eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.1هزار دنبال‌کننده
34.5هزار عکس
28.6هزار ویدیو
325 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
اول سرگذشت شنیدنی بلعم باعور👇👇 🖌بَلعَم باعور (به عبری: בִּלְעָם) که درقرآن دو آیه اشاره به وی داردشخصیتی در داستان‌ها و روایت‌های یهودی و اسلامی است. او را داننده اسم اعظم دانسته‌اند که از این دانش خود سوء استفاده کرد. برخی او را با بلعام بن بعور که داستان آن در فصل 22 سفر اعداد آمده‌است یکی دانسته‌اند. 🌿ماجرای بَلْعم باعورا: ⚡️بلعم باعور در زمان موسی نبی می‌زیست و خداوند او را به مقام مستجاب‌الدعوه رساند تا بتواند با بنی اسرائیل به فلسطین غلبه کند اما آن‌ها او را نفرین کردند و دچار عذاب الهی شدند. ✨شرح داستان: بلعم باعورا از علمای بنی‌اسرائیل بود، و کارش به قدری بالا گرفت که اسم اعظم می‌دانست و دعایش به استجابت می‌رسید. روایت شده: موسی با جمعیتی از بنی‌اسرائیل به فرماندهی یوشع بن نون و کالب بن یوفنا از بیابان تیه بیرون آمده و به سوی شهر (بیت‌المقدس و شام) حرکت کردند، تا آن را فتح کنند و از زیر یوغ حاکمان ستمگر عمالقه خارج سازند. وقتی که به نزدیک شهر رسیدند، حاکمان ظالم نزد بلعم باعورا (عالم معروف بنی‌اسرائیل) رفته و گفتند از موقعیت خود استفاده کن و چون اسم اعظم الهی را می‌دانی، در مورد موسی و بنی‌اسرائیل نفرین کن. بَلْعَم باعورا گفت: «من چگونه در مورد مؤمنانی که پیامبر خدا و فرشتگان، همراهشان هستند، نفرین کنم؟ چنین کاری نخواهم کرد.» 💫آن‌ها بار دیگر نزد بَلْعم باعورا آمدند و تقاضا کردند نفرین کند، او نپذیرفت، سرانجام همسر بلعم باعورا را واسطه قرار دادند، همسر او با نیرنگ و ترفند آنقدر شوهرش را وسوسه کرد، که سرانجام بَلْعم حاضر شد بالای کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل است برود و آن‌ها را نفرین کند. بَلْعم سوار بر الاغ خود شد تا بالای کوه رود. الاغ پس از اندکی حرکت سینه‌اش را بر زمین می‌نهاد و برنمی‌خاست و حرکت نمی‌کرد، بَلْعم پیاده می‌شد و آنقدر به الاغ می‌زد تا اندکی حرکت می‌نمود. بار سوم همان الاغ به اذن الهی به سخن آمد و به بَلْعم گفت: «وای بر تو ای بَلْعم کجا می‌روی؟ آیا نمی‌دانی فرشتگان از حرکت من جلوگیری می‌کنند.» ✍ادامه دارد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞داستان شگفت انگیز ☄ زنده شدن پس از مرگ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥توجيه بي دليل برخي گناهان 🔻رشوه : شيريني 🔻غيبت : تو روشم ميگم 🔻ربا : همه ميخورن 🔻تهمت : همه ميگن 🔻مال حرام : پيش سه هزار ميليارد هيچيه •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاش شیطانو 👿ببینید.👆👆 👌این کلیپ خرافات نیست عین واقعیته ولی انسانِ به قول خودش روشنفکر، همیشه برای فرار از واقعیت توجیه دارد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🛎تلنگر ‌ ❤️رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) : 💥روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. ☘سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥از هر جایی افتادی، احتمالش هست بتونی بلند شی از هرجایی به غیر از نگاه خدا❤️ 👌خیلی باید مراقب بود چون خدا زیاد فرصت میده و انسان غافل خبر نداره... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍چه زیباست سخن خدا... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥داستان عاشق شدن جن زیبا وجوانی به نام عباس 👈یکی از بچه ها به نام عباس مرد متدین ودقیق در انجام تکالیف شرعی است که با مادر وهمسر خود زندگی می کند.