#رجعت ۱
بازگشتِ مردگان
يکی از حوادث مهم در هنگام ظهور، موضوع رجعت است که يکی از عقايد مسلم شيعه می باشد.
امام صادق علیه السلام ميفرمايند: «از ما نيست کسی که به رجعت ما ايمان نداشته باشد.» (بحارالانوار، ج53، ص 92)
رجعت در لغت به معنای بازگشت است و در فرهنگ دينی، عبارت است از بازگشت #امامان_معصوم و گروهی از #مومنان_خالص و #کفار و #منافقان به دنيا.
در ادبيات دينی برای مفهوم رجعت، از واژه هايی مانند «کَرَة» و «اوبة» نيز استفاده شده است.
در آيات و روايات فراوانی به موضوع رجعت اشاره شده است که قصد داريم در اين سری از پيامها، به بررسی آنها بپردازیم
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#ادامه_دارد... 👆
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امام صادق علیه السلام می فرماید :
در جنگ اُحُد امیر المؤمنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلّی الله علیه و آله بودند، و دیگر اصحاب فرار می کردند.
آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت و اوّل به عُمَر بن خطاب رسید که به اتّفاق عثمان و حارث بن حاطب و عدّه ای دیگر به سرعت فرار می کردند.
حضرت فریاد بر آورد :
«ای جماعت، بیعت شکستید و پیامبر صلّی الله علیه و آله را تنها گذاشتید و به سوی جهنّم می گریزید ؟!
عُمَر بن خطاب می گوید :
علی را دیدم با شمشیری پَهنی که مرگ از آن می چکید و چشمهایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه ی روغنی که آتش در او افروخته باشند می درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت.
این بود که جلو رفتم و عرض کردم :
«یا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند می دهم که دست از ما برداری، که عرب را عادت است که گاهی می گریزد و گاهی حمله می کند. زمانی که حمله می کند تلافی گریختن را می نماید».
پس آن حضرت ما را رها کرد؛ و به خدا قسم چنان ترسی از آن حضرت در دل من افتاد که تا کنون از دلم خارج نشده است. (11)
در این جنگ بر بدن مبارک امیر المؤمنین علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلّی الله علیه و آله 90 جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پای مبارک رسید.
جبرئیل نازل شد و عرض کرد :
«یا محمّد، به خدا سوگند این عمل علی بن ابی طالب مواسات است».
پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود :
این بدان جهت است که من از اویم و او از من است.
جبرئیل عرض کرد :
«و من از شما دو بزرگوارم». (12)
بانویی به نام نسیبه در جنگ احد
در این روز یکی از کسانی که جانفشانی کرد و فرار نکرد، بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد، بانویی به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او امّ عماره می گفتند.
📚 منابع :
11. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 134. و ... .
12. الکافی : ج 8، ص 321. و ... .
#ادامه_دارد ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_اول
شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟
نام اصلی وی حارث (حرث) بوده که به خاطر عبادتهای طولانی مدتش، او را عزازیل یعنی عزیز خدا، میگفتند.
درمورد پیشینه او چنین گفتهاند که :
خداوند متعال قبل از آفرینش آدم، موجودات دیگری خلق نموده بود به نام جن که حارث یکی از آنها بوده و در زمین زندگی میکرد .
تا اینکه این مخلوقات به سرکشی، فساد، قتل و خونریزی دربین خود و قوم نسانس (قوم قبل از وجود انسانها) پرداختند.
وقتى که فتنه و فساد، کشت و کشتار در میان آنان برپا شد
در این هنگام خداوند اراده کرد که آنان را نابود فرماید، بهمین خاطر عده اى از ملائکه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را کشتند.
در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا کرد و به دست ملائکه اسیر شد.
به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شرکت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا کشتید و من تنها ماندم.
مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت کنم .
فرشتگان از خداوند جویاى تکلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد که او را به آسمان ببرند.
زمانى که به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت،در آن میان لوحى را دید که چیزهایى بر آن نوشته شده ؛
نوشته بود:
« من پاداش هیچ عمل کننده اى را ضایع نمى کنم ؛ بلى ،
کسى که کارى کند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و کسى که آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند.
و کسى که پاداش آخرت را بخواهد به او برکت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها که فقط مال دنیا را مى طلبند، کمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند»
پیش خود فکر کرد که آخرت نسیه و دنیا نقد است.
تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائکه آن قدر عبادت کرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائکه نام گرفت !
او اولین کسى بود که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.
