#پند
✍لقمان حکیم گفت:
من سیصد سال با داروهای مختلف،
مردم را مداوا کردم؛
و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛
که هیچ دارویی بهتر از “محبت” نیست !
▪️کسی از او پرسید:
و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟
لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛
▫️“مقدار دارو را افزایش بده !! ”
امروز سعی کنیم یه اتفاق خوب توی زندگی دیگران باشیم مثل یه چتر توی روزای بارونی مهربون باشیم صمیمی بدون شک هزاران مهربونی به ما برمیگرده...
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
#داستان_کوتاه
✍در روزگار قدیم شخصی در میان دوستانش به دلیل آنکه موی در سر نداشت به لقب «کل علی» معروف شده بود.
او از این لقب ناراحت بود و دلش می خواست این شرایط تغییر کند، از قضا این شخص توانایی مالی پیدا کرد و به سفر حج نائل شد و «حاجی» گشت، در نتیجه پس از بازگشت به ولایتش همه به او می گفتند:
🔹«حاج علی» اما مرد یک دوست قديمی و ساده دل داشت که همچنان مثل گذشته به او می گفت: «كل علی» .
در نتیجه حاج علی (کل علی) پيش خودش گفت:
«بايد كاری بكنم تا رفيقم متوجه شود كه من دیگر حاجی شدهام.»
به همین دلیل يك شب شام مفصلی تهيه ديد و رفيقش را دعوت كرد.
🔸بعد از اينكه شام را خوردند، نشستند به صحبت كردن و حاج علی صحبت را به سفر مكهاش كشاند و تا توانست توی كله ی رفيقش كرد كه حاجی شده!
حاج علی لب به سخن گشود که :
«توی راه حجاز يك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست و آمدند و به من گفتند:
«حاج علی» از آن روغن عقربی كه همراهت آوردهای به اين پنبه بزن، تا ما روی زخم آن بنده خدا بگذاریم ، فردا طرف خوب خوب شد همه گفتند :
🔹خير ببينی «حاج علی» كه جان بابا را خريدی.
داشتم می گفتم در مدينه منوره كه زيارت می خواندم يكی از پشت سر صدا زد «حاج علی » من خیال کردم شما هستی برگشتم ، ديدم يكی از همسفرهاست، همان لحظه به ياد تو افتادم ...
خلاصه مرد هی حاج علی، حاج علی كرد تا قصه سفر مكهاش را به آخر رساند وقتی كه خوب حرفهاش را زد،
🔸ساكت شد تا اثر حرفهاش را در رفيقش ببيند، رفيقش هم با تعجب فراوان گفت:
عجب سرگذشتی داشتی، «كل علی» ؟!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸🍃🌸🍃
✍واعظی بر روی منبر از خدا میگفت؛ ولی کسی پای منبر او نمیرفت.
روز بعد واعظ دیگری میرفت منبر او شلوغ بود.
در حالی که هر دو دوست بودند و اهل علم.
روزی واعظِ کمطالب به واعظِ پُر طالب گفت:
راز این جمعیت شلوغ در پای منبر تو چیست؟
واعظ پر طالب دست او را گرفت و به بازار بزازان رفتند.
🔸یک پارچهفروشی شلوغ بود و پارچهفروشیِ کنار او خلوت.
دلیلش را پرسیدند؛
دیدند که مغازهی پارچهفروشِ شلوغ برای خودش است ولی پارچه فروشِ خلوت فروشنده است.
واعظ پر طالب گفت:
من همچون آن پارچهفروش که برای خود میفروشد، سخنم را خودم خریدارم پس خدا نیز از من میخرد و مشتریان را به پای منبر من روانه میکند.
🔹ولی تو مانند آن فروشندهای هستی که برای دیگری میفروشد، هر چند جنس او با جنس مغازهی همسایهاش فرقی ندارد.
سخنان تو مانند سخنان من است ولی تو برای کسب لذت از دیگران سخن میگویی نه برای کسب لذت خودت.
سخنی را که میگویی نخست باید خودت خریدارش باشی.
🔸در هر دو مغازه جنس یکی بود و قیمت هم یکسان، ولی فروشندهها متفاوت بودند و اختلافنظر مشتری از نوع جنس پارچه نبود از نوع جنس فروشنده بود.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
💥قدرتمندترین سلاحی که انسان تا به حال اختراع کرده است چیست؟
تصور نکنید بمب اتمی یا هیدروژنی است.
