eitaa logo
داستان راستان🇵🇸🇮🇷
34.2هزار دنبال‌کننده
38.7هزار عکس
35.3هزار ویدیو
376 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴عوامل جان دادن🌴 🍁تاثیر اول وقت بر ازدواج جوانی از شیخ نخودکی اصفهانی پرسید: قفل در زندگی ام وجود دارد و کلید از شما می‌خواهم! اول این است که دوست دارم یک سالم داشته باشم، دوم اینکه دوست دارم برکت داشته باشد و سوم اینکه دوست دارم بخیر شوم. شیخ نخودکی پاسخ داد: برای اول، را اول وقت بخوان. برای دوم را اول وقت بخوان و برای سوم هم را اول وقت بخوان! جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک ؟! شیخ جواب داد: 👇👇👇 🌳نماز اول وقت « کلید» است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴عوامل جان دادن🌴 🍁تاثیر اول وقت بر ازدواج جوانی از شیخ نخودکی اصفهانی پرسید: قفل در زندگی ام وجود دارد و کلید از شما می‌خواهم! اول این است که دوست دارم یک سالم داشته باشم، دوم اینکه دوست دارم برکت داشته باشد و سوم اینکه دوست دارم بخیر شوم. شیخ نخودکی پاسخ داد: برای اول، را اول وقت بخوان. برای دوم را اول وقت بخوان و برای سوم هم را اول وقت بخوان! جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک ؟! شیخ جواب داد: 👇👇👇 🌳نماز اول وقت « کلید» است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 👌✍کلام نورانی امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام 🎙️ سخنران : دکتر ناصر رفیعی 📝 یک نکته ی خیلی مهم .... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴عوامل جان دادن🌴 🍁تاثیر اول وقت بر ازدواج جوانی از شیخ نخودکی اصفهانی پرسید: قفل در زندگی ام وجود دارد و کلید از شما می‌خواهم! اول این است که دوست دارم یک سالم داشته باشم، دوم اینکه دوست دارم برکت داشته باشد و سوم اینکه دوست دارم بخیر شوم. شیخ نخودکی پاسخ داد: برای اول، را اول وقت بخوان. برای دوم را اول وقت بخوان و برای سوم هم را اول وقت بخوان! جوان با تعجب پرسید: سه قفل با یک ؟! شیخ جواب داد: 👇👇👇 🌳نماز اول وقت « کلید» است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
14.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 📽 ❣ ها را آسان بگیرید ❎مجوز ندارید ک مانع ازدواج بشید 💡چراغ عقل رو روشن کنید❌ پدرها و مادرها ببینن 👆 حتما ببینید و نشر دهید 👌 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 👌✍کلام نورانی امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام 🎙️ سخنران : دکتر ناصر رفیعی 📝 یک نکته ی خیلی مهم .... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔵چرا اموات به‌خواب ما نمی‌آیند⁉ 🔵مردگان‌در‌برزخ‌چگونه‌زندگی‌می‌کنند؟ 🔵در برزخ شغل و وجود دارد؟! 🌀ناگفته های بعد از مرگ😱👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4020175040C43cfea7e3c ❌ فقط افرادی که دل شنیدن این حرف ها رو دارن عضو بشن 🙏👆
دفاع مقدس، رضا حداد 🍃🌷🍃 در تاریخ 9 ماه سال 1341# در محمودآباد در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. 🍃🌷🍃 ایشان از سال 1360# به بعد عمرش را وقف كرده بود، متاهل بود، 18 پس از راهى شد و بيش از سال تمام در جنگيد. 🍃🌷🍃 كوش و بود، و به 🤍 در نهفته بود و به اين جهت در بسيار بود و خشمگين براى بود. 🍃🌷🍃 ایشان در كنار پيوسته روح ایشان را تر می کرد،در به پرداخته بود در و ديگرى در ايران، هر وقت كه به ميرفت الى ماه مى ماند و براى مى آمد. 🍃🌷🍃 ميلي به نداشت و را بهترين جاى مى دانست، بار به رفته بود و هر گاه رفتن به را کمی به مى انداخت می شد. 🍃🌷🍃 با اينكه بيش از ماه در بود و به ایشان ميدادند ولى به خانه نمى آمد و مجدداً مقدم مى رفت و ميگفت ميخواهم ببينم صدام چگونه ميخواهد را بگيرد. 🍃🌷🍃 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💜👈ختم سوره ذاریات ✨امام صادق (ع) فرمودند: 💚👈هرکس(ضمن اینکه عملش را برای خدا خالص گرداند) این سوره را بخواند و‌مداومت کند خداوند زندگیش را می کند و معیشت و زندگی شامل و های زندگی و‌کارهای روزمره می شود. هرکس بخواهد زندگیش مدیریت شود از خواندن این سوره غافل نشود . ✨تا قبل از ازدواج بخواند به نیت ازدواج و وقتی انشاالله ازدواج کرد بخواند برای مدیریت شدن زندگیش. 📚منابع: خواص ایات •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام كاظم عليه السلام فرمود: ✍️ثلاثَةٌ يَسْتَظِلُّونَ بِظِلِّ عَرْشِ اللّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ، يَوْمَ لا ظِلَّ اِلاّ ظِلَّهُ: رَجُلٌ زَوَّجَ اَخاهُ الْمُسْلِمَ اَوْ اَخْدَمَهُ اَوْكَتَمَ لَهُ سِرّا. سه دسته در روز ، روزى كه سايه و پناهى جزء سايه نيست، در سايه و پناه هستند: 1 ـ مردى كه زمينه برادر مسلمانش را آماده نمايد. 