فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله قاصم الجبارين.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر دست تعدّی است، وگر پای تجاوز
آن دست کنم کوته، آن پای کنم لنگ
من زاده ی ایرانم، آزاده و آزاد
بیگانه پرستیدن ننگ است مرا ننگ
#ایران
💠فرعون فرمان داد، تا یک کاخ آسمان خراش برای او بسازند، دژخیمان ستمگر او، همه مردم، از زن و مرد را برای ساختن آن کاخ به کار و بیگاری، گرفته بودند، حتی زنهای آبستن از این فرمان استثناء نشده بودند.
یکی از زنان جوان که آبستن بود، سنگهای سنگین را برای آن ساختمان حمال می کرد، چاره ای جز این نداشت زیرا همه تحت کنترل ماموران خونخوار فرعون بودند.
اگر او از بردن آن سنگها، شانه خالی میکرد، زیر تازیانه و چکمههای جلادان خون آشام، به هلاکت می رسید.
آن زن جوان در برابر چنین فشاری قرار گرفت و بار سنگین سنگ را همچنان حمل می کرد، ولی ناگهان حالش منقلب شد، بچه اش سقط گردید، در این تنگنای سخت از اعماق دل غمبارش ناله کرد و در حالی که گریه گلویش را گرفته بود، گفت:
«آی خدا آیا خوابی؟ آیا نمی بینی این طاغوت زورگو با ما چه می کند؟»
چند ماهی از این ماجرا گذشت که همین زن در کنار رود نیل نشسته بود، که ناگهان نعش فرعون را در روبروی خود دید (آن هنگام که فرعون و فرعونیان غرق شدند)
آن زن، در درون وجود خود، صدای هاتفی را شنید که به او گفت:
«هان ای زن! ما در خواب نیستیم، ما در کمین ستمگران می باشیم »
📚منبع:حکایتهای شنیدنی
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
#اندکی_مطالعه
#ستارخان در خاطراتش میگوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه میکردم آذربایجان شکست میخورد
و اگر آذربایجان شکست میخورد ایران شکست میخورد.
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم.
و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا.
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و به دلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه میخورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش میدهد و میگوید لعنت به ستارخان.
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک میخوریم، اما خاک نمیدهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد...
زنده و جاویدان باد نام #ایران و کسانی که بخاطر عزت این آب و خاک، جانانه ایستادند...
مسلم در ۵ شوال سال ۶۰ هجری مخفیانه وارد کوفه شد. بعد از ورود به خانه مختار ثقفی رفت. شیعیان پس از مدتی نزد او آمدند و از وی استقبال کردند و با او بیعت کردند.
شيعيان مخلص و انقلابيون كوفه كه از حضور مسلم بن عقيل علیهالسلام به عنوان نماينده و سفير امام حسين علیهالسلام در اين شهر آگاه شدند، دسته دسته به سوي وي شتافته و به وي خيرمقدم گفتند. هنگامي كه گروهي از آنان در حضور مسلم علیهالسلام اجتماع ميكردند، وي نامه امام حسين علیهالسلام را براي آنان ميخواند و مردم به خوبي گوش فرا داده و از شوق ديدار قريب الوقوع آن حضرت، گريه ميكردند.
پس از آمادگي نسبي مردم مسلم بن عقيل علیهالسلام از آنان براي امام حسين علیهالسلام بيعت گرفت و تعداد هيجده هزار تن از انقلابيون كوفه در نخستين روزهاي ورود مسلم با وي بيعت كردند. مسلم بن عقيل علیهالسلام نامهاي به محضر امام حسين علیهالسلام نوشت و آن حضرت را از وضعيت كوفه و بيعت مردم با وي، باخبر گردانيد و از امام حسين علیهالسلام درخواست نمود كه به سوي كوفه حركت كند تا شخصاً رهبري مردم را برعهده گيرد.
از آن سو هواداران بنياميه و طرفداران يزيد بن معاويه، همانند عبدالله بن مسلم حضرمي، عماره بن عقبه و عمر بن سعد كه از صاحب نفوذان كوفه بودند، براي يزيد بن معاويه نامههايي به شام ارسال كرده و او را از وضعيت كوفه و بيعت شيعيان با مسلم بن عقيل علیهالسلام آگاه نمودند و از وي درخواست كردند كه به جاي نعمان بن بشير، عامل وي در كوفه كه با قيام مسلم بن عقيل علیهالسلام برخورد جدي نميكند، شخص ديگري بفرستد كه داراي عزمي قوي و ارادهاي راسخ باشد و در برخورد با مخالفان حكومت، شدت و خشونت به خرج دهد.