روزی از محل کار خود خارج شده به سوی منزل میرود در بین راه صدای دختری به گوش میرسد که ایشان را با نام صدا میزند.وقتی که بر میگردد دختری زیبا با قیافه بسیار دلفریبی را مشاهده میکند آن دختر اظهار می کند عباس من عاشق تو شدم و در خواست ازدواج با تو را دارم .عباس با شنیدن این کلام در حالی که از اتهام مردم هراسان است که در کوچه با چنین دختری مشغول صحبت گردیده گفت : من همسر و مادری در تحت تکلف خود دارم و هیچ گونه توانایی اراده دو همسر ومادرم را ندارم .دختر اظهار میکند که من از شما توقع مخارج وغیره را ندارم بلکه نیازهای مادی شما را هم هرچه باشد برطرف خواهم کرد . عباس می گوید چون نمی خواستم در جایی که مردم متوجه بودند با او صحبت کنم تا مبادا آبرویم خدشه دار شود لذا بی اعتنایی کرده و به سوی منزل روانه شدم . وقتی به منزل رسیدم دیدم جلوتر از من آمده و در منزل نشسته است . 👌گفتم: من تا به امروز اصلا تو را ندیده ام تو چطور ندیده عاشق من شده ای؟ گفت : من از طایفه جن هستم انسان نیستم ولی چکنم عاشق و دلباخته تو شده ام از تو تقاضای ازدواج دارم و تمام زندگی ترا تضمین میکنم که با خوشبختی زندگی کنی .عباس میگوید او هرچه اصرار می کرد من مخالفت میکردم تا اینکه گفت : عباس من میروم تو تا فردا با مادر و همسرت مشورت کن. در همین حال مادر وهمسرم نشسته بودند گفتند : گویا تو با کسی صحبت میکنی ما که غیر از تو کسی را نمی بینیم من جریان را شرح دادم مادرم گفت : عباس جن زده نشده باشی؟ آن روز گذشت فردا من طبق معمول به دکان رفته مشغول کار شدم ودر وقت همیشگی به خانه بر گشتم وقتی که وارد شدم دیدم باز آن دختر نشسته و منتظر است . بعد از سلام و جواب گفت : عباس! با مادر وهمسرت مشورت کردی؟ گفتم: دیروز من به تو گفتم من نیازی به ازدواج دوم ندارم و خواهش میکنم که دست از من بردار. او گفت : من در عشق تو بیقرارم و می سوزم استدعا میکنم با من ازدواج کنی و همین طور اصرار میکرد .گفتم : خلاصم کن من ابدا به ازدواج دوم تن نخواهم داد باز دیدم رهایم نمی کند ناچار برای خلاصی خود سیلی محکمی به صورتش زدم . نگاه به من کرد وگفت: اگر من چنین سیلی به تو بزنم زنده نخواهی ماند .در همین حال وقتی از من مایوس شد یک سیلی به من زد .دیگر نفهمیدم جریان چه شد وقتی مادر وهمسرم می بینند من نقش زمین شدم مرا به پزشک می رسانند . ولی چون کاملا لال شده بودم از معالجه من نا امید می شوند. ✨عباس بعد از مدت مدیدی با همین حال که قادر به سخن نبود زندگی میکند تا اینکه روزی آرزو میکند که به زیارت امام رضا (ع) نائل آید و این آرزو را با اشاره به نزدیکان خود میفهماند . مادر وهمسر و برادری که در تهران زندگی میکرد به همراه عباس به مشهد مقدس عازم میشوند . یک هفته در مشهد میمانند و هر روز به زیارت مشرف میشوند تا اینکه روزی در منزل عباس امام رضا(ع) را در خواب میبیند و شفای کامل پیدا میکند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیشب رفتیم‌مهمونی خونه‌جاری‌کوچیکم😬 🍱موقع شام شد سفره رو انداخت همه هاج و اج مونده بودن😲🤯منم داشتم از حرص خوردن میمردم😩🤦‍♀ 🍱 سفره جاریم هزار رنگ بود 😤😳 از بس غذاهای مختلف درس کرده بوده😋😤 با خودم گفتم الانه که مادر شوهرم سرکوفتشو به من بزنه😭🤦‍♀ ولی وقتی جاریم اومد گوشیشو با خودش آورد📲😳 گفت من همه اینارو مدیون این کانال آشپزی تو ایتا هستم🤔😁 لینکشو واسم فرستاد منم عضو شدم واسه شما هم گذاشتم 🙈👇 https://eitaa.com/joinchat/3866427437C0da1247a8f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ویدیویی پر بازدید از مرگ موذن اهل کشور لیبی در هنگام اذان گفتن.😳 ✨وَلَنْ يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.