eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.7هزار دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
29.7هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾به شنبه ۱۱ بهمن ماه خوش آمدید 🌸خــدایا 🌾به روزگارِ دوستانم آرامش 🌸به زندگیشان عافیت 🌾به عشقشان ثبات 🌸به مهرشان وفـا 🌾به عمرشان عزت 🌸به رزقشان برکت و 🌾به وجودشان صحت عطا بفرما 🌸ســــلام صبح شنبه تون بخیر 🌸شروع هفته خوبى داشته باشید
🔺قلب نوجوان، مثل زمین بایر است. هر بذری در آن کاشته شود می پذیرد...پس قبل از اینکه دیر شود و قلبت مملو از بذر نامرغوب گردد، بذر مرغوب بکار. 💠 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : 🔰 إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخاليَةِ ما اُلقىَ فيها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ؛ 📙نهج البلاغه ص393 ، نامه 31 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 دزد عجیب عبادت! 💠 آیت الله مجتهدی تهرانی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ وضو میگیری، اما در همين حال اسراف میکنی.. نماز میخوانی، اما با برادرت قطع رابطه میکنی... روزه میگیری، اما غيبت هم میکنی... صدقه میدهی، اما منت میگذاری... بر پيامبر و آلش صلوات میفرستی، اما بدخلقی میکنی... دست نگه دار بابا جان ! ثواب ‌هايت را در کيسه سوراخ نريز! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) : ☀️ هیچ دعائی به مرحله‌اجابت نمیرسد مگر اینکه دعا کننده ،بر محمد و آل محمدصلوات فرستد ... 📚وسایل الشیعه ج 7ص 96 ✨اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمد✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨خداوند متعال می فرمایند: با زنان به شایستگی رفتار کنید، و اگر آنها به جهتی ناخوشایند تان بودند (اظهار نکنید) چه بسا چیز ها که ناپسند شماست، حال آنکه خداوند در آن، خیر فراوانی برای شما قرار داده است. 📖سوره نساء آیه ۱۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔺قلب نوجوان، مثل زمین بایر است. هر بذری در آن کاشته شود می پذیرد...پس قبل از اینکه دیر شود و قلبت مملو از بذر نامرغوب گردد، بذر مرغوب بکار. 💠 امیرالمؤمنین (عليه السلام) : 🔰 إنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالارضِ الخاليَةِ ما اُلقىَ فيها مِن شَىْ ءٍ قَبِلَتهُ؛ 📙نهج البلاغه ص393 ، نامه 31 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😌خاطرات شهید محسن حججی😌 🌹از زبان 🌹 تازه خواهرزاده ام را عقد کرده بود. حقیقتش آن اوایل ازش خوشم نمی آمد. حتی یک درصد هم.☹️ و ها مان با هم خیلی فرق داشت.😮 من از این آدم‌های لارج و سوپر دولوکس بودم و از این های حرص درآر. هر وقت می رفتم خانه خواهرم،می دیدمش می آمد جلو، خیلی شسته رفته و پاستوریزه سلام و علیک می‌کرد.😌 دستش روی سینه اش بود و گردنش کج و انگار شکسته.😑 ریش پرپشتی داشت و یک لبخند به قول مذهبی‌ها عرفانی هم روی لبش بود😃 کلا از این فرمان آدم‌هایی که دیدنشان لجن ما جوان های امروزی را در می آورد😬 بعضی موقع ها هم با زنم می رفتم خانه خواهرم. تا زن مرا میدید سرش را می انداخت پایین و همان طور با من و خانمم سلام می‌کرد.😑سرش را یک لحظه هم بالا نمی آورد لجم می گرفت😏 با خودم می‌گفتم مگر زنم لولوخورخوره است که دارد این طور می کند؟😒 دفعه بعد به زنم گفتم: "یک چیزی بنداز سرت تا این مذهبی به تریج قباش بر نخوره و سر مبارکش رو یکم بیاره بالا." زنم گفت: "باشه." دفعه بعد پوشید. 😇 این بار خیلی گرم تر از قبل با من و خانمم سلام و احوالپرسی کرد. اما باز هم سرش پایین بود فهمیدم کلاً حساس است به زن نامحرم.😯😥 چند ماهی از دامادی اش و آشنایی مان گذشته بود توی میدیدمش. دیدم نه آنچنان هم بچه خشکه مقدسی نیست که فکر میکردم.😍 میگوید..می خندد..