در آسمان اول، مدتی بین ملائکه، خدا را عبادت کرد.
بعد به آسمان دوم و سوم تا بالاخره به آسمان هفتم راه یافت.
او در کنار عرش الهی منبری داشت، بالای آن رفته و ملائکه را اندرز میداد؛ و ملائکه در مقابل او با احترام مى ایستادند..
#ادامه_دارد...
#حيات_القلوب_ج١_كتاب_ابليس_ص٤
#نهج_البلاغه_ج٢ص٤٨
🎁
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⬛️ برخی اتفاقات تکان دهنده در عالم بعد از شهادت امام حسین علیه السلام/عبارات فراوان از افراد مختلف در مکانهای مختلف و تنها بر اساس منابع مخالفین شیعه (2)
◼️ سرخ شدن آسمان
🔹 احمرت آفاق السماء بعد قتل الحسين بستة أشهر، نري ذلك في آفاق السماء كأنها الدم. قال: فحدثت بذلك شريكا، فقال لي: ما أنت من الأسود؟ قلت: هو جدي أبو أمي قال: أم والله إن كان لصدوق الحديث، عظيم الأمانة، مكرما للضيف
🔸 علی بن مدرک از پدربزرگش اسود بن قيس نقل میكند كه گفت: پهنه آسمان پس از شهادت امام حسين به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود كه ما آن را شبيه خون در آسمان مشاهده میكرديم، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال كرد: چه نسبتي با اسود داری؟ گفت: او جد مادری من است گفت: به خدا سوگند كه او راستگو وامانتداری بزرگ و مهماننواز بود.
📚 تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص432 و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5، ص 15 و سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 3، ص 312 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 227
🔹 قتل الحسين ولي أربع عشرة سنة، وصار الورس الذي كان في عسكرهم رمادا واحمرت آفاق السماء ونحروا ناقة في عسكرهم فكانوا يرون في لحمها النيران
🔸 يزيد بن ابی زياد میگويد: من چهارده ساله بودم كه حسين بن علی به شهادت رسيد گياه ورس در بين لشكر به خاكستر تبديل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشكريان ذبح كردند آتش از گوشتش زبانه میكشيد.
📚 تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 434 - 435 و تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 305 و سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 3، ص 313 و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5، ص 15 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 230
🔹 تعلم هذه الحمرة في الأفق مم هو فقال من يوم قتل الحسين بن علي
🔸 هشام از محمد نقل میكند كه گفت: میدانی سرخی افق از چه زمانی بوده؟ از روزی كه حسين بن علی به شهادت رسيد اين سرخی در افق ديده شد.
📚 سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 3، ص 312 و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5، ص 15 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 228
◼️ خون گریه کردن ديوار دار الإماره
🔹 لما جئ برأس الحسين فوضع بين يديه، رأيت حيطان دار الامارة تسايل دما.
🔸 هنگامي كه سر مبارک امام حسين عليه السلام را در برابر ابن زياد نهادند، ديدم كه از ديوارهای دارالاماره خون جاری میگشت.
📚 تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 433 - 434 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 229
◼️ گرفتن خورشید
🔹 لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ كُسِفَتِ الشَّمْسُ كَسْفَةً بَدَتِ الْكَوَاكِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّي ظَنَنَّا أَنَّهَا هِي
🔸 هنگامی كه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، خورشيد گرفت و آن قدر تاريک شد كه هنگام ظهر ستارههای آسمان ظاهر گرديدند. از اين اتفاق چنين پنداشتم كه قيامت برپا شده است!
📚 تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 433 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 228 و تلخيص الحبير، ابن حجر، ج 5، ص 84 و السنن الكبري، البيهقي، ج 3، ص 337
◼️ جاری شدن خون تازه از زیر سنگها
🔹 أَوَّلُ مَا عُرِفَ الزُّهْرِيُّ تَكَلَّمَ فِي مَجْلِسِ الْوَلِيدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ فَقَالَ الْوَلِيدُ أَيُّكُمْ يَعْلَمُ مَا فَعَلَتْ أَحْجَارُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ يَوْمَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ فَقَالَ الزُّهْرِيُّ بَلَغَنِي أَنَّهُ لَمْ يُقْلَبْ حجرا إِلَّا وَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيط
🔸 زهری گفت: به من خبر دادند كه در روز شهادت حسين بن علی هر سنگی را كه از زمين بر میداشتند در زير او خون تازه میديدند.
