حوالى بود و آن را ذو حسم مى ‏گفتند؛ رفتند كه اگر حاجت به قتال افتد آن كوه را ملجأ خود نموده و پشت به آن مقاتله نمايند پس به آن موضع رفتند و خيمه برپا كردند و نزول نمودند.»(4) درباره حوادثی که در منزل شراف نزدیکی منزلگاه ذو حسم رخ داده است در مقتل الحسین خوارزمی چنین آمده است: آنگاه به راه خود ادامه دادند تا این که یکی از یاران نداي اللَّه اکبر سرداد. حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: براي چه تکبیر گفتی؟ عرض کرد: نخلستانهاي کوفه را دیدم. آن دو مرد اسدي همراه کاروان گفتند: از اینجا نخلهاي کوفه را نمی توان دید. امام (علیه السّلام) فرمودند: پس چیست؟ گفتند: به خدا که پیکان نیزه ها و گوش اسبان را می بینیم. حضرت امام حسین (علیه السّلام) فرمودند: من هم چنین می بینم. آنگاه پرسیدند: آیا پناهگاهی هست که به آن پناه بریم تا پشت سرمان محفوظ باشد و از روبرو با این گروه مواجه شویم؟ آن دو اسدی گفتند: بله ذو حسم که طرف راست ماست. اگر زودتر از آنان (لشکر کوفه) برسید به مقصودتان دست می یابید. امام به جانب راست منحرف شدند و ما با او بودیم. پس ما زودتر به ذو حسم رسیدیم و امام (علیه السّلام) دستور دادند خیمه ها را زدند و منزل کردیم. آن گروه هم با حدود هزار سوار با حرّ بن یزید ریاحی تمیمی آمدند و در برابر امام در گرماي نیمروز اردو زدند.(6_5) در مقاتلی چون وقعه الطف، مقتل الحسین مقرم، مقتل الحسین خوارزمی و منتهى الآمال ذکر شده است که کاروان حضرت امام حسین (علیه السّلام) برای حمله احتمالی به سمت منزلگاه ذوحسم و کوههای اطراف راه کج کردند تا در صورت رخ دادن جنگ پناهگاهی باشد.(7) 📚 منابع ⬇️ (1) معجم ‏البلدان، جلد‏3، صفحه 331 (2) الامام الحسین(علیه السّلام) و اصحابه، صفحه 181 (3) منتهى الآمال (عربی)، جلد‏1، صفحه 607 (4) منتهى الآمال، جلد ‏2، صفحه 771 - وقعة الطف، صفحه 168- 167 (5) مقتل الحسين(علیه السّلام) خوارزمي، جلد1، صفحه329 (6) شرح غم حسین، صفحه 44 – 43 (7) وقعة الطف، صفحه 168 - مقتل الحسين (علیه السّلام) مقرم، صفحه 186- شرح غم حسین، صفحه 44- منتهى الآمال، جلد ‏2، صفحه 771 💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ ‍ ‍ منزل هفدهم از منزل‌گاه‌های مسیر مکه به کوفه است. بیست وهفتم ذی الحجه♻️ نزول اجلال کاروان حسینی به منزلگاه ذوحسم 🌴🌴🌴نزل (عليه السّلام) به يوم الأحد السابع و العشرين من ذي الحجة. الامام الحسین علیه السلام و اصحابه، صفحه 183 حضرت امام حسین (علیه السّلام) به این منزلگاه در روز یکشنبه بیست و هفتم ذی الحجه رسیدند و اقامت نموده اند. ذو حُسَم یا ذی حُسَم، از منزلگاه‌های میان مکه و کوفه. در واقعه کربلا، امام حسین(ع) در این منزل با سپاه اعزامی ابن زیاد به فرماندهی حر بن یزید روبه رو شد. آن حضرت دستور داد تا سپاهیان آنان را سیراب کنند. سپاهیان حر نماز ظهر و عصر را به امام حسین(ع) اقتدا کردند. سخنانی از امام خطاب به آنان در این منزل گزارش شده است. امام در این سخنان به دعوت کوفیان و نامه‌های آنها اشاره کرد. همچنین بین امام و حر در این منزل گفتگویی صورت گرفت. امام حسین پیش از این منزل در شراف و پس از آن در بیضه منزل کرد.