eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
30.3هزار دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
32.8هزار ویدیو
361 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسفم... تو..... عین حقیقت بارانى! و من... همان کویری که هرگز همه وسعت دلش را، برای خیس شدن... رو به تونگرفت.... مردم نگاه کردند... همان‌ها که با علی علیه‌السلام دست بیعت داده بودند، فقط نگاه کردند امامشان را... تو هم می‌توانی برای امام زمانت فقط دعا کنی... اما با صلوات، فقط دعا و صلوات... کار درست نمی‌شود.. باید هم دعا کنی، هم حرکت.. 🤲 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تعصب بیجا ✔️کانال رسمی دکتر رفیعی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ♥️ از حضرتـ علے (ع) نقل شده است: 💟 زنے نزد حضرتـ زهرا(س) رسيد و مسائل ديني فراواني از او پرسيد وپاسخ شنيد. درادامه خجالت ڪشيد و گفتــ: «بيش از اين نبايد شما را به زحمت اندازم». 🍃 حضرتــ فاطمه (س) فرمود: « بازهم بيا و آنچه مي خواهے بپرس، آيا اگر به کسے برای رساندن باری سنگين به پشت بام، صد هزار دينارطلا مزد بدهند چنين کارے براي او دشوارے دارد؟ 👈🏻من هرمسئله اي راکه پاسخ میدهم، بيش از فاصله ميان زمين و عرش خداوند، پاداش معنوے دارم. پس سزاواراست که اين کار بر من دشوار نباشد». 📕فرهنگ سخنان فاطمه(س)ص224 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅امام رضا (علیه‌السلام): 🦋ايـمان‌ چهار ركن‌ است‌: ۱-توڪل‌ بر خدا ۲-رضا به‌ قضـاى‌ خدا ۳-تسليـم‌ به‌ امرخدا ۴-واگذاشتـن‌ كار به‌ خدا 📚 تحف‌ العقول‌ ، ص‌ ۴۶۹ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 : : 3️⃣ : ✍️کاخ در سکوتی مرگبار فرو رفته بود. نگاه هراسان حاضران بین ادریس نبی(ع) و پادشاه جابه جا می شد. 🔮بهت و حیرت سرتاسر وجود شاه را فرا گرفته بود. تاکنون هیچ جنبنده ای جرات نکرده بود اینچنین با او سخن بگوید. آن هم در حضور همه ی بزرگان و زعمای قوم. چشمانش را از ادریس(ع) برداشت و به ملکه که در سمت راستش ایستاده بود دوخت. 👑ملکه با خونسردی به شاه نگاه کرد و ابروهایش را بالا داد. شاه منظور همسرش را فهمید. یا باید همچون یک شاه رفتار می کرد، یا برای همیشه با عزت و آبروی خود خداحافظی می کرد. آرام آرام بهت و حیرت شاه جای خود را به خشم داد. 🗯️رو به ادریس(ع) کرد و در حالی که دندان هایش را برهم می فشرد گفت: ⚰️جزای چنین توهینی مرگ است! آن هم به گونه ای که لایق موجودی چون تو باشد. کسی که خدایان قوم را انکار کرده و پادشاه خود را در حضور بزرگان به قتل تهدید می کند. تو باید به فجیع ترین شکل ممکن کشته شوی. اما من فکر بهتری دارم. ای ادریس! بدان امروز فقط به یک دلیل سرت را بر گردنت باقی می گذارم. میخواهم همگان همچون من به دروغگویی تو ایمان آورند و پوشالی بودن وعده های خدایی را که تراشیده ای با چشم سر ببینند. آن روز که همگان به دروغگویی تو شهادت دادند، تو را جوری خواهم کشت تا عبرتی باشد برای تمام ناکسانی که خدایان ما را تحقیر میکنند. 🔱 بگذار همه ببینند خدایان پادشاه قدرتمندترند یا خدای خود ساخته ی ادریس. بگذار همگان ببیند خدایان، ادریس را از دروازه ی شهر آویزان می کنند، یا خدای ادریس تخت پادشاه را واژگون می سازد! سپس بر سر سربازان فریاد کشید: منتظر چه هستید؟! این کذاب را از جلوی چشمم دور کنید تا از نظر خویش برنگشته ام! ⚔️سربازان سریعا دستان ادریس را گرفتند و او را کشان کشان از کاخ بیرون بردند و به روی پله ها انداختند. 📚منابع: برداشت آزاد از: راوندی، قصص الانبياء، ج1 ،ص 240. مجلسي، بحار الانوار،ج11 ص 271. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 عَسیٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسیٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اَللّٰهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ (بقره/216) چه بسا چیزی را دوست ندارید، حال آنکه خیر شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شر شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی دانید. (بقره/216) خداوند مهربان، صاحبِ لُطف است و با بندگانش با لطف برخورد میکند. مادر با اصرار و نوازش لقمه را در دهان بچه میگذارد، اما بچه دست مادر را پس میزند. اما وقتی بچه لقمه ای از خاک به طرف دهان میبرد، مادر با قهر و غضب با او برخورد میکند. هر دوی اینها لطف است، چه دادنش و چه گرفتنش هر چه آن خسرو کند شیرین بود بقول خواجه شیراز: بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگریز یاد بگیریم، تشخیص خدا را در سرنوشتمان به تشخیص خودمان ترجیح دهیم، چون علم ما محدود و علم او نامحدود است. یاد بگیریم، در رویدادهای ناخوشایند که در زندگی مان پیدا می‌شود عجولانه قضاوت نکنیم. چه بسیارند حوادثی که ما آن را ناخوش داریم اما بعدا معلوم می‌شود که از الطاف خفیه الهی بوده است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✿ چقدر ساده میشه دل کسی رو شکست!؟!!!.... ↻ مراسم تشیع جنازه یکی از آشنایان در یک روز سرد پاییزی