💠جابر انصاری میگوید:
به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم عرض کردم:
در شأن علی بن ابی طالب علیه السلام چه میفرمایید؟
فرمود:
«او جان من است!»
عرض کردم:
در شأن حسن و حسین علیه السلام چه میفرمایید؟
حضرت پاسخ داد:
«آن دو، روح منند و فاطمه سلام الله علیها، مادر ایشان، دختر من است. هر که او را غمگین کند مرا غمگین کرده است و هر که او را شاد کند، مرا شاد گردانیده است و خدا را گواه میگیرم، من در جنگم با هر کس که با ایشان در جنگ است و در صلحم با هر کس که با ایشان در صلح است.
ای جابر! هرگاه خواستی دعا کنی و مستجاب گردد، خدا را به اسمهای ایشان بخوان، زیرا که اسمهای آنان نزد خداوند محبوب ترین اسمها است.»
📚 بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۲۱.
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
داستان های عبرت آموز
۶۳ سالگی را چه حکمتی ست اکثر خوبان در ۶۳ سالگی به وصال یار می رسند....
استاد پناهیان:
تشییع پیکر شهید رئیسی مثل تشییع پیکر شهید بهشتی خواهد شد، خیلی ها برای عذرخواهی از او خواهند آمد.
#شهید_جمهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴
خاکم نکنید
بزارید اربابم برسه
امام رضا قول داده میاد.
💠 ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم.
دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت:بس است،دیگر برویم استراحت کنیم.
در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند.
امام حسین(ع) فرمود:ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟
فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم!
ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان!
سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،...
گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟!
فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟!
📚کرامات الحسينيه،ج2، ص11
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
چرا در ولادت امام رضا علیه السلام عزا گرفتیم؟
چون طبق قاعده (یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا)
امروز اهلبیت محزونند.
زیرا
امروز با این اتفاق دشمنان امام رضا ع از صهیونیسم و آتئیست گرفته تا داعشی و... همه خوشحالند و پایکوبی و شعرخوانی میکنند.
وقتی دشمنان اهلبیت ع خوشحالند روز حزن اهلبیت میشود.
📚منابع
الاختصاص، ص 81؛
الأمالی للمفید، ص 83 ح 4؛
الغارات، ج 1، ص 265.
الاختصاص، ص 81؛
بحار الأنوار، ج 33، ص 591 ح 735.
تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 194. (5). الأمالی للطوسی، ص 174
خبر شهادت مالک به حضرت علی(ع) رسید و بسیارمحزون و متاسف شد و خطاب به مالک گفت که مرگ تو جهانی را محزون و و جهانی را خوشحال کرد.
یعقوبى نقل مى کند: چون خبر کشته شدن مالک اشتر به على(علیه السلام) رسید، به شدّت نالید و به درد آمد و فرمود: (اى مالک! گریه کنندگان باید بر همچون تویى بگریند. کجا کسى همانند مالک است؟!
و نیز به نقل از علقمة بن قیس نخعى نقل شده که: پس از شهادت مالک اشتر، على ع پیوسته اندوهگین و ناراحت بود، تا آن جا که پنداشتیم اوست که مصیبت دیده است نه ما که هم قبیله او بودیم. این اندوه، چندین روز از چهره آن حضرت آشکار بود.
اگر مالک از صخره ای بود بسیار سخت بود فراق ابدی او، پاره ای از وجودم را قطع کرد.
خدا مالک را رحمت کند. به عهد و پیمانش وفا کرد و سرانجام به دیدار خدا رفت. با این که پس از رحلت رسول خدا ص تعهّد کرده بودیم که بر هر مصیبتی صبر کنیم، ولی مصیبت مالک، بسی عظیم است.
📚حکمت 443
#شهید_جمهور
bIS1dINwbYKaej62dH22d3mkdz6kc31wWYBuV30vAz0OAXilbTVzNGKid30wcHlmNkBmO1NmNkCDZYmiADVzNGKiAoRmNkBpNUJ5LT6udEN======.ts.mp3
6.1M
یه عده پای حق که میرسه فراری !.!.!
و یه عده پای حق که میرسه فدایین...
داستان خیلی از آدما این شکلیه...