[2] نخستین مواجهه با سپاه کوفه ذوحسم نخستین جایی بود که کاروان امام حسین با سپاه کوفه برخورد کرد. کاروان امام حسین (ع) پس از اقامت یک‌شبه در شَراف، به مسیر خود ادامه داد؛ اما در نیمه روز سیاهی سپاه دشمن را مشاهده کردند. امام از یارانش پرسید آیا جایی هست که به آنجا پناهنده شویم تا فقط از یک‌جهت با آنان روبه‌رو شویم؟ یاران منطقه ذو حُسَم را معرفی کردند. هنگامی که کاروان امام حسین به ذوحسم رسید و مستقر شد، لشکریان کوفه رسیدند. آنان هزار نفر به فرماندهی حر بن یزید بودند.[3] سیراب‌کردن سپاه کوفه و سوارانش در گرمای نیمروز به محل اتراق یاران امام حسین (ع) رسیدند. در این هنگام امام به جوانان دستور داد: «این جماعت را آب بدهید و سیرابشان کنید و به اسب‌هایشان نیز آب بنوشانید». جوانان پس از سیراب‌کردن سپاهیان کوفه، ظرف‌ها را پر از آب کرده و مقابل اسب‌ها گذاشتند و همه اسب‌ها را نیز سیراب کردند.[4] سخنرانی امام حسین (ع) وقت نماز ظهر، امام به حجاج بن مسروق جعفی گفت که اذان بگوید. پس از آن امام خطبه‌ای خواند و خطاب به سپاه حر بن یزید فرمود: ایها الناس: من نزد خدا و شما معذور هستم. من به اینجا نیامدم مگر پس از رسیدن نامه‌های شما و نمایندگان شما مبنی بر این‌ که زود نزد ما بیا و این که ما امام و پیشوا نداریم. شاید خداوند به واسطه تو ما را هدایت کند. اگر شما به من اطمینان دهید که عهد خود را حفظ کنید من به شهر شما می‌آیم و اگر آمدن مرا ناگوار بدانید من منصرف می‌شوم و بجای اولی خود که از آن آمدم برمی‌گردم.[6] پس از سخنرانی، امام به مؤذن گفت که اقامه بگوید. سپس به حرّ گفت: آیا می‌خواهی با یارانت نماز بخوانی؟ حر گفت: ما با شما نماز می‌خوانیم. و حر و سپاهش نیز به امام اقتدا کردند. [7] گفتگوی امام و حر در هنگام عصر نیز هر دو سپاه نماز عصر را به امامت امام حسین (ع) خواندند و پس از آن امام مجددا خطاب به سپاه حر بن یزید سخنانی ایراد کرد. او در این سخنان به دعوت کوفیان و نامه‌های آنان اشاره کرد که بر اساس آن راهی کوفه شده است، اما حر بن یزید از دعوت کوفیان و نامه‌های آنان اظهار بی‌اطلاعی کرد. به دستور امام حسین(ع)، عقبة بن سمعان نامه‌های کوفیان را از خورجین بیرون آورد. حر گفت: ما از کسانی که نامه نوشته‌اند، نیستیم. امام (ع) جمله «ثکلتک أمّک! ما ترید؛ مادرت به عزایت بنشیند! چه می‌خواهی؟» را در همین جا خطاب به حر به کار برد.[8] 📚 منابع ⬇️⬇️ حموی، معجم‌البلدان، ج2، ص258. ر.ک: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص400ـ404. طبری، تاریخ، ج5، ص400-401. طبری، تاریخ، ج5، ص400-401. مظاهری، محسن‌حسام، فرهنگ سوگ شیعی، 1395ش، ص 330. ابن‌اثیر، الکامل، ج4، ص47؛ شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص79. ابن‌اثیر، الکامل، ج4، ص46؛ شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص79. ابن‌اثیر، الکامل، ج4، ص47؛ شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص79. 💔 😔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ ‍ ❇️ امروز بیست و دوم ذی الحجه♻️ رسیدن کاروان امام حسین علیه السلام به منزلگاه ‏ 🌴🌴🌴در کتاب الامام الحسین (علیه السّلام) و اصحابه ذکر شده است که کاروان حسینی در روز سه شنبه بیست و دوم ذی الحجه به منزلگاه ثعلبیه رسیدند. 