گرم می گیرد. کم کم خوشم آمد ازش ولی باز با حزب اللهی بودنش نمی‌توانستم کنار بیایم.😖 . یک بار که رفتم خانه خواهرم نشسته بود توی . رفتم داخل. تا من را دید برایم ایستاد و به هم سلام کرد و جواب سلامش را دادم و نشستم کنارش.😌 هنوز یک دقیقه نگذشته بود که آمد تو شش هفت سال بیشتر نداشت بچه مچه بود جلوی پای او هم تمام قد بلند شد و ایستاد🙄😳 گفتم:" آقا محسن راحت باش نمیخواد بلند شی. این بچه هست." نگاهم کرد و گفت: "نه دایی جون. شما ها سید هستید. هستید شما ها روی سر ما جا داری احترامتون به اندازه دنیا واجبه"😍😌 این را که گفت، ریختم به هم. حسابی هم ریختم به هم. از خودم خجالت کشیدم. از آن موقع جا باز کرد توی دلم با خودم گفتم:" تا باشه از این حزب اللهی ها."😍👌🏻😇 •••••••••••••••••••• ...♥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😍💖 🌹از زبان 🌹 عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خانه‌مان. گوشه اتاق پذیرایی گذاشته بودم. تا داخل شد و چشمش به مجسمه افتاد، نگاهش را قاپید. انگار که یک زن واقعی را دیده باشد!‼️ بهم گفت: "دایی جون شما دایی زنم هستید. اما مثل دایی خودم می مونید. یه پیشنهاد. اگه این مجسمه را بردارید و به جاش یه چیزه دیگه بزاری خیلی بهتره."😉✌🏻 گفتم:" مثلاً چی؟" گفت:"مثلاً عکس شهید کاظمی. " با گوشه لبم لبخندی زدم که یعنی مدل مان کن بابا، عکس شهید دیگر چه صیغه ای بود. نگاهم کرد و گفت: "دایی جون وقتی روبروی آدم باشه، آدم حس میکنه گناه کردن براش سخته. انگار که شهید لحظه به لحظه داره می‌بیند مون."😌😇 حال و حوصله این تریپ حرف ها را نداشتم.😩 خواستم یک جوری او را از سر خودم وا کنم گفتم: "ما که عکس این بنده خدا این را نداریم." گفت: "خودم برات میارم. "😉✌🏻 نخیر ول کن ماجرا نبود. یکی دو روز بعد یه قاب عکس از شهید کاظمی برایم آورد. با بی میلی و از روی رودربایستی ازش گرفتم گذاشتمش گوشه اتاق.😬 الان که نیست آن قاب عکس برایم خیلی عزیز است.خیلی. محسن است و هم حس می کنم حاج احمد با آن لبخند زیبا و نگاه مهربانش دارد لحظه به لحظه زندگی ام را می بیند حق با محسن بود انگار کردن واقعا سخت است😢😔👌🏻 ••••••••••••• یک بار با هم رفتیم اصفهان درس . آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍 از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم. توی جلسات دفترچه اش را در می‌آورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را می‌نوشت. از همان موقع بود که بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ . یادم هست آن سال ماه شعبان همه هایش را گرفت😮💪🏻 •••••••••••••• چند وقتی توی مغازه پیشم کار می‌کرد. موقع مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت. می گفتم: "محسن وایسا نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتری." محلی نمی‌گذاشت می گفت: "اگه میخوای از حقوقم کم کن من رفتم."😌👌🏻 می رفت من می ماندم و مشتری ها و… خم که رفته بودیم برای ، محسن وسط مراسم ول کرد و رفت توی یک اتاق شروع کرد به نماز خواندن. دیگر داشت کفرم را در می آورد😠 رفتم پیشش گفتم: "نماز تو سرت بخوره یکم آدم باش الان مراسم جشنته. این نماز رو بعداً بخون." به کی می گفتی؟ گوشش بدهکار نبود همان بود که بود لجباز و یکدنده☹️ ...♥ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🍃👌 درجوانی اسبی داشتم، وقتی سوار بر آن ازکنار دیواری عبور می‌کردیم وسایه‌ی خودش را روی دیوار می‌دید خیال می‌کرد اسب دیگری است خرناس می‌کشید وسعی ‌می‌کرد ‌ازآن‌ جلوبزند هر چه تند می‌رفـت، می‌دید هنوز ازسایه‌اش جلو نیفتاده، باز به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه می‌یافت، مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام میشد، سایه‌اش از بین می‌رفت و آرام می‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت(که مرکب توست)می‌خواهد از آنها جلو بزند و اگر از چشم‌ و هم‌ چشمی با دیگران بازش نداری تو را به نابودی می‌کِشد 🖌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 اگر قرار بود با یک کوله پشتی به سفر بروی و به مقصد برسی چه چیزهایی برای خودبرمیداشتی؟ بله!ضروری ترینها! زندگی نیز همینگونه است اگر میخواهی سریع تر به مقصد برسی باید بارت سبک باشد باید بارت از کینه؛حسد؛تنگ نظری؛خساست ؛ خالی باشد آنوقت راحت تر به سمت هدف حرکت خواهی کرد تمرکز کن و شروع کن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 فرد متمول و میلیاردری که ثروت نامشروع زیادی در طی سالهای گذشته بدست آورده بود تصمیم به توبه گرفت و به پیش عالمی رفت و نحوه بدست آوردن ثروتش از راه نامشروع را توضیح داد. عالم به او گفت تو باید تمام ثروتت را به خیابان بریزی و بعد یک سال هر آنچه باقی مانده بود از آن توست! مرد متمول پذیرفت و تمام ثروتش را نقد کرده و با آن تیرآهن 18 خرید و در خیابان رها کرد و بعد از یک سال رفت دید آهن‌ها اصلا تکان نخورده اند، در حالی که با بالا رفتن دلار قیمتها 4 برابر شده بود! شیطان که نظاره گر این واقعه بود آن مرد را بعنوان استاد رهنما انتخاب کرد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💕"داستانی آموزنده از حضرت فاطمه‌زهرا(س)" 🌺حضرت فاطمه (س) تعريف می‌کنند که شبی به بستر رفته بودم تا بخوابم پيامبر صدايم کرد فرمود: تا چهار کار انجام نداده‌ای نخواب! - قران را ختم کن - مومنان را از خودت خشنود و راضی کن - حج و عمره به جای بياور - پيامبران را شفيع خودت کن و بعد بخواب... 🌺آنگاه به نماز ايستاد... من صبر کردم تا نماز پدر تمام شود و گفتم: ای رسول خدا چهار کار برايم مشخص کرده‌ايد که توان انجام آنها را ندارم. پيامبر فرمود: - سه مرتبه قل هو الله بخوان مثل اين است که قرآن را ختم کرده‌ای - برای مومنان آمرزش بخواه تا همگی آنان را خشنود کنی - با فرستادن صلوات من و ديگر پيامبران شفيع تو خواهيم شد - با گفتن ذکر سبحان‌الله، الحمدالله، لا‌اله‌الا‌الله و الله‌اکبر مثل اينکه حج و عمره به جای آورده‌ای...* •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢 توصیف خارق العاده دنیا از زبان امام علي (ع) 🌹بیشترین ضربه هارو خوبترین آدمها میخورند، برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان. 🌹زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛ زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند ! و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد ! 🌹در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند ؛ و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند. نهج البلاغه ص 56 خ 43 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠سوره کهف آیه 28💠 ⚜وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا 💯با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می‌خوانند، و تنها رضای او را می‌طلبند! 🚫🚫و هرگز بخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! 💯همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در حیاط خانه پدربزرگم، ناراحت و غمگین نشسته بودم؛ پدربزرگم که انسان فهیم و بزرگی است علت ناراحتی را از من جویا شد... ابتدا گفتم چیزی نیست اما بعد با خودم گفتم شاید بتواند راهکار خوبی به من نشان دهد به همین دلیل به او گفتم: از تمرکز نداشتن و حواس پرتی خسته شدم؛ در نماز، از اول آن، فکرم به همه جا پرواز می‌کند و وقتی حواسم جمع می‌شود که متوجه می‌شوم نمازم تمام شده است! یا در امتحانات مدرسه هم همینطور و خلاصه هر جا که هستم انگار آنجا نیستم...! از این آشفتگی خسته شدم! پدر بزرگم گفت: ذهن انسان مانند ظرف غذا است و هر آنچه می‌بیند و می‌شنود مانند مواد اولیه غذا وارد آن می‌شود و همانها را تجزیه و تحلیل می‌کند؛ نمی‌شود که داخل قابلمه نخود لوبیا بریزیم و‌ انتظار خورشت گوشت داشته باشیم! باید ابتدا ظرف ذهن را خالی و پاک کنیم سپس در آن هر چه میخواهیم بریزیم تا به ما چیزی را که میخواهیم بدهد! اگر قدرت خالی کردن آن را نداریم نگذاریم چیزی وارد آن شود! ذهنی که از همه چیز پر شده است معلوم است که گاهی سرریز می‌شود و خروجی آن افکاری شلوغ و درهم است! 