📚 تهذيب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 305 و تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 434 و سير أعلام النبلاء، الذهبي، ج 3، ص 314 و تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5، ص 16 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 229
🔹 يَوْمَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ أَظْلَمَتْ عَلَيْنَا ثَلَاثاً وَ لَمْ يَمَسَّ أَحَدٌ مِنْ زَعْفَرَانِهِمْ شَيْئاً فَجَعَلَهُ عَلَي وَجْهِهِ إِلَّا احْتَرَقَ وَ لَمْ يُقَلَّبْ حَجَرٌ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ إِلَّا أَصْيب تَحْتَهُ دَماً عَبِيطا
🔸 از ام حيان نقل است كه گفت: روز شهادت حسين آسمان سه شبانه روز تاريک شد و هر كس دست به زعفران میزد دستش میسوخت و زير هر سنگی در بيت المقدس خون ديده میشد.
📚 تهذيب الكمال، المزي، ج 6، ص 434 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 229
🔹 ما كشف يومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبيط
🔸 عبد الملک شخصی را نزد پسر راس الجالوت فرستاد تا از وی بپرسد كه آيا نشانهای از كشته شدن حسين در عالم ديده شده است يا نه، او در پاسخ گفت: هيچ سنگی از زمين بر داشته نشد مگر اينكه خون تازه ديده میشد.
📚 تاريخ الإسلام، الذهبي، ج 5، ص 16 و تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 14، ص 229 - 230
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#ادامه_دارد...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#نقشه_ترور_امیرالمومنین_علی
در همین ایام و در زمانی که حضرت صدیقه کبری از دستگاه خلافت بیزار ، و از اهل مدینه دوری گزیده و عزلت نشین شده بودند ، امیرمؤمنان به جهت بازپس گیری فدک به سراغ ابوبکر میروند ؛ ماجرای این واقعه بر اساس شواهد تاریخی پس از اخراج عاملان و کارگزاران حضرت زهرا سلام الله علیها از فدک به وقوع پیوسته است
📚 بحارالانوار ج 124/29ص
این بار ابوبکر بر منبر پیامبر نشسته و اطراف او را مهاجر و انصار پر کردهاند ، امیرمؤمنان پس از ورود به مسجد ، ابوبکر را مخاطب قرار داده و او را تخطئه می کنند که چرا وکیلان حضرت زهرا سلام الله علیها را از فدک بیرون رانده است؟ ابوبکر فدک را فیء مسلمین می داند و امیرمؤمنان با اقامهء دلیل عقلی و سپس آیهء تطهیر استدلال ابوبکر را باطل میکنند
مسجدیان با شنیدن آیه_تطهیر و در پی آن نام حضرت صدیقهء طاهره گریان میشوند ، و از اطراف خلیفه پراکنده میگردند و مسجد را ترک میکنند ؛ گویا این حاضران در مسجد به یاد میآورند که پیامبر نزدیک به 9 ماه هر روز بر درِ خانهء حضرت امیر و حضرت زهرا می ایستاد و آیهء تطهیر را تلاوت می کرد تا...
همگان بدانند که اهل این خانه مصداق آیهء تطهیرند..
📚 إمتاع الأسماع ج387/5ص
ابوبکر به منزل خویش در کنار مسجد بر میگردد ؛ این منزل همان خانه ای است که پیامبر به ابوبکر بخشیده اند . و ابوبکر ، زن خویش اسماء بنت عمیس را در آن جای داده است..
📚تاریخ طبری ج419/3ص
#ادامه_دارد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#رجعت ۱
بازگشتِ مردگان
يکی از حوادث مهم در هنگام ظهور، موضوع رجعت است که يکی از عقايد مسلم شيعه می باشد.
امام صادق علیه السلام ميفرمايند: «از ما نيست کسی که به رجعت ما ايمان نداشته باشد.» (بحارالانوار، ج53، ص 92)
رجعت در لغت به معنای بازگشت است و در فرهنگ دينی، عبارت است از بازگشت #امامان_معصوم و گروهی از #مومنان_خالص و #کفار و #منافقان به دنيا.
در ادبيات دينی برای مفهوم رجعت، از واژه هايی مانند «کَرَة» و «اوبة» نيز استفاده شده است.
در آيات و روايات فراوانی به موضوع رجعت اشاره شده است که قصد داريم در اين سری از پيامها، به بررسی آنها بپردازیم
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#ادامه_دارد... 👆
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_اول
شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟
نام اصلی وی حارث (حرث) بوده که به خاطر عبادتهای طولانی مدتش، او را عزازیل یعنی عزیز خدا، میگفتند.