(11منافقون) ✨و خدا هرگز اجل هیچ کس را از وقتش که فرا رسد تأخیر نیفکند و خدا به هر چه کنید آگاه است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸یک حدیث یک درس🌸 🍃 امام سجاد(علیه السلام)فرمودند: گناهانی که موجب رد شدن دعا می شوند عبارتند از: 💠نيت بد 💠پليدي باطن 💠دورويي با برادران ديني 💠باور نداشتن اجابت دعا 💠تاخير در نمازهاي واجب تا وقتش بگذرد 💠ترک كار خير و صدقه 💠گفتن كلمات زشت و ناسزا •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔥بلعم باعور دوم بَلْعم در عین حال از تصمیم خود منصرف نشد، الاغ را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، و در آنجا همین که خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و بنی‌اسرائیل را نفرین کند اسم اعظم را فراموش کرد و زبانش وارونه می‌شد به‌طوری‌که قوم خود را نفرین می‌کرد و برای بنی‌اسرائیل دعا می‌نمود. 👈به او گفتند: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: «خداوند بر اراده من غالب شده‌است و زبانم را زیر و رو می‌کند.» در این هنگام بَلْعم باعورا به حاکمان ظالم گفت: اکنون دنیا و آخرت من از من گرفته شد، و جز حیله و نیرنگ باقی نمانده‌است. آنگاه چنین دستور داد: «زنان را آراسته و آرایش کنید و کالاهای مختلف به دست آن‌ها بدهید تا به میان بنی‌اسرائیل برای خرید و فروش ببرند، و به زنان سفارش کنید که اگر افراد لشکر موسی خواستند از آن‌ها کامجویی کنند و عمل منافی عفّت انجام دهند، خود را در اختیار آن‌ها بگذارند، اگر یک نفر از لشکر موسی زنا کند، ما بر آن‌ها پیروز خواهیم شد.» آن‌ها دستور بلعم باعورا را اجرا نمودند، زنان آرایش کرده به عنوان خرید و فروش وارد لشکر بنی‌اسرائیل شدند، کار به جایی رسید که «زمری بن شلوم» رئیس قبیله شمعون دست یکی از آن زنان را گرفت و نزد موسی آورد و گفت: «گمان می‌کنم که می‌گویی این زن بر من حرام است، سوگند به خدا از دستور تو اطاعت نمی‌کنم.» 💥آنگاه آن زن را به خیمه خود برد و با او زنا کرد، و این چنین بود که بیماری واگیر طاعون به سراغ بنی‌اسرائیل آمد و همه آن‌ها در خطر مرگ قرار گرفتند. در این هنگام «فنحاص بن عیزار» نوه برادر موسی که رادمردی قوی‌پنجه از امرای لشکر موسی بود از سفر سررسید، به میان قوم آمد و از ماجرای طاعون و علّت آن باخبر شد، به سراغ زمری بن شلوم رفت. هنگامی که او را با زن ناپاک دید، به آن‌ها حمله نموده هر دو را کشت، در این هنگام بیماری طاعون برطرف گردید. در عین حال همین بیماری طاعون بیست هزار نفر از لشکر موسی را کشت. موسی بقیه لشکر را به فرماندهی یوشع بازسازی کرد و به جبهه فرستاد و سرانجام شهرها را یکی پس از دیگری فتح کردند. 🌹در قرآن نام بلعم باعورا صریحاً ذکر نشده، لکن بسیاری از مفسران مضمون آیات ١٧5 و ١٧6 سوره اعراف را دربارهٔ او دانسته‌اند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ تفکر ✍یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن ، یه روز تو یه مهمونی بودیم ازش پرسیدم خانومت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟ گفت: یه مرد هیچ وقت عیب زنشو به کسی نمیگه ... وقتی از هم جدا شدن پرسیدم چرا طلاقش دادی؟ گفت آدم: پشت سر دختر مردم حرف نمیزنه ... 🌿بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعدش خانومش با یکی دیگه ازدواج کرد؛ یه روز ازش پرسیدم خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟گفت: یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمیزنه ... 💠یادمان نرود نامردترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♥ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر.. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥تلنگر ⁉️از شما سوالاتی می شود.. که پاسخ انها در گوگل نخواهد بود ... 😧فقط در نامه ی اعمال شماست .. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❤️الهی! اگر تو بخواهی... هیچ چیزی محال و دور از دسترس نیست؛ اگر تو بخواهی... زودتر از زود کار راه می افتد؛ پس بخواه برای من؛ بخواه آنچه را که می خواهم؛ 💞الهی! امیدوار به فضل و رحمت توأم؛ با دستهای مهربانت؛ گِره های افتاده به زندگی ام را باز کن؛ و برآورده به خیر کن حاجات کوچک تا بزرگ مرا... 🤲آمین یا رب العالمین •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👌براستی پس از هر سختی آسانی ست... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
توجیه احکام خدا ☀️روزی یکی از دوستان گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا است؟ 🌿بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟ بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! 🌿بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! 💥مرد فریادی کشید و دستش را روی سرش گذاشت و از درد نالید! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، و اما اینکار را باتو کردم تا دیگر جرات نکنی احکام خدا را با توجیه های شیطانی زیر پا بگذاری!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥 گفتگوی صریح شیطان 🔥با پیروانش در آخرت ✨وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنفُسَكُم مَّا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنتُم بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ. (سوره مبارکه ابراهیم 22) ✨و شیطان، هنگامی که کار تمام می‌شود، می‌گوید: «خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم، و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابر این، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! نه من فریادرس شما هستم، و نه شما فریادرس من! من نسبت به شرک شما درباره خود، که از قبل داشتید، (و اطاعت مرا همردیف اطاعت خدا قرار دادید) بیزار و کافرم!» مسلّماً ستمکاران عذاب دردناکی دارند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام دوستان 🧡آخـریـن دوشنبه 🌹دی ماهتون شاد 🧡روزگارتون معطر 🌹به عطر مهربانی خدا 🧡دلتون غرق عشق 🌹و مــحــبـــت 🧡دلخوشی نصیبتون 🌹زندگیتون پر برکت 🧡و لحظاتتون مملو از آرامش 🌹تـقـدیـم بـه شـمـا خـوبـان 🧡دوشـنـبـه تــون شـاد شـاد
✍مردی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: پدر و مادر پیری دارم که به خاطر انس با من مایل نیستند به جهاد بروم، رسول خدا(ص) فرمود:پیش پدر و مادرت بمان، قسم به آنکه جانم در دست اوست انس یکروز آنان با تو از جهاد یکسال بهتر است. (البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد). 📚«بحار الانوار، ج 74، ص 52.» ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.» گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.» پرسیدم: «بابت چی؟» گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!» 🔴تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم!» 💠مضمون روایتی از امام صادق علیه السلام هست که میفرمایند مردم رو با اعمال خودتون به دین دعوت کنین. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام كاظم عليه ‏السلام: شایسته است کودک به هنگام خردسالی، بازیگوش و پرنشاط باشد تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد 📚کافی جلد6 صفحه51 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•