يزيد بن معاويه پس از مطالعه نامه هواداران خود در كوفه و مشورت با سرجون مسيحي، تصميم گرفت عبيدالله بن زياد عامل خويش در بصره را با حفظ سمت به حكومت كوفه نيز منصوب كند تا با قساوت و شدتي كه در وي وجود دارد، قيام مسلم بن عقيل علیهالسلام و شيعيان و محبان اهل بيت علیهمالسلام را در كوفه سركوب كند.
📚 وقايع الأيام (شیخ عباس قمی)، ص 69📚 الارشاد (شیخ مفید)
داستان های عبرت آموز
مسلم در ۵ شوال سال ۶۰ هجری مخفیانه وارد کوفه شد. بعد از ورود به خانه مختار ثقفی رفت. شیعیان پس از مد
سالروز ورود مسلم بن عقیل به کوفه
💠معجزه ی ذکر *"ایّاک نعبد و ایّاک نستعین"*
طلحه گفت: با حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله در بعضی از غزوات بودم،
چون کار سخت می شد و جبهه جنگ و کارزار گرم می گشت و مسلمانان با مشرکین در نبرد بودند.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله سر بر می داشت و می فرمود:
*یا مالک یوم الدین،ایّاک نعبد وایّاک نستعین*
یک وقت مشاهده کردم،دیدم سرهای کفّار از پیکرهایشان جدا می شد و بر زمین می افتاد
و من کسی را نمی دیدم که به آنها شمشیر بزند، ولی کافرین یا کشته و یا مجروح می شدند و یا فرار می کردند.
از پیغمبر صلی الله علیه و آله ماجرا را پرسیدم ،حضرت فرمود:
فرشته ها بودند که سرها را از بدن جدا می کردند و شما آنها را نمی دیدید.
در روایت است که :
وقتی کار بر مؤمن تنگ شود،مداومت به گفتن مالک یوم الدین ایاک نعبد وایاک نستعین کند؛
کار بر او سهل و آسان شود.
برای نصرت ویاری رزمندگان تامیتونید این ذکرو بگید
📚قصه های قرآنی
📚زبدة التفاسیر،ص۹۳
💠شیطانی چاق روزی با شیطانی لاغر برخورد نمود شیطان چاق از شیطان لاغر پرسید: عزیزم! چرا تو چنین لاغر و ضعیف شده ای؟ شیطان لاغر در پاسخ گفت: من بر شخصی مسلط و مأمور گمراه کردن او هستم ولی او در اول هر کاری از قبیل خوردن، آشامیدن و موارد دیگر زبانش به ذکر بسم الله گویا است بدین جهت از نفوذ در او و شرکت نمون در کارهایش محروم هستم و همین سبب لاغری من است. حال توای عزیز بگو بدانم چرا چاق شده ای؟ شیطان چاق پاسخ داد: چاقی من به خاطر آن است که شاد هستم زیرا برشخصی غافل و بی خبر و بی تفاوت مسلط شده ام که در هیچ کاری بسم الله نمی گوید مثلاً به هنگام ورود و خروج و خوردن و آشامیدن و سایر موارد، او در هرکاری آنچنان غافل و سرگرم است که اصلاً به یاد خدا نیست و همین سبب چاقی من است
📚کتاب داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم
مداحی آنلاین - دلم قرصه،دل به پرچمت بستم - کرمانشاهی.mp3
5.67M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
@Fanous
یاعلی مدد ، حیدر ...
دلم قرصه ، دل به پرچمت بستم
سرم بالاست ، شیعه علی هستم
این سرزمین کشور حیدره
صاحبش امام رضاست که سلطانه
اسرائیل و آل سعود بشنوند ....🗣
🎤 امیر کرمانشاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ایران، اسرائیل را نابود خواهد کرد!