درمورد پیشینه او چنین گفتهاند که :
خداوند متعال قبل از آفرینش آدم، موجودات دیگری خلق نموده بود به نام جن که حارث یکی از آنها بوده و در زمین زندگی میکرد .
تا اینکه این مخلوقات به سرکشی، فساد، قتل و خونریزی دربین خود و قوم نسانس (قوم قبل از وجود انسانها) پرداختند.
وقتى که فتنه و فساد، کشت و کشتار در میان آنان برپا شد
در این هنگام خداوند اراده کرد که آنان را نابود فرماید، بهمین خاطر عده اى از ملائکه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را کشتند.
در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا کرد و به دست ملائکه اسیر شد.
به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شرکت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا کشتید و من تنها ماندم.
مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت کنم .
فرشتگان از خداوند جویاى تکلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد که او را به آسمان ببرند.
زمانى که به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت،در آن میان لوحى را دید که چیزهایى بر آن نوشته شده ؛
نوشته بود:
« من پاداش هیچ عمل کننده اى را ضایع نمى کنم ؛ بلى ،
کسى که کارى کند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و کسى که آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند.
و کسى که پاداش آخرت را بخواهد به او برکت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها که فقط مال دنیا را مى طلبند، کمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند»
پیش خود فکر کرد که آخرت نسیه و دنیا نقد است.
تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائکه آن قدر عبادت کرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائکه نام گرفت !
او اولین کسى بود که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.
در آسمان اول، مدتی بین ملائکه، خدا را عبادت کرد.
بعد به آسمان دوم و سوم تا بالاخره به آسمان هفتم راه یافت.
او در کنار عرش الهی منبری داشت، بالای آن رفته و ملائکه را اندرز میداد؛ و ملائکه در مقابل او با احترام مى ایستادند..
#ادامه_دارد...
#حيات_القلوب_ج١_كتاب_ابليس_ص٤
#نهج_البلاغه_ج٢ص٤٨
🎁
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_دوم
به خاطر عبادتهای زیاد حارث در درگاه خداوند بود که به او مقامی عطا شد همانند فرشتگان و تا جائی بالا رفت که در زمره فرشتگان قرار گرفت.
او از این جایگاه به قدری احساس غرور و خود بزرگ بینی میکرد که با خود فکر میکرد:
اگر یک روز جایگاه من را به کسی دیگر واگذار کنند من از او اطاعت نمیکنم.
در روایت آمده که این امتیاز و افتخار بخاطر آن به او رسید که شش هزار سال خداوند تبارک و تعالی را عبادت و بندگی کرده بود .
ابلیس از جنس فرشتگان نبود اما فرشتگان او را فرشته میدانستند و نمیدانستند او از جنس آنها نیست،
ولى خداوند متعال میدانست که چنین نیست.
این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت.
روزی ملائکه در لوح دیدند که به زودی یکی از مقربان درگاه الهی به نفرین ابدی گرفتار خواهد شد...
پس از حارث با اصرار خواستند که آنها را دعا کند که هیچ یک از ایشان به این بلا مبتلا نشود.
وی در جواب گفت: این قضیه به من و شما مربوط نیست.
ملائکه باز اصرار کردند. او نیز دعا کرد و گفت: خدایا! ایشان را ایمن گردان، ولی خودش را به سبب غروری که داشت، فراموش کرد.
روزی وی دید بر در بهشت نوشتهاند: « نزد ما بندهای است که او را به انواع نعمتها، گرامی میداشتیم. اما اگر او را به کاری واداریم، سرپیچی میکند و به لعنت ابدی گرفتار خواهد شد.»
حارث سالها او را لعن میکرد ولی نمیدانست که در حقیقت دارد خود را لعن می کند!
حارث سالها در آن مدت هر جا سجده اى مى کرد و سر بر مى داشت در آن جا نوشته شده بود: لعنه اله على ابلیس - چون اسمش عزازیل بود - نمى دانست که خودش است .
وی روزی دید در لوح نوشته است: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» پرسید: خدایا! این ملعون رانده شده کیست؟
خدای تعالی فرمود: بندهای است که او را به انواع نعمتها مخصوص میگرداندم ولی نافرمانیام خواهد کرد و خوار و بدبخت خواهد شد.
گفت: او را به من معرفی نما تا هلاکش کنم.
فرمود: زود است او را بشناسی. هنوز او تمرد و سرکشی نکرده است، تا مستوجب مجازات باشد.