🌹در حال زندگی کن و همه چیزخوار نباش تا ذهنی زلال و آماده داشته باشی🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴🔵 شاد کردن دل امام زمان (عج) 🌺 آیت الله بهجت(ره): 🌕 وقتی دل مؤمنی را شاد كنید، خدا از لطف، مَلکی را خلق می‌کند که آن ملک، شما را از بلاها و تصادفات و ... حفظ ‌می‌كند. این که می‌بینید در برخی تصادفات بعضی‌ها محفوظ می‌مانند در حالی که به نفر کناری آن‌ها آسیب وارد می‌شود به سبب این است که آن شخصِ محفوظ مانده، در مسرّت اهل ایمان نقش داشته است. 📚 برگی از دفتر آفتاب، ص ١٨4. 🌸 حالا فکر کن اگه کاری کنم که دل امام زمان رو شاد بکنه، چی میشه ... 🌺 برای شادی دل امام زمان .... 🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🌺🌺🌺🌺🌺 دو سوره در قرآن، با کلمه "وَيل" شروع شده ؛ "ويل" يکي از شديد ترين تهديد هاي قرآن است، و آن دو آيه اينها هستند : ۞ ويل للمطففين ۞ وای بر کم فروشان ... ۞ ويل لکل همزه لمزه ۞ وای بر عيبجويان طعنه زننده ... اولی در مورد مال مردم ؛ و دومی در مورد آبروی مردم ... 🍀مراقب_هر_دو_باشيم... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻 با قرائت(( یس)) به آرزوهایتان برسید 🌻 👌 پیامبر اکرم ص ؛ هر ڪه "سوره یس" را ختم ڪند گویا ده بار ڪل قرآن را ختم نموده است. 👌وپیامبر( ص)فرمود یا علی سوره یس بخوان زیرا 1️⃣ گرسنه را سیر میکند 2️⃣ ندار را دارا میکند 3️⃣ عزب را مزدوج میکند 4️⃣ بدهکار را خلاص میکند 5️⃣ گرفتاری را حل میسازد 📚 هزار و یک نکته •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🍃حضرت محمد (ص): امت من درباره نماز چهار گروه می باشند: 🌺🍃1- عده ای نماز نمی خوانند. اینها اهل وادی «سقر» می باشند 🌺🍃2- عده ای که بعضی اوقات نماز می خوانند و گاهی نمی خوانند. اینها اهل وادی «نمی» می باشند. 🌺🍃3- عده ای سهل انگار هستند که به نماز خود اهمیت نمی دهند و احکام آن را یاد نمی گیرند و اشتباه می خوانند و یا در آخر وقت به جا می آورند، که خدای متعال در مورد این گروه در سوره ماعون آیه 4 می فرماید: «وای بر نمازگزارانی که نماز خود را سبک می شمارند». 🌺🍃4- مؤمنانی هستند که نمازشان را با خشوع و کامل می خوانند. اینها رستگارند و جایشان در بهشت است. نصایح، ص 218 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍️حکایتی بسیار زیبا هارون الرشید به بهلول گفت : مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم تا فكرت آسوده باشد بهول گفت : مانعى ندارد ولى سه عیب دارد! : نمى دانى به چه چیزى محتاجم ، تا مهیا كنى : نمى دانى چه وقت مى خواهم : نمى دانى چه قدر مى خواهم ولى خداوند اینها را مى داند با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد کرد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 در اهل طریقت این اعتقاد وجود داشت که لقمه ی حرام و دارای شبهه از گلوی مردان خدا پایین نمی رود و در گلوی آنها گیر کرده و موجب زحمت و دشواری برای آنها می شود. در ادبیات فارسی چهار داستان در این رابطه وجود دارد که در اینجا معتبرترین آن را ذکر می کنیم. "حارث محاسبی" یکی از بزرگترین عارفان آیین تصوف در قرن سوم هجری بود که در بغداد زندگی می کرد و از کرامات او اینگونه نقل شده است که چهل سال تمام روز و شب پشت به دیوار به صورت دو زانو می نشست و عبادت خداوند متعال را می