eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 در عصر شیخ مفید‌(ره)، یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن، در بغداد مجلس درسی داشت، و به نام «قاضی عبدالجبّار» خوانده می‌شد، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود، شاگردانش از سنّی و شیعه حاضر بودند، در آن روز شیخ مفید‌(ره) نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود.  پس از لحظه‌ای، شیخ مفید به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»  قاضی: بپرس  شیخ مفید: این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ در صحرای غدیر، درباره علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»  آیا این حدیث صحیح است و یا این‌که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟  قاضی: این روایت،صحیح است.  شیخ مفید: منظور از کلمه «مولی» در این روایت چیست؟  قاضی: منظور، آقائی و اولویّت است.  شیخ مفید: اگر چنین است پس طبق فرموده پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ،‌ علی‌ـ علیه السّلام ـ آقائی و اولویّت بر دیگران دارد، بنابراین، این همه اختلاف و دشمنی‌ها بین شیعه و سنّی برای چیست؟  قاضی: ای برادر! این حدیث (غدیر) روایت (و مطلب نقل شده) است، ولی خلافت ابوبکر، «درایت» و امری مسلّم است، و آدم عاقل، به خاطر روایتی، درایت را ترک نمی‌کند!!  شیخ مفید: شما درباره این حدیث چه می‌گویید که پیامبر‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ، در شأن علی‌ـ علیه السّلام ـ فرمود:  «یَا عَلیُّ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلمِی»: «ای علی! جنگ تو،‌جنگ من است، و صلح تو،‌ صلح من است»  قاضی: این حدیث،‌صحیح است.  شیخ مفید: بنابراین آنان‌که جنگ جَمَل را به راه انداختند مانند طلحه و زبیر و عایشه و...و با علی ـ علیه السّلام ـ جنگیدند، طبق حدیث فوق و اعتراف شما به صحّت آن، باید (با شخص رسول خدا‌ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ جنگیده باشند) و کافر باشند.  قاضی: ای برادر! آن‌ها (طلحه و زبیر و ...) توبه کردند.  شیخ مفید: جنگ جمل، درایت و قطعی است، ولی در این‌که پدید آورندگان جنگ، توبه کرده‌اند، روایت و شنیدنی است، و به گفته تو نباید درایت را فدای روایت کرد، و مرد عاقل به خاطر روایت، درایت را ترک نمی‌کند.  قاضی، در پاسخ این سؤال فرومانده، پس از ساعتی درنگ ، سرش را بلند کرد و گفت : «تو کیستی؟»  شیخ مفید: من خادم شما محمّد‌‌‌بن محمّد‌بن نعمان هستم.  قاضی همان‌دم برخاست و دست شیخ مفید را گرفت و بر جای خود نشانید و به او گفت: «اَنْتَ الْمُفِیدُ حقّاً»: «تو در حقیقت، مفید (فایده بخش) هستی»  علمای مجلس از رفتار قاضی رنجیده خاطر شدند و همهمه کردند، قاضی به آن‌ها گفت: من در پاسخ این شیخ (مفید)، درمانده شدم، اگر هر یک از شما پاسخی دارد، برخیزد و بیان کند.  هیچ کس برنخواست، به این ترتیب، شیخ مفید،پیروز شد و لقب «مفید» در این مجلس، برای او بر سر زبان‌های مردم افتاد.  📚مجالس المؤمنین، ج 1، ص 200 و 201 (مجلس پنجم) ~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال جنت الحسین_۲۰۲۳_۱۱_۲۶_۰۸_۳۸_۱۰_۷۷۹.mp3
4.26M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ ‌ @Fanous یه نگاه کن به حالم که دل من شکسته... 🎤 حاج سید رضا نریمانی
hadise-kasa-samavati_0.mp3
6.27M
مَردی که کَنده بود درِ قَلعِه را زِ جا... وا می‌کُند پَس از تو درِ خانه را به زور 🥀🥀
515_18727726323225.mp3
8.35M
حالِ خوشی ندارم، خیلی وقته نشده پا تو حرم بزارم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 محمد بن محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید ، یکی از علمای بسیار بزرگ شیعه است که لقب " مفید " توسط امام زمان (عج) به او داده شد . روزی شیخ مفید بر کرسی علم تکیه زده بود و داشت فقه شیعه را به شاگردان خود تعلیم می داد که با خبر شد یکی از معاندین شیعه کتابی در رد مذهب و راه امیرالمؤمنین (ع) نوشته و نویسنده این کتاب به هیچ عنوان کتابش را به احدی نشان نمی دهد. چنین ماجرایی به سرعت گسترش یافت و کم کم داشت روحیه شیعیان را تضعیف می کرد . شیخ مفید خود را پیش نویسنده آن کتاب رساند و گفت من طالب علم هستم و آمده ام تا چون شاگردی وفادار در پیشت باشم و از وجودت در جهت تعلیم علم بهره کافی ببرم . با چنین ترفندی شیخ مفید توانست نظر و اعتماد آن معاند را به خود جلب کند لذا روزی به استاد خود گفت : شما کتابی در رد مذهب شیعه نوشته اید و تا به حال آن را به احدی نشان نداده اید اگر مصلحت می دانید آن کتاب ، یک شبانه روز دست بنده باشد تا آن را مطالعه کنم . طرف معاند که شیخ را نمی شناخت ولی به عنوان یک شاگرد زبردست به او نگاه می کرد فقط ۲۴ ساعت اجازه داد تا کتابش به عنوان ودیعه در نزد شیخ مفید باشد . اولین کاری که شیخ باید ظرف چنین مدت کوتاهی انجام می داد تا بتواند کتابی بر رد کتاب معاند بنویسد ، نسخه برداری است لذا شروع کرد به نوشتن کتاب . شب از نیمه گذشته و هنوز شیخ توانسته بخش کوچکی از آن کتاب قطور را نسخه برداری کند . شیخ مفید خسته اما هراسان ، که مبادا چنین فرصت طلایی را از دست بدهد . لحظه ای بعد وجود مردی را در کنار خود احساس کرد : مرد: شیخ مفید تو کاغذ ها را خط کشی کن من برای تو می نویسم . شیخ مفید شروع به خط کشی کاغذها کرد اما دید آن مرد به طرز معجزه آسایی شروع به نوشتن کتاب کرده و با سرعت فوق العاده‌ای در حال نگارش کتاب است ، خستگی بر شیخ مفید غالب شد و لحظه ای خواب چشمانش را ربود صبح که از خواب پاشد ناگهان به یاد کتاب افتاد لذا با نگرانی سراغ کتاب رفت اما دید تمام کتاب با خط زیبایی نگارش شده است . شیخ مفید مبهوت مانده بود لذا مرتب کتاب را ورق می زد ناگهان آخرین برگه کتاب آمد که روی آن نوشته شده بود : کتبه صاحب العصر و الزمان یعنی این کتاب را صاحب عصر و زمان (حضرت مهدی) نوشت . 📚حکایت خوبان578: داستان تشرف شیخ مفید به محضر امام زمان ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