شیطان در میان فرشتگان مشغول عبادت بود تا وقتى که خداوند اراده فرمود براى خود در زمین جانشین خلق فرماید.
به ملائکه خطاب نمود که من مى خواهم خلیفه اى در زمین قرار دهم و آنان را از مقصود خود آگاه نمود.
در این هنگام ابلیس به وسط زمین آمد و فریاد زد که :اى زمین ! من آمده ام تو را نصیحت کنم !
خداوند اراده کرده از تو پدیده اى به وجود آورد که برترین خلایق باشد و من مى ترسم که خدا را معصیت کند و داخل آتش شود (و در نتیجه تو داخل آتش شوى و بسوزى )
وقتى ملائکه مقرب آمدند از تو خاک بردارند آنها را به خداى بزرگ قسم بده از تو خاک برندارند...
#ادامه_دارد...
#مجمع_البيان_ج١ص١٦٣
#سوره_بقره_ايه٢٩_٣٠
#تفسيربرهان_ج٢
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_سوم
از امیرالمؤمنین نقل شده که ایشان فرمودند:
خداوند خطاب به جبرئیل فرمود: مقدارى خاک از زمین بیاور تا خلقى جدید به وجود آورم که افضل موجودات و اشرف آنها باشد.
جبرئیل به زمین آمد تا خاک بردارد، (طبق تذکر شیطان ) زمین نالید و او را به خداوند قسم داد که از آن خاک برندارد. ایشان هم برگشت داستان را گزارش داد.
بار دیگر میکائیل و بعد از او اسرافیل را فرستاد. باز زمین آنان را قسم داد، آنها هم با دست خالى برگشتند.
براى بار چهارم ، عزرائیل را فرستاد که حتما از خاک زمین بردارد. او که خواست خاک بردارد، باز زمین ناله کرد و او را قسم داد و هر چه ناله و فریاد نمود، تاثیر نکرد.
عزرائیل گفت : من از جانب خدا مأمورم تا کمى از خاک تو بردارم . او خاک را برداشت و برد که آدم را از آن ساختند.
از این رو، خداوند قبض روح آدم علیه السلام و اولادش را به دست عزرائیل داد،
از این جهت ناله و گریه آنها هنگام جان دادن آدم در دل او اثر نمى کند و او مأموریت خود را انجام مى دهد.
وقتى آن خاک را با آب خالص و شور و تلخ و بى مزه ، مخلوط کردند و بعد از مدتى پیکر خاکى او را قالب زدند.
شیطان قیافه او را مشاهده کرد و با خود گفت : این مخلوقى ضعیف است که از گل چسبنده به وجود آمده ، و توى او خالى است،
چیزى که توخالى باشد احتیاج به غذا دارد و به این ترتیب مى توان او را گمراه و منحرف نمود.
شیطان و قالب گلی آدم:
بعد از آنکه خداوند قالب آدم (علیه السلام) را از خاک وآب ،سرشت
واو را بوجود آورد ،آن قالب را مانند کوه عظیمی کناری گذاشت.
شیطان وقتی وی آن قالب گلی را میدید از سوراخ بینی او وارد و از عقب او خارج میشد و بادست برشکم او میزد ومیگفت :
خداوند تو را برای چه چیزی خلق کرده ؟ مدت هزار سال به این وضع بود بعد از این مدت خداوند متعال از روح خود در او دمید
حضرت عبدالعظیم حسنی نامه ای به امام محمد تقی (علیه السلام) نوشت که پرسیده بود :به چه علت غائط انسان بوی بدی میدهد؟
آن حضرت در جواب فرمود :
وقتی خداوند حضرت آدم را خلق کرد جسد او بوی خوشی داشت زمانی که هنوز روح دراو دمیده نشده بود ملائکه وشیطان از آن میگذشتند ملائکه میگفتند :او برای امربزرگی ساخته شده است.
اما شیطان از دهان او وارد میشد واز عقب او بیرون می آمد از این رو هرچه داخل شکم انسان شود بدبو وخبیث میشود .
شیطان سجده نمى کند:
وقتى خداوند به ملائکه خطاب کرد و فرمود:
مى خواهم در روى زمین خلیفه و جانشینى براى خود قرار دهم ، ملائکه موافق نبودند.
به خدا اعتراض کردند اما بعد از آن که خداوند جواب آنان را داد، تسلیم شدند.
به ایشان خطاب فرمود: وقتى من خلیفه خود (آدم علیه السلام ) را خلق کردم و از روح خود در آن دمیدم ، همه شما در برابر او سجده کنید.