🇮🇷✌
🔸داستانی عجیب از یک شهید 🔸
💠فردی در عالم خواب یک شهید را دید و به آن گفت خوش به حالتان که شما راحت شدید ازاین دنیا و عاقبت بخیر شدید. به یکباره آن شهید ناراحت شد و گفت نه گرفتارم ، وقتی نامه اعمال من را به دستم دادند دیدم روی نامه من یک خط قرمز کشیدند
و به من گفتند شما حق الناس گردنتان است یک خانم در آموزش و پرورش که همکار او بود تو از او یک عیب پیدا کردی و بجای آن که به خودش بگویی تاخودش را اصلاح کند یکسره رقتی سراغ حراست و مدیر و آن را اخراج کردند و آبروی او رفت تا او تو را حلال نکند بهشت خدا را نخواهی دید
اون فرد تا از خواب بیدارشدند رفتند و آن زن را که دیگر سنش زیاد شده بود پیداکردند و گفتند من 3 برابر مبلغ حقوق کل سالهای اخراجت را میدهم شهید راحلال کن
آن زن لبخند تلخی زد و گفت تا قیامت آن شهید راحلال نخواهم کرد و هرکاری کردند راضی نشدند
مراقب حق الناس و آبروی مردم باشید که حتی اگر شهید هم شوید گناه از بین بردن ابروی مردم از شما بخشیده نخواهد شد
✅منبرهای کوتاه
خواستم بگم عملیات وعده صادق یه کار مشترک از تمامی فرزندان این نظام مقدس بود!
مرسی که هستید:)✌🏻🇮🇷
#وعده_صادق
15.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 خلقت خداوندبا صدای زیبای
مرحوم استاد عبدالباسط
✨️صبحمان را به یاد نعمات و زیباییهایت شروع میکنیم پروردگار زیبایم
شکر بابت اینهمه زیبایی و فراوانی.
چگونه می توان با وجود این همه زیبایی و جلال تو را ندید
سلام روزتان بخیر.
خدایا به امید تو و کرمت ...
💠 روزی امام کاظم علیه السلام از کوچه های بغداد عبور می کرد، که گذر او به خانه «بُشْر» افتاد. وقتی از جلوی منزل او می گذشت، صدای رقص و ساز و آواز حرام از منزل او بلند بود. در همان حال کنیزی که خاکروبه در دست داشت از منزل بشر بیرون آمد تا آن ها را بیرون بریزد.
امام کاظم علیه السلام به آن کنیز فرمود: صاحب این خانه آزاد است یابنده می باشد؟ کنیز گفت: آزاد است. امام علیه السلام فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود می ترسید.
وقتی کنیز به داخل خانه برگشت، آقای او «بشر» بر سر سفره شراب نشسته بود، پرسید چرا دیر آمدی؟ کنیز در پاسخ، گفتگوی خود را با امام کاظم علیه السلام برای او نقل کرد. بشر با پای برهنه بیرون دوید و به خدمت امام علیه السلام رسید و عذرخواهی و گریه کرد و اظهار شرمندگی نمود و به دست آن حضرت توبه کرد. و دیگر به گناه نزدیک نشد.
📚 منتهی الامال، ج ۲، ص ۲۹۵
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
تاجری با همسرش خدمت مرحوم آیت الله صدر رفته بود. خانم رفت منزل اندرونی و این تاجر رفت قسمت بیرونی پیش مرحوم صدر کار داشت.
این خانم آمد در زد زن مرحوم صدر آمد پشت در، در را باز کرد، زن تاجر دید لباسهای او خیلی معمولی است خیال کرد کلفت است گفت خانم کجاست؟ من با خانم کار دارم.
او خجالت کشید بگوید من خانم هستم گفت: خانم نیستند! زن تاجر رفت. مرحوم صدر(ره) آمدند خانه دیدند خانم خیلی گرفته است، گفتند چرا شما ناراحت و گرفته هستید.
گفت: این زن تاجر آمد خیال کرد من کلفتم و به من گفت خانم کجاست من گفتم خانم نیست. این جمله مرحوم صدر جمله عالی و محتوای وسیعی دارد. کام یک مرجع تقلید و دانشمند دین می باشد. ایشان فرمودند:« راست گفتی برای اینکه تو خانم نیستی خانم آن است که چادرش دو وصله داشت اما فدکش مال فقرا و ضعفا و بیچاره ها بود(منظور فاطمه (ع) است)
📚پندها و حکایتهای اخلاقی، ص146
#سهشنبههایجمکرانی
✨هر دم یتیم توست، دل جمکرانی ام
جانم به لب رسیده، بیا یار جانی ام...
✨از بادها نشان شما را گرفته ام
عُمری ست عاجزانه پی آن نشانی ام...
✨طی شد جوانی من و رؤیت نشد رُخ ات
شرمنده جوانی از این زندگانی ام...