بلکه
📱تلفن همراه است
*تلفن همراه* نیرویی است که نباید آن را دست کم گرفت.
آنقدر قدرتمند است که:
۱- تلفن ثابت را قطع کرد
۲- تلویزیون را کشت
۳- کامپیوتر را حذف کرد
۴- ساعت را از چرخش انداخت
۵- دوربین را بی رنگ کرد
۶- رادیو را از صدا انداخت
۷- چراغ قوه را خاموش کرد
۸- آینه را شکست
۹- روزنامه ها، مجلات و کتاب ها را پاره کرد
۱۰- بازی ویدیویی رو از بین برد
۱۱- کیف پول جیبی را محو کرد
۱۲- تقویم رومیزی و یادداشت را از میان برداشت
۱۳- کارت اعتباری را ساقط کرد.
۱۴-هنر عکاسی و چاپ عکس را از بین برد.
📱و بدترین لطمه آن ، این است که :
۱- زوج های زیادی را از هم جدا کرد
۲- بسیاری از خانواده ها و دوستی های خانوادگی را از هم پاشاند
۳- دانش آموزان را بی رمق و آنها را از مسیر موفقیت دور کرد و مانند پَر در مسیر باد قرار داد.
📱کم کم متوجه می شویم که چشممان را هم کشته و ستون فقرات ما را شکسته و ذهن و فرهنگ ما را تغییر داده و خواهد کشت.
او در راه از بین بردن نسل بعدی ماست.
اگر مراقب خود نباشیم جان و روحمان را مچاله خواهد کرد..
🚨#تبیین
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
#پند
✍عارفی را گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند ،
گفت :
اینکه مهم نیست ،
مگس هم میپرد
🔸گفتند :
فلانی را چه میگویی ؟
روی آب راه میرود !
گفت :
اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند .
گفتند :
پس از نظر تو شاهکار چیست ؟
🔸گفت :
اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی
✍#این_شاهکار_است...👌🏻
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
📕#داستان_کوتاه
🤲#اندکیتامل
✍ابتهاج تعریف میکرد:
در مراسم کفن و دفن شخصی شرکت کردم ، دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر ، چیزی حدود یک وجب سرگین و فضولات تر گوسفند ، توی کف قبر ریختن.
از یک نفر که اینکار رو داشت انجام میداد،
سوال کردم که :
این چه رسمی ست که شما دارید؟
🔸گفت :
توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدت هاست برا مرده هامون اینکار رو انجام میدیم!
میگفت که چون برام تعجب آور بود،
سریع گشتم یه رساله پیدا کردم و رفتم سراغ طرف و بهش گفتم :
🔹کجاش نوشته؟
طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفن میت، آورد که بفرما
دیدم نوشته کف قبر مسلمان ، مستحب است
یک وجب پهن تر باشد!
👤شفیعی کدکنی
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی گفتند: امیدواریم خداوند متعال رئیس جمهور محترم و مغتنم و همراهان ایشان را به آغوش ملت برگرداند. همه برای سلامت این جمع خدمتگزار دعا کنند. ملت ایران نگران و دلواپس نباشند، هیچ اختلالی در کار کشور به وجود نمیآید.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
✍شمسالدین ایلدگز، حاکم آذربایجان در زمان سلجوقی بود، که به او اتابک هم میگفتند،مالیات سنگینی بر مردم خوی بسته بود، چرا که آنها را همدست عثمانیها برای کودتا تصور میکرد.
مردم خوی از پرداخت مالیات به ستوه آمده بودند و رعیت در عذاب بودند.
علیا خاتون زن فرماندار منصوب شمسالدین در خوی بود.
🔸زن بسیار مومنهای بود که قرآن در منزلاش درس میداد و جزء معدود زنان باسواد در آذربایجان بود.
روزی در کلاس درس قرآن یکی از زنان رعیت را دید که از شدت فقر تمرکز ندارد. خاتون گریست و گفت باید تدبیری بیندیشم.
پیکی صدا کرد و پیراهنی زربافت داشت که هدیه و ارث مادرش بود بسی گرانقیمت، آن را به پیک داد و گفت:
🔹نزد شمسالدین ببر و سلام مرا برسان و بگو این هدیه برای تو، از خراج سنگین مردم خوی صرف نظر کن، خدا خوشش نمیآید از فقر رو به نابودی هستند.