بعد از آن که خداوند او را خلق کرد و ز روح خود در او دمید و روح به دماغ آدم رسید، به حرکت آمد و نشست ، عطسه اى زد و گفت : الحمدلله خداوند در جواب او فرمود: یرحمک الله.
تمام ملائکه فرمان بردند و به سجده افتادند و مدتى در حال سجده بودند؛ ولى شیطان که آن زمان در صف فرشتگان بود، از روى خودخواهى و غرور به خداوند عرض کرد:
خدایا! مرا از سجده کردن بر آدم معذور بدار.
خداوندا! من تو را چنان سجده کنم که تا به حال هیچ ملک مقربى و نه هیچ نبى مرسلى سجده و عبادت نکرده باشد.
خداوند در جواب او فرمود: مرا حاجت به عبادت تو نیست ، من از تو مى خواهم ، آن چه را که دستور مى دهم انجام دهى ، نه آن چه را تو مى خواهى !
سرانجام قبول نکرد و حسدى را که در قلبش بود ظاهر نمود.
خداوند هم در مقام بازخواست از او فرمود: چه چیز تو را باز داشت از آن که سجده نکنى بر مخلوقى که من او را با دست قدرت و عنایت خویش آفریدم ؟!
#ادامه_دارد...
#حيات_القلوب_ج١
#كتاب_ابليس_ص٤
#نهج_البلاغه_خوئي_ج٢ص_٤٨
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_چهارم
شیطان پاسخ داد: من از آدم برترم ،من از گوهر آتش آفریده شده ام و او از عنصر بى ارزش گل!
پس روا نیست که مثل من در مقابل او سجده کند!
خداوند هم به خاطر سرپیچى از دستور و سجده نکردن بر آدم فرمود:
از میان ملائکه و بهشت پرنعمت من بیرون شو!
هنگامی که دستور خارج شدن از بهشت براى وی صادر شد، ملائکه هم به او حمله کردند،
او از ترس جان خود فرار کرد و خود را مخفى نمود.
بعد از آن، این فرمان از طرف خداوند به آدم وحوا ابلاغ شد:
«ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از نعمتهای بهشتی هر چه میخواهید بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید بود»
چگونه شیطان داخل بهشت شد؟
هنگامی که از جانب خدا خطاب آمد: اى اهل آسمان ها! من آدم و حوا را در بهشت منزل دادم و همه چیز را مباحشان کردم ، مگر بهشت جاودان را.
اگر نزدیک درختان آن شوند و از آنها بخورند از ظالمان خواهند بود و از آن جا بیرون خواهند شد
شیطان این خطاب را شنید و امیدوار شد پیش خود گفت : من آنها را از بهشت بیرون مى کنم!!
شیطان که همه بدبختیهای خود را از ناحیه آدم میدانست و کینه او را به سختی در دل گرفته بود، در صدد بود به هر شیوه ای که ممکن است موجبات گمراهی آدم و فرزندانش را فراهم کند.
از ابن عباس اینگونه روایت شده :
بعد از آن که شیطان از بهشت بیرون شد، تصمیم قاطع گرفت که با هر نقشه و حیله اى که شده ، باز خود را به بهشت برساند و انتقام خود را از آدم بگیرد،
فکر کرد که از راه معمولى و عادى وارد شود، دید نگهبانان بر در بهشت هستند مانع او مى شوند.
رفت کنارى و به انتظار ایستاد. اول طاووس را دید، از او خواهش کرد که او را داخل بهشت کند، قبول نکرد.
در این بین ناگهان چشمش افتاد بر بالاى دیوار، دید مارى بالاى دیوار قرار دارد. (تا آن روز مار یکى از حیوانات زیبا و خوش رنگ بهشت بود، و مثل سایر حیوانات دیگر چهار دست و پا داشت).
شیطان جلو آمد و گفت :اى مار! مرا داخل بهشت کن ، تا اسم اعظم الهى را به تو تعلیم کنم .
مار گفت : ملائکه ، نگهبان در بهشت هستند تو را مشاهده مى کنند و نمى گذارند داخل شوى .
شیطان گفت ، مرا داخل دهان خود کن و آن را ببند و به این وسیله مرا داخل بهشت کن ، مار هم فریب او را خورد و همین کار را کرد و او را در دهان خود جاى داد ( این بود که در میان دندانهاى مار سم پدید آمد؛ چون جایگاه شیطان شد).