#اللهمعجللولیکالفرج
🔴💐 قابل توجه 💐🔴 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 سلام و صلوات بر محمد و آل محمد
🦜 با سلام و عرض ادب خدمت شما عزیزان همراه. 🍁طرح اهدا کتاب های مذهبی به خانواده های نیازمند . 👈طرح اول :
افرادی که در منزل کتاب مذهبی اضافه شامل مفاتیح الجنان ، قرآن کریم و صحیفه سجادیه دارند می توانند جهت هماهنگی و دریافت آدرس با ⚘ ۱_ شماره : ۰۹۱۶۹۰۰۲۱۶۹ ( عفری نژاد ) ⚘ ۲_ شماره : ۰۹۱۶۰۲۷۱۷۷۲ ( سید علی موسوی ) در پیام رسان ایتا مکاتبه نمایند . 👈طرح دوم : واریز مبلغ ۹۰/۰۰۰ ( نود هزار تومان) به شماره کارت ۵۸۹۲/۱۰۱۱/۵۶۷۶/۶۳۲۷ جهت خرید یک جلد قرآن مجید و مفاتیح الجنان . ❤ لازم به ذکر است این کتاب ها در
روستاهای محروم شهر مرزی سوسنگرد از توابع استان خوزستان توزیع می گردد . شما هم با شرکت در این امر خدا پسندانه و اهدا ثواب این کار به حضرت امام مهدی ( عج ) و اموات خود، ما را یاری کنید . نشر این پیام صدقه جاریه و ذخیره آخرت است
💐 کانال داستانهای عبرت آموز
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@Dastanhayeebratamooz
قاضى عياض در كتاب الشّفاء روايت كرده كه در جنگ احد دندانهاى جلو دهان پيامبر (ص) شكست، و صورتش شكاف برداشت، اصحاب آن بزرگوار، بسيار ناراحت شدند و از آنحضرت خواستند كه دشمن را نفرين كند.
پيامبر (ص) به آنها فرمود:
انّى لم ابعث لعّانا و لكنّى بعثت داعيا و رحمة.
«من ناسزا گو مبعوث نشده ام، بلكه دعوت كننده و مايه رحمت، مبعوث شده ام».
سپس بجاى نفرين، چنين دعا كرد:
اللّهمّ اهد قومى فانّهم لا يعلمون.
«خدايا قوم مرا هدايت كن، زيرا آنها ناآگاه هستند».
واکنش عمر خطاب به فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
و به روايت ديگر، عمر بن خطاب به پيامبر (ص) عرض كرد: پدر و مادرم بفدايت اى رسول خدا، نوح (ع) بر قوم خود نفرين كرد و گفت:
رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً.
«پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار». (نوح- 26).
اگر تو ما را نفرين كنى همه ما به هلاكت مىرسيم، اينك ببين كه بر پشت شما لطمه وارد شده و صورتت مجروح گشته و دندانهايت شكسته شده، در عين حال بجاى نفرين، براى دشمن دعا مى كنى و مى گوئى: «خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا ناآگاه هستند».
نظر قاضی عیاض
قاضى عياض پس از نقل اين مطلب مى گويد: به اين شيوه پيامبر (ص) كه جامع ارزشهاى اخلاقى و درجات عالى نيكوكارى و حسن خلق و بزرگوارى و درجه عالى صبر و استقامت و حلم است، خوب دقت كن، تا آنجا كه به سكوت و بردبارى اكتفا نشده بلكه آن حضرت دشمنان را مورد لطف قرار داده و براى آنها دعا كرده است، و با تعبير «قومى» (قوم من) علت محبّت خود نسبت به آنها را آشكار نموده است، و سپس از جانب آنها معذرت خواسته كه آنها ناآگاه هستند.
📚منبع: سيرت پيامبر اعظم و مهربان، محمد محمدى اشتهاردى، انتشارات ناصر، قم: 1385، صص144،145.
داستان های عبرت آموز
قاضى عياض در كتاب الشّفاء روايت كرده كه در جنگ احد دندانهاى جلو دهان پيامبر (ص) شكست، و صورتش شكاف ب
جنگ احد از جنگ های مشهور پیامبر (ص) با مشرکان مکه است که در سال سوم هجری در کنار کوه اُحُد به وقوع پیوست. اگر چه نتیجه اولیه این جنگ، شکست مشرکان بود؛ اما گروهی از تیراندازان که پیامبر(ص) آنان را بر کوه عینین در سمت چپ کوه احد قرار داده بود، به گمان پیروزی، کوه را ترک کردند و مشرکان نیز با عبور از همین منطقه، از پشت به مسلمانان حمله کردند و آنان را شکست دادند