📚الامام الحسین (علیه السّلام) و اصحابه، صفحه 164 👈🏻 رویای صادقه حضرت امام حسین(علیه السّلام) و سخن آگاهانه و شجاعانه حضرت على اكبر (عليه السّلام‏) ❇️ثمَّ سَارَ (ع) حَتَّى وَصَلَ الثَّعْلَبِيَّةَ نِصْفَ النَّهَارِ فَرَقَدَ وَ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ قَدْ رَأَيْتُ هَاتِفاً يَقُولُ أَنْتُمْ تُسْرِعُونَ وَ الْمَنَايَا تُسْرِعُ بِكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ فَقَالَ لَهُ ابْنُهُ عَلِيٌّ يَا أَبَتِ أَ فَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ قَالَ بَلَى يَا بُنَيَّ وَ الَّذِي إِلَيْهِ مَرْجِعُ الْعِبَادِ فَقَالَ إِذَنْ لَا نُبَالِيَ بِالْمَوْتِ. 📚مثير الأحزان، صفحه 44 ✅ حضرت امام حسین(علیه السّلام) در وقت نصف النّهار به ثعلبيّه رسيدند، در آن حال قيلوله فرمودند پس از خواب برخاستند و فرمودند: در خواب ديدم كه هاتفى ندا مى ‏كرد كه شما در رفتن شتاب می کنید و حال آن كه مرگهاى شما، شما را به سوى بهشت مى برد. حضرت على بن حسين (عليه السّلام) گفت: اى پدر، آيا ما بر حقّ نيستيم؟ فرمودند: بلى ما برحقّيم به حقّ آن خداوندى كه بازگشت بندگان به سوى او است. پس على (عليه السّلام) عرض كرد: اى پدر، الحال كه ما برحقيم پس از مرگ چه باك داريم. حضرت فرمود كه خدا تو را جزاى خير دهد اى فرزند جان من. 📚منتهى الآمال، جلد ‏2، صفحه 768 – 767 ◼️برخی از مقاتل رسیدن خبر شهادت حضرت مسلم بن عقیل(علیه السّلام) را در این منزلگاه دانسته اند. منتهى الآمال آگاهی از شهادت مسلم بن عقیل و هانی(رضوان الله علیهما) را در منزلگاه ثعلبیه ذکر کرده است. 📚منتهى الآمال، جلد‏1، صفحه 605 - 603 - منتهى الآمال، جلد 2، صفحه 766 - 765 ◼️مهربانی و ملاطفت حضرت سیدالشهدا(علیه السّلام) با دختر مسلم بن عقیل پس از شهادت پدرش ◾️و از بعض تواريخ نقل شده كه مسلم بن عقيل (علیه السّلام) را دخترى سيزده ‏ساله بود كه با دختران حضرت امام حسین(علیه السّلام) بود و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت، چون حضرت امام حسین(علیه السّلام) خبر شهادت مسلم بشنيد به سرا پرده خويش درآمد و دختر مسلم را پيش خواست و نوازشى به زيادت و مراعاتى بيرون عادت با وى فرمود، دختر مسلم را از آن حال صورتى در خيال مصوّر گشت، عرض كرد: يا بن رسول اللّه، با من ملاطفت بى ‏پدران و عطوفت يتيمان مرعى مى ‏دارى مگر پدرم‏ مسلم را شهيد كرده اند؟ حضرت را نيروى شكيب رفت و بگريستند و فرمودند: اى دختر، اندوهگين مباش اگر مسلم نباشد من پدر تو باشم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو باشند و پسرانم برادران تو باشند. دختر مسلم فرياد برآورد و زار زار بگريست و پسرهاى مسلم سرها از عمامه عريان ساختند و به هاى‏ هاى بانگ گريه در انداختند و اهل بيت (عليهم السّلام) در اين مصيبت با ايشان موافقت كردند و به سوگوارى پرداختند و حضرت امام حسین(علیه السّلام) از شهادت مسلم سخت آزرده خاطر گشت.» 📚منتهى الآمال، جلد 2، صفحه 767- 766 🌴🌴🌴به نقل از موسوعه کربلا در منزلگاه ثعلبیه وهب بن حباب الکلبی نصرانی به امام ملحق شدند. 📚موسوعۀ کربلاء، جلد 1،صفحه 561 به نقل از مقتل الحسین المنسوب لأبی مخنف، صفحه 43 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•