در گورستان بودم. نوه متوفی اصلا گریه نمی‌کرد و محزون هم نبود. سال‌ها این موضوع برای من جای سوال بود با این‌که او سنگ‌دل هم نبود. بعدها از او علت را جویا شدم، گفت: پدر بزرگ من هر چند انسان بدی نبود ولی روزی یاد دارم، عید نوروز بود و به نوه‌های خود عیدی می‌داد و ما کودک بودیم، ما نوه دختری او بودیم و او به نوه های پسری‌اش 1000 تومنی عیدی داد ولی به ما 200 تومنی داد و در پیش آن‌ها گفت: پدربزرگ اصلی شما فلانی است و بروید و از او شما 1000 تومنی عیدی بگیرید. این حرکت او برای همیشه یاد من ماند و من تا زنده‌ام او را پدربزرگ و خودم را نوه او هرگز نمی‌دانم. برای نفوذ در دل‌ها شاید صد کار نیک کم باشد ولی برای ایجاد نفرت ابدی، یک حرکت احمقانه کافی است. و بدانیم کودکان هرچند در مقابل محبت ما توان تشکر ندارند و خجالت می‌کشند و در برابر تندی و بی‌احترامی ما، از ترس ما توان عکس‌العمل ندارند و سکوت می‌کنند، ولی آن‌ها تمام رفتار ما را می‌فهمند و محبت‌ها و بدی‌های ما را می‌بینند و می‌دانند و برای همیشه در ذهن خود حفظ می‌کنند و زمانی که بزرگ شدند، تلافی می‌کنند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 📝 پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند!‌ دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد... اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید!پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند... دومی گفت:تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد! هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت!نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد. در صحبت کردن لطفا بقیه را با "رک بودن" خودمان اذیت نکنیم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در کوه طور، به هنگام مناجات عرض کرد: ای پروردگار جهانیان! جواب آمد: لبیک! سپس عرض کرد: ای پروردگار اطاعت کنندگان! جواب آمد:‌ لبیک! سپس عرض کرد:‌ ای پروردگار گناه کاران! موسی علیه السلام شنید: لبیک، لبیک ، لبیک! حضرت گفت : خدایا به بهترین اسمی صدایت زدم، یکبار جواب دادی؛ اما تا گفتم: ای خدای گناهکاران، سه مرتبه جواب دادی؟خداوند فرمود: ای موسی! عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند؛ اما گناهکاران جز به فضل من پناهی ندارند. اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه کسی پناهنده شوند؟ ( قصص التوابین ، ص ١٩٨) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠متن حدیث: ابى رحمه الله قال حدثنى سعد بن عبدالله عن الهیثم بن ابى مسروق النهدى عن اسماعیل بن سهل قال کتبت الى ابى جعفر الثانى علیه السلام علمنى شیئا اذا انا قلته کنت معکم فى الدنیا و الاخرة قال فکتب بخطه اعرفه اکثر من تلاوة انا انزلناه و رطب شفتیک بالاستغفار. اسماعیل بن سهل مى‌گوید: در نامه به محمد بن علی "امام جواد" علیه السلام نوشتم : چیزى به من بیاموز که با گفتن آن در دنیا و آخرت با شما باشم. حضرت علیه‌السلام درجواب نامه که با خط خودشان بود و من خط او را مى شناختم ، برایم نوشتند: سوره (انا انزلناه ) را زیاد تلاوت کن و لبانت را با استغفار تر کن ( و دائما آمرزش بطلب). 📙ثواب الاعمال، ص ۳۵۳ و بحار90: 379 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 بلای حزن‌انگیز امام زمان(عج) ┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 💠 استاد مسعود عالی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👌داستان عبرت انگیز 🌺 ✍حق، حق است ... امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف می کرد : ⬅به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود... هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم... هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد… سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را به‌ من پس داد، وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پِنی بیشتر پس داده است با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم، اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم!⁉️⁉️ همین طور داشتم با خودم یکی به دو می کردم، تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است… هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید. راننده تبسمی کرد و گفت: ⬅ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمده‌اید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر می‌کنم، و این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!!! آن امام جماعت مسجد می گوید: وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم… 🌹🌹اشکهایم بی اراده سرازیر بودند… نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بودم دینم را به 20 پِنی بفروشم!!! چنان زندگی کن که.......👇 کسانی که تو را می‌شناسند، اما خدا را نمی‌شناسند، به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند...🙏 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•