پیک پیراهن را آورد و شمسالدین وقتی پیراهن را دید، به غرور و غیرتش برخورد و گفت:
🔸چه شده است که زنی بر ما کرامت پیشکش میکند و سخاوت رخمان میکشد، پیراهن را ببر و بگو، یک سال مالیات آنها را شمس الدین بخشید.
پیک پیراهن را آورد، و داستان را گفت. خاتون پرسید،
آیا شمسالدین پیراهن مرا دید؟
پیک گفت:
آری بسته را باز کرد و دید.
🔹#خاتونگفت:
چشم نامحرم بر آن افتاد، من دیگر بر تن نمیکنم. ببرید و بفروشید و با آن مسجد و پلی بنا کنید. مسجدی در شهر ساختند که بعدها از بین رفت ولی پل خاتون ماند. پلی که راه مسیر کاروان عثمانی به خوی از روی رود قطور بود.
*خوي نام شهري در آذريايجان غربي
📚نقل از کتاب جوامع الحکایات و والمواعظ الحسنات
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸🍃🌸🍃
✍یکی از تکان دهنده ترین جمله هایی که در فرهنگ بشری گفته شده، جمله زیر از امیرالمومنین علی علیه السلام در یکی از دعاهاي نهج البلاغه است.
🔸" اللَّهُمَّ آجْعَلْ نَفْسِي أَوَّلَ کَرِيمَةٍ تَنْتَزِعُهَا مِنْ کَرَائِمِي"
🔹"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"
🔸یعنی نکند قبل از اینکه جانم را بگیری، شرفم، انسانيتم، عدالتم، و....
گرفته شده باشد و تبدیل به یک تفاله ای شده باشم که تو جانم را می گیری.
و این همان جمله معروف است که می گوید: ما آمده ایم تا زندگی کنیم و قیمت و ارزش پیدا کنیم؛ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.
#نهج_البلاغه_خطبه215
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🚨#جلوگیریازپیریزودرس
✍یکی از راههای جلوگیری از #پیری زودرس، این است که قبل از سیر شدن دست از غذا برداریم،
چرا که پرخوری باعث فساد_هضم شده، خون صالح و متین به سلولهای بدن نمیرسد و موجب از بین رفتن طراوت و نشاط پوست و پیری زودرس میشود.
🔹 پیامبر(ص) فرمودند:
حضرت عیسی(ع) از شهری عبور میکرد، مردی را دید که با همسرش اختلاف داشت و به حضرت عیسی(ع) عرض کرد: ای پیامبر خدا، همسرم زنی صالح است و بدی هم ندارد، ولی میخواهم از او جدا شوم.
حضرت عیسی(ع) فرمود:
چه نقصی در او هست که میخواهی از او جدا شوی؟
🔸مرد گفت:
همسرم دچار پیری زودرس شده و صورتش شکسته و فرسوده شده است.
حضرت عیسی(ع) به زن فرمود:
« اگر دوست داری طراوت به صورتت برگردد، هرگاه غذا میخوری، قبل از سیر شدن دست از غذا بکش، زیرا غذا وقتی در معده زیاد شود، طراوت و نشاط صورت را از بین میبرد. »
🔹زن به این دستور عمل کرد و طراوت به صورتش بازگشت.
📚 عللالشرایع، جلد ۲، باب ۲۵۲
•┈┈••••✾•🌿🦋🌿•✾•••┈┈•
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande
🌸🍃🌸🍃
#زكات_خرد
✍روزی بانویی نزد دکتر شریعتی از اخلاق مادرِ همسر خود شکایت میکرد و میگفت:
«انسانی بسیار کوتهفکر است و تشکر کردن بلد نیست و ادبیاتِ سخن گفتن نمیداند.»
🔸دکتر به او گفت:
«دخترم تحصیلات تو چیست؟»
گفت:
«لیسانس ادبیاتم.»
پرسید:
«سواد مادر شوهرت چیست؟»
گفت:
«بیسواد است.»
🔹دکتر چهرهای در هم کشید و گفت: «با این ایرادت به خودت توهین کردی.
اگر قرار بود آن خانم پیر بیسواد، اندازهی تو بفهمد و ادبیات تو را داشته باشد، تو برای چه این همه رنج تحصیل به خود دادهای و سالها پشت نیمکت نشستی و لیسانس گرفتی؟!!!
✍و مولا علی (ع) چه زیبا فرمودند:
«زکات خرد تحمل انسانهای نادان است.»
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande