eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.3هزار دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
30.1هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🎊🎉 به هر طرف نگرےجلوه ےجمال خداست ادب ڪنید که میلاد سید الشهداست گرفته ختم رسل روے دست آینه ای ڪه در صحیفه ےاوصورت خداپیداست #3شعبان_میلاد_باسعادت🎉 #امام_حسین_ع_بر_شما_مبارڪ🎊 💠 💠
🌸🍃🌸🍃 یک روز عید، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) به حجره جدشان حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند و فرمودند یا جداّه، امروز روز عید است و فرزندان عرب همه با لباس های رنگارنگ خود را آراسته اند و لباس های نو پوشیده اند و ما لباس نو نداریم و برای همین کار هم خدمت شما آمده ایم که فکری به حال ما کنید. حضرت حال آنها را بررسی کرد و گریه ای نمود تا آنجا که دو قطعه لباس از بهشت که به کمک جبرئیل یکی برای امام حسن (علیه السلام) لباس سبز و دیگری برای امام حسین (علیه السلام) لباس سرخ آورد و آنها پوشیدند و خوشحال شدند. جبرئیل وقتی این حالات را مشاهده نمود گریه کرد. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود ای جبرئیل، امروز که فرزندان من شاد و خرسند هستند، تو چرا گریه می کنی و مهموم و مغموم و محزون هستی؟! تو را به خدا قسم می دهم که اگر خبری هست، به من بگو و مرا از این ناراحتی برهان. جبرئیل فرمود ای رسول خدا، بدان اینکه برای دو فرزندت دو رنگ مختلف اختیار گردید، یکی امام حسن ( علیه السلام) ناچار است زهر بنوشد و از شدت زهر رنگش سبز می شود و امام حسین (علیه السلام) را ذبح می کنند و بدنش را با خونش خضاب می کنند. در اینجا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خیلی گریه کرد. ٤٤ص٢٤٥ حدیث امام صادق (علیه السلام): هیچ کس نیست در روز قیامت مگر اینکه آرزو می کند ای کاش امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرده بودم آن هنگامیکه می بیند که با زوار امام حسین (علیه السلام) چه می کنند و چقدر نزد خداوند مورد کرامت واقع می شوند. ١٣ص٤٢٤ @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 پادشاهی را وزیری عاقل بود که از وزارت دست برداشت. پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزارت دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است. پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ گفت از پنج سبب: اول: آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا در وقت نماز هم، حکم به نشستن می‌کند. دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که او نمی خورد و مرا می‌خوراند. سوم: آنکه تو خواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند. چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید. پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سر زند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و او می بخشاید. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃  خداوندا، کمکم کن تا شکرگزاری را همچون مرهمی در مسیر تحول روزانهٔ زندگی ام به کار برم. گاهی بهترین طریقهٔ ابراز قدردانی، لذت بردن از موهبت ها و شادمانی هائی است که به ما عطا شده است. پروردگارا کمکم کن به زندگی عادی و روزمره ی خود دقیق تر نگاه کنم. خداوندا، کمکم کن تا تمامی تجاربِ سرنوشت ساز زندگی را که ممکن است سر راهم قرار گیرد، بپذیرم. کمکم کن تا شگفتی و اعجاب تولد دوباره را ببینم و درس هایت را بیاموزم‌ بدرستی که "اول آموزگارِ جهان" تو هستی. @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 ... - : الو... مجید! سلام داداش! + : سلام چطوری چه خبرا؟ - : داداش بگو چی شده؟ + : چی شده؟ - : بابا و مامانم رفتن مسافرت! خونه خالیه! + : خب..؟ - : خب؟؟! خب پاشو بیا اینجا دیگه! + : چه خبره حالا؟ - : خبرای خوب! پاشو بیا خودت می‌فهمی... یه ساعت بعد خونه‌ی رفیقم بودم. خیلی شاد و شنگول بود. گفت: دو تا خانوم دعوت کردم امشب...باز برو بگو این رفیق ما بده... منم بدم نیومد. خلاصه رفتم توی یکی از اتاقا... لحظات تاریکی بود، همه چیز برای لذت آماده بود ولی... ولی یهو یادم اومد شب جمعه است و ذهنم رفت روی بنری که سر کوچه مسجد زده بودن: «جلسه دعای کمیل...» تا اون موقع دعای کمیل نرفته بودم و این فراز دعا رو ندیده بودم که «خدایا، برای عقوبتِ گناهانی که در خلوت انجام داده‌ام عجله نکن...» اما می‌دونستم این دعا از امام علی (علیه‌السلام) رسیده. چند لحظه رفتم تو فکر... خجالت کشیدم... از امام علی خجالت کشیدم... خجالت و ترس همه‌ی وجودم رو پر کرده بود... از خودم بدم میومد... از خونه زدم بیرون. خودمو رسوندم به مسجد، دعا تازه شروع شده بود. نشستم و از اول تا آخر دعا گریه کردم. گفتم: خدا! نذار بیفتم تو این دریای لجن! خودت نگهم دار! چند ماه بعد به پیشنهاد پدر و مادرم با یه خانم بسیار زیبا و مؤمن ازدواج کردم. هر هفته با هم میایم دعا کمیل... به نقل از شیخ حسین انصاریان عبرت آموز، ص: 97 @DastaneRastan_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ ذکر صالحین ⚜ 🔘اعمال مشترکهٔ ماه شعبان المعظم،ماه رسول خدا صلی الله علیه و آله🔘 1⃣هر روز هفتاد مرتبه❗️ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَه 2⃣هر روز هفتاد مرتبه❗️ استغفرالله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم،الحی القیوم واتوب الیه 3⃣«صدقه» بسیار دهد❗️ در این ماه هرچند به دانهٔ خرمایی باشد. 4⃣در کل این ماه هزار بار بگوید❗️ لا اله الا الله،ولا نَعبُدُ الّا ایّاه مُخلصینَ لهُ الدّین و لَوْ کَرِهَ المُشرکون. که ثواب هزار ساله در نامه عملش بنویسند. 5⃣در هر پنج شنبه این ماه روزه بگیرد ودو رکعت نماز بخواند❗️ (در هر رکعت حمد و۱۰۰مرتبه توحید) وبعد از سلام ۱۰۰مرتبه صلوات 6⃣ در این ماه«صلوات»بسیار بفرستد❗️ 7⃣خواندن«صلوات مخصوص»❗️ (....شجرة النبوه وموضع الرساله ...)(یک صفحه ونیم) هر روز هنگام زوال(زمانی که آفتاب ظهر به وسط آسمان رسیده باشد.) 8⃣خواندن«مناجات شعبانیه»❗️ در این ماه در هر زمانی که حضور قلبی باشد.(...واسمع دعائی اذا دعوتک....)(۵صفحه) بهترین اعمال این ماه ❗️ ۱)استغفار ۲)صدقه بسیار ۳)روزه گرفتن کل ماه که وصل شود به رمضان المبارک منتظران عزیز ❗️ ثواب نمازها وروزه ها وذکرها ودعاها را ان شاءالله هدیه میکنیم برای فرج معشوق عزیزمان🎁 وقطعا مؤثر خواهد بود در جلو انداختن امر فرج ان شاءالله 👌
🌸🍃🌸🍃 پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت از قضا یکروز که به آسیاب رفته بود دهقانی مقداری گندم در دامن لباسش ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید؛در همان حال با پرودرگار از مشکلات خود سخن می گفت وبرای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار میکرد ای گشاینده گره های ناگشوده , عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و تمامی گندمها به زمین ریخت او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت من تورا کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟؟ آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟؟ پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندمها را از زمین جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند مولانا: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه @DastaneRastan_ir
🌸باید حسین دم بزند از فضائلت 🌸وقتی حسینی است تمام خصائلت 🌸تعبیرهای ما همه محدود و نارساست 🌸در شرح بیکرانی اوصاف کاملت «یاٰ کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبىٖ بِحَقِ اَخیٖکَ الْحُسَیْنِ عَلیه‌ِ السّلاٰم» میلاد باسعادت حضرت اباالفضل العبّاس علیه‌السلام مبارک💐
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻دین، لقلقه‌ی زبانِ مردم🔻 امام حسین (ع) فرمودند: 💢 اَلنّاسُ عَبیدُ الدّنیا، وَ الدّینُ لَعِقٌ عَلی ألسِنَتِهِم یَحوطونَهُ بِهِ ما دَرَّت مَعایِشُهُم، فَاِذا مُحِصّوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدّیانونَ. ⚡️ مردم بنده‌ی هستند، ⚡️ و ، چیزی است که بر زبانشان می‌چرخد، ⚡️ تا وقتی که زندگی‌هایشان به خوبی می‌گذرد، دَم از می‌زنند. ⚡️ ولی هرگاه با و آزموده شوند، واقعی اندک می‌شوند. تحف العقول، ص ۲۴۵. ✨✨✨✨✨ بعضیا مثل آدامس با برخورد میکنن😐 ✔️ تا وقتی که شیرینیش زیرِ زبونشون هست،😋 ✔️ تا وقتی که تفریح دارن و خوش میگذره،😇 👈 هم باهاشونه👌 ‼️امّا وقتی که سختی‌ها و تلخی‌ها، خودش رو نشون میده😰 ‼️درست مثل یه آدامس، رو میندازن بیرون.👌 👇👇👇 ❗️ بین ادّعا و خیلی فاصله است. در شرایط عادّی و امنیت، همه از عدالت و حق‌خواهی و خدا و پیغمبر دم می‌زنند، و خودشون رو میدونند،😌 ولی وقتی زیان و ضرر باشه، خیلی‌ها جا می‌زنند و میدان رو خالی می‌کنند.😰 😔💔 مثل کاری که کوفیان با خودِ امام حسین کردند. نامه نوشتند که بیا کوفه ما با تو هستیم... ولی وقتی دیدند اوضاع خرابه، همه‌شون امام حسین رو تنها گذاشتند. 📛 حواسمون باشه به قول امام حسین، فقط لقلقه‌ی زبانمون نباشه... ، ، ، ، ، ، ، 🆔 @ayegeraphy💟
ولادت حضرت ابوالفضل (ع) مبارک
السلام علیک یا قمر بنی هاشم