کرد، چون علت این کار را از او جویا شدند گفت :"شرم دارم هنگام عبادت در پیشگاه حضرت حق بنده وار ننشینم. روزی حارث به نزد" جنید بغدادی "مهمان بود و جنید متوجه شد که شیخ گرسنه است، پس به شیخ تعارف می کند که طعامی برایش آماده کند. محاسبی قبول می کند و جنید غذای ماکولی را که شب قبل از عروسی یکی از بستگانش آورده بود در پیش شیخ می نهد. حارث دست پیش می برد و به سختی لقمه ی کوچک از غذا را برمی دارد و در دهان می گذارد، اما هر چه می کند لقمه از گلوی او پایین نمی رود و در نهایت مجبور می شود لقمه را از دهانش خارج کند، پس شیخ باناراحتی قصد رفتن از خانه ی جنید را می کند. جنید که شاهد صحنه بوده، سراسیمه مانع خروج شیخ از خانه شده و علت را جویا می شود. حارث می گوید :"آن طعام از کجا بود؟" جنید می گوید :"از خانه ی خویشاوندی." حارث در پاسخ می گوید :"مرا با خدای عزوجل نشانی است که لقمه ی مشکوک و شبهه آمیز در گلویم گیر می کند و پایین نمی رود. "پس جنید عذر خواسته و خواهش می کند فردا شیخ مجدداً به نزد او بیاید. روز بعد جنید برخلاف روز قبل، پاره ای نان خشک را که متعلق به خودش بود به عنوان غذا برای شیخ می آورد و شیخ آن نان خشک را همچون طعامی بهشتی با اشتها فراوان می خورد و به جنید رو کرده و می گوید :"چیزی که پیش درویشان آری، چنین آر." اصطلاح" لقمه ی گلوگیر "امروزه کنایه از کاری است که انجام دادن آن زحمت فراوان دارد و ممکن است موجب ضرر نیز شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 یکی از مشایخ حاتم را پرسید: نماز چگونه کنی؟ گفت: چون وقت در آید وضوی ظاهر کنم و وضوی باطن کنم. گفت: ظاهر را به آب پاک کنم و باطن را به توبه و آنگاه به مسجد درآیم و مسجد حرام را مشاهده کنم و مقام ابراهیم را درمیان دو ابروی خود بنهم، و بهشت را بر راست خود و دوزخ را بر چپ خود، و صراط زیر قدم خود دارم، و ملک الموت را پس پشت خود انگارم، و دل را به خدای سپارم. آنگاه تکبیرگویم با تعظیم و قیامی به حرمت و قرائتی با هیبت و سجودی با تضرع و رکوعی با تواضع و جلوسی به حلم و سلامی به شکر بگویم. نماز من این چنین بود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل... ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!! ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ كنم......... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 روزی حضرت داوود به تنهایی به صحرا رفت، خداوند به او وحی فرمود: چرا تنهایی به صحرا آمده ای؟ عرض کرد: خدایا شدت لقای تو حایل بین من و مخلوق تو شده هست، خطاب رسید ای داوود به میان مردم برگرد( و مشعول راهنمائی مردم باش که) اگر بنده گمراهی را هدایت نمودی و گناهکاری را از گناه کردن باز داشتی تو را جزو بندگان پسندیده خود بنویسم. ارشاد القلوب/ترجمه ج2؛ص 219 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 فرد متمول و میلیاردری که ثروت نامشروع زیادی در طی سالهای گذشته بدست آورده بود تصمیم به توبه گرفت و به پیش عالمی رفت و نحوه بدست آوردن ثروتش از راه نامشروع را توضیح داد. عالم به او گفت تو باید تمام ثروتت را به خیابان بریزی و بعد یک سال هر آنچه باقی مانده بود از آن توست! مرد متمول پذیرفت و تمام ثروتش را نقد کرده و با آن تیرآهن 18 خرید و در خیابان رها کرد و بعد از یک سال رفت دید آهن‌ها اصلا تکان نخورده اند، در حالی که با بالا رفتن دلار قیمتها 4 برابر شده بود! شیطان که نظاره گر این واقعه بود آن مرد را بعنوان استاد رهنما انتخاب کرد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی. پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام. این را بگفت و روانه شد. خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد. از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی... از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴سوالات قبر چیست؟ ✍دو ملک به نام نکیر و منکر در قبر از عقاید و اعمال کلی انسان، سوالاتی را مطرح می‌کنند که انسان باید بالاجبار به آن سوالات جواب دهد. ✍امام سجاد (ع) در این باره میفرماید: 1⃣ اولین سؤال آن دو فرشته این است که آیا خدا را پرستش می کردی یا مشرک بودی؟ 2⃣ دوم این که از پیامبر و مکتب و دین و کتاب (قرآن) سؤال میشود؛ 3⃣ سوم این که از رهبری و ولایت می پرسند که کدام رهبر (حق یا باطل) را تقویت و یا تضعیف می کردی؟ 4⃣ چهارم این که از عمر می پرسند که در چه راهی مصرف کردی؟ 5⃣ پنجم این که از مال و درآمدها می پرسند که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی؟ 💥بعد حضرت در ادامه می فرمایند: خودتان را برای پاسخ گویی به سؤالات شب اول قبر آماده نمایید. 📚بحار الأنوار، ج 6، 223٫ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ___________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
إذا مَسَّ الْإنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أوْ قاعِدًا أوْ قائِمًا فَلَمّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأنْ لَمْ يَدْعُنا إلىٰ ضُرٍّ مَسَّه هنگامی‌که به انسان رنج و ناراحتی‌ای رسد، فوراً همان‌لحظه ما را در هر حالی؛ چه به پهلو خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است به کمک می‌خوانَد اما وقتی‌که ناراحتی و آسیبش را از او برطرف کردیم، چنان می‌رود که انگار هرگز ما را برای حل مشکلی که به او رسیده بود، نخوانده است یونس _ ۱۲ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✍به اثر تصاعدی استمرار و پيوستگی عبارات تاكيدی توجه کنید ▫️در ادبيات فارسی داريم: ▪️اندک اندک به هم شود بسيار ▪️دانه دانه است غله در انبار در رياضيات هم فصلی داريم به نام تصاعد و لگاريتم كه می‌گويد اگر روزی تصميم بگيريد با يک تومان (فقط 10 ريال!) پس‌اندازی را شروع كنيد و هر روز آن را دو برابر كنيد؛ بعد از يک ماه يک ميليون تومان و بعد از يك سال بيش از هفت ميليارد تومان پس‌انداز خواهيد داشت! واقعاً متعجب خواهيد شد! اما "دارن هاردی" صاحب مجله موفقيت در آمريكا این اثر را به نام "اثر مركب" ناميد. اين قانون در تمام ابعاد زنگی جاريست اگر روزی يک قاشق برنج كمتر بخوريد و چند دانه برنج خام آن را در يك كيسه جداگانه بريزيد، پس از يک سال، مصرف دو سال ديگر برنج ذخيره كرده‌ايد! اگر روزی يک دقيقه تمرين كششی انجام دهيد بعد از سه ماه، بدنی به نرمی ژيمناستيک‌كاران خواهيد داشت. اگر شبی يک صفحه كتاب مربوط به شغل يا علايقتان بخوانيد بعد از دو سال به اندازه يک دكترای تخصصی سواد خواهيد داشت. ▫️رهرو آن نيست گهی تند و گهی خسته رود ▫️رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود! عبارات تاكيدی هم همين كار را با سلامت جسم و روان شما خواهند كرد؛ تا يكی دو ماه اثر قابل توجهی نشان نمی‌دهند اما بعد از 6 ماه اثر شگفت‌انگيزشان پديدار می‌شود و در تمام ابعاد زندگی شما متجلی خواهد شد. من هر روز يك قدم كوچک به جلو برميدارم، يک ريال پس‌انداز، يک دقيقه ورزش، يک قاشق غذا كمتر، يک كلمه محبت‌آميز بيشتری به اطرافيانم به زبان می‌آورم. ↶【به ما بپیوندید 】↷ _______________________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅حاج اسماعیل دولابی(ره) : ✍ در هر آن که در یا خدا هستیم، در راهیم. حیف است انسان روی آینده حساب کند ؛ چون هنوز نیامده است و الآن موجود نیست. گذشته هم که گذشت و رد شد. در هر منزلی که هستیم باید آنرا قدر بدانیم و با خدای خود خوش باشیم. تلخ باشد یا شیرین یا ترش. چون مربی ما ، خدای ما ، ما را تربیت می کند و می سازد. خدا سازنده است. 📚کتاب طوبای محبت ، ج1 ، ص 76 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•