2 ـ مردى كه خدمتگزارى به برادر مسلمانش بدهد. 3 ـ كسى كه سرّ برادر مسلمانش را بپوشاند. 📚وسائل الشيعه، ج 20، ص 46 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃🍂 🔴 روزی جوانی پیش پدرش آمدو گفت: را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم. من زیبایی این دختر و جادوی چشمانش شده ام . پدر با خوشحالی گفت:بگو این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم و به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست و تو نمیتوانی او را خوشبخت کنی او را باید مردی مثل من که تجربه زیادی در زندگی دارد کند تا بتواند به او تکیه کند. 😳 پسر حیرت زده جواب داد: امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما..... پدر و پسر با هم شدند و کارشان به اداره پلیس کشید.🚔 🔸ماجرا را برای افسر تعریف کردند. افسر دستور داد دختر را احضار کنند تا از خود او بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند افسر پلیس با دیدن دختر شیفته جمال و محو اوشد و گفت: این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است و این بار سه نفری باهم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد رفتند وزیر با دیدن دختر گفت: او باید با وزیری مثل من ازدواج کند...و...قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید با شخص ، 🔹امیر نیز مانند بقیه گفت: این دختر فقط با من ازدواج میکند... بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت: راه حل مسئله نزد من است. من و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او خواهم کرد. ...و بلافاصله شروع به دویدن کردو پنج نفری: پدر؛ پسر؛ افسر پلیس؛ وزیر و امیر بدنبال او... 🔻ناگهان ...هرپنج نفر باهم به داخل چاله عمیقی سقو ط کردند. ⚠️دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت: آیا میدانید من کی هستم؟! من هستم!! ☑️من کسی هستم که مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم باهم میکنند و در راه رسیدن به من از خود و اطرافیان و غافل میشوند تا زمانیکه در گذاشته می شوند درحالی که هرگز به من نمیرسند...!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴امیر نگاهت باش تا اسیر گناهت نشوی ✍در بنی‌اسرائیل زنی زناکار بود، که هرکس با دیدن جمال او، به آلوده می‌شد! درب خانه‌اش به روی همه باز بود، در اطاقی نزدیک در، مشرف به بیرون نشسته بود و از این طریق مردان و جوانان را به می‌کشید، هرکس به نزد او می‌آمد، باید ده دینار برای انجام حاجتش به او می‌داد! عابدی از آنجا می‌گذشت، ناگهان چشمش به جمال خیره کننده زن افتاد، پول نداشت، پارچه‌ای نزدش بود فروخت، پولش را برای زن آورد و در کنار او نشست، وقتی چشم به او دوخت، آه از نهادش برآمد که‌ای وای بر من که مولایم ناظر به وضع من است، من و عمل حرام، من و مخالفت با حق! با این عمل تمام خوبی‌هایم از بین خواهد رفت! رنگ از صورت عابد پرید، زن پرسید این چه وضعی است. گفت: از خداوند می‌ترسم، زن گفت: وای بر تو! بسیاری از مردم آرزو دارند به اینجایی که تو آمدی بیایند.گفت: ای زن! من از خدا می‌ترسم، مال را به تو حلال کردم مرا رها کن بروم، از نزد زن خارج شد در حالی که بر خویش تأسف و حسرت می‌خورد و سخت می‌گریست! زن را در دل ترسی شدید عارض شد و گفت: این مرد اولین گناهی بود که می‌خواست مرتکب شود، این گونه به وحشت افتاد؛ من سال‌هاست غرق در گناهم، همان خدایی که از عذابش او ترسید، خدای من هم هست، باید من خیلی شدیدتر از او باشد؛ در همان حال کرد و در را بست و جامه کهنه‌ای پوشید و روی به عبادت آورد و پیش خود گفت: خدا اگر این مرد را پیدا کنم، به او پیشنهاد ازدواج می‌دهم، شاید با من کند! و من از این طریق با معالم دین و معارف حق آشنا شوم و برای عبادتم کمک باشد. بار و بنه خویش را برداشت و به قریه عابد رسید، از حال او پرسید، محلّش را نشان دادند؛ نزد عابد آمد و داستان ملاقات آن روز خود را با آن مرد الهی گفت، عابد فریادی زد و از دنیا رفت، زن شدیداً ناراحت شد. پرسید از نزدیکان او کسی هست که نیاز به ازدواج داشته باشد؟ گفتند: برادری دارد که مرد خداست ولی از شدت تنگدستی قادر به ازدواج نیست، زن حاضر شد با او ازدواج کند و خداوند بزرگ به آن مرد شایسته و زن بازگشته به حق پنج فرزند عطا کرد که همه از تبلیغ کنندگان دین شدند!! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامی، ج 13، نوشته استاد حسین انصاریان ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•