وقتى مار به این وسیله او را داخل بهشت نمود، شیطان هم کار خود را کرد، آدم علیه السلام و حوا علیه السلام را وسوسه نمود تا فریب خوردند.
مار گفت : اسم اعظم را که قول دادى به من تعلیم کن ،
شیطان در جواب گفت : اى مار! من اگر اسم اعظم را مى دانستم ، احتیاج به تو نداشتم که مرا داخل بهشت کنى ،من با همان اسم اعظم داخل مى شدم !!!
#ادامه_دارد...
#تفسيربرهان_ج٢
ذيل آيات سوره حجرمربوط به داستان آدم(ع)با اندكي تغييرات
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_پنجم
ابلیس ملعون،به خوبى مى دانست خوردن از آن درخت ممنوعه باعث مى شود که آدم و حوا را از بهشت بیرون کنند.
در این زمینه چند روایت وجود دارد :
1- روایتی میگوید که بعد از آن که شیطان به بهشت رفت ، در همان دهان مار، شروع کرد با آدم علیه السلام صحبت کردن - آدم هم خیال کرد سخن گو مار است.
مى گفت :اى آدم ! خدا نمى خواهد که شما براى همیشه در بهشت بمانید و هر کس از این درخت بخورد جاوید مى ماند.
آدم جواب داد:اى مار! این حرف که تو مى زنى،از غرور شیطان است.
شیطان هر چه وسوسه کرد، آدم نپذیرفت و با او مخالفت نمود.
وقتى شیطان از آدم مایوس شد پیش همسر آدم رفت،
گفت:آیا مى دانى چرا خداوند شما را از میوه این درخت منع کرده و گفته است نزدیک آن نشوید؟
چون هر کس از آن بخورد یا فرشته مى شود و یا عمر جاویدان را به دست مى آورد.
سپس براى حق به جانبى خود، قسم هاى شدیدى خورد و گفت : من خیر خواه و دل سوز هستم ، خود را موظف مى دانم که شما را نصیحت کنم !!
حضرت آدم علیه السلام که هنوز تجربه کافى در زندگى را نداشت و تابه حال گرفتار دام هاى شیطان و خدعه و نیرنگ هاى دروغ او نشده بود،
نمى توانست باور کند کسى این چنین قسم دروغ به خدا یاد کند، سرانجام تسلیم شد و فریب و نیرنگ شیطان در او اثر کرد و از میوه آن درخت خوردند.
درروایتی دیگر داستان اینگونه نقل شده :
که هنگامی که شیطان از آدم مایوس شد پیش همسرش حوا آمد و گفت :اى حوا! آیا مى دانى درختى که خداوند براى شما حرام کرده بود، اکنون برایتان حلال کرده ؟
لگر مى خواهى امتحان کن ، فرشتگانى که موکل بر آن درخت بودند دیگر با شما کارى ندارند. حوا گفت : من الان امتحان مى کنم.
به سوى آن درخت رفت . وقتى ملائکه خواستند او را از نزدیک شدن به آن درخت منع کنند، خداوند به آنان وحى نمود و خطاب کرد:
شما کسى را که عقل ندارد منع کنید، نه کسى را که به او عقل دادم و آن حجت است بر او.
اگر مرا اطاعت کند مستحق ثواب و اگر مخالفت کند مستحق عذاب است .
ملائکه هم او را رها کردند و آزاد گذاشتند. حوا هم بى آن که آنها مانع اش شوند، به درخت نزدیک شد. مقدارى از میوه درخت خورد و طورى هم نشد. پیش خود گفت : مار درست گفت!!
بعد از آن رفت پیش همسر خود آدم علیه السلام و گفت : آیا مى دانى که خوردن از آن درخت بر ما حلال شده ؟ من نزدیک آن رفتم ، ملائکه هم مانعم نشدند، مقدارى از آن خوردم.
آدم علیه السلام هم با حوا به راه افتاد، رفتند و از آن میوه خوردند!
بعد از خوردن از آن درخت،ناگهان لباسهاى بهشتى از بدنشان ریخت و عورت ها و بدنهاى آنها تا آن موقع مخفى و پوشیده بود ناگهان ظاهر شد.
ایشان در میان بهشت و جمع فرشتگان لخت و عریان شدند، حیران و سرگردان ماندند.
وقتى لباسهاى بهشتى و آن تاج کرامت از اندامشان فرو ریخت و خود را در جمع ملائکه عریان دیدند،
بلافاصله خود را به میان درختان رساندند و از برگ هاى درختان براى پوشیدن اندام کمک مى گرفتند ولى برگ ها هم اطاعت نمى کردند و از بدنشان پرواز مى نمودند و باز عریان مى ماندند.
با استیصال گفتند: خدایا! ما بر نفس خودمان ظلم کردیم اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى از زیانکاران خواهیم بود.
خداوند به آنها خطاب کرد و گفت : مگر من شما را از خوردن میوه آن درخت منع نکردم ؟ مگر به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار و سرسخت شما است . چرا فرمان من را اطاعت نکردید و فریب آن ملعون را خوردید؟...
#ادامه_دارد...
#اقتباس_ازسوره_اعراف_وسوره_حجروتفسيرنمونه_ج٢ذيل_آيات_مربوط_به_آدم_عليه_السلام_شرح_نهج_البلاغه_خوئي_ج٢ص٦٣
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#زندگينامه_شيطان
#قسمت_ششم
سپس خداوند فرمود: الحال چاره اى جز این نیست که باید از بهشت خارج شوید.
و آنها را از مکان و مقام خود بیرون کردند و به زمین فرستادند.
لازم به ذکر است که بعد از مجازات شیطان و آدم وحوا ، مار هم به دلیل گناهی که کرده بود از بهشت به صورت عریان ودست وپا قطع شده بیرون انداخته شد ودهانش را که شیطان را پنهان کرده بود پر از زهر شد وزیبایی خود را از دست داد.
یک شبهه:
وقتی گفته میشود که در بهشت سخنان لغو وبیهوده وجود ندارد پس چگونه شیطان بادروغ وارد بهشت شد وبا نیرنگ آدم وحوا رافریب داد؟
از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که بهشت حضرت آدم باغی از باغهای دنیا بود که خورشید و ماه بر آن میتابید
و بسیار زیبا و آب و هوای خوبی داشت و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن رانده نمیشد».
منبر خرابه شیطان
روایت شده است که صبح آن شبی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج تشریف بردند و همه جا را دیدند، شیطان خدمت پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله!
شب گذشته که به معراج تشریف بردید،
در آسمان چهارم، طرف چپ "بیت المعمور" منبری بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده، آیا آن منبر را شناختی؟ آیا میدانی آن منبر متعلق به کیست؟
حضرت فرمودند: خیر، آن منبر متعلق به کیست؟
شیطان عرض کرد: آن منبر من بود، بالای آن مینشستم و ملائکه پای منبرم نشسته و من آنها را موعظه میکردم، ملائکه از عبادت و بندگی من تعجب میکردند.
وقتی که تسبیح از دستم میافتاد، چندین هزار ملک برخواسته تسبیح را میبوسیدند و به دست من میدادند.
اعتقاد من این بود که خداوند مخلوقی برتر از من خلق نفرموده است. اما امر بر عکس شد و رانده درگاه الهی شدم و الان از من بدتر و ملعونتر در درگاه احدیت کسی نیست..
امیر المومنین حضرت علی (علیه السلام) درباره عبادت شیطان و عاقبت او می فرماید:
پس از کار خدا درباره ابلیس پند گیرید که کردار دراز مدت او را تباه و کوشش فراوانش را بر باد داد و این به سبب لحظه ای تکبر و سرکشی بود.
شیطان مزد عمل مى گیرد
بعد از آن که شیطان از سجده کردن بر آدم سرپیچى کرد و از بهشت بیرون شد.گفت : پروردگارا! حالا که مرا بیرون و از رحمت خود دور مى کنى ، عبادات من چه مى شود، هزاران سال عبادتت کرده ام که فقط چهار هزار سال آن را به دو رکعت نماز گذراندم !
علاوه بر آن خودت فرمودى ، عمل عمل کنندگان را ضایع نمى کنم ، آیا سزاوار است که با یک اشتباه ، مزد عمل چندین هزار ساله من به کلى از بین برود؟
خطاب از مصدر جلال خداوند رسید که مزد هیچ کس در پیش من ضایع نمى شود؛ ولى کسى که قابلیت نداشته باشد پاداش کارش را در آخرت دهم،
در دنیا هر چه بخواهد، مى دهم .
شیطان عرض کرد: من هم مزد عمل خود را در دنیا از تو طلب مى کنم . چون به واسطه آدم جهنمى شدم حاجات خود را درباره آدم و فرزندان او قرار مى دهم !
خطاب شد: حاجات خود را بگو تا به تو ببخشم...
#ادامه_دارد...
#تفسيرنورالثقلين_ج١ص٦٢
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•